آنو
این مقاله یا بخشی از آن تحت نگارش، توسعه یا بازنویسی گسترده قرار دارد. از کمک شما در ویرایش و نگارش آن استقبال میکنیم؛ خوش آمدید. اگر این مقاله یا بخش چندین روز است که ویرایش نشده، لطفاً این الگو را حذف کنید. اگر خودتان این برچسب را در صفحه قرار دادهاید و همچنان در حال ویرایش صفحه هستید، لطفاً در زمانهایی که مشغول ویرایش هستید این الگو را با {{ویرایش}} جایگزین کنید. برای آگاهی از پارامترهای الگو روی پیوند آن کلیک کنید. این مقاله آخرین بار در ۳ روز پیش توسط HADI (بحث | مشارکتها) ویرایش شدهاست. (روزآمدسازی زمانسنج) |
آنو (اکدی: 𒀭𒀭 ANU، از 𒀭 an «آسمان»، «بهشت») یا Anum، در اصلAn (سومری: 𒀭 An)،[۱۰] مظهر الهی آسمان، پادشاه خدایان، و نیای بسیاری از خدایان در دین باستانی بینالنهرین بود. او به عنوان منشا پادشاهی الهی و بشری تلقی میشد و در بسیاری از متنهای بینالنهرین شمارش خدایان با او آغاز میشود. در عین حال، نقش او تا حد زیادی منفعل بود و معمولاً مورد پرستش قرار نمیگرفت. گاهی اوقات پیشنهاد شده است که معبد ایِنا واقع در اوروک در اصل به او تعلق داشته است و نه اینانا، اما در حالی که او به خوبی به عنوان یکی از ساکنان الهی آن شناخته شده است، هیچ مدرکی وجود ندارد که خدای اصلی معبد هرگز تغییر کرده باشد، و اینانا قبلاً در نخستین منابع با آن مرتبط شده است. پس از زوال، نظام الهیاتی جدیدی در همان شهر تحت حکومت سلوکی ایجاد شد که در نتیجه آنو به عنوان یک خدای فعال بازتعریف شد. در نتیجه او به طور گسترده توسط ساکنان شهر در قرون پایانی تاریخ بینالنهرین باستان مورد پرستش قرار گرفت.
آنو 𒀭𒀭 | |
---|---|
پدر آسمان، پادشاه خدایان | |
![]() نمادهای خداییان گوناگون، از جمله آنو (پایین گوشه راست) بر روی کودوروی ریتی-مردوک، از سیپار، عراق، ۱۱۲۵ تا ۱۱۰۴ پیش از دوران مشترک | |
اقامتگاه | آسمان |
نماد | تاج شاخدار روی یک پایه |
شماره | ۶۰ |
اطلاعات شخصی | |
والدین | |
همسر | |
فرزندان | |
همتایان | |
همتای یونانی | زئوس (مورد مناقشه)،[۷] اورانوس[۹] |
همتای عیلامی | جابرو[۵] |
همتای هوری | هامورنو[۶] |
همتای هخامنشی | اهورامزدا[۷] (مورد مناقشه)[۸] |
سنتهای متعددی در رابطه با هویت همسر آنو وجود داشت، اگرچه سه تا از آنها — کی، اوراش و آنتو — در مقاطع مختلف زمانی با یکدیگر برابر شده بودند و هر سه نشاندهنده زمین هستند، همانگونه که آنو نماد آسمان بود. در سنت چهارم، که به طور پراکندهتر گواهی شده است، همسرش الهه نامو بود. در فهرستهای خدا علاوه بر ذکر همسرها و فرزندان او، اغلب اجداد مختلف او نیز برشمرده شده است، مانند آنشار یا آلالو. گونهای از یکی از این شجرهنامهها اساس انوما الیش را تشکیل داد.
آنو به طور گذرا در حماسه اکدی گیلگمش ظاهر میشود، که در آن دخترش ایشتار (همتای اکدی اینانا) او را متقاعد میکند که نرگاو آسمان را به او بدهد تا بتواند آن را برای حمله به گیلگمش بفرستد. این حادثه منجر به مرگ نرگاو آسمان و پرتاب یک ران به سوی سر ایشتار میشود. در افسانهای دیگر، آنو قهرمان فانی آداپا را به دلیل شکستن بال باد جنوب به حضور خود فرا میخواند. آنو دستور میدهد که آب و غذای جاودانگی به آداپا داده شود، اما آداپا آن را نمیپذیرد، زیرا از قبل انکی به او هشدار داده بود که آنو آب و غذای مرگ را به او عرضه خواهد کرد. در افسانههای هوری در مورد کوماربی، که عمدتاً از ترجمههای هیتی آنها شناخته میشود، آنو حاکم سابق خدایان است که توسط کوماربی سرنگون شده است، کوماربی اندام تناسلی آنو را گاز گرفت و خدای آب و هوا تشوب را به دنیا آورد. ممکن است این روایت بعدها الهامبخش اخته کردن اورانوس در تئوگونیای هزیود شده باشد. همچنین پیشنهاد شده است که در عصر هلنیستی، آنو ممکن است با زئوس شناسایی شده باشد، اگرچه این امر نامشخص است.
ارتباط با خداییان دیگر
ویرایشهمسران
ویرایشالههٔ زمین، کی، به خوبی به عنوان همسر آنو گواهی شده است.[۱۲] نام او معمولاً بدون دترمیناتیو الهی نوشته میشد و او معمولاً به عنوان یک الهه انسانانگاریشده تلقی نمیشد.[۱۳][۱۲] یکی دیگر از همسران آنو اوراش بود.[۱۴] به گفته فرانس ویگرمن، اوراش در جایگاه همسر آنو بیش از سایرین گواهی شده است.[۴] حضور او در اسناد با شروع دوره سارگونی به خوبی دیده میشود و اغلب تا دوره بابلی باستان به عنوان یکی از همسران آنو ظاهر میشود.[۱۵] خدای متفاوت و مذکری به نام اوراش نیز خدای حامی دلبات بود.[۱۶] ویگرمن پیشنهاد میکند که در حالی که کی، همانطور که عموماً مورد توافق است، نماد زمین به عنوان یک عنصر کیهانی بود،[۱۳] اوراش نماد الهی زمین قابل کشت بود.[۱۷] او پیشنهاد میکند که نام اوراش به «کِشت» ترجمه شود،[۴] اگرچه ریشهشناسی و معنای آن همچنان موضوع بحث است.[۱۵] به نظر میرسد یک فهرست خدای نوآشوری که از آن سه رونوشت به دست آمده، کی و اوراش را در یک خدایی واحد به نام dki-uraš ترکیب میکند.[۱۸][۱۹] قرائت نادرست اولیه این مدخل، dki-ib بود، که آشورشناس دانیل دیوید لوکنبیل انجام داده و آن را اشارهای به خدای مصری گب دانسته بود، این شناسایی اکنون غیرممکن تلقی میشود.[۲۰][۱۹]
الهه آنتو نیز به عنوان همسر آنو گواهی شده است.[۲۱] نام او از نظر ریشهشناسی صورت مونث اکدیِ آنو است.[۱۹] فهرست خدای آن = آنوم او را با کی برابر میکند،[۲۲] در حالی که یک متن واژگانی از دوره بابلی باستان او را همتای اوراش میداند.[۱۹] شواهدی وجود دارد که مانند دومی، او را نیز میتوان الهه مرتبط با زمین در نظر گرفت.[۱۳] او از هزاره سوم پیش از دوران مشترک، احتمالاً از همان اوایل دوره دودمان نخستین در فهرست خدایی از ابوسلبیخ گواهی شده است،[۱۹] اگرچه هیچ اشارهای به او در اوروک قبل از هزاره اول پیش از دوران مشترک به دست نیامده و حتی در دوره نو بابلی نام او فقط در یک نامه ظاهر میشود.[۲۳] با این حال، او به عنوان همسر آنو در اسناد مربوط به دوره سلوکی از این شهر گواهی شده است،[۲۴] و در آن مقطع زمانی در کنار همسرش الهه اصلی آن شد.[۲۵]
کتیبهای بر روی مجسمه نذر شده پادشاه لوگال-کیسالسی (یا لوگال-گیپارسی) که در قرن بیست و چهارم پیش از دوران مشترک بر اوروک و اور حکومت میکرد، به نامو به عنوان همسر آنو اشاره میکند.[۱۱] جولیا کرول پیشنهاد میکند که این دوگانهسازی سنتی در اوروک دودمان نخستین بود، [۲۶] اما طبق گفته فرانس ویگرمن هیچ اشاره مستقیم دیگری به نامو در جایگاه همسر آنو شناخته نشده است.[۴] یک استثنای احتمالی افسون بابلی باستان است که احتمالا به او به عنوان «پاکِ آن» اشاره میکند، اما این گواهی دقیق نیست.[۴]
در ادبیات قدیمیتر، نام اشرتوم اغلب به «عروس آن» ترجمه میشد، اما اکنون این ترجمه اشتباه تلقی میشود.[۲۷] واژه سومری به کار رفته در آن، é-gi4-a، معادل اکدی kallatum، هم به معنای «دختر خوانده» و هم به معنای «عروس» بود، اما معنای دوم متکی بر رویه اجتماعی پدران بود که عروس پسرانشان را انتخاب میکردند.[۲۷] به عنوان صفت الههها، وضعیت آنها را به عنوان دختر خوانده یک خدایی خاص نشان میدهد.[۲۸] به عنوان مثال، آیا را به دلیل موقعیتی که به عنوان دختر خوانده سین و همسر پسرش شمش داشت، اغلب kallatum مینامیدند.[۲۹]
الههای به نام نینورسالا به عنوان dam-bànda آنو توصیف میشود که احتمالاً به «همبالین» در فهرست خدایان آن = آنوم ترجمه میشود.[۳۰] طبق گفتههای آنتوان کاوینیو و مانفرد کربرنیک، او همچنین در فهرست خدایان بابلی باستان از ماری به ثبت رسیده است.[۳۰]
فرزندان
ویرایشبسیاری از خدایان به عنوان فرزندان آنو در نظر گرفته میشدند،[۳۱] و او را میتوان «پدر خدایان بزرگ» نامید.[۳۲] نقش اصلی آنو در پانتئون سومری را در جایگاه شخصیتی اجدادی در نظر گرفتهاند،[۳۳] و واژه Anunna (همچنین Anunnaki، Anunna-anna)، که به خدایان مختلف بینالنهرین به طور جمعی اشاره دارد،[۳۴] به معنای «فرزند آنو»[۳۵] است و خدایان خاصی را بهویژه برجسته معرفی میکند.[۳۶]
ایشکور (آداد)، خدای آبوهوا، همواره به عنوان پسر آنو در نظر گرفته میشد.[۳۷] در حالی که برخی از متنهای ادبی ممکن است در مقابل، انلیل را به عنوان پدرش بدانند، این دیدگاه کمتر رایج بود و در هیچ منبعی بعد از دوره بابلی باستان گواهی نشده است.[۳۷] تنها منبعی که مستقیماً از مادرش نام میبرد، اوراش را در این نقش قرار میدهد.[۳۸] خدای دیگری که اغلب به عنوان پسر آنو در نظر گرفته میشد، انکی بود.[۳۹] نامو مادر انکی در سنت محلی اریدو و در اسطوره انکی و نینماه بود، اما سرودی از دوران سلطنت ایشم داگان تأیید میکند که سنتی نیز وجود داشته است که در آن مادرش اوراش بود.[۴] در متنهای اهدا شده به ایشکور، او و انکی را میتوان به عنوان دوقلو یاد کرد، اما در قطعههایی که بر خدای دوم تمرکز دارند، نمیتوان لقب مشابهی یافت، به گفته دانیل شومر دلیل آن این است که رتبه بالاتر انکی در پانتئون، از در نظر گرفته شدنش در جایگاه برادر یک خدای نسبتا با اهمیت کمتر، بهرهای نمیبرد.[۴۰]
همانطور که قبلاً در کتیبهای از لوگالزاگهسی گواهی شده است،[۴۱] انلیل را میتوان پسر آنو نامید.[۴۲] نظر وانگ این است که این روند به منظور آشتی دادن سنتی شمالی، که در آن پادشاه خدایان انلیل بود، با سنتی جنوبی، جایی که همان نقش را آنو ایفا میکرد، ایجاد شد،[۴۳] اگرچه حتی در جنوب لاگاش ظاهراً متعلق به همان سنت انلیل بود.[۴۴] منبع دیگری که انلیل را پسر آنو معرفی میکند اسطوره انکی و نظم جهانی است که همچنین مشخص میکند که او برادر بزرگتر انکی بوده است.[۳] با این حال، اصل و نسب انلیل متغیر بود.[۲] [۳] سنتی که در آن اجداد او اصطلاحا خدایان انکی-نینکی بودند، اکنون توسط آشورشناسان متعارف دانسته میشود، اگرچه تفسیر مطالب مربوط به آن دشوار است.[۴۵] انکی، جد انلیل، نباید با خدای انکی اشتباه گرفته شود، همانطور که املای متفاوت نام آنها به خط میخی این مساله را نشان میدهد.[۴۶] در یک سنت دیگر، پدر انلیل لوگالدوکوگا بود، اما متنهایی که او را در این نقش قرار میدهد نسبتاً متاخر است.[۴۷] گواهی شدن آن برای اولین بار در فهرست خدایان آن = آنوم است[۶] که به احتمال زیاد در دوره کاسیان تصنیف شده است.[۴۸]
آمورو (مارتو) عموماً یکی از پسران آنو در نظر گرفته میشد.[۴۹] دیتز اتو ادزارد استدلال کرد که این واقعیت که او به عنوان پسر انلیل در نظر گرفته نشده است، ممکن است ناشی از نقش ثانویه او در دین بینالنهرین باشد.[۴۹] همچنین ممکن است مقایسه بین او و ایشکور به روند این شجرهنامه کمک کرده باشد.[۴۹] بعلاوه استدلال شده است که گونهای از املای نام آمورو، AN.dMARTU (AN.AN.MAR.TU[۵۰]) نشاندهنده یک خدای بههمپیوسته است که از آمورو و آنو تشکیل شده است.[۵۱] با این حال، به گفته پل آلن بولیو، به احتمال زیاد باید آن را صرفاً به عنوان عبارت اکدی dIl Amurrim، «خدای آمورو» خواند، همانطور که این مساله با ترجمه هوری شناخته شده از متن دو زبانه از امار، نشان داده شده است، de-ni a-mu-ri-we، که به همان معنا است.[۵۰]
در متنهای مربوط به سلطنت ریم-سین یکم و سامسو-ایلونا، الهه عشق نانایا به عنوان دختر آنو معرفی میشود.[۵۲] این تصور در کتیبهای از اسرحدون نیز وجود دارد.[۵۳] پل آلن بولیو حدس میزند که نانایا در چارچوب یک سیستم الهیات محلی رشد کرد که در آن آنو و اینانا به عنوان یک زوج در نظر گرفته میشدند و او در ابتدا به عنوان دختر آنها دانسته میشد.[۵۴] با این حال، همانطور که اولگا درونوسکا-ریمارز یادآوری کرد، اشاره مستقیم به نانایا به عنوان دختر اینانا رایج نیست، و ممکن است این لقب به معنای واقعی کلمه مورد توجه قرار نگرفته باشد، بلکه بیشتر به عنوان نشانهای از نزدیکی بین آنها باشد.[۵۲] علاوه بر این، نانایا را میتوان به عنوان دختر اوراش مذکر نیز در نظر گرفت و گاهی به طور خاص اولین دختر او نامیده شده است.[۵۵]
در منابع متأخر، نیسابا را میتوان دختر آنو نامید.[۱] با این حال، همانطور که ویلفرد جی. لمبرت اشاره کرد، حداقل یک متن است که «به نظر میرسد دلالت بر تمایلی دارد که آنو پدر نیسابا نباشد»[۵۶] و در عوض او را دختر ایرحان در نظر میگیرد، که در این زمینه با ائا یکی دانسته و در جایگاه رودخانهای کیهانی، «پدر خدایان جهان»، درک میشود.[۵۷]
در حالی که اینانا (ایشتار) را میتوان به عنوان دختر آنو و آنتو در نظر گرفت، این دیدگاه که او دختر نانا[۵۸] و نینگال بود، رایجترین سنت در رابطه با والدین او است.[۵۹] در حالی که نسخه «بابلی معیار» حماسه گیلگمش، یک متن نجومی و سرود ملکه نیپور مستقیماً از او به عنوان دختر آنو یاد میکند، طبق گفته پل آلن بولیو، غیرممکن نیست که این اظهارات منعکس کننده اصل و نسب نباشد و صرفاً یک تبار غیرمستقیم، با یک شجرهنامه ضمنی باشد که در آن آنو پدر انلیل، پدربزرگ نانا و پدرپدربزرگ اینانا بود.[۵۸] علاوه بر این، سرود ذکر شده نیز او را دختر خدای ماه خطاب میکند.[۶۰]
ایشتاران حداقل گاهی به عنوان پسر آنو و اوراش توصیف میشد و در نتیجه فهرست خدای بابلی باستان در نیپور او را با اوروک مرتبط میکند.[۶۱] همچنین میتوان از او به عنوان آنو رابو (AN.GAL)، «آنو بزرگ»،[۱] یاد کرد، اما ووتر هنکلمن پیشنهاد میکند که این لقب در مقابل نشانهای از وجود ارتباط بین او و خدای عیلامی ناپیریشا است که نامش با همان ترکیب علائم خط میخی نوشته شده است.[۶۲] این احتمال وجود دارد که در اواخر هزاره اول پیش از دوران مشترک، تلاشهایی برای تلفیق ایشتاران و آنو طی دورهای از همکاری بین متکلمان اوروک، نیپور و دِر صورت گرفته باشد، اما شواهد مستقیم در حال حاضر وجود ندارد.[۶۳]
خداییان دیگری که به عنوان فرزندان آنو گواهی شدهاند عبارتند از الهههای پزشکی نینیسینا و نینکاراک (همچنین مستقیماً به عنوان دختران زنش اوراش شناخته میشوند)،[۶۴] باو (که میتوان اولین دختر او نامید)،[۶۵] الههٔ بافنده اوتو (در یک منبع واحد)،[۶۶] خدای پیامآور پاپسوکال،[۶۷] گشتینانا (در سرودی از شولگی، که همچنین اوراش را به عنوان مادرش ذکر میکند)،[۱۵] خدای آتش گیبیل (و از طریق ارتباط با او نیز نوسکا)، [۶۸]، Šiḫṭu نماد الهی سیاره عطارد (در اوروک سلوکی)،[۶۹] و احتمالاً اوراش مذکر.[۷۰] اینکه آنو پدر شارا در سنت مرکز آیینش، اوما بود و یا نه، را نمیتوان با قطعیت مشخص کرد، زیرا مستقیمترین اشاره، عبارت aia DINGIR ù-TU-zu در یک سرود، دو ترجمهٔ احتمالی دارد: «پدرت «آن» که تو را به وجود آورده است»، یا «پدر الهیات که تو را به وجود آورده است.»[۷۱] علاوه بر این، برخی از ارجاعات به آنو به عنوان پدر یک خدای خاص ممکن است استعاری یا غیرمستقیم باشد، همانطور که در مورد نانا (معمولاً پسر انلیل و نینلیل)[۷۲] یا نونگل چنین است.[۷۳]
اجداد
ویرایشدر نخستین متنها از منشأ آنو سخنی نرفته است و برتری او به سادگی فرض شده است.[۱۰] در سنتهای بعدی، پدرش معمولاً آنشار بود[۷۴] که همسرش کیشار نام داشت.[۷۵] سنت دیگری به احتمال زیاد آلالا و بلیلی را پدر و مادر او میدانست.[۷۶] گروه بزرگتری از اجداد او که در چند نسل دستهبندی شدهاند، از طریق منابع اساطیری و علمی شناخته شدهاند.[۲۱] ویلفرد جی. لمبرت اصطلاح «تئوگونیای آنو» را برای اشاره به ترتیبات این خدایان به طور جمعی ابداع کرد.[۴۶] حداقل پنج نسخه به واسطه افسونها شناخته شده است، اگرچه در سه تا از پنج نسخه، نخستین جفت دوری و داری و آخرین - آلالا و بلیلی هستند.[۴۶] یک نسخه کمی متفاوت در لیست خدای آن = آنوم شناخته شده است، اگرچه بین نسخههای جداگانه نیز تفاوتهایی وجود دارد.[۷۷] لمبرت پیشنهاد میکند که در ابتدا حداقل دو سنت مختلف وجود داشته است، اما بعداً آنها در فهرستی ترکیب شدند که از روی فهرستهای مربوط به انلیل الگوبرداری شده بود.[۷۸] حداقل در برخی موارد، فهرستهای طولانی از اجداد الهی به منظور کمک به اجتناب از پیامدهای زنای با محارم الهی بود که به سختی میتوانست با تابوهای قوی که نسبت به آن در دورههای مختلف تاریخ بینالنهرین گواهی شده است، سازگار باشد.[۷۹]
دوری و داری به احتمال زیاد نماد زمان بهعنوان نیروی نخستین در آفرینش بودند و نام آنها از یک عبارت اکدی به معنای «همیشه و همیشه» گرفته شده است.[۲۰] جفت شدن آلالا و بلیلی به احتمال زیاد کاملاً بر اساس تکراری بودن نام هر دو بوده است و در جاهای دیگر، آنها در نقشهای نامرتبط و مستقل از یکدیگر ظاهر میشوند.[۸۰] جفتهای دیگری از خدایان که به عنوان اجداد آنو در نظر گرفته میشوند عبارتند از: اگور و گارا که شخصیت آنها ناشناخته است،[۲۰] لاهمو و لاهامو، برگرفته از نام گونهای از موجودات اساطیری آبزی،[۲۰] دو خدایی که نامشان به صورت لوگوگرافی dALAM نوشته شده است و احتمالاً نماد یکی دیگر از جفتهای شناختهشده مرتبط با جهان زیرین است،[۸۱] و انورولا و نینورولا، «ارباب» و «بانوی» «شهر ازلی»، که گنجاندن آنها در شجره خانوادگی آنو به احتمال زیاد نشاندهنده «اهمیت شهر در اندیشه بینالنهرین باستان» است.»[۸۲] شجرهنامه خدایان ارائه شده در انوما الیش از فهرستهای اجداد آنو در منابع قبلی مشتق شده است.[۴۶] جفتهای ذکر شده در این تصنیف عبارتند از آپسو و تیامات، لاهمو و لاهامو، و آنشار و کیشار.[۴۶] اولین مورد از آنها در هیچ منبع قبلی گواهی نشده است.[۱]
فهرست خدای آن = آنوم به نامو به عنوان «مادری که آسمان و زمین را به دنیا آورد»، dama-tu-an-ki، اشاره میکند، اما همانطور که فرانس ویگرمن اشاره کرده است، واژگان آن و کی به احتمال زیاد به طور گروهی در این مورد درک میشدند.[۸۳] ارجاع مشابهی نیز به واسطه ورد جنگیری شناخته شده که به پیش از دوره بابلی میانه تعلق دارد.[۸۴] هیچ نشانهای وجود ندارد که این فرایند آفرینش شامل خدای دومی باشد که در جایگاه همسر نامو ظاهر شود.[۸۳] او در گونهای از شجرهنامه آنو در آن = آنوم ظاهر میشود، اگرچه همانطور که لمبرت اشاره کرده است، او «به نوعی ضمیمه بیرون رانده شد (...)».[۸۵] با توجه به گواهیهای پراکنده نامو، امروزه فرض میشود که او «عموما در خارج از اریدو شناخته نشده است.»[۸۵]
یک دعا به پاپسوکال ممکن است به سنتی اشاره کند که در آن آنو پسر انمشارا بود.[۶۷] در متنی دیگر، آنو و انلیل جایگاه خود را از این خدایی دریافت میکنند، نه لزوماً به صورت مسالمت آمیز.[۶۷]
آنو ممکن است به دلیل ارتباطش با خدایان مختلف اجدادی، گهگاه با جهان زیرین مرتبط شود.[۸۶] یک متن توضیحی آشوری به آنتو اشاره میکند که برای او قربانیهای تدفین تقدیم میکند.[۸۷] با این حال، به گفته جولیا کرول، اصلا نمیتوان گفت که شناخت این جنبه از شخصیت او تا چه حد گسترده بوده است و به طور کلی باید از گفتههای کلی در مورد شناسایی آشکار آنو با خدایان جهان زیرین در الهیات اوروک سلوکی اجتناب شود.[۲۴]
در سنت هوری
ویرایشدر حالی که اغلب فرض میشود که آلالو هوری پدر آنو است، مشابه همتای بینالنهرینی خود آلالا،[۷۶] و کوماربی نیز به نوبهٔ خود به عنوان پسر آنو در نظر گرفته میشود،[۸۸] با این حال چنین نیز استدلال شده است که دو سلسلهٔ جداگانه از خدایان در سرآغاز اسطوره کوماربی، ظاهر میشوند. و بنابراین نباید آلالو و آنو را در منابع هوری پدر و پسر دانست.[۸۹] کوماربی به طور مستقیم به عنوان «تخمه» آلالو در آهنگ کوماربی نامیده میشود.[۹۰] او همچنین در اسطوره دیگری که متعلق به همین چرخه است، «آواز هدامو»، خود را «پسر آلالو» خطاب میکند.[۹۱] ترتیب خدایان در معاهدات بینالمللی نیز از این تصور حمایت میکند که آلالو و کوماربی به یک رده تعلق دارند، اما آنو اینطور نیست.[۹۲] گری بکمن، هیتیشناس، خاطرنشان میکند که این دو خط ظاهراً تنها با تولد نسل جدید خدایان (تشوب، تاشمیشو و دیگران)، در نتیجه اخته کردن آنو توسط کوماربی،[۹۳] که منجر به یک «بار»، یعنی تخمه آنو در درون او شد، متحد شدند.[۹۰] این فرآیند به صورت شاعرانه با تولید برنز از قلع و مس مقایسه میشود.[۹۰]
پرستش
ویرایشآنو عمدتاً با شهر اوروک مرتبط بود، جایی که او یکی از خدایان اصلی در کنار اینانا (ایشتار) و نانایا بود، اما قبل از پایان دوره نئو-بابلی، آیین او دامنه کمتری نسبت به آنها داشت.[۹۷] اغلب تصور میشود که اصطلاحا «معبد سفید» که قدمت آن به دوره اوروک چهارم (۳۵۰۰ تا ۳۱۰۰ پیش از دوران مشترک) برمیگردد، مرکز اصلی آیین او بوده است، و حتی گاهی در ادبیات مدرن از آن به عنوان «زیگورات آنو» یاد میشود.[۹۸] با این حال، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنو واقعاً در این سازه پرستش شده است.[۲۶] حضور او در قدیمیترین متنها همچنان محل بحث است، زیرا مشخص نیست که علامت میخی DINGIR که در آنها وجود دارد لزوماً خدای خاصی را نشان بدهد.[۲۶] پل آلن بولیو نتیجه میگیرد که حضور او در این منابع غیر قابل اثبات است.[۹۹]
همچنین هیچ نشانهای وجود ندارد که ایِنا، «خانه آسمان»، معبد اصلی اوروک در زمانهای تاریخی، در اصل به تنهایی محل اقامت آنو بوده باشد (در گذشته گاهی چنین مطلبی پیشنهاد شده است).[۹۶] این معبد از هزاره چهارم پیش از دوران مشترک با اینانا مرتبط بود، و نیز نقش او به عنوان الهه حامی اوروک به احتمال زیاد حداقل به این دوره بازمیگردد.[۹۶] جولیا کرول پیشنهاد میکند که حتی اگر آنو در دوره اوروک پرستش میشد، احتمالاً باید معبد ایِنا را با اینانا سهیم شده باشد.[۲۶] در قدیمیترین متنها به اینا اشاره نشده است و مشخص نیست که آیا پناهگاهی به نام «ایِن» که در آنها گواهی میشود معبد آنو بوده باشد و آیا با بناهای بعدی مطابقت دارد یا خیر.[۹۹] در دورههای دودمانی نخستین، سارگونی و اور سوم، اینانا خدایی اصلی شهر بود و ایِنا در درجه اول معبد او محسوب میشد.[۹۹] کتیبه باستکی نارام سین به ویژه این دیدگاه را تایید میکند که اینانا الهه اوروک بود و او را مهمتر از آنو میدانستند.[۱۰۰] هیچ اشارهای به آنو در کتیبههای حاکمان اور سوم که به اینا اشاره میکنند، شناخته نشده است، اگرچه نام آنو در فهرستهای پیشکش دیده میشود.[۱۰۰] با این حال، کتیبههای پادشاهی از دوره بابلی باستان نشان میدهد اعتقاد بر این بود که آنو در اینا زندگی میکند.[۲۶] در نسخه بابلی باستان حماسه گیلگمش، اینا تنها به عنوان اقامتگاه آنو توصیف شده است، اما نسخهٔ پسین «بابلی معیار» آن را با هر دو (ایشتار و آنو) مرتبط میکند.[۲۶] گفته شده است که شبیه به صحنه نرگاو آسمان، سنت اولی ممکن است به سادگی نشاندهندهٔ وجود احساسات ضد ایشتار در میان گردآورندگان این اثر باشد.[۱۰۱] ضمنا در افسانههای مربوط به انمرکار و لوگالباندا، دیگر پادشاهان افسانهای اوروک که معمولاً در ادبیات بینالنهرین به آنها اشاره میشود، آنو هیچ نقش مهمی ایفا نمیکند و اینانا تنها مالک اینا است.[۱۰۲] یک سنت اساطیری که در آن اینا در ابتدا به آنو تعلق داشت، اما بعداً توسط اینانا غصب شد، از چند قطعه ادبی شناخته شده است،[۱۰۳] اما ممکن است تنها یک اسطوره پایهگذار بوده باشد که توضیح میدهد چگونه اولین معابد تأسیس شدند.[۹۶]
با شروع دوره اور سوم، آنو به عنوان عضوی از سه خداییان برجسته در کتیبههای پادشاهی شناخته شد که شامل انلیل و انکی نیز میشد.[۱۰۴] در اسناد مربوط به دوران سلطنت اورنامو، یک جایگاه، به نام باراکیسکیلا («سکو، مکان پاک») و یک باغِ اختصاص داده شده به او ذکر شده است.[۱۰۵] مکان آنها نامشخص است، اما اندرو آر جورج به طور آزمایشی اور را پیشنهاد میکند.[۱۰۵] در دوره ایسن-لارسای پسین، پادشاهان ایسن هیچ اشارهای به آنو در فرمانهای سالانه خود نداشتند.[۱۰۶] ریم سین اول لارسا دوباره رسم را احیا کرد و از سه گانه سنتی در آنها نام برد تا احتمالاً نشان دهد که قصد دارد تمام جنوب بابل را کنترل کند.[۱۰۷] همچنین پیشنهاد شده است که یکی از پیشینیان او، گونگونوم، آنو، انلیل و ناننا را به عنوان تثلیثی مشابه در کتیبههای خود نام برده است تا نشان دهد که کنترل مراکز آیینی اصلی آنها را در دست دارد.[۱۰۸] پس از فتح پادشاهی ریم سین اول، حمورابی بابلی شروع به فراخوانی آنو و انلیل، البته نه ائا، در دستورهای خود کرد.[۱۰۹] شواهد مشابهی از سلطنت سامسو-ایلونا در دسترس نیست، که تنها در یک کتیبه به آنو و انلیل اشاره کرده است که به احتمال زیاد مربوط به فتح مجدد شهرهای جنوبی است.[۱۱۰] پادشاهان بعدی همان سلسله به ندرت از این دوگانه نام بردند، به احتمال زیاد به عنوان بخشی از دستورهای تشریفاتی که به منظور گره زدن پادشاهی آنها به یک سنت طولانیتر بود.[۱۱۱]
در آشور، آنو برای اولین بار در کتیبهای از شمشی-ادد یکم ظاهر میشود که او را یکی از خدایانی توصیف میکند که سلطنت را به او بخشیده است.[۱۰] معبدی برای ادد که او در آشور ساخت بعدا به هر دو، خدای آبوهوا و آنو تقدیم شد.[۱۱۲][۱۱۳] در کنار معبد، زیگوراتی نیز به نام املامانا («خانه درخشندگی آسمان») ساخته شد.[۱۱۴] دانیل شومر پیشنهاد میکند که کنار هم قرار گرفتن این دو خدا بر اساس این دیدگاه رایج بود که آنها پدر و پسر هستند.[۱۱۳]
هیچ اشاره مستقیمی به پرستش آنو در بخشی از دوره بابلی باستان که طی آن آیینهای اوروک به طور موقت به کیش در شمال بابل منتقل شدند، وجود ندارد.[۱۱۵] یک استثنای احتمالی یک خدایی یا خداییانی است که توسط لوگوگرام AN.dINANNA تعیین شده است.[۱۱۵] با این حال، همچنین پیشنهاد شده است که این لوگوگرام آنو و اینانا را به عنوان یک جفت، همانطور که معمولاً فرض میشود، نشان نمیدهد،[۱۱۶] بلکه یک تجلی خاص از اینانا،[۱۱۵] به نام اورکیتوم است.[۱۱۷] در حال حاضر هیچ توافقی در مورد این مساله در میان دانشوران وجود ندارد و این مساله که به کدام خدایی یا خداییان اشاره دارد نامشخص است.[۱۱۸]
در اسناد مربوط به سلطنت سلسله اول دریازمین، زوج انلیل و ائا (انکی) جایگزین سهگانهٔ شامل آنو شد.[۱۱۹] تنها فهرست خدایی که از بایگانی دریازمین شناخته شده است، اصلاً به آنو اشاره نمیکند و به سادگی با انلیل شروع میشود.[۱۲۰] با این وجود نام او در چند فهرست پیشکش گواهی شده است.[۱۲۱] علاوه بر این، ممکن است نام پادشاه آکوردوانا تئوفوری باشد و باید به «سیل خروشان آنو» ترجمه شود، اگرچه این مساله نامشخص است و کلمه رایج «آسمان» ممکن است ترجمه صحیح علامت AN در این مورد باشد.[۱۲۲]
در اصطلاحا فهرست معابد بابلی که به احتمال زیاد در هزاره اول پیش از دوران مشترک تصنیف شده است، هیچ معبدی از آنو ذکر نشده است، اگرچه به استثنای لارسا، اور و اریدو، جنوبیترین شهرها عموماً در آن نمایش ضعیفی دارند.[۱۲۳] یک متن عبادی واحد نشان میدهد که احتمالاً معبدی برای آنو به نام اکیناما در کش وجود داشته است.[۱۲۴] سرود BRM IV 8 ده نام از معابدِ مرتبط با او را فهرست میکند،[۱۲۵] از جمله ایانکی[۱۲۶] و اگالانکیا که احتمالاً در اوروک واقع شدهاند.[۱۲۷]
در دوره نو بابلی، آنو تنها یک پناهگاه کوچک در اوروک داشت.[۱۲۸] او به عنوان یک خدای نسبتاً کوچک در اعمال مذهبی این دوره توصیف شده است.[۱۲۸][۱۲۹] در حالی که چندین بایگانی نو-بابلی از اوروک حفاری و منتشر شده است، تاکنون تحقیقات تنها تعداد کمی از افراد را نشان داده است که قبل از سلطنت نبونعید نامهای تئوفوری مرتبط با آنو داشته باشند؛ بر اساس بالاترین برآورد در مجموع پنج مورد در اسناد شناختهشده، ذکر شده است.[۱۳۰] بارزترین نمونه تاریخی Anu-aḫu-iddin است که در زمان سلطنت نابوپولاسار فرماندار اوروک بود.[۱۳۱] تعداد این نامها در زمان سلطنت نبونعید شروع به افزایش کرد.[۱۳۲] اسناد مربوط به سلطنت داریوش اول رشد بیشتری را نشان میدهد، اگرچه نامهایی که عمدتاً از خداییان شمال بابل و همچنین نانایا، ایشتار و شمش (از لارسا) استفاده میکنند، بسیار زیاد است.[۱۳۳] پیشنهاد شده است که تغییر به نفع آنو در زمان سلطنت خشایارشا یکم تسریع شد.[۱۳۳] پس از شورش شهرهای شمالی بابل علیه حکومت ایران در سال ۴۸۴ پیش از دوران مشترک، این پادشاه ظاهراً ساختار سنتی روحانیون بینالنهرین را سازماندهی دوباره کرد و در حالی که اوروک شورش نکرد، از این تغییرات مستثنی نبود.[۱۳۴] پیشنهاد شده است که کاهنان قدیمیتر که اغلب به شهرهای شمالی مرتبط بودند و عمدتاً در آیین ایشتار مشارکت داشتند، با تعدادی از خانوادههای قدرتمند محلی که به آنو اختصاص داشتند جایگزین شدند.[۱۳۴] جولیا کرول نشان میدهد که اعضای آنها احتمالاً از قبل قصد داشتند دامنه آیین آنو را در دوره نو بابلی گسترش دهند، اما به دلیل منافع پادشاهان که مردوک را به عنوان رئیس پانتئون ترجیح میدادند، نتوانستند این کار را انجام دهند.[۱۳۵]
اصلاحات الهیاتی در اوروک هخامنشی و سلوکی
ویرایشاقدام تلافیجویانه خشایارشا در مقابل روحانیون اوروک منجر به فروپاشی ایِنا به عنوان مرکز زندگی دینی و اقتصادی اوروک و باعث ایجاد سیستم جدیدی شد که بر پرستش آنو و همسرش آنتو، به جای ایشتار و نانایا، متمرکز بود.[۱۳۵] جزئیات توسعه اولیه آن به خوبی درک نشده است، زیرا متنهای بینالنهرین مربوط به سالهای پسین حکومت هخامنشیان در مورد اداره معبد و سایر امور مذهبی کمیاب است.[۱۳۵] شهر به طور کلی رو به زوال نرفت و اهداف اداری و نظامی مختلفی را پوشش داد که به عنوان مثال در اسناد مربوط به سلطنت داریوش دوم گواهی شده است.[۱۳۵] این شهر حتی به عنوان بزرگترین و مرفهترین شهر بینالنهرین در قرون پایانی هزاره اول پیش از دوران مشترک توصیف شده است.[۱۳۶] فرض بر این است که صعود آنو به راس پانتئون رسمی تا سال ۴۲۰ پیش از دوران مشترک کامل شده است.[۱۳۷] نام او پیش از این در اسناد اقتصادی دوران سلطنت اردشیر اول و داریوش دوم، در اسامی تئوفوری غالب است.[۱۳۷] در منابع مربوط به دوره سلوکی بعدی، به نظر میرسد که آیین آنو در حال شکوفایی است.[۱۳۵] معبد جدیدی که به طور مشترک به او و آنتو تقدیم شده بود، بیت رِش (معبد رئیس)،[۱۳۸] در مقطعی ساخته و به مرکز جدید زندگی مذهبی شهر تبدیل شد.[۱۳۷] قدیمیترین گواهی تاریخی این ساختار در متنی آمده که ظاهراً در اصل در زمان «سلوکوس و آنتیوخوس»، احتمالاً سلوکوس اول نیکاتور و آنتیوخوس اول سوتر (۲۹۲ تا ۲۸۱ پیش از دوران مشترک) یا آنتیوخوس اول و پسر او سلوکوس (۲۸۰ تا ۲۶۷ پیش از دوران مشترک) گردآوری شده است.[۱۳۹] مجموعه بیت رش همچنین شامل یک زیگورات جدید به نام اشارا (به سومری: «خانه جهان») بود،[۱۴۰] که بزرگترین بنای شناخته شده از بینالنهرین و دومین بعد از مجموعه عیلامی در چغازنبیل است.[۱۴۱] نام آن احتمالاً از ساختار مشابهی در نیپور که به انلیل اختصاص یافته، وام گرفته شده است.[۱۴۲]
توضیحات گوناگونی برای ترفیع آنو ارائه شده است، اگرچه آنها باید به دلیل فقدان شواهد مستقیم، در حد حدس و گمان باقی بمانند.[۸] استدلال شده است که ترفیع آنو از جایگاه اهورامزدا در دین هخامنشیان الگوبرداری شده است،[۱۴۳] اما پل آلن بولیو خاطرنشان میکند که از آنجایی که اولین نشانههای آن در زمان نبونعید قابل مشاهده است، الگوبرداری از دین پارسی غیرقابل پذیرش است.[۸] وی در عین حال احتمال میدهد که دولت هخامنشی پرستش آنو را تشویق کرده و آن را راهی برای محدود کردن نفوذ بابل و نخبگان آن بر ساکنان شهرهای دیگر بینالنهرین میداند.[۱۴۴] ارتباط مشابهی در مورد آنو و زئوس[۲۴] پیشنهاد شده، اما آن نیز نامشخص است.[۱۴۵] بولیو در مقابل پیشنهاد میکند که ظهور آنو تا حدی از شبکهای از تلفیقگرایی بین او، آنشار، که در اوروک نیز پرستش میشد، و رئیس خدایان آشوری آشور، که در آشور میتوان با دومی یکی دانست، الهام گرفته شده است.[۱۴۶] با این حال، جولیا کرول اشاره میکند که قطعیتی وجود ندارد که آنشار در اوروک واقعاً همتای آشور شناخته میشد، چه رسد به اینکه روحانیان محلی او را گونهای از آنو بدانند.[۱۲۸] خود بولیو اعتراف میکند که بیشتر شواهدی که ممکن است نظریه او را تأیید کنند، ممکن است به سادگی نشان دهند که ارتقای آشور و آنو هر دو بر مدلهای مشابه قبلی، مانند الهیات متمرکز بر انلیل، تکیه دارند.[۱۴۷] از آنجایی که در دوره نو-بابلی، اوروک مجبور به پذیرش الهیات بابل شد، این امکان نیز وجود دارد که اعتلای آنو به عنوان جلوهای از هویت محلی تلقی شود.[۸] در عین حال، غیرممکن نیست که آیین جدید متمرکز آنو بر اساس الهیات بابلی الگوبرداری شده باشد و حتی تعدادی از جشنها و آیینهای آنو نیز ممکن است از مراسم مردوک الگوبرداری شده باشند.[۱۴۸] نمونههایی از بازنویسی قطعههای اختصاص داده شده به مردوک یا انلیل برای مطابقت با فرقه جدید آنو نیز شناخته شده است.[۱۴۹] منبعی که معمولاً توسط الهیدانان و باستانیان که بر ترفیع آنو کار میکردند، به کار میرفت فهرستهای خدایی بودند، مانند آن = آنوم، که شواهد مورد نیاز برای توجیه این تغییر و نمونههای دیگر از بازسازی پانتئون شهر را ارائه میکرد.[۱۵۰] به احتمال زیاد علاقه روزافزون به نجوم و طالع بینی در میان روحانیون نیز در این مساله نقش داشته است.[۱۵۱]
اوروک در اواخر دوره سلوکی و اشکانی
ویرایشدر حالی که چنین فرض میشود که فعالیت مذهبی در اوروک تا اواخر دوره سلوکی و اوایل دوره اشکانی ادامه داشته است، بخش بزرگی از مجموعه بیت رش در نهایت در اثر آتشسوزی ویران شد.[۱۵۲] بیت رش به عنوان یک قلعه بازسازی شد و در حالی که در دوره اشکانی معبد کوچکی در کنار آن ساخته شد، به احتمال زیاد خدایان بینالنهرین دیگر در آنجا پرستش نمیشدند.[۱۵۲] بر اساس یک کتیبه یونانی به تاریخ ۱۱۱ دوران مشترک، خدایی که در اوروک در اوایل هزاره اول پرستش میشد، ظاهراً گرئوس ناشناخته بود، معبد او در زمان سلطنت بلاش یکم به سبکی خارجی شبیه به ساختمانهای رومی ساخته شد.[۱۵۳] آخرین متن به خط میخی از این مکان یک لوح نجومی مربوط به سال ۷۹ یا ۸۰ دوران مشترک است که احتمالاً آخرین متن خط میخی است که در دوران باستان نوشته شده است.[۱۵۴] چنین فرض شده است که آخرین بقایای مذهب و فرهنگ محلی اوروک در زمان فتح بینالنهرین توسط ساسانیان ناپدید شد، اگرچه پرستش خدایان به صورت انفرادی ممکن است بیشتر از کتابت خط میخی دوام یافته باشد.[۱۵۴]
اسطورهشناسی
ویرایشسومری
ویرایشافسانه آفرینش سومری
ویرایشمنبع اصلی اطلاعات درباره «پیدایش اریدو»، پیشدرآمد شعر حماسی بیلگمس و جهان زیرین است،[۱۵۵] که به طور خلاصه روند آفرینش را شرح میدهد: در ابتدا، تنها نامو وجود دارد، که دریای ازلی است.[۱۵۶] سپس، نامو آن (نام سومری آنو)، آسمان، و کی، زمین را به دنیا می آورد.[۱۵۶] آن و کی با یکدیگر جفتگیری میکنند و باعث میشوند کی انلیل، خدای باد را به دنیا بیاورد.[۱۵۶] انلیل آن را از کی جدا میکند و زمین را به عنوان قلمرو خود قرار میدهد، در حالی که آسمان به آن میرسد.[۱۵۷]
در سومری، نام «آن» به جای «آسمانها» به کار میرفت، بنابراین در برخی موارد تردید وجود دارد که آیا این واژه، خدای آن و یا آسمانها را نشان میدهد.[۱۵۸][۱۵۹] در کیهانشناسی سومری، آسمان بهعنوان مجموعهای از سه گنبد تصور میشد که زمین مسطح را میپوشاند.[۱۶۰][۱۰] اعتقاد بر این بود که هر یک از این گنبدهای آسمان از یک سنگ قیمتی متفاوت ساخته شده است.[۱۶۰] اعتقاد بر این بود که آن، بلندترین و بیرونیترین این گنبدها است و تصور میشد از سنگ مایل به قرمز ساخته شده است.[۱۰]
اساطیر اینانا
ویرایشاینانا و ابیه، که با عنوان الهه قدرتهای ترسناک الهی نیز شناخته میشود، شعری است ۱۸۴ سطری که توسط شاعر اکدی انهدوآنا به زبان سومری نوشته شده است.[۱۶۱] در این شعر، رویارویی اینانا نوهٔ آن با کوه ابیه، کوهی در رشته کوه زاگرس توصیف میشود.[۱۶۱] آن به طور گذرا در صحنهای از شعر ظاهر میشود که در آن اینانا از او درخواست میکند که به او اجازه دهد کوه ابیه را ویران کند.[۱۶۱] آن به اینانا هشدار میدهد که به کوه حمله نکند،[۱۶۱] اما اینانا این هشدار را نادیده میگیرد و بدون توجه به کوه ابیه حمله و آن را ویران میکند.[۱۶۱]
شعر اینانا بر آسمان حاکم میشود روایتی بسیار تکهتکهشده، اما مهم از تسخیر معبد ایِنا در اوروک توسط اینانا است.[۹۵] این متن با گفتگوی بین اینانا و برادرش اوتو آغاز میشود که در آن اینانا از این مساله که معبد ایِنا در قلمرو آنها نیست ابراز تاسف میکند و تصمیم میگیرد که آن را به عنوان مایملک خودش ادعا کند.[۹۵] متن در این نقطه از روایت به طور فزایندهای تکهتکه میشود،[۹۵] اما به نظر میرسد که عبور دشوار او را از میان یک مرداب برای رسیدن به معبد توصیف میکند، در حالی که یک ماهیگیر به او میگوید که کدام مسیر را بهتر است طی کند.[۹۵] در نهایت، اینانا به آن میرسد، که از غرور او شوکه شده است، اما با این وجود قبول میکند که موفق شده است و معبد اکنون قلمرو او است.[۹۵] متن با سرودی در مورد عظمت اینانا به پایان میرسد.[۹۵] این افسانه ممکن است نشاندهندهٔ کسوفِ اقتدار کاهنان آن در اوروک و انتقال قدرت به کاهنههای اینانا باشد.[۹۵]
اکدی
ویرایشحماسه گیلگمش
ویرایشدر صحنهای از حماسه گیلگمش به زبان اکدی که در اواخر هزاره دوم پیش از دوران مشترک نوشته شده است، دختر آنو، ایشتار، همتای سامی شرقی اینانا، تلاش میکند تا قهرمان گیلگمش را اغوا کند.[۱۶۳] هنگامی که گیلگمش پیشروی او را رد کرد،[۱۶۳] ایشتار با خشم به آسمان میرود و به آنو میگوید که گیلگمش به او توهین کرده است.[۱۶۳] آنو از او میپرسد که چرا به جای رویارویی با گیلگمش به او شکایت میکند.[۱۶۳] ایشتار از آنو میخواهد که نرگاو آسمان را به او بدهد[۱۶۳] و سوگند یاد میکند که اگر آن را به او ندهد دروازههای جهان زیرین را میشکند و مردگان را زنده میکند تا زندهها را بخورند.[۱۶۳] آنو نرگاو آسمان را به ایشتار میدهد و ایشتار آن را برای حمله به گیلگمش و دوستش انکیدو میفرستد.[۱۶۴] صحنهای از حماسه اوگاریتی آقات که در آن الهه جنگجوی آنات با رئیس خدایان، ال، روبرو میشود تا درخواست اجازهٔ کشتن قهرمان نامبخش (پس از آنکه مورد طعنه او قرار گرفته است) را با او در میان بگذارد، با این بخش از حماسه گیلگمش مقایسه شده است.[۱۶۵]
اسطوره آداپا
ویرایشدر اسطوره آداپا، که برای اولین بار در دوره کاسی گواهی شده است، آنو متوجه میشود که باد جنوبی به مدت هفت روز به سمت زمین نمیوزد.[۱۶۶] او دلیل را از سوکال ایلابرات میپرسد.[۱۶۶] ایلابرات پاسخ میدهد که به این دلیل است که آداپا، کاهن ائا (معادل سامی شرقی انکی) در اریدو، بال باد جنوب را شکسته است.[۱۶۶] آنو میخواهد آداپا را نزد او احضار کنند،[۱۶۶] اما، قبل از حرکت آداپا، ائا به او هشدار میدهد که هیچیک از غذاها را نخورد یا از آبی که خدایان به او میدهند ننوشد، زیرا غذا و آب مسموم است.[۱۶۷] آداپا به نزد آنو میرود و به او میگوید که دلیل شکستن بال باد جنوب این بود که او برای ائا در حال ماهیگیری بود و باد جنوب باعث ایجاد طوفانی شد که قایق او را غرق کرد.[۱۶۸] دوموزید و نینگیشزیدا دربانان آنو به نفع آداپا صحبت میکنند.[۱۶۸] این مساله خشم آنو را فرو مینشاند و دستور میدهد که به جای آب و غذای مرگ، به آداپا آب و غذای جاودانگی برای پاداش داده شود.[۱۶۸] اما آداپا به توصیه ائا عمل میکند و از خوردن غذا امتناع میورزد.[۱۶۸] داستان آداپا مورد علاقه کاتبان بود، که او را بنیانگذار پیشه خود میدانستند[۱۶۹] و تعداد خیلی زیادی از نسخهها و گونههای این اسطوره در سراسر بینالنهرین یافت شده است که کل دوره تاریخ بینالنهرین را در بر میگیرد.[۱۷۰] داستان حضور آداپا در نزد آنو با داستان یهودی پسین آدم و حوا مقایسه شده که در سفر پیدایش ثبت شده است.[۱۷۱] همانطور که آنو پس از امتناع از خوردن غذای جاودانگی، آداپا را مجبور میکند به زمین بازگردد، یهوه در داستان کتاب مقدس، آدم را از باغ عدن بیرون میراند تا از خوردن میوه درخت زندگی جلوگیری کند.[۱۷۲] به طور مشابه، آداپا به عنوان کهن الگوی همه کاهنان در نظر گرفته میشد؛[۱۷۲] در حالی که آدم در سفر پیدایش به عنوان کهن الگوی همه نوع بشر معرفی شده است.[۱۷۲]
ارا و ایشوم
ویرایشدر شعر حماسی ارا و ایشوم که در قرن هشتم پیش از دوران مشترک به زبان اکدی سروده شده است، آنو به ارا، خدای نابودی، «سبتو» میدهد که به عنوان سلاحهای شخصیشده توصیف میشوند.[۱۰] آنو به ارا دستور میدهد که از آنها برای قتل عام انسانها در زمانی که پرجمعیت شدند و سر و صدای زیادی ایجاد کردند، استفاده کند (لوح I, 38ff).[۱۰]
هوری
ویرایشیکی از اسطورههای متعلق به اصطلاحاً «چرخه کوماربی» آنو را در میان خدایان درگیر نشان میدهد.[۹۳] در حالی که این اسطوره عمدتاً از روی ترجمه هیتی شناخته میشود، به محیط فرهنگی هوری تعلق دارد و عمدتاً در مکانهایی در سوریه و بینالنهرین و نه آناتولی قرار دارد.[۱۷۳] این اسطوره بیانگر آن است که در گذشتههای دور، «پادشاه آسمان» آلالو بود و آنو در جایگاه جامدار او قرار داشت، اما منشأ هیچ یک از دو خدا توضیح داده نمیشود.[۱۷۴] پس از نه سال، آنو علیه مافوق خود شورش کرد، او را از سلطنت خلع کرد و به جهان زیرین فراری داد.[۱۷۵] با این حال، پس از نه سال دیگر، جامدار خودش، کوماربی، «قلمهٔ آلالو» به او حمله کرد تا سلطنت را برای خود تصاحب کند.[۱۷۵] آنو تلاش کرد به آسمان فرار کند، اما کوماربی اندام تناسلی آنو را گاز گرفت و آن را بلعید.[۹] در نتیجه بلعیدن اندام تناسلی آنو، کوماربی با پسر آنو تشوب (تارهونا در ترجمه هیتی) و دو خدایی دیگر، تاشمیشو و رودخانه دجله، آبستن میشود.[۱۷۶] آنو در این مورد به او طعنه میزند.[۱۷۶] تشوب متعاقباً از جمجمه شکافتهٔ کوماربی متولد شد، به شیوهای که بکمن با تولد آتنا در اساطیر یونان مقایسه میکند،[۱۷۷] و در حالی که بقیه روایت به خوبی حفظ نشده، مشخص است که او از تلاشهای کوماربی برای از بین بردنش گریخت.[۱۷۸]
ویلفرد جی. لمبرت پیشنهاد کرد که پیش از این یک افسانه بینالنهرینی ناشناخته در مورد رویارویی بین آلالا و آنو وجود داشته و الهامبخش سنت هوری-هیتی در مورد درگیری آنها بوده است.[۱۷۹]
تاثیر پسین
ویرایشاشارهای به شجرهنامهای از خدایان شبیه به انوما الیش، و نیز به آنو، از نوشتههای اودموس رودسی، شاگرد ارسطو، شناخته شده است، که آثار او فقط در نقلقولهای داماسکیوس، نویسنده نوافلاطونی که در قرن ششم دوران مشترک زندگی میکرد، حفظ شده است:
معلوم نیست اودموس بر چه منبعی تکیه کرده است، اگرچه بروص را میتوان با قطعیت رد کرد زیرا غیرقابل قبول است که اولی آنقدر عمر کرده باشد که آثار دومی را بخواند.[۷۵] علاوه بر این، گنجاندن انلیل (ایلیلوس) به عنوان همتای ائا (آوس) و آنو (آنوس) نشان میدهد که در حالی که منبع استفاده شده مشابه انوما الیش است، با آن یکسان نبوده است.[۱۸۰] تفاوت دیگر در روایت اودموس این واقعیت است که منشأ مومو (مویمیس) روشن است، در حالی که اثر بابِلی ذکر شده مستقیماً آن را توضیح نمیدهد.[۱۸۰]
چنین استدلال شده است که مجموعهای از کودتاهای الهی که در اسطوره کوماربی توصیف شده است، بعدها مبنای داستان آفرینش یونانی شد که در شعر بلند تئوگونیا شرح داده شده است؛ این اثر را شاعر بوئوتیایی، هزیود در قرن هفتم پیش از دوران مشترک نوشته است.[۹] با این حال، گری بکمن اشاره میکند که غیرممکن نیست که این دو اسطوره صرفاً از بنمایههای مشابه موجود در محیط فرهنگی مشترک مدیترانه باستان («کوئین») ایجاد شده باشند و هزیود لزوماً مستقیماً به سنت کوماربی بستگی نداشته باشد.[۱۷۳] در شعر هزیود، اورانوس خدا-آسمان ازلی توسط پسرش کرونوس سرنگون و اخته میشود، تقریباً به همان شیوهای که آنو توسط کوماربی در داستان هوری سرنگون و اخته میشود.[۱۸۱][۹] کرونوس نیز به نوبه خود توسط پسر خود زئوس سرنگون میشود.[۹] در یکی از اسطورههای اورفیک، کرونوس دقیقاً به همان شیوهای که کوماربی با آنو انجام میدهد، اندام تناسلی اورانوس را گاز میگیرد.[۹] با این وجود، رابرت موندی خاطرنشان میکند که اورانوس هرگز برای یونانیان اهمیت اساطیری قابل مقایسه با اهمیت آنو برای بینالنهرینیها را نداشت.[۱۸۲] در عوض، موندی اورانوس را «انعکاس رنگپریده آنو» مینامد،[۱۸۳] و اشاره میکند که «به غیر از اسطوره اختگی، او اصلاً به عنوان یک شخصیت کیهانی اهمیت بسیار کمی دارد و به هیچ وجه به شکلی اصولی با پادشاهی در ارتباط نیست».[۱۸۳]
در اواخر دوران باستان، نویسندگانی مانند فیلون بیبلوسی تلاش کردند چارچوب سلسلهای داستانهای هیتی و هزیودی را بر اساطیر کنعانی تحمیل کنند،[۱۸۴] اما این تلاشها اجباری است و با آنچه به نظر میرسد اکثر کنعانیها واقعاً به آن معتقد بودند، تناقض دارد.[۱۸۴] به نظر میرسد اکثر کنعانیان ال و بعل را همزمان حاکم میدانستند.[۱۸۵]
یادداشتها
ویرایشپانویس
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Lambert 2013, p. 238.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Wang 2011, p. 152.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ Lambert 2013, p. 405.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ Wiggermann 1998, p. 138.
- ↑ Lambert 1980, p. 229.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ Lambert 2007, p. 169.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ Krul 2018, p. 41.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ Beaulieu 2018, p. 203.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ ۹٫۵ Burkert 2005, p. 295.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ ۱۰٫۶ Stephens 2013.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ de Lapérouse 2003, p. 65.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Lambert 2013, pp. 407–408.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ Henkelman 2008, p. 324.
- ↑ Lambert 2013, p. 408.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ Krebernik 2014, p. 402.
- ↑ Lambert 2013, p. 311.
- ↑ Wiggermann 1992, p. 282.
- ↑ Lambert 2013, pp. 423–424.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ ۱۹٫۴ Krebernik 2014, p. 403.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ Lambert 2013, p. 424.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Krul 2018, p. 60.
- ↑ Lambert 2013, p. 421.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 310.
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ Krul 2018, p. 61.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 311.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ۲۶٫۴ ۲۶٫۵ Krul 2018, p. 10.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ Wiggins 2007, p. 157.
- ↑ Wiggins 2007, pp. 157–158.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 259.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ Cavigneaux & Krebernik 1998, p. 511.
- ↑ Beaulieu 2018, p. 204.
- ↑ Lambert 2013, p. 267.
- ↑ Black & Green 1992, p. 30.
- ↑ Katz 2003, p. 402.
- ↑ Black & Green 1992, p. 34.
- ↑ Katz 2003, p. 403.
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ Schwemer 2007, p. 132.
- ↑ Schwemer 2001, p. 168.
- ↑ Lambert 2013, p. 317.
- ↑ Schwemer 2008, p. 133.
- ↑ Wang 2011, p. 7.
- ↑ Lambert 2013, p. 190.
- ↑ Wang 2011, p. 136.
- ↑ Wang 2011, pp. 236–237.
- ↑ Metcalf 2019, p. 30.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ ۴۶٫۲ ۴۶٫۳ ۴۶٫۴ Lambert 2013, p. 417.
- ↑ Lambert 2007, p. 168.
- ↑ George 1993, p. 6.
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ ۴۹٫۲ Klein 1997, p. 103.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Beaulieu 2005, p. 31.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 70.
- ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ Drewnowska-Rymarz 2008, p. 30.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 188.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 317.
- ↑ Drewnowska-Rymarz 2008, p. 31.
- ↑ Lambert 1999, p. 155.
- ↑ Lambert 1999, pp. 153–154.
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ Beaulieu 2003, p. 111.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 230.
- ↑ Boivin 2018, p. 208.
- ↑ Peterson 2009, p. 103.
- ↑ Henkelman 2017, p. 324.
- ↑ Krul 2018, p. 90.
- ↑ Westenholz 2010, pp. 382–383.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 63.
- ↑ George 1992, p. 283.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ ۶۷٫۲ Lambert 2013, p. 284.
- ↑ Krul 2018, p. 151.
- ↑ Krul 2018, p. 81.
- ↑ Lambert 2013, p. 312.
- ↑ Huber Vulliet 2011, p. 32.
- ↑ Krebernik 1997, p. 364.
- ↑ Sjöberg 1973, pp. 22–23.
- ↑ Krul 2018, p. 14.
- ↑ ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ Lambert 2013, p. 422.
- ↑ ۷۶٫۰ ۷۶٫۱ Lambert 2013, p. 448.
- ↑ Lambert 2013, pp. 418–419.
- ↑ Lambert 2013, p. 420.
- ↑ Lambert 2013, p. 389.
- ↑ Lambert 2013, p. 425.
- ↑ Lambert 2013, pp. 425–426.
- ↑ Lambert 2013, p. 426.
- ↑ ۸۳٫۰ ۸۳٫۱ Wiggermann 1998, p. 137.
- ↑ Lambert 2013, pp. 432–433.
- ↑ ۸۵٫۰ ۸۵٫۱ Lambert 2013, p. 427.
- ↑ Krul 2018, pp. 60–61.
- ↑ Lambert 2013, p. 245.
- ↑ Wilhelm 2014, p. 346.
- ↑ Metcalf 2021, p. 155.
- ↑ ۹۰٫۰ ۹۰٫۱ ۹۰٫۲ Bachvarova 2013, p. 155.
- ↑ Bachvarova 2013, p. 159.
- ↑ Polvani 2008, p. 619.
- ↑ ۹۳٫۰ ۹۳٫۱ Beckman 2011, p. 26.
- ↑ Piveteau 1981, pp. 16–17.
- ↑ ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ ۹۵٫۲ ۹۵٫۳ ۹۵٫۴ ۹۵٫۵ ۹۵٫۶ ۹۵٫۷ Harris 1991, pp. 261–278.
- ↑ ۹۶٫۰ ۹۶٫۱ ۹۶٫۲ ۹۶٫۳ Krul 2018, p. 12.
- ↑ Beaulieu 2018, p. 196.
- ↑ Krul 2018, pp. 9–10.
- ↑ ۹۹٫۰ ۹۹٫۱ ۹۹٫۲ Beaulieu 2003, p. 105.
- ↑ ۱۰۰٫۰ ۱۰۰٫۱ Beaulieu 2003, p. 106.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 108.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 107.
- ↑ Krul 2018, pp. 10–11.
- ↑ Boivin 2018, p. 190.
- ↑ ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ George 1993, p. 72.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 110.
- ↑ Boivin 2018, pp. 190–191.
- ↑ Boivin 2018, p. 191.
- ↑ Boivin 2018, p. 193.
- ↑ Boivin 2018, p. 194.
- ↑ Boivin 2018, pp. 194–195.
- ↑ George 1993, p. 143.
- ↑ ۱۱۳٫۰ ۱۱۳٫۱ Schwemer 2007, p. 141.
- ↑ George 1993, p. 123.
- ↑ ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ ۱۱۵٫۲ Krul 2018, p. 13.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 109.
- ↑ Krebernik 2014a, p. 419.
- ↑ Asher-Greve & Westenholz 2013, p. 91.
- ↑ Boivin 2018, p. 67.
- ↑ Boivin 2018, pp. 198–199.
- ↑ Boivin 2018, p. 213.
- ↑ Boivin 2018, p. 41.
- ↑ George 1993, p. 39.
- ↑ George 1993, p. 110.
- ↑ George 1993, p. 8.
- ↑ George 1993, p. 67.
- ↑ George 1993, p. 87.
- ↑ ۱۲۸٫۰ ۱۲۸٫۱ ۱۲۸٫۲ Krul 2018, p. 15.
- ↑ Beaulieu 2003, p. 330.
- ↑ Beaulieu 2018, pp. 197–198.
- ↑ Beaulieu 2018, p. 197.
- ↑ Beaulieu 2018, p. 198.
- ↑ ۱۳۳٫۰ ۱۳۳٫۱ Beaulieu 2018, p. 199.
- ↑ ۱۳۴٫۰ ۱۳۴٫۱ Krul 2018, p. 18.
- ↑ ۱۳۵٫۰ ۱۳۵٫۱ ۱۳۵٫۲ ۱۳۵٫۳ ۱۳۵٫۴ Krul 2018, p. 19.
- ↑ Krul 2018, p. 1.
- ↑ ۱۳۷٫۰ ۱۳۷٫۱ ۱۳۷٫۲ Beaulieu 2018, p. 191.
- ↑ George 1993, p. 137.
- ↑ Krul 2018, p. 32.
- ↑ George 1993, p. 145.
- ↑ Krul 2018, p. 29.
- ↑ Beaulieu 1997, pp. 69–70.
- ↑ Krul 2018, pp. 261–262.
- ↑ Beaulieu 2018, p. 205.
- ↑ Krul 2018, pp. 41–42.
- ↑ Beaulieu 1997, p. 68.
- ↑ Beaulieu 1997, p. 69.
- ↑ Beaulieu 2018, pp. 204–205.
- ↑ Beaulieu 1997, pp. 68–69.
- ↑ Beaulieu 1992, p. 68.
- ↑ Krul 2018, p. 20.
- ↑ ۱۵۲٫۰ ۱۵۲٫۱ Krul 2018, p. 77.
- ↑ Krul 2018, pp. 77–78.
- ↑ ۱۵۴٫۰ ۱۵۴٫۱ Krul 2018, p. 78.
- ↑ Kramer 1961, pp. 30–33.
- ↑ ۱۵۶٫۰ ۱۵۶٫۱ ۱۵۶٫۲ Kramer 1961, pp. 37–40.
- ↑ Kramer 1961, pp. 37–41.
- ↑ Levine 2000, p. 4.
- ↑ Leeming & Page 1996, p. 109.
- ↑ ۱۶۰٫۰ ۱۶۰٫۱ Nemet-Nejat 1998, p. 180.
- ↑ ۱۶۱٫۰ ۱۶۱٫۱ ۱۶۱٫۲ ۱۶۱٫۳ ۱۶۱٫۴ Karahashi 2004, p. 111.
- ↑ Dalley 1989, pp. 80–82.
- ↑ ۱۶۳٫۰ ۱۶۳٫۱ ۱۶۳٫۲ ۱۶۳٫۳ ۱۶۳٫۴ ۱۶۳٫۵ Dalley 1989, p. 80.
- ↑ Dalley 1989, pp. 81–82.
- ↑ Wyatt 1999, p. 244.
- ↑ ۱۶۶٫۰ ۱۶۶٫۱ ۱۶۶٫۲ ۱۶۶٫۳ McCall 1990, p. 65.
- ↑ McCall 1990, pp. 65–66.
- ↑ ۱۶۸٫۰ ۱۶۸٫۱ ۱۶۸٫۲ ۱۶۸٫۳ McCall 1990, p. 66.
- ↑ Sanders 2017, pp. 38–39.
- ↑ Sanders 2017, pp. 38–65.
- ↑ Liverani 2004, pp. 21–23.
- ↑ ۱۷۲٫۰ ۱۷۲٫۱ ۱۷۲٫۲ Liverani 2004, p. 22.
- ↑ ۱۷۳٫۰ ۱۷۳٫۱ Beckman 2011, p. 25.
- ↑ Beckman 2011, pp. 26–27.
- ↑ ۱۷۵٫۰ ۱۷۵٫۱ Beckman 2011, p. 27.
- ↑ ۱۷۶٫۰ ۱۷۶٫۱ Beckman 2011, p. 28.
- ↑ Beckman 2011, p. 29.
- ↑ Beckman 2011, p. 30.
- ↑ Lambert 2013, p. 423.
- ↑ ۱۸۰٫۰ ۱۸۰٫۱ Lambert 2013, pp. 422–423.
- ↑ Mondi 1990, pp. 168–170.
- ↑ Mondi 1990, pp. 169–170.
- ↑ ۱۸۳٫۰ ۱۸۳٫۱ Mondi 1990, p. 170.
- ↑ ۱۸۴٫۰ ۱۸۴٫۱ Mondi 1990, pp. 170–171.
- ↑ Mondi 1990, p. 171.
منابع
ویرایش- Asher-Greve, Julia M.; Westenholz, Joan G. (2013). Goddesses in Context: On Divine Powers, Roles, Relationships and Gender in Mesopotamian Textual and Visual Sources (PDF). Academic Press Fribourg. ISBN 978-3-7278-1738-0.
- Bachvarova, Mary R. (2013). "The Hurro-Hittite Kumarbi Cycle". Gods, heroes, and monsters: a sourcebook of Greek, Roman, and Near Eastern myths. New York: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-064481-9. OCLC 967417697.
- Beaulieu, Paul-Alain (1992). "Antiquarian Theology in Seleucid Uruk". Acta Sumerologica. 14. Retrieved 5 June 2022.
- Beaulieu, Paul-Alain (1997). "The Cult of AN.ŠÁR/Aššur in Babylonia After the Fall of the Assyrian Empire". State Archives of Assyria Bulletin. 11. ISSN 1120-4699.
- Beaulieu, Paul-Alain (2003). The pantheon of Uruk during the neo-Babylonian period. Leiden Boston: Brill STYX. ISBN 978-90-04-13024-1. OCLC 51944564.
- Beaulieu, Paul-Alain (2005). "The God Amurru as Emblem of Ethnic and Cultural Identity". In Soldt, Wilfred H. van; Kalvelagen, R.; Katz, Dina (eds.). Ethnicity in Ancient Mesopotamia. Leiden: Nederlands Instituut voor het Nabije Oosten. ISBN 978-90-6258-313-3. OCLC 60116687.
- Beaulieu, Paul-Alain (2018). "Uruk Before and After Xerxes: The Onomastic and Institutional Rise of the God Anu". In Waerzeggers, Caroline; Seire, Maarja (eds.). Xerxes and Babylonia: the Cuneiform evidence. Leuven: Peeters Publishers. ISBN 978-90-429-3809-0. OCLC 1097184152.
- Beckman, Gary (2011). "Primordial Obstetrics. "The Song of Emergence" (CTH 344)". Hethitische Literatur: Überlieferungsprozesse, Textstrukturen, Ausdrucksformen und Nachwirken: Akten des Symposiums vom 18. bis 20. Februar 2010 in Bonn. Münster: Ugarit-Verlag. ISBN 978-3-86835-063-0. OCLC 768810899.
- Black, Jeremy; Green, Anthony (1992), Gods, Demons and Symbols of Ancient Mesopotamia: An Illustrated Dictionary, The British Museum Press, ISBN 0-7141-1705-6
- Boivin, Odette (2018). The First Dynasty of the Sealand in Mesopotamia. De Gruyter. doi:10.1515/9781501507823. ISBN 978-1-5015-0782-3.
- Burkert, Walter (2005), "Chapter Twenty: Near Eastern Connections", in Foley, John Miles (ed.), A Companion to Ancient Epic, New York City, New York and London, England: Blackwell Publishing, ISBN 978-1-4051-0524-8
- Cavigneaux, Antoine; Krebernik, Manfred (1998), "Nin-ursala", Reallexikon der Assyriologie (به آلمانی), retrieved 4 June 2022
- Dalley, Stephanie (1989), Myths from Mesopotamia: Creation, the Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford, England: Oxford University Press, ISBN 0-19-283589-0
- de Lapérouse, Jean-François (2003). "Stone Sculpture Production". In Aruz, Joan; Wallenfels, Ronald (eds.). Art of the First Cities: The Third Millennium B.C. from the Mediterranean to the Indus. Metropolitan Museum of Art. ISBN 978-1-58839-043-1. Retrieved 4 June 2022.
- Drewnowska-Rymarz, Olga (2008). Mesopotamian goddess Nanāja. Warszawa: Agade. ISBN 978-83-87111-41-0. OCLC 263460607.
- Feliu, Lluís (2003). The god Dagan in Bronze Age Syria. Leiden Boston, MA: Brill. ISBN 90-04-13158-2. OCLC 52107444.
- Feliu, Lluís (2006). "Concerning the Etymology of Enlil: the An=Anum Approach". Šapal tibnim mû illakū: studies presented to Joaquín Sanmartín on the occasion of his 65th birthday. Barcelona: Editorial AUSA. ISBN 84-88810-71-7. OCLC 157130833.
- George, Andrew R. (1992). Babylonian Topographical Texts. Orientalia Lovaniensia analecta. Departement Oriëntalistiek. ISBN 978-90-6831-410-6. Retrieved 3 June 2022.
- George, Andrew R. (1993). House most high: the temples of ancient Mesopotamia. Winona Lake: Eisenbrauns. ISBN 0-931464-80-3. OCLC 27813103.
- Halloran, John A. (2006), Sumerian Lexicon: Version 3.0
- Harris, Rivkah (February 1991), "Inanna-Ishtar as Paradox and a Coincidence of Opposites", History of Religions, 30 (3): 261–278, doi:10.1086/463228, JSTOR 1062957, S2CID 162322517
- Henkelman, Wouter F. M. (2008). The other gods who are: studies in Elamite-Iranian acculturation based on the Persepolis fortification texts. Leiden: Nederlands Instituut voor het Nabije Oosten. ISBN 978-90-6258-414-7.
- Henkelman, Wouter F. M. (2017). "Humban and Auramazdā: royal gods in a Persian landscape". Persian religion in the Achaemenid period. Wiesbaden. ISBN 978-3-447-19556-0. OCLC 1086094005.
- Huber Vulliet, Fabienne (2011), "Šara", Reallexikon der Assyriologie (به فرانسوی), retrieved 3 June 2022
- Karahashi, Fumi (April 2004), "Fighting the Mountain: Some Observations on the Sumerian Myths of Inanna and Ninurta", Journal of Near Eastern Studies, 63 (2): 111–118, doi:10.1086/422302, JSTOR 422302, S2CID 161211611
- Katz, D. (2003), The Image of the Underworld in Sumerian Sources, Bethesda, Maryland: CDL Press, ISBN 978-1-883053-77-2
- Klein, Jacob (1997). "The God Martu in Sumerian Literature". In Finkel, I. L.; Geller, M. J. (eds.). Sumerian Gods and their Representations. STYX Publications. ISBN 978-90-56-93005-9.
- Kramer, Samuel Noah (1961), Sumerian Mythology: A Study of Spiritual and Literary Achievement in the Third Millennium B.C.: Revised Edition, Philadelphia, Pennsylvania: University of Pennsylvania Press, ISBN 0-8122-1047-6
- Krebernik, Manfred (1997), "Mondgott A. I. In Mesopotamien", Reallexikon der Assyriologie, retrieved 3 June 2022
- Krebernik, Manfred (2014), "Uraš A", Reallexikon der Assyriologie, retrieved 4 June 2022
- Krebernik, Manfred (2014a), "Urkītum", Reallexikon der Assyriologie (به آلمانی), retrieved 4 June 2022
- Krul, Julia (2018). The Revival of the Anu Cult and the Nocturnal Fire Ceremony at Late Babylonian Uruk. Brill. doi:10.1163/9789004364943. ISBN 9789004364936.
- Lambert, Wilfred G. (1980), "Jabnu", Reallexikon der Assyriologie, retrieved 3 June 2022
- Lambert, Wilfred G. (1999). "Literary Texts from Nimrud". Archiv für Orientforschung. Archiv für Orientforschung (AfO)/Institut für Orientalistik. 46/47: 149–155. ISSN 0066-6440. JSTOR 41668445. Retrieved 3 June 2022.
- Lambert, Wilfred G. (2007). "An Exotic Babylonian God-List". Studies presented to Robert D. Biggs, June 4, 2004. Chicago, Illinois: Oriental Institute of the University of Chicago. ISBN 978-1-885923-44-8. OCLC 67873765.
- Lambert, Wilfred G. (2013). Babylonian creation myths. Winona Lake, Indiana: Eisenbrauns. ISBN 978-1-57506-861-9. OCLC 861537250.
- Leeming, David Adams; Page, Jack (1996), God: Myths of the Male Divine, Oxford, England: Oxford University Press, ISBN 978-0-19-511387-7
- Levine, Etan (2000), "Air in Biblical Thought", Heaven and Earth, Law and Love: Studies in Biblical Thought, Herausgegeben von Otto Kaiser, Berlin, Germany and New York City, New York: Walter de Gruyter, ISBN 3-11-016952-5
- Liverani, Mario (2004), Myth and Politics in Ancient Near Eastern Historiography, Ithaca, New York: Cornell University Press, ISBN 978-0-8014-7358-6
- McCall, Henrietta (1990), Mesopotamian Myths, The Legendary Past, Austin, Texas: University of Texas Press, ISBN 0-292-75130-3
- Metcalf, Christopher (2019). Sumerian Literary Texts in the Schøyen Collection. Penn State University Press. doi:10.1515/9781646020119. ISBN 978-1-64602-011-9. S2CID 241160992.
- Metcalf, Christopher (2021). "Tales of Kings and Cup-Bearers in History and Myth". Gods and Mortals in Early Greek and Near Eastern Mythology. Cambridge University Press. pp. 154–168. doi:10.1017/9781108648028.011. ISBN 9781108648028. S2CID 233538697.
- Mondi, Robert (1990), "Greek and Near Eastern Mythology: Greek Mythic Thought in the Light of the Near East", in Edmunds, Lowell (ed.), Approaches to Greek Myth, Baltimore, Maryland: The Johns Hopkins University Press, ISBN 0-8018-3864-9
- Nemet-Nejat, Karen Rhea (1998), Daily Life in Ancient Mesopotamia, Greenwood, ISBN 978-0-313-29497-6
- Peterson, Jeremiah (2009). God lists from Old Babylonian Nippur in the University Museum, Philadelphia. Münster: Ugarit Verlag. ISBN 978-3-86835-019-7. OCLC 460044951.
- Piveteau, Jean (1981) [1964], "Man Before History", in Dunan, Marcel; Bowle, John (eds.), The Larousse Encyclopedia of Ancient and Medieval History, New York City, New York: Excaliber Books, ISBN 0-89673-083-2
- Polvani, Anna Maria (2008). "The god Eltara and the Theogony" (PDF). Studi micenei ed egeo-anatolici. 50 (1): 617–624. ISSN 1126-6651. Retrieved 23 June 2022.
- Rogers, John H. (1998), "Origins of the Ancient Astronomical Constellations: I: The Mesopotamian Traditions", Journal of the British Astronomical Association, London, England: The British Astronomical Association, 108 (1): 9–28, Bibcode:1998JBAA..108....9R
- Sanders, Seth L. (2017), From Adapa to Enoch: Scribal Culture and Religious Vision in Judea and Babylonia, Tübingen, Germany: Mohr Siebeck, ISBN 978-3-16-154456-9
- Schneider, Tammi J. (2011), An Introduction to Ancient Mesopotamian Religion, Grand Rapids, Michigan: William B. Eerdman's Publishing Company, ISBN 978-0-8028-2959-7
- Schwemer, Daniel (2001). Die Wettergottgestalten Mesopotamiens und Nordsyriens im Zeitalter der Keilschriftkulturen: Materialien und Studien nach den schriftlichen Quellen (به آلمانی). Wiesbaden: Harrassowitz. ISBN 978-3-447-04456-1. OCLC 48145544.
- Schwemer, Daniel (2007). "The Storm-Gods of the Ancient Near East: Summary, Synthesis, Recent Studies Part I" (PDF). Journal of Ancient Near Eastern Religions. Brill. 7 (2): 121–168. doi:10.1163/156921207783876404. ISSN 1569-2116.
- Schwemer, Daniel (2008). "The Storm-Gods of the Ancient Near East: Summary, Synthesis, Recent Studies: Part II". Journal of Ancient Near Eastern Religions. Brill. 8 (1): 1–44. doi:10.1163/156921208786182428. ISSN 1569-2116.
- Seidl, Ursula (1989). Die babylonischen Kudurru-reliefs: Symbole mesopotamischer Gottheiten. Orbis biblicus et orientalis (به آلمانی). Universitätsverlag. ISBN 978-3-7278-0603-2. Retrieved 4 June 2022.
- Sjöberg, Åke W. (1973). "Nungal in the Ekur". Archiv für Orientforschung. Archiv für Orientforschung (AfO)/Institut für Orientalistik. 24: 19–46. ISSN 0066-6440. JSTOR 41637722. Retrieved 3 June 2022.
- Steinkeller, Piotr (1982). "The Mesopotamian God Kakka". Journal of Near Eastern Studies. University of Chicago Press. 41 (4): 289–294. doi:10.1086/372968. ISSN 0022-2968. JSTOR 544089. S2CID 161219123. Retrieved 5 June 2022.
- Stephens, Kathryn (2013), "An/Anu (god)", Ancient Mesopotamian Gods and Goddesses, Open Richly Annotated Cuneiform Corpus, UK Higher Education Academy
- Wang, Xianhua (2011). The metamorphosis of Enlil in early Mesopotamia. Münster. ISBN 978-3-86835-052-4. OCLC 712921671.
- Westenholz, Joan G. (2010). "Ninkarrak – an Akkadian goddess in Sumerian guise". Von Göttern und Menschen. BRILL. pp. 377–405. doi:10.1163/9789004187474_020. ISBN 9789004187481.
- Wiggermann, Frans A. M. (1992). "Mythological Foundations of Nature". Natural phenomena: their meaning, depiction, and description in the ancient Near East. Amsterdam, North-Holland: Royal Netherlands Academy of Arts and Sciences. ISBN 0-444-85759-1. OCLC 32242903.
- Wiggermann, Frans A. M. (1998), "Nammu", Reallexikon der Assyriologie, retrieved 4 June 2022
- Wiggermann, Frans A. M. (1998a), "Nin-šubur", Reallexikon der Assyriologie, retrieved 5 June 2022
- Wiggins, Steve (2007). A reassessment of Asherah: with further considerations of the goddess. Piscataway, NJ: Gorgias Press. ISBN 978-1-59333-717-9. OCLC 171049273.
- Wilhelm, Gernot (1989). The Hurrians. Warminster, England: Aris & Phillips. ISBN 978-0-85668-442-5. OCLC 21036268.
- Wilhelm, Gernot (2014), "Unterwelt, Unterweltsgottheiten C. In Anatolien", Reallexikon der Assyriologie (به آلمانی), retrieved 23 June 2022
- Wyatt, Nicolas (1999). "The Story of Aqhat". Handbook of Ugaritic Studies. Handbook of Oriental Studies. Brill. ISBN 978-90-04-10988-9. Retrieved 5 June 2022.