ژوزف استالین
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
ژوزف ویساریونویچ اِستالین[چ] (با نام تولد یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی (گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე ჯუღაშვილი)؛ ۱۸ دسامبر [سبک قدیمی: ۶ دسامبر] ۱۸۷۸ – ۵ مارس ۱۹۵۳)، انقلابی و رهبر سیاسی اهل شوروی بود که این کشور را از ۱۹۲۴ تا هنگام مرگش در ۱۹۵۳ رهبری کرد. او بهعنوان دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۲۲–۱۹۵۲) و نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۴۱–۱۹۵۳) قدرت را در دست داشت. استالین نخست بهعنوان بخشی از رهبری جمعی بر کشور حکمرانی کرد و تا دههٔ ۱۹۳۰، قدرت خود را برای تبدیل به یک دیکتاتوری، تحکیم کرد. با اینکه استالین از نظر ایدئولوژیک به تفسیر لنینیستی از مارکسیسم پایبند بود، او این ایدهها را به شکل مارکسیسم–لنینیسم درآورد، و همچنین سیاستهایش استالینیسم نامیده میشود.
ژنرالیسیموس ژوزف استالین | |
---|---|
| |
دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی | |
دوره مسئولیت ۳ آوریل ۱۹۲۲ – ۱۶ اکتبر ۱۹۵۲[الف] | |
پس از | ویاچسلاو مولوتف (بهعنوان دبیر مسئول) |
پیش از | نیکیتا خروشچف (بهعنوان دبیر اول) |
رئیس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی[ب] | |
دوره مسئولیت ۶ مه ۱۹۴۱ – ۵ مارس ۱۹۵۳ | |
پس از | ویاچسلاو مولوتف |
پیش از | گئورگی مالنکوف |
وزیر دفاع شوروی[پ] | |
دوره مسئولیت ۱۹ ژوئیه ۱۹۴۱ – ۳ مارس ۱۹۴۷ | |
رئیس | خودش |
پس از | سیمیون تیموشنکو |
پیش از | نیکلای بولگانین |
کمیساریای خلق ملیتها | |
دوره مسئولیت ۸ نوامبر ۱۹۱۷ – ۷ ژوئیه ۱۹۲۳ | |
رئیس | ولادیمیر لنین |
پس از | ایجاد مقام |
پیش از | انحلال مقام |
اطلاعات شخصی | |
زاده | یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی[ت] ۱۸ دسامبر [سبک قدیمی: ۶ دسامبر] ۱۸۷۸[ث] گوری، فرمانداری تفلیس، امپراتوری روسیه |
درگذشته | ۵ مارس ۱۹۵۳ (۷۴ سال) مسکو، روسیه شوروی، اتحاد جماهیر شوروی |
آرامگاه |
|
حزب سیاسی | حزب کمونیست[ج] (از ۱۹۱۲)
|
دیگر عضویتهای سیاسی |
|
همسر(ان) |
|
فرزندان | |
والدین | |
تحصیلات | مدرسه علوم دینی تفلیس |
جایزهها | فهرست کامل |
امضا | |
خدمات نظامی | |
لقب(ها) |
|
وفاداری | |
خدمت/شاخه | |
سالهای خدمت |
|
درجه | ژنرالیسیموس (از ۱۹۴۵) |
فرمانده | نیروهای مسلح شوروی (از ۱۹۴۱) |
جنگها/عملیات | |
عضویت در نهاد مرکزی
سایر سمتها
|
استالین در خانوادهای فقیر در گوری در امپراتوری روسیه (گرجستان کنونی) به دنیا آمد. او در مدرسهٔ علوم دینی تفلیس به تحصیل پرداخت و سپس به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه درآمد. او سردبیری روزنامهٔ این حزب، پراودا، را به عهده داشت و از طریق سرقت توأم با خشونت، آدمربایی و باجگیری، برای جناح بلشویکِ ولادیمیر لنین سرمایه جمعآوری کرد. او بارها دستگیر و چند بار متحملِ تبعید داخلی به سیبری شد. پس از اینکه بلشویکها در انقلاب اکتبر قدرت را به دست گرفتند و یک دولت تکحزبی تحت سلطهٔ حزب کمونیستِ جدید در سال ۱۹۱۷ ایجاد کردند، استالین به پلیتبوروی حاکم بر آن پیوست. او که پیش از نظارت بر پایهگذاری اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۲، در جنگ داخلی روسیه فعال بود، پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ رهبری کشور را بر عهده گرفت. در دوران استالین، سوسیالیسم در یک کشور به یک اصل مرکزی در ایدئولوژی حزب کمونیست تبدیل شد. در نتیجه برنامههای پنجسالهٔ او، کشور را دستخوش اشتراکیشدن کشاورزی و صنعتیشدن سریع کرد و منجر به ایجاد اقتصاد دستوریِ متمرکز شد. اختلالات شدید در تولید مواد غذایی در قحطی ۱۹۳۲–۱۹۳۳ نقش داشت و منجر به کشتهشدن میلیونها نفر شد. بهمنظور ریشهکن کردن «دشمنان طبقهٔ کارگر»، استالین پاکسازی بزرگ را آغاز کرد که در آن بیش از یک میلیون نفر عمدتاً در سیستم اردوگاههای کار اجباری گولاگ زندانی شدند و حداقل ۷۰۰٫۰۰۰ نفر بین سالهای ۱۹۳۴ و ۱۹۳۹ اعدام شدند. او تا سال ۱۹۳۷ سلطهٔ مطلقی بر حزب و دولت داشت. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ نزدیک به ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[۳]
استالین مارکسیسم–لنینیسم را در خارج از کشور از طریق انترناسیونال کمونیستی ترویج، و از جنبشهای ضدفاشیستی اروپا طی دههٔ ۱۹۳۰ (بهویژه در جنگ داخلی اسپانیا) اعلام پشتیبانی کرد. در سال ۱۹۳۹، رژیم او پیمان عدم تجاوزی را با آلمان نازی امضا کرد که نتیجهٔ آن تهاجم شوروی به لهستان بود. آلمان در سال ۱۹۴۱ با تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی به این پیمان پایان داد. با وجود مصیبتهای اولیه، ارتش سرخِ شوروی در مقابل تهاجم آلمان ایستادگی کرد و در سال ۱۹۴۵ برلین را تصرف کرد و به جنگ جهانی دوم در اروپا پایان داد. در بحبوحهٔ جنگ، شوروی کشورهای بالتیک و بیسارابیا و بوکوفینای شمالی را ضمیمهٔ خود کرد و سپس دولتهای همسو با شوروی را در سرتاسر اروپای مرکزی و شرقی و نیز در بخشهایی از شرق آسیا استقرار کرد. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده بهعنوان ابرقدرتهای جهانی ظهور کردند و وارد دورهای از تنش، جنگ سرد، شدند. استالین ریاست بازسازی شوروی پس از جنگ و ساخت بمب اتمی در سال ۱۹۴۹ را بر عهده داشت. طی این سالها، کشور قحطی بزرگ دیگری و کارزار یهودیستیزانهای که با توطئه پزشکها به اوج خود رسید را تجربه کرد. بهدنبال مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، نیکیتا خروشچف جانشین او شد؛ او انتقادات شدیدی به حکمرانی استالین وارد کرد و استالینزدایی از جامعه شوروی را به راه انداخت.
استالین بهطور گستردهای یکی از مهمترین چهرههای قرن بیستم بهشمار میرود. کیش شخصیتی فراگیری از او در جنبش بینالمللی مارکسیست-لنینیست شکل گرفت که او را بهعنوان قهرمان طبقه کارگر و سوسیالیسم مورد احترام قرار میدادند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، استالین محبوبیت خود را در روسیه و گرجستان بهعنوان رهبر جنگی پیروزمندانهای که موقعیت اتحاد جماهیر شوروی را بهعنوان قدرت جهانیِ پیشرو تثبیت کرد، حفظ کرده است. در نقطهٔ مقابل، رژیم او را تمامیتخواه توصیف کردهاند و بهدلیل نظارت بر سرکوب تودهای، پاکسازی قومی، اخراج گسترده، صدها هزار اعدام و قحطی که میلیونها نفر را کشت، بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است.
سالهای اولیهٔ زندگی
۱۸۷۸–۱۸۹۹: کودکی و نوجوانی
استالین در شهر گوری گرجستان به دنیا آمد[۴] که در آن زمان بخشی از فرمانداری تفلیس امپراتوری روسیه و محل زندگی ترکیبی از جوامع گرجی، آذری، ارمنی، روس و یهودی بود.[۵] او در ۱۸ دسامبر [سبک قدیمی: ۶ دسامبر] ۱۸۷۸[۶] متولد و در ۲۹ دسامبر غسل تعمید داده شد.[۷] نامش در زمان تولد یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی بود و ملقب سوسو.[۸] پدر و مادرش بسارین جوغاشویلی و اکترین گلادزه بودند.[۹] او تنها فرزندشان بود که از دوران شیرخوارگی جان به در برد و باقی در نوزادی مردند.[۱۰]
بسارین کفاشی بود که در کارگاه فرد دیگری استخدام شده بود؛[۱۱] این کار در ابتدا به لحاظ مالی سودآور بود اما بعدها به ضرر رفت[۱۲] و خانواده درگیر فقر گردید.[۱۳] بسارین الکلی شد[۱۴] و در مستی همسر و پسرش را کتک میزد.[۱۵] اکترین و استالین تا سال ۱۸۸۳ خانه را ترک کرده بودند و خانه به دوش زندگی میکردند، به طوری که در طول دههٔ آتی در ۹ اتاق اجارهای مختلف ساکن شدند.[۱۶] آنها در سال ۱۸۸۶ به خانهٔ یکی از دوستان خانوادگی به نام پدر کریستوفر چارکویانی نقل مکان کردند.[۱۷] اکترین به عنوان نظافتچی و رختشور در خانهها کار میکرد تا پسرش را به مدرسه بفرستد.[۱۸] استالین به کمک چارکویانی در سپتامبر ۱۸۸۸ در مدرسهٔ کلیسای گوری ارتدوکس ثبت نام کرد.[۱۹][۲۰] او همکلاسیانش بسیار دعوا میکرد،[۲۱] اما دانش آموز درسخوانی بود[۲۲] و در نقاشی و نمایشنامهنویسی استعداد داشت،[۲۳] شعر میگفت[۲۴] و در گروه کر آواز میخواند.[۲۵] دیری نپایید که درگیر چندین بیماری شدید شد: عفونت آبله در سال ۱۸۸۴ که زخمهایی بر روی صورتش به جا گذاشت[۲۶] و تصادف با درشکه در ۱۲ سالگی که به شدت مجروحش کرد و احتمالاً مسبب معلولیت مادامالعمر در بازوی چپش بود.[۲۷]
استالین در اوت ۱۸۹۴ در مدرسهٔ علوم دینی ارتدکس روس در تفلیس ثبتنام کرد؛ او بورسیه دریافت کرده بود و شهریهٔ کمتری میپرداخت.[۲۸] او میان ۶۰۰ کشیش جوانی که آنجا تحصیل میکردند، نمرات بالایی کسب کرد.[۲۹][۳۰] به نوشتن شعر ادامه داد و پنج شعر از او با موضوعهایی مانند طبیعت، زمین و میهنپرستی با تخلص «سوسلو» در روزنامهٔ ایوریا (گرجستان) که متعلق به ایلیا چاوچاوادزه بود، منتشر شد.[۳۱] به گفتهٔ سیمون سباگ مونته فیوره، زندگینامهنویس استالین، این اشعار به «اشعار کلاسیک کوچک شعر گرجی» تبدیل[۳۲] و در دیوانهای مختلف شعر گرجی در طول سالهای بعدی گنجانده شدند.[۳۲] چون سن استالین بیشتر شد، علاقهاش به کشیشی را از دست داد، نمراتش کاهش یافت[۳۳] و بارها به خاطر رفتار سرکشش در اتاقی حبس میشد.[۳۴] مجلهٔ مدرسه دربارهاش نوشت که او خود را خداناباور میداند، در عبادات حاضر نمیشود و کلاهش را به احترام راهبان برنمیدارد.[۳۵]
استالین به محفل کتب ممنوعهٔ مدرسه پیوست؛[۳۶] او به ویژه تحت تأثیر چه باید کرد؟ (چاپ ۱۸۶۳)، رمان انقلابی نیکلای چرنیشفسکی قرار گرفت.[۳۷] پدرکشی از الکساندر قازبگی دیگر اثر محبوب او بود و استالین لقب «کُبا» — نام قهرمان راهزن کتاب — را بر خود نهاد.[۳۸] این نام مستعار همچنین ممکن است ادای احترامی به یاکوبی «کبا» اگناتاشویلی، حامی نیکوکار ثروتمندش، بوده باشد که هزینه مدرسهاش را میپرداخت. (کبا مخفف گرجی یاکوب یا یعقوب است و استالین بعدها پسر اولش را به یاد او، یاکوف نام داد) [۳۹] او همچنین کتاب سرمایه (چاپ ۱۸۶۷) اثر کارل مارکس، نظریهپرداز و جامعهشناس آلمانی، را مطالعه[۴۰] و خود را وقف نظریهٔ سیاسی-اجتماعی مارکس موسوم به مارکسیسم — که در آن زمان محبوبیتش در گرجستان رو به افزایش بود — کرد.[۴۱] این فقط یکی از اشکال مختلف سوسیالیسم مخالف رژیم تزار بود.[۴۲] او شبها در جلسات مخفی کارگران شرکت میکرد[۴۳] و با سیلیباسترو سیلواً جیبلادزه، بنیانگذار گروهی مارکسیستی گرجی به نام «گروه سوم» آشنا شد.[۴۴] استالین مدرسه دینی را در آوریل ۱۸۹۹ ترک کرد و هرگز برنگشت.[۴۵]
۱۸۹۹–۱۹۰۴: حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه
استالین در اکتبر ۱۸۹۹ به عنوان هواشناس در رصدخانهٔ تفلیس شروع به کار کرد.[۴۶] حجم کار او زیاد نبود و به همین دلیل زمان زیادی برای فعالیت انقلابی داشت. او به واسطهٔ برگزاری کلاس آموزش سوسیالیسم، تعدادی هوادار جذب کرد[۴۷] و در سازماندهی نشست دستهجمعی مخفی کارگران برای روز کارگر سال ۱۹۰۰ همکاری کرد.[۴۸] در آن روز بسیاری از کارگران را به اعتصاب فراخواند.[۴۹] تا این زمان، اخرانا، پلیس مخفی تزار، به فعالیتهای استالین در محافل انقلابی تفلیس پی برده بود.[۴۹] آنها در مارس ۱۹۰۱ تلاش کردند دستگیرش کنند، اما او فرار کرد و مخفی شد[۵۰] و مدتی با کمکهای مالی دوستان و سمپاتهایش زندگی کرد.[۵۱] او که به زندگی زیرزمینی رو آورده بود، در تدارک تظاهراتی برای روز کارگر سال ۱۹۰۱ مشارکت کرد. در آن روز ۳ هزار معترض با پلیس درگیر شدند.[۵۲] استالین با بهرهگیری از نامهای مستعار و اقامت در مکانهای مختلف از دستگیری اجتناب میکرد.[۵۳] او در نوامبر ۱۹۰۱ برای عضویت در کمیتهٔ تفلیس حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (RSDLP)، که حزبی مارکسیست بود و در سال ۱۸۹۸ تأسیس شده بود، انتخاب شد.[۵۴]
در آن ماه استالین به شهر بندری باتومی سفر کرد.[۵۵] خطابههای ستیزهجویانهٔ او میان مارکسیستهای شهر تفرقه ایجاد کرد؛ برخی گمان میکردند ممکن است او عامل پرووکاتور دولت باشد و میخواهد در دردسر بیاندازدشان.[۵۶] او در فروشگاه روتشیلد استخدام شد و در آنجا دو اعتصاب کارگری را سازماندهی کرد.[۵۷] استالین پس از دستگیری چند تن از رهبران اعتصابات، در سازماندهی تظاهرات بزرگی که منجر به حمله به یک زندان شد، همکاری کرد. سربازان به سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند و ۱۳ نفر را کشتند.[۵۸] استالین تظاهرات بزرگ دیگری را در روز تشییع جنازهشان سازماندهی کرد[۵۹] اما نهایتاً در آوریل ۱۹۰۲ دستگیر شد.[۶۰] ابتدا به زندان باتومی[۶۱] و سپس به زندان کوتاییسی انداخته شد،[۶۲] تا اینکه اواسط سال ۱۹۰۳ به سه سال تبعید در شرق سیبری محکوم شد.[۶۳]
استالین در ماه اکتبر باتومی را ترک کرد و در اواخر نوامبر ۱۹۰۳ به شهر کوچک نوایا اودا در سیبری رسید.[۶۴] در آنجا در خانهٔ دهقانی دو اتاقهای زندگی میکرد و در سردخانهٔ ساختمان میخوابید.[۶۵] او دو بار تلاش کرد فرار کند: بار اول تا شهر بالاگانسک رسید، اما به دلیل یخزدگی بازگشت.[۶۶] دومین تلاشش در ژانویهٔ ۱۹۰۴ موفقیتآمیز بود و خود را به تفلیس رساند.[۶۷] استالین آنجا با همکاری فیلیپ ماخارادزه روزنامهای به نام مبارزهٔ پرولتری منتشر کرد.[۶۸] او خواستار انشعاب جنبش مارکسیستی گرجی از همتای روسیاش بود و در نتیجه چند تن از اعضای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه او را متهم به ضدیت با انترناسیونالیسم مارکسیستی کردند و خواستار اخراجش از حزب شدند؛ لذا استالین خیلی زود نظراتش را پس گرفت.[۶۹] حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در دوران تبعید استالین بین «بلشویک» های ولادیمیر لنین و «منشویک» های ژولیوس مارتوف منشعب شده بود.[۷۰] استالین با بسیاری از منشویکهای گرجستان منازعه داشت و با بلشویکها همراه شد.[۷۱] اگرچه او در شهر معدنی چیاتورا مقری بلشویکی تأسیس کرده بود،[۷۲] اما بلشویسم در سپهر انقلابی گرجی در اقلیت بود و منشویکها غالب بودند.[۷۳]
۱۹۰۵–۱۹۱۲: انقلاب ۱۹۰۵ و پیامدهایش
در ژانویهٔ ۱۹۰۵ نیروهای دولتی معترضان را در سن پترزبورگ قتلعام کردند. ناآرامیها به زودی در سراسر امپراتوری روسیه گسترش یافت و انقلاب ۱۹۰۵ را رقم زد.[۷۴] گرجستان به ویژه از مراکز انقلاب بود.[۷۵] در فوریه که خشونتهای قومی بین ارمنیان و تاتارها در باکو رخ داد و دست کم ۲٬۰۰۰ نفر کشته شدند، استالین هم آنجا بود.[۷۶] او علناً «پوگرومها علیه یهودیان و ارمنیان» را بخشی از تلاشهای تزار نیکلای دوم برای حفظ «تاج و تخت حقیرش» دانست.[۷۷] استالین جوخهٔ نبردی بلشویکی تشکیل داد تا جناحهای قومی متخاصم باکو را از هم دور نگه دارد؛ او همچنین از ناآرامیها به عنوان پوششی برای سرقت تجهیزات چاپ استفاده میکرد.[۷۷] او همزمان با خشونت روزافزون در گرجستان، جوخههای نبرد بیشتری شکل داد – کاری که منشویکها نیز انجام میدادند.[۷۸] جوخههای استالین پلیس و سربازان محلی را خلع سلاح،[۷۹] به اسلحهخانههای دولتی حمله[۸۰] و در ازای حفاظت از کسب و کارهای بزرگ محلی و معادن پول جمعآوری میکردند.[۸۱] آنها به کمک منشویکها[۸۲] حملاتی علیه سربازان کازاک دولت و صدتاییهای سیاهِ طرفدار تزار ترتیب دادند.[۸۳]
در نوامبر ۱۹۰۵ بلشویکهای گرجی استالین را به عنوان یکی از نمایندگان خود برای کنفرانس بلشویکها در سن پترزبورگ انتخاب کردند.[۸۴] استالین آنجا با نادژدا کروپسکایا همسر لنین آشنا شد و او به استالین اطلاع داد که محل برگزاری به تامپره در دوکنشین بزرگ فنلاند منتقل شده است.[۸۵] در این کنفرانس استالین برای اولین بار لنین را ملاقات کرد.[۸۶] استالین عمیقاً به لنین احترام میگذاشت، اما علناً با نظر لنین — دربارهٔ فرستادن نامزدهای بلشویکی به انتخابات دومای دولتی — مخالف بود؛ استالین مناسبات پارلمانی را اتلاف وقت میدید.[۸۷] در آوریل ۱۹۰۶، استالین در کنگرهٔ چهارم حزب در استکهلم شرکت کرد – اولین سفرش به خارج از امپراتوری روسیه.[۸۸] در کنفرانس، اعضای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه — با اکثریتی منشویکی — توافق کردند که از سرقت مسلحانه برای جمعآوری بودجه استفاده نکنند.[۸۹] لنین و استالین با این تصمیم مخالف بودند[۹۰] و بعدها بهطور خصوصی در مورد چگونگی ادامه سرقتها برای کمک به بلشویکها بحث کردند.[۹۱]
استالین در ژوئیه ۱۹۰۶ در مراسمی در کلیسایی ارتدوکس در سناکی با کاتو سوانیدزه ازدواج کرد.[۹۲] در مارس ۱۹۰۷ او پسری به نام یاکوف زایید.[۹۳] تا آن سال — به گفتهٔ رابرت سرویس، مورخ — استالین «بلشویک پیشروی گرجستان» شده بود.[۹۴] او در پنجمین کنگرهٔ حزب که در تاریخ مه–ژوئن ۱۹۰۷ در کلیسای برادری لندن برگزار شد، شرکت کرد.[۹۵] استالین پس از بازگشت به تفلیس، سرقت از کاروان بزرگ انتقال پول به بانک امپراتوری را در ژوئن ۱۹۰۷ سازماندهی کرد. سارقانِ او با تیراندازی و بمبهای دستساز به کاروان مسلح در میدان اریوانسکی حمله بردند. حدود ۴۰ نفر کشته شدند اما همهٔ سارقان زنده فرار کردند.[۹۶] استالین پس از این سرقت، به همراه همسر و پسرش در باکو ساکن شد.[۹۷] در آنجا منشویکها به خاطر این سرقت با استالین درگیر شدند و رای به اخراج او از حزب سوسیال دموکرات دادند، اما او به ایشان محلی نداد.[۹۸]
استالین در باکو به سلطهٔ بلشویکها بر شاخه محلی حزب کمک[۹۹] و دو روزنامهٔ بلشویکی به نامهای باکینسکی پرولتاری و گودوک («سوت») منتشر کرد.[۱۰۰] در اوت ۱۹۰۷، او در کنگرهٔ هفتم بینالملل دوم — سازمانی سوسیالیستی بینالمللی — در اشتوتگارت آلمان شرکت کرد.[۱۰۱] در نوامبر ۱۹۰۷ همسرش بر اثر تیفوس درگذشت[۱۰۲] و استالین پسرش را نزد خانوادهٔ همسرش در تفلیس گذاشت.[۱۰۳] او در باکو گروهی مسلح گرد آورد[۱۰۴] و به حمله به صدتاییهای سیاه و جمعآوری پول از طریق حفاظت مسلحانه و جعل اسکناس ادامه داد.[۱۰۵] آنها همچنین فرزندان چند تن از ثروتمندان را برای باجگیری ربودند.[۱۰۶] او در اوایل ۱۹۰۸ به شهر ژنو سوئیس سفر کرد تا با لنین و گئورگی پلخانف مارکسیست برجستهٔ روس ملاقات کند، اگرچه پلخانف را نپسندید.[۱۰۷]
در مارس ۱۹۰۸ استالین دستگیر و به زندان بایلوف باکو منتقل شد.[۱۰۸] در آنجا رهبر بلشویکهای زندانی شد، محافل بحث شکل داد و مظنونان به خبرچینی را میکشت.[۱۰۹] او سرانجام برای دو سال به روستای سولویچگودسک در استان ولوگدا تبعید شد و در فوریهٔ ۱۹۰۹ خود را به آنجا رساند.[۱۱۰] او در ماه ژوئن از روستا فرار کرد و با لباس مبدل زنانه به شهر کوتلاس و از آنجا به سن پترزبورگ رفت.[۱۱۱] در مارس ۱۹۱۰ دوباره دستگیر و به سولویچگودسک بازگردانده شد.[۱۱۲] در این زمان حداقل با دو زن رابطه داشت؛ ماریا کوزاکووا، صاحب خانهاش و بعدها مادر پسر دومش کنستانتین، یکی از این زنان بود.[۱۱۳] در ژوئن ۱۹۱۱ به استالین اجازهٔ نقل مکان به وولوگدا داده شد و در دو ماه اقامتش با پلاگیا اونفریوا رابطه داشت.[۱۱۴][۱۱۵] استالین باری دیگر به سن پترزبورگ فرار کرد[۱۱۶] تا اینکه در سپتامبر ۱۹۱۱ دستگیر و به تبعید سه سالهٔ دیگری در ولوگدا محکوم شد.[۱۱۷]
۱۹۱۲–۱۹۱۷: ترقی به کمیتهٔ مرکزی و سردبیری پراودا
در ژانویهٔ ۱۹۱۲ که استالین در تبعید بود، اولین کمیتهٔ مرکزی بلشویکی در کنفرانس پراگ انتخاب شد.[۱۱۸] اندکی پس از کنفرانس، لنین و گریگوری زینوویف تصمیم گرفتند استالین را وارد کمیته کنند.[۱۱۸] استالین که همچنان در وولوگدا به سر میبرد، موافقت کرد و تا پایان عمر عضو کمیتهٔ مرکزی باقی ماند.[۱۱۹] لنین معتقد بود استالینِ گرجی به جلب حمایت اقلیتهای قومی امپراتوری برای بلشویکها کمک خواهد کرد.[۱۲۰] در فوریهٔ ۱۹۱۲، استالین دوباره به سن پترزبورگ گریخت [۱۲۱] و موظف شد تا روزنامهٔ هفتگی بلشویکها به نام زوزدا (اختر) را به روزنامهای روزانه با نام پراودا (حقیقت) تبدیل کند.[۱۲۲] این روزنامهٔ جدید در آوریل ۱۹۱۲ منتشر شد،[۱۲۳] هرچند نقش استالین به عنوان سردبیر مخفی ماند.[۱۲۳]
در ماه مهٔ ۱۹۱۲، او دوباره دستگیر و در زندان اسپالرنی زندانی شد و سپس به سه سال تبعید در سیبری محکوم گردید.[۱۲۴] در ژوئیه، او به روستای ناریما در سیبری رسید.[۱۲۵] استالین آنجا با یاکوف اسوردلوف، بلشویکی دیگر، هماتاقی بود.[۱۲۶] پس از دو ماه، استالین و سوردلوف به سن پترزبورگ فرار کردند.[۱۲۷] در مدت کوتاه اقامت در تفلیس، استالین و گروه مسلح او برای حمله به یک کالسکهٔ پستی برنامهریزی کردند که در طی آن بیشتر اعضای گروه — اما نه خود استالین — توسط مقامات دستگیر شدند.[۱۲۸] استالین به سن پترزبورگ بازگشت و به ویراستاری و نوشتن مقالات پراودا ادامه داد.[۱۲۹]
پس از انتخابات دومای اکتبر ۱۹۱۲ که شش بلشویک و شش منشویک به آن راه یافتند، استالین مقالاتی در حمایت از آشتی بین دو جناح مارکسیستی نوشت که باعث شد لنین از او انتقاد کند.[۱۳۰] در اواخر سال ۱۹۱۲، استالین دو بار برای دیدار با لنین به کراکوف در اتریش-مجارستان رفت[۱۳۱] و سرانجام تسلیم مخالفت لنین با اتحاد مجدد با منشویکها شد.[۱۳۲] در ژانویهٔ ۱۹۱۳، استالین به وین سفر کرد[۱۳۳] و در آنجا به بررسی «مسئلهٔ ملی» پرداخت – اینکه بلشویکها باید چه سیاستی برای اقلیتهای ملی و قومی امپراتوری روسیه اتخاذ کنند.[۱۳۴] لنین که استالین را به نوشتن مقالهای در این زمینه تشویق میکرد،[۱۳۵] میخواست با پیشنهاد حق جدایی از دولت روسیه این گروهها را به سمت آرمان بلشویکها جذب کند، اما همچنین امیدوار بود که آنها بخشی از روسیهٔ آینده تحت حکومت بلشویکها باقی بمانند.[۱۳۶]
مقالهٔ استالین به نام مارکسیسم و مسئلهٔ ملی[۱۳۷] اولین بار در شمارههای مارس، آوریل و مهٔ ۱۹۱۳ مجلهٔ بلشویکی روشنگری منتشر شد و مورد پسند لنین قرار گرفت.[۱۳۸][۱۳۹] طبق گفتهٔ مونتفیوره، این «معروفترین اثر استالین» بود.[۱۳۶] این مقاله با نام مستعار «ک. استالین» منتشر شد،[۱۳۸] نامی که او از سال ۱۹۱۲ استفاده میکرد[۱۴۰] و از کلمهٔ روسی «فولاد» (استال) مأخوذ و «مرد پولادین» ترجمه شده است.[۱۴۱][۱۴۲] شاید استالین قصد داشته از نام مستعار لنین تقلید کند.[۱۴۳] او تا پایان عمر نام «استالین» را حفظ کرد، احتمالاً چون مقالهای که میان بلشویکها معروفش کرده بود تحت این نام منتشر شده بود.[۱۴۴]
مقامات تزاری در فوریهٔ ۱۹۱۳ استالین را پس از بازگشت به سن پترزبورگ دستگیر کردند.[۱۴۵] او به چهار سال تبعید به توروخانسک در سیبری محکوم شد که فرار از آن بس دشوار بود.[۱۴۶] استالین در اوت به روستای موناستیرسکویه رسید، هرچند پس از چهار هفته به آبادی کوستینو منتقل شد.[۱۴۷] در مارس ۱۹۱۴، مقامات به دلیل نگرانی از احتمال فرارش او را به روستای کورهیکا در مدار شمالگان منتقل کردند.[۱۴۸] استالین در این روستا با زنی به نام لیدیا پریپرگینا رابطه داشت که در آن زمان ۱۴ ساله بود.[۱۴۹] فرزند آنها حوالی دسامبر ۱۹۱۴ به دنیا آمد، اما زود درگذشت.[۱۵۰] دومین فرزندشان، الکساندر، حدود آوریل ۱۹۱۷ متولد شد.[۱۵۱] استالین در کورهیکا در میان مردم بومی تونگوز و اوستیاک زندگی میکرد[۱۵۲] و بخش زیادی از وقت خود را به ماهیگیری میگذراند.[۱۵۳]
۱۹۱۷: انقلاب روسیه
استالین در تبعید بود که روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. در اکتبر ۱۹۱۶ استالین و سایر بلشویکهای تبعیدی به ارتش روسیه فراخوانده شدند و موناستیرسکویه را ترک کردند.[۱۵۴] آنها در فوریهٔ ۱۹۱۷ به کراسنویارسک رسیدند[۱۵۵] اما پزشکی به دلیل معلولیت دست استالین او را برای خدمت نامناسب تشخیص داد.[۱۵۶] او که میبایست چهار ماه دیگر تبعید خود میگذراند، درخواست کرد این مدت را در شهر آچینسک نزدیک آنجا سپری کند که پذیرفته شد.[۱۵۷] در زمان وقوع انقلاب فوریه، استالین در این شهر بود؛ شورشهایی در پتروگراد — سن پترزبورگ سابق — درگرفت و تزار نیکلای دوم برای فرار از سرنگونی خشن، از سلطنت کنارهگیری کرد. امپراتوری روسیه به یک جمهوری دوفاکتو تبدیل گردید که توسط دولت موقتی تحت سلطهٔ لیبرالها اداره میشد.[۱۵۸] استالین با روحیهای سرخوش در ماه مارس با قطار به پتروگراد سفر کرد.[۱۵۹] در آنجا، استالین و رفیق بلشویکش لو کامنف پراودا را به دست گرفتند[۱۶۰] و استالین به عنوان نمایندهٔ بلشویکها در کمیتهٔ اجرایی شورای پتروگراد — شورای قدرتمند کارگران شهر — منصوب شد.[۱۶۱] در آوریل، استالین در انتخابات بلشویکها برای کمیته مرکزی حزب سوم شد؛ لنین اول شده بود و زینوویف دوم.[۱۶۲] این امر جایگاه ارشد استالین را در حزب نشان میداد.[۱۶۳]
استالین در سازماندهی قیام روزهای ژوئیه، نمایش مسلحانهٔ قدرت توسط بلشویکها، مشارکت کرد.[۱۶۴] پس از سرکوب تظاهرات، دولت موقت سرکوب بلشویکها را شدت بخشید و به پراودا حمله کرد.[۱۶۵] استالین در جریان این حمله لنین را مخفیانه از دفتر روزنامه بیرون برد و مسئولیت امنیت او را بر عهده گرفت. او لنین را ابتدا در خانههای امن پتروگراد پنهان و نهایتاً به رازلیف منتقل کرد.[۱۶۶] در غیاب لنین، استالین به نوشتن پراودا ادامه داد و رهبر موقت بلشویکها شد. او همچنین بر ششمین کنگرهٔ حزب که به صورت مخفی برگزار شد، نظارت داشت.[۱۶۷] لنین از بلشویکها درخواست میکرد قدرت را از طریق کودتا علیه دولت موقت در دست بگیرند. استالین و لئون تروتسکی — از بلشویکهای ارشد — هر دو از طرح لنین حمایت کردند، اما کامنف و سایر اعضای حزب در آغاز مخالف بودند.[۱۶۸] لنین به پتروگراد بازگشت و در جلسهٔ ۱۰ اکتبر کمیتهٔ مرکزی رای اکثریت را به نفع کودتا به دست آورد.[۱۶۹]
در ۲۴ اکتبر، پلیس به دفتر روزنامهٔ بلشویکها حمله کرد و ماشینآلات و دستگاههای چاپ را از بین برد؛ استالین توانست برخی از این تجهیزات را برای ادامه فعالیتهای خود حفظ کند.[۱۷۰] در سحرگاه ۲۵ اکتبر، استالین همراه با لنین در جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی در مؤسسهٔ اسمولنی حضور یافت. کودتای بلشویکی — انقلاب اکتبر — از آنجا هدایت میشد.[۱۷۱] شبهنظامیان بلشویکی ایستگاه برق پتروگراد، ادارهٔ پست اصلی، بانک دولتی، مرکز تلفن و چندین پل را تصرف کردند.[۱۷۲] کشتی بلشویکی آئورورا به سمت کاخ زمستانی آتش گشود؛ نمایندگان دولت موقت تسلیم و توسط بلشویکها دستگیر شدند.[۱۷۳] اگرچه از استالین خواسته شده بود نمایندگان بلشویکِ دومین کنگرهٔ شوراها را در جریان تحولات جاری قرار دهد، اما نقش او در کودتا روشن نبود.[۱۷۴] تروتسکی و دیگر مخالفان بعدی استالین از این موضوع به عنوان مدرکی بر کماهمیت بودن نقش او در کودتا استفاده میکردند، اما مورخان امروزه این ادعا را رد میکنند.[۱۷۵] به گفتهٔ اولگ خلوینیوک، استالین «در [انقلاب اکتبر] به عنوان بلشویکی ارشد، عضو کمیتهٔ مرکزی حزب و سردبیر روزنامهٔ اصلی آن، نقش مهمی ایفا کرد.» ؛[۱۷۶] بهطور مشابه، استفن کوتکین میگوید استالین در جریان مقدمات کودتا «در قلب رویدادها» بوده است.[۱۷۷]
در دولت لنین
۱۹۱۷–۱۹۱۸: تثبیت قدرت
لنین در ۲۶ اکتبر ۱۹۱۷ خود را رئیس دولت جدید موسوم به شورای کمیسرهای خلق (سوویناکوم) اعلام کرد.[۱۷۸] استالین از تصمیم لنین برای عدم تشکیل ائتلاف با منشویکها و حزب سوسیالیست انقلابی حمایت کرد، اگرچه آنها نهایتاً با سوسیالیستهای انقلابی چپ دولت ائتلافی تشکیل دادند.[۱۷۹] استالین به همراه لنین، تروتسکی و سووردلوف، بخشی از هیئت رهبری چهار نفرهٔ غیررسمی دولت شد.[۱۸۰] دفتر کار استالین در مؤسسهٔ اسمولنی، نزدیک دفتر کار لنین، قرار داشت[۱۸۱] و او و تروتسکی تنها افرادی بودند که بدون قرار ملاقات اجازهٔ ورود به اتاق مطالعهٔ لنین را داشتند.[۱۸۲] با اینکه استالین به اندازهٔ لنین یا تروتسکی شناخته شده نبود،[۱۸۳] اما اهمیتش میان بلشویکها افزایش یافته بود.[۱۸۴] او نیز فرمانهای لنین برای تعطیلی روزنامههای مخالف را امضا کرد[۱۸۵] و به همراه سووردلوف جلسات کمیتهای را ریاست میکرد که وظیفهٔ تدوین قانون اساسی برای جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی را بر عهده داشت.[۱۸۶] استالین قویاً از تصمیم لنین برای تشکیل سازمان امنیت چکا و «وحشت سرخ» که به دنبالش آمد، حمایت کرد. او میگفت خشونت دولتی برای قدرتهای سرمایهداری ابزار مؤثری بوده است و برای دولت شوروی نیز همینطور خواهد بود.[۱۸۷] استالین برخلاف بلشویکهای ارشد مانند کامنف و نیکلای بوخارین، هرگز نسبت به رشد سریع و گسترش چکا و وحشت سرخ ابراز نگرانی نکرد.[۱۸۷]
استالین پس از کنارهگیری از سردبیری پراودا[۱۸۸] به عنوان کمیسر خلق برای امور ملیتها منصوب شد.[۱۸۹] او نادژدا آلیلیوا را منشی خود و با او ازدواج کرد،[۱۹۰] اگرچه تاریخ دقیق ازدواجشان مشخص نیست.[۱۹۱] در نوامبر ۱۹۱۷، او «حکم ملیت» را امضا کرد که به اقلیتهای قومی و ملی ساکن در روسیه حق جدایی و تعیین سرنوشت داد.[۱۹۲] این صرفاً فرمانی استراتژیک بود؛ بلشویکها میخواستند حمایت اقلیتهای قومی را جلب کنند، اما امیدوار بودند که آنها عملاً استقلال نخواهند.[۱۹۳] همان ماه، او برای مذاکره با حزب سوسیال دموکرات فنلاند به هلسینکی سفر کرد و در دسامبر درخواست استقلال فنلاند را پذیرفت.[۱۹۳] ادارهٔ او بودجه برای تأسیس روزنامه و مدرسه به زبانهای اقلیتهای قومی اختصاص داد.[۱۹۴] سوسیالیستهای انقلابی از صحبتهای استالین دربارهٔ فدرالیسم و تعیین سرنوشت ملی به عنوان نمایشی برای سیاستهای متمرکز کننده و امپریالیستی سوویناکوم انتقاد میکردند.[۱۸۶]
به دلیل تداوم جنگ جهانی اول که روسیه در آن با قدرتهای مرکز — آلمان و اتریش-مجارستان — در جنگ بود، دولت لنین در مارس ۱۹۱۸ از پتروگراد به مسکو نقل مکان کرد. استالین، تروتسکی، سووردلوف و لنین در کرملین ساکن شدند.[۱۹۵] استالین از تمایل لنین برای امضای آتشبس با نیروهای مرکز علیرغم از دست رفتن اراضی روسیه حمایت کرد. [۱۹۶] او این امر را ضروری میدانست زیرا برخلاف لنین، متقاعد نشده بود که اروپا در آستانهٔ انقلاب پرولتری است.[۱۹۷] سرانجام لنین سایر بلشویکهای ارشد را متقاعد کرد که منجر به امضای پیمان برست-لیتوفسک در مارس ۱۹۱۸ شد.[۱۹۸] این معاهده مناطق وسیعی از سرزمین و منابع امپراتوری سابق روسیه را به نیروهای مرکز واگذار و بسیاری از مردم روسیه را خشمگین کرد. سوسیالیستهای انقلابی چپ به همین دلیل از دولت ائتلافی کنارهگیری کردند.[۱۹۹] حزب حاکم سوسیال دموکرات کارگری مدتی بعد به حزب کمونیست روسیه تغییر نام داد.[۲۰۰]
۱۹۱۸–۱۹۲۱: فرماندهی نظامی
پس از به قدرت رسیدن بلشویکها، لشکریان راستگرا و چپگرا علیه آنها متحد شدند که مسبب جنگ داخلی روسیه شد.[۲۰۱] در ماه مهٔ ۱۹۱۸، در بحبوحهٔ کمبود مواد غذایی، سووناکوم استالین را به تزاریتسین فرستاد تا مسئولیت تهیهٔ غذا در جنوب روسیه را بر عهده بگیرد.[۲۰۲] او که مشتاق بود خود را به عنوان یک فرمانده ثابت کند،[۲۰۳] به محض ورود کنترل عملیات نظامی منطقهای را به دست گرفت.[۲۰۴] او با دو نظامی — کلیمنت ووراشیلوف و سیمیون بودیونی — دوست شد که هستهٔ پایگاه حمایت نظامی و سیاسی او را تشکیل میدادند.[۲۰۵] استالین با این باور که پیروزی با برتری عددی تضمین میشود، تعداد زیادی از نیروهای ارتش سرخ را به نبرد علیه ارتشهای سفید ضد بلشویکی منطقه فرستاد که منجر به تلفات سنگین شد؛ لنین از این تاکتیک پرهزینه خشنود نبود.[۲۰۶] استالین در تزاریتسین به شاخهٔ محلی چکا دستور داد ضدانقلابهای مظنون را — گاه بدون محاکمه — اعدام کنند[۲۰۷] و بر خلاف دستور دولت، سازمانهای نظامی و جمعآوری غذا را از متخصصانی طبقهٔ متوسط پاکسازی و برخی از آنها را نیز اعدام کرد.[۲۰۸] استفادهٔ او از خشونت و وحشت دولتی در مقیاس بالاتری از آنچه مطلوب اکثر رهبران بلشویکی بود صورت میگرفت؛[۲۰۹] برای مثال، استالین دستور داد چندین روستا را به آتش بکشند تا مطمئن شود برنامهٔ تهیهٔ غذای او رعایت میشود.[۲۱۰]
در دسامبر ۱۹۱۸، استالین به پرم فرستاده شد تا تحقیقاتی انجام دهد در مورد اینکه چطور نیروهای سفید الکساندر کولچاک موفق شدند نیروهای سرخ مستقر در آنجا را از بین ببرند.[۲۱۱] او قبل از اینکه به جبههٔ غربی در پتروگراد منصوب شود بین ژانویه و مارس ۱۹۱۹ به مسکو بازگشت.[۲۱۲][۲۱۳] وقتی هنگ سوم سرخ فرار کرد، استالین دستور به اعدام علنی فراریهای دستگیر شده داد.[۲۱۲] در سپتامبر، او به جبههٔ جنوبی بازگردانده شد.[۲۱۲] استالین در طول جنگ، ارزش خود را به کمیتهٔ مرکزی ثابت کرد و قاطعیت، عزم و تمایل به بر عهده گرفتن مسئولیت در موقعیتهای درگیری نشان داد.[۲۰۳] همزمان، او دستورها را نادیده میگرفت و بهطور مکرر در واکنش به انتقادات تهدید به استعفا میکرد.[۲۱۴] لنین او را در هشتمین کنگرهٔ حزب به دلیل استفاده از تاکتیکهایی که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از سربازان ارتش سرخ شده بود، توبیخ کرد.[۲۱۵] با این وجود، دولت در نوامبر ۱۹۱۹ به دلیل خدماتش در زمان جنگ، نشان پرچم سرخ را به او اعطا کرد.[۲۱۶]
بلشویکها تا پایان سال ۱۹۱۹ در جنگ داخلی روسیه پیروز شدند.[۲۱۷] سووناکوم توجه خود را به گسترش انقلاب پرولتری در خارج از کشور معطوف کرد و به همین منظور در مارس ۱۹۱۹ کمینترن را تشکیل داد؛ استالین در مراسم افتتاحیهٔ آن شرکت کرد.[۲۱۸] اگرچه استالین اعتقاد لنین مبنی بر اینکه پرولتاریای اروپا در آستانهٔ انقلاب هستند را قبول نداشت، اما اذعان داشت که تا زمانی که روسیهٔ شوروی تنها کشور کمونیست باقی بماند، آسیبپذیر خواهد بود.[۲۱۹] پس از درگیریهای قبلی بین نیروهای لهستانی و روس، جنگ شوروی و لهستان در اوایل سال ۱۹۲۰ آغاز شد. قوای لهستانی در ۷ مه به اوکراین حمله و کییف را تصرف کردند.[۲۲۰] در ۲۶ مه، استالین به جبههٔ جنوب غربی در اوکراین منتقل شد.[۲۲۱] ارتش سرخ در ۱۰ ژوئن کییف را بازپس گرفت و نیروهای لهستان را به داخل کشورشان عقب راند.[۲۲۲] در ۱۶ ژوئیه، کمیتهٔ مرکزی تصمیم گرفت جنگ را به داخل خاک لهستان بکشاند.[۲۲۳] لنین معتقد بود که پرولتاریای لهستانی برای حمایت از روسها علیه دولت یوزف پیلسودسکی شورش خواهند کرد.[۲۲۳] استالین نسبت به این امر هشدار داده بود؛ او معتقد بود که احساسات ملیگرایانه باعث خواهد شد طبقهٔ کارگر لهستان از تلاشهای جنگی دولت خود حمایت کند.[۲۲۳] او همچنین معتقد بود ارتش سرخ آمادگی کافی برای جنگی تهاجمی ندارد و این فرصتی به ارتشهای سفید میدهد تا دوباره در کریمه جان بگیرند و احتمالاً جنگ داخلی را مجدداً شعلهور کنند.[۲۲۳] استالین در این موضوع راه به جایی نبرد. پس تصمیم لنین را پذیرفت و از آن حمایت کرد.[۲۲۴] در جبههٔ جنوب غربی، او مصمم به فتح لویو شد؛ با تمرکز بر این هدف، او در اوایل اوت از دستور انتقال نیروهای خود برای کمک به قوای میخائیل توخاچفسکی که به ورشو حمله میکردند سرپیچی کرد.[۲۲۵]
در اواسط اوت ۱۹۲۰، لهستانیها پیشروی روسها را عقب راندند و استالین برای شرکت در جلسهٔ پولیتبورو به مسکو بازگشت.[۲۲۶] توخاچفسکی شکست خود در نبرد ورشو را به گردن استالین انداخت.[۲۲۷] در مسکو، لنین و تروتسکی نیز به دلیل رفتار او در جنگ لهستان و شوروی از او انتقاد کردند.[۲۲۸] استالین احساس تحقیر و قدر نادیدن میکرد؛ در ۱۷ اوت، او از ارتش استعفا داد که در ۱ سپتامبر پذیرفته شد.[۲۲۹] در کنفرانس نهم بلشویکی در اواخر سپتامبر، تروتسکی استالین را به «اشتباهات استراتژیک» در جنگ متهم کرد.[۲۳۰] تروتسکی ادعا کرد که استالین با سرپیچی از دستور انتقال نیرو، این کارزار را خراب کرده است.[۲۳۱] لنین طرف تروتسکی را گرفت و هیچکس در این کنفرانس از استالین دفاع نکرد.[۲۳۲] استالین احساس رسوا شدن کرد و بیزاریاش از تروتسکی افزایش یافت.[۲۱۵] جنگ لهستان و شوروی در ۱۸ مارس ۱۹۲۱ با امضای معاهدهٔ صلح ریگا به پایان رسید.[۲۳۳]
۱۹۲۱–۱۹۲۳: سالهای پایانی لنین
شوروی کشورهای همسایه را تحت سلطهٔ خود میخواست؛ در فوریهٔ ۱۹۲۱ به گرجستانِ تحت حکومت منشویکها حمله کرد.[۲۳۴] در آوریل ۱۹۲۱، استالین به ارتش سرخ دستور داد تا برای بازگرداندن کنترل دولت روسیه به ترکستان اعزام شود.[۲۳۵] استالین به عنوان کمیسر خلق برای ملیتها، معتقد بود که هر گروه ملی و قومی باید حق ابراز خویش داشته باشد،[۲۳۶] اما از طریق «جماهیر خودمختار» درون دولت روسیه که در آن میتوانستند بر امور مختلف منطقهای نظارت داشته باشند.[۲۳۷] برخی از مارکسیستها به دلیل این دیدگاه او را متهم کردند بیش از حد به ملیگرایی بورژوایی امتیاز داده است، حال آنکه برخی دیگر متهمش میکردند با تلاش برای حفظ این ملتها در درون دولت روسیه، بیش از حد روسگراست.[۲۳۶]
قفقاز زادگاه استالین به دلیل ترکیب پیچیدهٔ چند قومیتیاش مشکل خاصی به وجود آورد.[۲۳۸] استالین با ایدهٔ جمهوریهای خودمختار جداگانهٔ گرجستانی، ارمنی و آذربایجانی مخالف بود و استدلال میکرد که اینها احتمالاً به اقلیتهای قومی قلمروهای خود تحت ستم خواهند کرد. در عوض، او خواستار «جمهوری سوسیالیستی فدرال ماورای قفقاز» بود.[۲۳۹] حزب کمونیست گرجستان با این امر مخالفت کرد که منجر به «مسئلهٔ گرجستان» شد.[۲۴۰] در اواسط سال ۱۹۲۱، استالین به قفقاز جنوبی بازگشت و در آنجا از کمونیستهای گرجستانی خواست تا از ملیگرایی شوونیستی گرجستانی که اقلیتهای آبخازی، آسی و آجارستانی را در گرجستان به حاشیه رانده، اجتناب کنند.[۲۴۱] استالین در این سفر با پسرش یاکوف ملاقات کرد و او را به مسکو بازگرداند.[۲۴۲] نادژدا پسر دیگری به نام واسیلی در مارس ۱۹۲۱ به دنیا آورده بود.[۲۴۲]
اعتصابات کارگری و قیامهای دهقانی پس از جنگ داخلی در سراسر روسیه به راه افتاد. اینان عمدتاً مخالف پروژهٔ جمعآوری غذا توسط سووناکوم بودند. لنین در پاسخ به این موضوع اصلاحاتی به نام «سیاستهای نوین اقتصادی» اعمال کرد که به بازار آزاد میمانست.[۲۴۳] در حزب کمونیست نیز آشفتگی داخلی وجود آمده بود، زیرا تروتسکی جناحی را رهبری میکرد که خواستار لغو اتحادیههای کارگری بود. لنین با این کار مخالف بود و استالین از فرصت برای بسیج مخالفانِ تروتسکی استفاده کرد.[۲۴۴] استالین همچنین پذیرفت مدیریت بخش تحریک و پروپاگاندا در دبیرخانهٔ کمیتهٔ مرکزی را بر عهده بگیرد.[۲۴۵] در کنگرهٔ یازدهم حزب در سال ۱۹۲۲، لنین استالین را به عنوان دبیرکل جدید حزب معرفی کرد. اگرچه نگرانیهایی وجود داشت که تصدی این پست جدید علاوه بر پستهای دیگرش، فشار کاری او را بیش از حد افزایش و قدرت زیادی به او دهد، اما استالین در هر حال به این سمت منصوب شد.[۲۴۶] لنین داشتن متحدی کلیدی در این منصب مهم را سودمند مییافت.[۲۴۷]
در ماه مهٔ ۱۹۲۲، سکتهٔ مغزی شدیدی لنین را تا حدی فلج کرد.[۲۴۸] با اقامت در داچای گورکی، ارتباط اصلی لنین با سووناکوم از طریق استالین بود که منظما از آنجا بازدید میکرد.[۲۴۹] لنین دو بار از استالین خواست به تا تهیهٔ سم برای خودکشی کمک کند، اما استالین نپذیرفت.[۲۵۰] با وجود این رفاقت، لنین از آنچه رفتار «آسیایی» استالین مینامید خوشش نمیآمد و به خواهرش ماریا گفت استالین «باهوش نیست.»[۲۵۱] لنین و استالین بر سر تجارت خارجی با هم بحث میکردند. لنین معتقد بود دولت شوروی باید بر تجارت خارجی انحصار داشته باشد، اما استالین نظر گریگوری سوکولنیکف را مقبول مییافت مبنی بر اینکه که چنین انحصاری در این مرحله عملی نیست.[۲۵۲] اختلاف دیگری بر سر مسئلهٔ گرجستان رخ داد و لنین از تمایل کمیتهٔ مرکزی گرجستان برای یک جمهوری سوسیالیستی گرجی به جای ایدهٔ استالین برای یک جمهوری ماورای قفقاز حمایت کرد.[۲۵۳]
آنها بر سر ماهیت دولت شوروی هم اختلاف داشتند. لنین خواستار تشکیل فدراسیون جدیدی به نام «اتحاد جماهیر شوروی اروپا و آسیا» بود که تمایل او به گسترش ارضی در دو قاره را نشان میداد. او اصرار داشت که دولت روسیه باید بهطور مساوی با سایر کشورهای شوروی به این اتحادیه بپیوندد.[۲۵۴] استالین اما معتقد بود که این امر احساس استقلالطلبی را در میان غیرروسها تشویق میکند. استالین در عوض استدلال میکرد اقلیتهای قومی به «جمهوریهای خودمختار» درون جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه شوروی راضی خواهند بود.[۲۵۵] لنین، استالین را به «شوونیسم روس بزرگ» و استالین، لنین را به «لیبرالیسم ملی» متهم کرد.[۲۵۶] سرانجام به مصالحه رسیدند و فدراسیون به «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» تغییر نام داد.[۲۵۴] تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۲۲ تصویب شد. اگرچه رسماً یک نظام فدرال بود، اما تمام تصمیمات عمده توسط پلیتبوروی حاکم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در مسکو گرفته میشد.[۲۵۷]
اختلافات استالین و لنین شخصی هم شد؛ به ویژه زمانی که استالین در مکالمهای تلفنی با کروپسکایا، همسر لنین، بیادبی کرد، لنین از او عصبانی شد.[۲۵۸] در سالهای آخر زندگی لنین، کروپسکایا وصیتنامهٔ لنین را به رهبران حکومت ارائه کرد که حاوی یادداشتهایی تحقیرآمیز دربارهٔ استالین بود. این یادداشتها از رفتارهای بیادبانه و قدرت مفرط استالین انتقاد و پیشنهاد میکردند استالین از منصب دبیرکلی برکنار شود.[۲۵۹] برخی از مورخان صحت این متون را زیر سؤال بردهاند و بر آناند که ممکن است توسط کروپسکایا نوشته شده باشند، زیرا او با استالین اختلافات شخصی داشت؛[۲۶۰] با این حال، استالین هرگز بهطور علنی تردیدی دربارهٔ اصالت وصیتنامهٔ لنین ابراز نکرد.[۲۶۱] اکثر مورخان این سند را بازتابی دقیق از دیدگاههای لنین میدانند.[۲۶۲] به گفتهٔ بوریس باژانوف، منشی استالین، لنین «بهطور کلی به رهبری جمعی با تروتسکی در صدر گرایش داشت.»[۲۶۳]
تحکیم قدرت
۱۹۲۴–۱۹۲۷: جانشینی لنین
لنین در ژانویه ۱۹۲۴ درگذشت.[۲۶۴] استالین مسئول برگزاری مراسم تشییع جنازهٔ او شد و یکی از حاملان تابوتش بود؛ پلیتیورو برخلاف میل همسر لنین جسد او را مومیایی کرد و در آرامگاهی در میدان سرخ مسکو قرار داد.[۲۶۵] این اقدام بخشی از تلاشها برای ایجاد کیش شخصیت لنین بود و در همان سال نام پتروگراد به «لنینگراد» تغییر یافت.[۲۶۶] استالین برای تقویت وجههٔ لنینیستی خود، ۹ سخنرانی دربارهٔ مبانی لنینیسم در دانشگاه سوردلوف ایراد کرد که بعداً به صورت کتاب منتشر شدند.[۲۶۷] در سیزدهمین کنگرهٔ حزب در ماه مهٔ ۱۹۲۴، وصیتنامهٔ لنین فقط برای رهبران نمایندگان استانی قرائت شد.[۲۶۸] استالین که از محتوای آن خجلتزده شده بود، از دبیرکلی استعفا کرد؛ این فروتنی نجاتش داد و باعث شد در سمتش ابقا شود.[۲۶۹] به گفتهٔ بوریس بازانوف، منشی استالین، استالین از مرگ لنین شادمان بود، گرچه «در ظاهر ماسک غم به چهره زده بود.»[۲۷۰]
استالین به عنوان دبیرکل اختیار تام در انتصاب افراد به دفتر خود داشت و هواداران وفادار خویش را در سراسر حزب و دولت منصوب کرد.[۲۷۱] او اعضای جدید حزب کمونیست که از طبقات پرولتاریایی بودند را به «بلشویکهای قدیمی» که اغلب فارغالتحصیلان دانشگاهی طبقهٔ متوسط بودند ترجیح میداد و میخواست با انتصاب آنان در سمتهای مختلف، هوادارانی در مناطق مختلف کشور داشته باشد.[۲۷۲][۲۷۳] استالین تماس زیادی با کارمندان جوان حزب برقرار میکرد[۲۷۴] و تمایل به ترفیع درجه باعث میشد بسیاری از اعضای شهرستانی به دنبال تحت تأثیر قرار دادن استالین و جلب لطفش باشند.[۲۷۵] استالین همچنین روابط نزدیکی با سه نفر در قلب پلیس مخفی (ابتدا چکا و سپس جایگزین آن، اداره سیاسی دولتی) برقرار کرد: فلیکس ژرژینسکی، گنریخ یاگودا و ویاچسلاو منژینسکی.[۲۷۶] او اوقات خصوصی خود را بین آپارتمان کرملین و داچایی در زوبالوا تقسیم میکرد؛[۲۷۷] همسرش در فوریهٔ ۱۹۲۶ دختری به نام سوتلانا به دنیا آورد.[۲۷۸]
پس از مرگ لنین، شخصیتهای مختلفی در مبارزه برای جانشینی او ظهور کردند: در کنار استالین؛ تروتسکی، زینوویف، کامنف، بوخارین، آلکسی رایکوف و میخائیل تومسکی در این رقابت حضور داشتند.[۲۷۹] استالین تروتسکی را که بشخصه از او متنفر بود[۲۸۰] مانع اصلی تسلط خود بر حزب میدید.[۲۸۱] استالین با کامنف و زینوویف زمان بیماری لنین ترویکایی غیررسمی علیه تروتسکی تشکیل دادند.[۲۸۲] زینوویف از افزایش قدرت استالین نگران بود، اما در کنگرهٔ سیزدهم به عنوان وزنهٔ تعادلی مقابل تروتسکی از او حمایت کرد زیرا تروتسکی رهبری جناحی حزبی به نام «اپوزوسیون چپ» را بر عهده گرفته بود.[۲۸۳] اپوزوسیون چپ معتقد بودند سیاستهای نوین اقتصادی بیش از حد به سرمایهداران امتیاز میدهد و به استالین به دلیل حمایت از این سیاست لقب «راستگرا» دادند.[۲۸۴] استالین گروهی از حامیان خود در کمیتهٔ مرکزی ایجاد کرد[۲۸۵] و اپوزوسیون چپ به تدریج از مناصب تأثیرگذار خود برکنار شدند.[۲۸۶] بوخارین از استالین حمایت کرد زیرا مانند استالین معتقد بود برنامههای اپوزوسیون چپ شوروی را به بیثباتی خواهد کشاند.[۲۸۷]
استالین در اواخر سال ۱۹۲۴ علیه کامنف و زینوویف دورخیز و حامیانشان را از موقعیتهای کلیدی بیرون کرد.[۲۸۸] در سال ۱۹۲۵، این دو به مخالفت علنی با استالین و بوخارین روی آوردند.[۲۸۹] آنها در چهاردهمین کنگرهٔ حزب در دسامبر، حملاتی علیه جناح استالین به راه انداختند، اما ناموفق بودند.[۲۹۰] استالین به نوبهٔ خود کامنف و زینوویف را متهم کرد که دوباره فعالیتهای جناحی و در نتیجه بیثباتی را بر حزب تحمیل کردهاند.[۲۹۰] در اواسط سال ۱۹۲۶، کامنف و زینوویف با حامیان تروتسکی همراه شدند تا گروه «مخالفان متحد» را علیه استالین تشکیل دهند؛[۲۹۱] اینان در اکتبر تحت تهدید اخراج با توقف فعالیتهای جناحی موافقت کردند و بعداً بر اساس دستور استالین، بهطور علنی از نظرات خود دست کشیدند.[۲۹۲] مباحثات جناحی ادامه یافت و استالین در اکتبر و سپس دسامبر ۱۹۲۶ و دوباره در دسامبر ۱۹۲۷ تهدید به استعفا کرد.[۲۹۳] در اکتبر ۱۹۲۷، زینوویف و تروتسکی از کمیتهٔ مرکزی برکنار شدند؛[۲۹۴] تروتسکی به قزاقستان تبعید و بعداً در سال ۱۹۲۹ از کشور اخراج شد.[۲۹۵] برخی از اعضای مخالفان متحد که ابراز ندامت کرده بودند، بعداً به دولت بازگشتند.[۲۹۶]
حال استالین رهبر معظم حزب بود،[۲۹۷] اگرچه رئیس دولت نبود. او این مقام را به متحد کلیدی خود، ویاچسلاو مولوتف، محول کرده بود.[۲۹۸] از دیگر حامیان مهمش در پلیتبورو وروشیلوف، لازار کاگانویچ و گریگوری ارژنیکیدزه بودند[۲۹۹] که خیال استالین را از حضور متحدانش در نهادهای مختلف آسوده میساخت.[۳۰۰] به گفتهٔ مونتفیوره، در این مقطع «استالین رهبر الیگارشی بود، اما به هیچ وجه دیکتاتور نبود.»[۳۰۱] نفوذ در حال افزایش او در نامگذاری مکانهای مختلف به افتخار او قابل مشاهده است؛ در ژوئن ۱۹۲۴ شهر معدنی یوزوفکا در اوکراین به استالینو[۳۰۲] و در آوریل ۱۹۲۵، تساریتسین با دستور میخائیل کالینین و آول انوکیدزه به استالینگراد تغییر نام یافت.[۳۰۳]
در سال ۱۹۲۶، استالین کتاب اندر مسائل لنینیسم را منتشر کرد؛[۳۰۴] او مفهوم «سوسیالیسم در یک کشور» را دیدگاه صحیح لنینیستی نمایاند. اما این با دیدگاههای مرسوم بلشویکی در تضاد بود زیرا بلشویکها معتقد بودند سوسیالیسم را نمیتوان در یک کشور به تنهایی برپایی کرد و تنها از طریق فرایند انقلاب جهانی قابل دستیابی است.[۳۰۴]
۱۹۲۷–۱۹۳۱: نابودی کولاکها، کلکتیویزاسیون و صنعتیسازی
سیاست اقتصادی
اتحاد جماهیر شوروی از نظر توسعهٔ صنعتی عقبتر از کشورهای غربی[۳۰۵] و با کمبود غلات مواجه بود؛ میزان تولید گندم در سال ۱۹۲۷ تنها ۷۰٪ سال قبل بود.[۳۰۶] دولت استالین از حملهٔ احتمالی ژاپن، فرانسه، بریتانیا، لهستان و رومانی بیم داشت.[۳۰۷] بسیاری از کمونیستها، از جمله در کومسومول، او.گ.پ.او. و ارتش سرخ، مشتاق بودند از سیاستهای نوین اقتصادی و رویکرد بازارمحور آن خلاص شوند؛[۳۰۸] آنها کسانی که از این سیاست سود میبردند — دهقانان ثروتمند معروف به «کولاک» و صاحبان مشاغل کوچک یا «نپمنها» — دل خوشی نداشتند.[۳۰۹] در این مقطع، استالین سیاستهای نوین اقتصادی را رها کرد که او را در طیف گرایشهای اقتصادی حتی به چپتر از تروتسکی یا زینوویف سوق داد.[۳۱۰]
در اوایل سال ۱۹۲۸، استالین به نووسیبیرسک سفر کرد، زیرا مدعی بود کولاکها غلات خود را آنجا احتکار میکنند. او دستور داد کولاکها دستگیر و غلاتشان مصادره شود. استالین بخش زیادی از غلات منطقه را در فوریه با خود به مسکو بازگرداند.[۳۱۱] به دستور استالین، گروههای تأمین غلات در سراسر سیبری غربی و اورال پدید آمدند و بین اینان با دهقانان درگیریهای خشونتآمیزی رخ داد.[۳۱۲] استالین اعلام کرد کولاکها و «دهقانان میانه» باید برای تحویل محصولات خود تحت فشار قرار بگیرند.[۳۱۳] بوخارین و چندین عضو دیگر کمیتهٔ مرکزی این اقدام را درست نمییافتند و عصبانی بودند که با آنها مشورت نشده است.[۳۱۴] در ژانویهٔ ۱۹۳۰، پولیتبورو تصویب کرد طبقهٔ کولاک بین بروند؛ کولاکهای متهم دستگیر و به مناطق دیگر کشور یا اردوگاههای کار اجباری تبعید شدند.[۳۱۵] تعداد زیادی در طول سفر جان باختند.[۳۱۶] تا ژوئیهٔ ۱۹۳۰، بیش از ۳۲۰ هزار خانوار تحت تأثیر سیاست کولاکزدایی قرار گرفتند.[۳۱۵] به گفتهٔ دیمیتری ولکوگونوف، زندگینامهنویس استالین، نابودی کولاکها «اولین وحشت جمعی بود که استالین در کشور اعمال کرد.»[۳۱۷]
در سال ۱۹۲۹، پولیتبورو سیاست کلکتیویزاسیون (تجمیع و ادارهٔ جمعی زمینهای کشاورزی) را اعلام کرد.[۳۱۸] مزارع جمعی «کلخوز» و مزارع دولتی «سوخوز» تأسیس شدند.[۳۱۹] استالین پیوستن کولاکها به این مزارع را ممنوع کرد.[۳۲۰] اگرچه پیوستن به این طرح رسماً داوطلبانه بود، بسیاری از دهقانان به آنها ملحق شدند زیرا از سرنوشت کولاکها میترسیدند؛ برخی دیگر در فضایی آمیخته به ارعاب و خشونت از سوی هواداران حزب به این مزارع پیوستند.[۳۲۱] تا سال ۱۹۳۲، حدود ۶۲ درصد از خانوارهای کشاورز بخشی از مزارع جمعی بودند و این رقم تا سال ۱۹۳۶ به ۹۰ درصد افزایش یافت.[۳۲۲] بسیاری از این دهقانان بابت از دست دادن مزارع خصوصی خود ناراحت بودند.[۳۲۳] بهرهوری مزارع کاهش یافت[۳۲۴] و قحطی در بسیاری از مناطق شیوع پیدا کرد.[۳۲۵] پولیتبورو بارها دستور داد به این مناطق کمکهای غذایی اضطراری ارسال شود.[۳۲۶]
قیامهای مسلحانه دهقانی علیه کولاکستیزی و کلکتیویزاسیون در اوکراین، قفقاز شمالی، جنوب روسیه و آسیای مرکزی به وقوع پیوست و در مارس ۱۹۳۰ به اوج خود رسید؛ این قیامها توسط ارتش سرخ سرکوب شد.[۳۲۷] استالین با انتشار مقالهای به این شورشها واکنش نشان داد و تأکید کرد که کلکتیویزاسیون داوطلبانه است و خشونت و افراطهای دیگر را به گردن مقامات محلی انداخت.[۳۲۸] بوخارین، با وجود سالها رفاقت با استالین، نگرانی خود را از این سیاستها ابراز کرد؛ او آنها را بازگشت به «کمونیسم جنگی» لنین میدانست و معتقد بود شکست خواهند خورد. او نتوانست حمایت حزب را برای مخالفت با اصلاحات جلب کند.[۳۲۹] در نوامبر ۱۹۲۹، استالین او را از پولیتبورو برکنار کرد.[۳۳۰]
بهطور رسمی، اتحاد شوروی میگفت اقتصاد بازار «غیرمنطقی» و «پر از اسراف» را با اقتصادی دستوری بر اساس چارچوبی بلندمدت، دقیق و علمی جایگزین کرده است؛ اما در واقع، اقتصاد شوروی بر اساس دستورات مقطعی و بدون برنامه از مرکز بنا شده بود که اغلب با هدف رسیدن به اهداف کوتاه مدت صادر میشدند.[۳۳۱] در سال ۱۹۲۸، «برنامه پنجسالهٔ اول» با تمرکز بر توسعهٔ صنایع سنگین آغاز شد؛[۳۳۲] این طرح یک سال زودتر از موعد در سال ۱۹۳۲ به اتمام رسید.[۳۳۳] شوروی تحول اقتصادی عظیمی را تجربه کرد.[۳۳۴] معادن جدیدی افتتاح، شهرهای جدید مثل ماگنیتوگورسک ساخته و کار بر روی کانال دریای سفید–بالتیک آغاز شد.[۳۳۴] میلیونها دهقان به شهرها نقل مکان کردند، اگرچه ساخت و ساز مسکن شهری نمیتوانست پاسخگوی تقاضا باشد.[۳۳۴] با خرید ماشینآلات خارجی، بدهیهای زیادی انباشته شد.[۳۳۵]
بسیاری از پروژههای بزرگ ساختمانی، از جمله کانال دریای سفید-بالتیک و متروی مسکو، عمدتاً با نیروی کار اجباری ساخته شدند.[۳۳۶] آنچه از سلطهٔ کارگران بر صنعت مانده بود از بین رفت و اختیارات و امتیازات مدیران کارخانهها افزایش یافت؛[۳۳۷] استالین از نابرابری دستمزد دفاع کرد و گفت مارکس معتقد بود این مسئله در مراحل اولیهٔ سوسیالیسم ضروری است.[۳۳۸] برای تقویت میزان کار، مجموعهای از مدالها و جوایز و همچنین جنبش استاخانوفیت ایجاد شدند.[۳۳۹] پیام استالین این بود که سوسیالیسم در شوروی در مسیر برپایی و سرمایهداری در بحبوحهٔ سقوط والاستریت در حال فروپاشی است.[۳۴۰] سخنرانیها و مقالات استالین نشان میدهد او آرمانشهری از اتحاد جماهیر شوروی در سر داشت که به درجات رفیع توسعهٔ انسانی خواهد رسید و «انسان جدید شورویایی» را خلق خواهد کرد.[۳۴۱]
سیاست فرهنگی و خارجی
استالین در سال ۱۹۲۸ اعلام کرد جنگ طبقاتی بین پرولتاریا و دشمنانشان با پیشرفت سوسیالیسم تشدید خواهد شد.[۳۴۲] او دربارهٔ «خطر از جناح راست» — حتی در درون حزب کمونیست — هشدار داد.[۳۴۳] اولین دادگاه نمایشی بزرگ در شوروی، محاکمهٔ شاختا (۱۹۲۸) بود که در آن چندین «متخصص صنعتی» از طبقهٔ متوسط به خرابکاری محکوم شدند.[۳۴۴] از ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰، محاکمات نمایشی بیشتر برای ارعاب مخالفان برگزار شد:[۳۴۵] این شامل محاکمهٔ حزب صنعتی، محاکمهٔ منشویکها و محاکمه مترو-ویکرز بود.[۳۴۶] استالین که میدانست اکثریت روس محتملا از حاکمیت یک گرجی خشنود نیستند، روسها را در سلسله مراتب دولتی ترفیع داد و زبان روسی را در مدارس و ادارات اجباری کرد، هرچند در مناطقی با اکثریت غیرروس در کنار زبانهای محلی استفاده میشد.[۳۴۷] تمایلات ملیگرایانه در میان اقلیتهای قومی سرکوب شد.[۳۴۸] سیاستهای اجتماعی محافظهکارانه برای تقویت نظم اجتماعی و افزایش جمعیت تبلیغ میشد؛ این دربرگیرندهٔ تمرکز بر خانواده و ارزشهای مادری، جرمانگاری مجدد همجنسگرایی، محدودیت سقط جنین و طلاق و انحلال بخش زنان ژنوتدل بود.[۳۴۹]
استالین خواهان «انقلاب فرهنگی» بود که بهطور همزمان منجر به ایجاد فرهنگی برای «تودهها» و گسترش فرهنگ نخبهگرایانهٔ پیشین شود.[۳۵۰][۳۵۱] او بر تأسیس مدارس، روزنامهها و کتابخانهها و همچنین پیشرفت سواد و شمارش نظارت داشت.[۳۵۲] سبک هنری واقعگرایی سوسیالیستی تبلیغ میشد[۳۵۳] و استالین شخصاً نویسندگان برجستهای مانند ماکسیم گورکی، میخائیل شولوخف و آلکسیی نیکولایویچ تولستوی را به خود نزدیک میکرد.[۳۵۴] او همچنین از دانشمندانی حمایت میکرد که تحقیقاتشان با تفسیر از پیش تعیین شدهٔ او از مارکسیسم مطابقت داشته باشد؛ به عنوان مثال، او با وجود اینکه تحقیقات تروفیم لیسنکو، زیستشناس کشاورزی، توسط اکثر دانشمندان شبهعلمی نامیده و رد شد، از آن حمایت کرد.[۳۵۵] کارزار ضدمذهبی دولت دوباره تشدید و بودجهٔ بیشتری به اتحادیه بیخدایان مبارز اختصاص داده شد.[۳۵۶][۳۴۸] کشیشان، آخوندها و راهبان بودایی با آزار و اذیت مواجه شدند.[۳۴۵] بسیاری از بناهای مذهبی تخریب شدند، به ویژه کلیسای جامع مسیح منجی مسکو که در سال ۱۹۳۱ برای ساخت کاخ شوراها (که تکمیل نشد) تخریب شد.[۳۵۷] مذهب میان بخش زیادی از مردم نفوذ داشت؛ در سرشماری ۱۹۳۷، حدود ۵۷٪ از پاسخدهندگان تأکید کردند مذهبی هستند.[۳۵۸]
استالین در طول دههٔ ۱۹۲۰ و پس از آن اهمیت بالایی برای سیاست خارجی قائل بود.[۳۵۹] او شخصاً با طیف وسیعی از بازدیدکنندگان غربی از جمله جورج برنارد شاو و اچ. جی. ولز ملاقات کرد که هر دو او را پسندیدند.[۳۶۰] دولت استالین از طریق کمینترن نفوذ زیادی بر احزاب مارکسیست دیگر کشورها اعمال میکرد؛[۳۶۱] استالین در ابتدا این سازمان را عمدتاً به بوخارین واگذار کرده بود.[۳۶۲] در ششمین کنگرهٔ کمینترن در ژوئیهٔ ۱۹۲۸، استالین به حاضران اعلام کرد که تهدید اصلی برای سوسیالیسم نه از راست، بلکه از سوی سوسیالیستهای غیرمارکسیست و سوسیال دموکراتها که او آنها را «فاشیستهای سوسیالیست» مینامید، میآید؛[۳۶۳] استالین معتقد بود در بسیاری از کشورها، سوسیال دموکراتها رقبای اصلی مارکسیست-لنینیستها در جلب حمایت طبقهٔ کارگر هستند.[۳۶۴] این مخالفت با چپگرایان رقیب، بوخارین را که رشد فاشیسم و راست افراطی در اروپا را تهدید بسیار بزرگتری میدانست، نگران کرد.[۳۶۲] استالین کمینترن را پس از خروج بوخارین تحت نظارت دمیتری مانوئیلسکی و اوسین پیاتنیتسکی قرار داد.[۳۶۱]
استالین با مشکلاتی در زندگی خانوادگی روبرو بود. پسرش یاکوف در سال ۱۹۲۹ بهطور ناموفق اقدام به خودکشی کرد؛ عدم موفقیتش باعث شد استالین به او به دیدهٔ تحقیر بنگرد.[۳۶۵] روابط او با نادژدا نیز پس از مشاجراتشان و مشکلات سلامتی روحی نادژدا، تیره شده بود.[۳۶۶] در نوامبر ۱۹۳۲، پس از ضیافت شامی در کرملین که استالین با زنان دیگر بگو بخند کرد، نادژدا خودش را کشت.[۳۶۷] علت مرگ او بهطور علنی آپاندیسیت اعلام شد؛ استالین علت واقعی مرگ مادرشان را از فرزندانش هم پنهان کرد.[۳۶۸] دوستان استالین معتقد بودند او پس از خودکشی همسرش دچار تغییر قابل توجهی و از نظر عاطفی سرسختتر شد.[۳۶۹]
۱۹۳۲–۱۹۳۹: بحرانهای بزرگ
قحطی
نارضایتی گستردهای از دولت استالین میان مردم وجود داشت.[۳۷۰] ناآرامیهای اجتماعی که پیش از این عمدتاً به مناطق روستایی محدود میشد، بهطور فزایندهای در مناطق شهری مشهود بود و این امر استالین را واداشت برخی از سیاستهای اقتصادی خود را در سال ۱۹۳۲ تعدیل کند.[۳۷۱] در ماه مهٔ ۱۹۳۲، او بازارهایی به نام کولخوز برپا کرد تا کشاورزان مازاد محصولات خود را بفروشند.[۳۷۲] در عین حال، مجازاتهای کیفری شدیدتر شدند. در اوت ۱۹۳۲ قانونی تحت فشار استالین معرفی شد که در آن سرقت حتی مقدار کمی غلات میتوانست جرمی با مجازات اعدام باشد.[۳۷۳] در طرح پنج سالهٔ دوم، سهمیههای تولید نسبت به طرح اول کاهش یافت و تمرکز اصلی بر بهبود رفاه مردم بود.[۳۷۱] لذا تلاش بر توسعهٔ فضای مسکن و تولید کالاهای مصرفی گذاشته شد.[۳۷۱] این طرح مثل گذشته بارها برای سازگاری با اوضاع وقت تغییر داده شد. به عنوان مثال، وقتی آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳ به صدراعظمی آلمان رسید، تمرکز به سمت تولید تسلیحات رفت.[۳۷۴]
شوروی شاهد قحطی بزرگی بود که در زمستان ۱۹۳۲–۱۹۳۳ به اوج خود رسید.[۳۷۵] بین پنج تا هفت میلیون نفر جان باختند.[۳۷۶] اوکراین و قفقاز شمالی بیشترین آسیب را دیدند، اگرچه قحطی قزاقستان و چندین استان روسیه را نیز تحت تأثیر قرار داد.[۳۷۷] مورخان در مورد اینکه دولت استالین عمداً باعث قحطی شده یا نه اختلاف دارند.[۳۷۸] هیچ سندی نیست که در آن استالین یا دولتش صراحتاً خواستار استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه مردم شده باشند.[۳۷۹] برداشت محصول در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ به دلیل شرایط آب و هوایی ضعیف بود[۳۸۰] و به دنبال چند سال کاهش بهرهوری، میزان تولید هم بهطور تدریجی کاهش یافت.[۳۷۶] با این حال سیاستهای دولتی — از جمله تلاش برای صنعتیشدن سریع، مالکیت اجتماعی دام و تأکید حفظ مزارع زیر محصول به جای پایبندی به تناوب کشت — مشکل را تشدید کرد.[۳۸۱] دولت همچنین نتوانسته بود برای مواقع اضطراری غلات ذخیره کند.[۳۸۲] استالین عناصر متخاصم و خرابکاری دهقانان را مقصر قحطی دانست.[۳۸۳] دولت او مقادیر کمی غذا در اختیار مناطق روستایی دچار قحطی قرار داد، اگرچه هرگز برای مقابله با گرسنگی کافی نبود.[۳۸۴] دولت شوروی تأکید داشت به نیروی کار شهری اولویت داده شود.[۳۸۵] برای استالین، صنعتیشدن شوروی بسیار مهمتر از جان دهقانان بود.[۳۸۶] صادرات غلات که یکی از منابع اصلی سرمایهٔ شوروی برای پرداخت هزینهٔ ماشینآلات بود به شدت کاهش یافت.[۳۸۴] استالین نپذیرفت سیاستهای او در قحطی نقش داشته است.[۳۸۷] وقوع قحطی از ناظران خارجی پنهان نگه داشته شد.[۳۸۸]
امور خارجه و ایدئولوژیک
استالین در سالهای ۱۹۳۵–۱۹۳۶ بر تدوین قانون اساسی جدیدی نظارت داشت. این قانون اساسی بهطور نمایشی و با اهداف تبلیغاتی ابعاد لیبرالی داشت، اما تمام قدرت در دست استالین و پلیتبوروی او بود.[۳۸۹] او اعلام کرد که «سوسیالیسم، که فاز اول کمونیسم است، بهطور اساسی در این کشور به دست آمده است».[۳۸۹] در سال ۱۹۳۸، تاریخچهٔ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (بلشویکها) چاپ شد.[۳۹۰] رابرت کنکویست، زندگینامهنویس، بعداً از این اثر با عنوان «متن اصلی استالینیسم» نام برد.[۳۹۱] زندگینامههای مُجازی هم از استالین منتشر شدند،[۳۹۲] هرچند او بیشتر مایل بود تجسم حزب کمونیست نمایانده شود، نه اینکه داستان زندگیاش را کاوش کنند.[۳۹۳] در اواخر دههٔ ۱۹۳۰، استالین «محدودیتهایی کوچکی بر پرستش عظمت خود اعمال کرد.»[۳۹۳] تا سال ۱۹۳۸، حلقهٔ داخلی نزدیکان استالین تا حدی ثبات پیدا کرده بود و افرادی را در بر میگرفت که تا زمان مرگش با او ماندند.[۳۹۴]
شوروی در سال ۱۹۳۴ برای بهبود روابط بینالمللیاش عضو جامعهٔ ملل — که قبلاً از آن محروم مانده بود — شد.[۳۹۵] استالین در اکتبر ۱۹۳۳، کمی پس از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، ارتباطات محرمانهای با او آغاز کرد.[۳۹۶] استالین هیتلر را تحسین میکرد، به ویژه راهبرد او برای حذف رقبایش در حزب نازی در شب دشنههای بلند را.[۳۹۷] ولی استالین فاشیسم را خطرناک مییافت و به دنبال برقراری روابط بهتر با دموکراسیهای لیبرال غرب اروپا بود.[۳۹۸] در مهٔ ۱۹۳۵، شوروی با فرانسه و چکسلواکی پیمان کمک متقابل امضا کرد.[۳۹۹] در هفتمین کنگرهٔ بینالمللی کمونیست که در ژوئیه-اوت ۱۹۳۵ برگزار شد، دولت شوروی مارکسیست-لنینیستها را تشویق کرد به عنوان بخشی از یک جبههٔ مردمی علیه فاشیسم با دیگر چپها متحد شوند.[۴۰۰] در مقابل، دولتهای ضدکمونیست آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و امپراتوری ژاپن در سال ۱۹۳۶ پیمان ضد کمینترن را امضا کردند.[۴۰۱]
جنگ داخلی اسپانیا در ژوئیهٔ ۱۹۳۶ آغاز شد؛ شوروی ۶۴۸ هواپیما و ۴۰۷ تانک به جناح جمهوریخواه چپ فرستاد. این تانکها همراه با ۳٬۰۰۰ سرباز شوروی و ۴۲٬۰۰۰ نفر از اعضای تیپهای بینالمللی که توسط کمینترن ایجاد شده بود، اعزام شدند.[۴۰۲] استالین شخصاً دخالت عمیقی در وضعیت اسپانیا داشت.[۴۰۳] آلمان و ایتالیا از ناسیونالیستها حمایت کردند که نهایتاً در مارس ۱۹۳۹ پیروز شدند.[۴۰۴] با آغاز جنگ دوم چین و ژاپن در ژوئیهٔ ۱۹۳۷، شوروی و چین در ماه اوت پیمان عدم تخاصم امضا کردند.[۴۰۵] استالین به حزب کمونیست چین هم کمک میکرد؛ اینان جنگ داخلی چین با ملیگرایان کومینتانگ را به حالت تعلیق درآورده بودند تا جبههٔ متحدی علیه حملهٔ ژاپن شکل دهند.[۴۰۶]
وحشت بزرگ
رفتار استالین در مورد سرکوب دولتی اغلب متناقض بود.[۴۰۷] در ماه مهٔ ۱۹۳۳، او بسیاری از محکومان به جرائم جزئی را از زندان آزاد کرد و به نیروهای امنیتی دستور داد دستگیریهای گسترده و تبعیدهای بیشتری انجام ندهند.[۴۰۸] در سپتامبر ۱۹۳۴، او کمیسیونی برای بررسی حبسهای غیرقانونی تشکیل داد. در همان ماه، او خواستار اعدام کارگران کارخانه متالورژی استالین شد که به جاسوسی برای ژاپن متهم بودند.[۴۰۷] این رویکرد ترکیبی پس از قتل سرگئی کیروف، عضو برجستهٔ حزب در دسامبر ۱۹۳۴، شروع به تغییر کرد.[۴۰۹] پس از این قتل، استالین بهطور فزایندهای نگران ترور شد. او امنیت شخصی خود را تقویت کرد و به ندرت به اماکن عمومی میرفت.[۴۱۰] سرکوب دولتی پس از مرگ کیروف تشدید شد؛[۴۱۱] دستور تشدید سرکوب از جانب استالین بود که نشان میدهد او به امنیت از سایر ملاحظات اهمیت بیشتری میداد.[۴۱۲] استالین در فرمانی ترویکاهای ان کا وه ده را تأسیس کرد؛ هیئتهای سه نفرهای که میتوانستند بدون دخالت دادگاهها حکم صادر کنند.[۴۱۳] در سال ۱۹۳۵، او به این تروییکاها دستور داد ضدانقلاب را از مناطق شهری اخراج کند.[۳۷۴] در اوایل سال ۱۹۳۵، بیش از ۱۱٬۰۰۰ نفر از لنینگراد اخراج شدند.[۳۷۴] در سال ۱۹۳۶، نیکولای یژوف رئیس ان کا وه ده شد.[۴۱۴]
استالین سپس بسیاری از کسانی که سابقاً در حزب کمونیست رقیبش بودند و حتی اعضای کمیتهٔ مرکزی را دستگیر کرد. آنها به مزدوری با حمایت غرب محکوم و بسیاری از آنها زندانی یا به تبعید داخلی فرستاده شدند.[۴۱۵] اولین محاکمهٔ نمایشی مسکو در اوت ۱۹۳۶ برگزار شد. کامنف و زینوویف از جمله کسانی بودند متهم شدند که برای ترور توطئه چیدهاند. آنان در دادگاهی نمایشی مجرم شناخته و اعدام شدند.[۴۱۶] دومین محاکمهٔ نمایشی مسکو در ژانویهٔ ۱۹۳۷ و سومین در مارس ۱۹۳۸ برگزار شد. طی آن بوخارین و ریکوف به مشارکت در توطئهٔ تروریستی ادعایی تروتسکی-زینوویف متهم و به اعدام محکوم شدند.[۴۱۷] تا اواخر سال ۱۹۳۷، تمام آنچه از رهبری جمعی پولیتبورو مانده بود رفته بود و پولیتبورو بهطور کامل توسط استالین کنترل میشد.[۴۱۸] اخراجهای گستردهای از حزب صورت گرفت[۴۱۹] و استالین به احزاب کمونیست خارجی نیز دستور داد عناصر ضد استالینیستی را پاکسازی کنند.[۴۲۰]
سرکوبها از دسامبر ۱۹۳۶ تشدید شد و تا نوامبر ۱۹۳۸ به شدت ادامه پیدا کرد. این دوره به پاکسازی بزرگ معروف است.[۴۱۲] در ماه مهٔ ۱۹۳۷، اکثر اعضای فرماندهی عالی ارتش و حتی در ردههای پایینتر نیروهای نظامی اغلب با اتهامات ساختگی دستگیر شدند.[۴۲۱] تا اواخر سال ۱۹۳۷، پاکسازیها فراتر از حزب رفته بود و عامهٔ جمعیت را درگیر کرده بود.[۴۲۲] در ژوئیهٔ ۱۹۳۷، پولیتبورو دستور به پاکسازی «عناصر ضد شوروی» از جامعه داد. هدف، بلشویکهای مخالف استالین، منشویکها و سوسیالیستهای انقلابی سابق، کشیشان، سربازان سابق ارتش سفید و مجرمان عادی بودند.[۴۲۳] در آن ماه، استالین و یژوف دستور شمارهٔ ۰۰۴۴۷ را امضا کردند؛ ۲۶۸٬۹۵۰ نفر دستگیر شدند که استالین در نهایت ۷۵٬۹۵۰ نفرشان را اعدام کرد.[۴۲۴] او همچنین دستور به اجرای «عملیاتهای ملی» داد – پاکسازی قومی گروههای قومی غیرشوروی — از جمله لهستانیها، آلمانیها، لاتویاییها، فنلاندیها، یونانیها، کرهایها و چینیها — از طریق تبعید داخلی یا خارجی.[۴۲۵] در طول این سالها حدود ۱٫۶ میلیون نفر دستگیر، ۷۰۰٬۰۰۰ نفر تیرباران و تعداد نامعلومی تحت شکنجهٔ ان کا وه ده کشته شدن.[۴۲۶]
در طول دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، گروههای ان کا وه ده با هدف ترور مخالفان و فراریان در خارج از کشور فعال بودند.[۴۲۷] در اوت ۱۹۴۰، تروتسکی در مکزیک ترور شد و آخرین رقیب استالین در میان رهبران سابق حزب از میان برداشته شد.[۴۲۸] این پاکسازیها اکثر نسل قدیم مقامات حزب را با مقامات جوانتری جایگزین کرد که دورهٔ قبل از رهبری استالین را به یاد نمیآوردند و انتظار میرفت وفاداری بیشتری به او داشته باشند.[۴۲۹] کارمندان حزب با کمال میل دستورات را اجرا و سعی میکردند استالین را خشنود نگه دارند تا قربانی پاکسازی نشوند.[۴۳۰] این کارمندان اغلب افراد بیشتری از آنچه دولت مرکزی استالین برایشان تعیین کرده بود دستگیری و اعدام میکردند.[۴۳۱]
تمام تصمیمات کلیدی در طول وحشت بزرگ را استالین تک نفره گرفته بود، بسیاری از عملیاتها را شخصاً هدایت می و به اجرای آنها علاقه نشان میداد.[۴۳۲] اجماع نظری میان مورخان دربارهٔ انگیزههای او شکل نگرفته است.[۴۲۶] نوشتههای شخصی او از آن دوره — طبق گفتهٔ خلوونیوک — «بهطور غیرمعمولی پیچیده و غیرمنطقی» هستند و مملو از ادعاهایی دربارهٔ دشمنانی که او را محاصره کردهاند.[۴۳۳] او بهویژه از موفقیت نیروهای راستگرا در سرنگونی دولت چپگرای اسپانیا نگران بود و از ستون پنجم داخلی در صورت جنگ آینده با ژاپن و آلمان میترسید.[۴۳۴][۴۳۵] با برکناری یژوف از ریاست ان کا وه ده و جایگزینی او با لاورنتی بریا که فردی کاملاً وفادار به استالین بود، دوران وحشت به پایان رسید.[۴۳۶][۴۳۷] یژوف در آوریل ۱۹۳۹ دستگیر و در سال ۱۹۴۰ اعدام شد.[۴۳۸] وحشت بزرگ به شهرت اتحاد جماهیر شوروی در خارج از کشور، به ویژه در میان حامیان چپگرایش آسیب رساند.[۴۳۹] با پایان یافتن پاکسازیها، استالین مسئولیتشان را بر عهده نگرفت و «افراطها» و «نقض قوانین» را بر گردن یژوف انداخت.[۴۴۰][۴۴۱] به گفتهٔ جیمز هریس، مورخ، تحقیقات در بایگانیهای آن زمان نشان میدهد که انگیزهٔ پشت پاکسازیها تلاش استالین برای ایجاد دیکتاتوری شخصی خود نبوده است. شواهد حاکی از آن است که او به دنبال ساختن دولت سوسیالیستی مورد نظر لنین بوده است. به گفتهٔ هریس، انگیزهٔ واقعی وحشت بزرگ، ترس بیش از حد از ضدانقلاب بود.[۴۴۲]
جنگ جهانی دوم
پس از بینتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهدهای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در ۱۹ اوت ۱۹۳۹ در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولتهای غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن میشود. سندی بر این ادعا در دست نیست.
با این که معاهده مولوتوف-ریبن تروپ رسماً تنها قول عدم اشغال مقابل بود اما بندی مخفی نیز در آن موجود بود که بر طبق آن اروپای مرکزی به دو منطقه کنترل بین دو قدرت تقسیم میشد. قرار بود که اتحاد شوروی بخش شرقی لهستان (که عموماً اکراینیها و بلاروسها در آن زندگی میکردند) و لیتوانی و لاتویا و استونی و فنلاند را در اختیار گیرد. بند مخفی دیگر در مورد بساربیا، بخشی از رومانی، بود که قرار بود به شوروی اضافه شود.
در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در ۱۷ سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولتهای بالتیک را اشغال کرد.
در نوامبر ۱۹۳۹ استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سختتر از آنچه استالین فکر میکرد از آب درآمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس ۱۹۴۰ نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیتهای ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود.
در ۵ مارس ۱۹۴۰ رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از ۲۵٬۷۰۰ فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخشهایی از جمهوریهای اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است.
در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل میدانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود. ویکتور سووروف در این زمینه نیز نظری متفاوت دارد. او مدعی است که استالین از اواخر دهه ۱۹۳۰ آماده شده بود و خود تصمیم داشت در تابستان ۱۹۴۱ آلمان را اشغال کند. از این رو سووروف معتقد است حمله هیتلر به نوعی «اقدام پیشگیرانه» بوده است. این تئوری مورد قبول ایگور بونیچ، میخائیل ملتویکوف، و ادوارد رادزینسکی بوده است اما اکثر تاریخ دانان غربی با آن مخالفند.
اما هیتلر هیچگاه در نظر نداشت به پیمان عدم تجاوز متعهد بماند، چون روسیه را مکانی برای کشور گشایی آلمان میدانست.
همچنین به محصولات کشاورزی و منابع سوخت روسیه نیاز داشت. هیتلر در سرتاسر جنگ منابع را از سرزمینهایی به دست میآورد که فتح کرده بود.
ژنرال فدر فون بک در خاطراتش میگوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بوده است و این حمله را تا حداکثر ۱۹۴۲ انتظار میکشیده است. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید.
پناهگاههای استالین
نزدیک به نیم قرن است که داستانها و افسانههایی دربارهٔ سازهای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره ۱" به گوش میخورد. در این رابطه حرفهایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه، تونلها و اتاقهای مخفی به میان میآید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "ساماراً در عمق ۳۷ متری خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است.[۴۴۳]
مرگ
استالین در روز پنج مارس ۱۹۵۳ از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحهای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده است. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری میشده است و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفته است. در این گزارش، آمده که سکتهای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس ۱۹۵۳ رخ داده بوده است و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده است. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق، یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که ۷۴ سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگها در مغز و قلب رنج میبرد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خونریزی معده باعث خفگی وی شده بود.[۴۴۴] روایتهایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکیتا خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد.[۴۴۵]
شخصیت
استالین به معنای مرد پولادین، نامی است که ژوزف استالین بر خود نهاده است.[۴۴۶]
سفیر ایالات متحده آمریکا آورل هریمن[۴۴۷] دربارهٔ استالین میگوید:
برایم سخت است که احترام و حسن نیتی که شخصاً به من نشان میداد را با خشونتهای بیرحمانه برنامههای تصفیهاش تطبیق دهم. آنهایی که بهطور خصوصی نمیشناختندش او را یک خودکامهٔ ستمگر میدیدند. اما من وجه دیگر شخصیتش را هم دیدم - هوش فوقالعادهاش، درک اعجاب آورش از جزئیات، زیرکیش و تواناییاش در نشان دادن حساسیتهای بالای انسانی- حداقل در سالهای جنگ. او را از روزولت مطلعتر یافتم و از چرچیل واقعنگرتر و شاید از جهاتی مؤثرترین رهبر جنگی. باید اعتراف کنم که استالین از مرموزترین و متناقضترین شخصیتهای عمرم باقی ماند و قضاوت نهایی را به تاریخ میسپارم.
آثار و مکتوبات استالین
در زیر جزوات، سخنرانیهای مکتوب شده و کتابهای نگارش یافته توسط جوزف استالین را مشاهده میکنید:[۴۴۸][۴۴۹][۴۵۰][۴۵۱]
- اشعار استالین : استالین پیش از انقلابی شدن و در زمان نوجوانی اشعاری سروده بود.
نمونهٔ اشعار
گرجستانم شکوفه کن
که صلح در این زادبوم حاکم گردد!
و شما، ای دوستان بیاموزید
سرزمین مادریتان را بستایید![۴۵۲] - آنارشیسم یا سوسیالیسم؟ (Ananrchism or socialism) سال ۱۹۰۷-استالین در این نوشتار سعی در تبیین مارکسیستیِ آنارشیسم داشته است.
- مارکسیسم و مسئله ملی (Marxism and the National Question). این کتاب در سال ۱۹۱۳ زمانیکه استالین در وین سکونت داشت نگاشته شده است و در زمان حکومت وی بهعنوان مهمترین منبع دربارهٔ مسئله مارکسیسم و ملیت بود.
- مبانی لنینیسم (Foundations of leninism) سال ۱۹۲۴- این نوشتار در واقع مجموعهٔ ۹ سخنرانی مکتوب شدهٔ استالین در دانشگاه سوردلوف روسیه میباشد.
- لنینیسم-دوجلدی (Leninism) سال ۱۹۲۸- این دو اثر در ادامه مباحث جزوه مبانی لنینیسم است. مسائلی که در این دو کتاب بحث میشود شامل مبانی ایدئولوژی لنینیسم، مشکلات این ایدئولوژی، تحلیل انقلاب روسیه و چالشهای پیشروی شوروی میباشد.
- مسیر قدرت (The road of Power) سال ۱۹۳۷
- ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی (Dialectical and Historical Materialism) سال ۱۹۳۸-این اثر که تحت تأثیر تفکرات لنین نگارش شده سعی در تبیین مسائل فلسفیِ ماتریالیستی دارد.
- تاریخ حزب کمونیست شوروی (History of the Communist Party of the Soviet Union (Bolsheviks)) سال ۱۹۳۸- این کتاب که به سفارش استالین اما با نام خود او نوشته شده است، در پی تشریح و تحلیل تاریخ حزب کمونیست شوروی یا بلشویکها را دارد و در زمان استالین به عنوان منابع درسی در مدارس شوروی تدریس میشد.
- مشکلات اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی (Economic Problems of Socialism in the USSR) سال ۱۹۵۱- این کتاب آخرین اثر استالین پیش از مرگ اوست و در حیطهٔ اقتصاد سیاسی میباشد.
نگارخانه
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ژوزف استالین موجود است. |
-
استالین (چپ) روزولت (وسط) چرچیل (راست) در کنفرانس تهران؛ اوت ۱۹۴۳
-
محمدرضا پهلوی در کنار استالین
-
استالین در کنفرانس یالتا
توضیحات
- ↑ مقام دبیرکل در سال ۱۹۵۲ منحل شد، اما استالین به عنوان عالیترین عضو دبیرخانهٔ حزب به اعمال قدرت آن ادامه داد.
- ↑ تا پیش از سال ۱۹۴۶، عنوان این مقام، رئیس شورای کمیسرهای خلق بود.
- ↑ تا پیش از سال ۱۹۴۶، عنوان این مقام کمیسر خلق برای دفاع و بهطور خلاصه، کمیسر خلق برای نیروهای مسلح بود.
- ↑ (گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე ჯუღაშვილი). طی سالهای انقلابیاش، او نام مستعار «استالین» را برگزید و پس از انقلاب اکتبر، آن را نام قانونی خود کرد.
- ↑ ۲۱ دسامبر [سبک قدیمی: ۹ دسامبر] ۱۸۷۹ (ثبت شوروی)
- ↑ Founded as the RSDLP(b) in 1912; renamed the RCP(b) in 1918, AUCP(b) in 1925, and CPSU in 1952.
- ↑ روسی: Ио́сиф Виссарио́нович Ста́лин، آوانگاری Iósif Vissariónovich Stálin؛ IPA: [ɪˈosʲɪf vʲɪssərʲɪˈonəvʲɪtɕ ˈstalʲɪn] ( شنیدن)
پانویس
- ↑ Montefiore 2007, pp. 365–366.
- ↑ Montefiore 2007, p. 366.
- ↑ Shelton, Dinah (2005). Encyclopedia of Genocide and Crimes Against Humanity. Detroit ; Munich: Macmillan Reference, Thomson Gale. pp. ۱۰۵۹. ISBN 0028658507.
- ↑ Conquest 1991، p. 2; Khlevniuk 2015، p. ۱۱.
- ↑ Service 2004, p. 15.
- ↑ Service 2004، p. 14; Montefiore 2007، p. ۲۳.
- ↑ Service 2004, p. 16.
- ↑ Conquest 1991، p. 11; Service 2004، p. 16; Montefiore 2007، p. 23; Kotkin 2014، p. ۱۷.
- ↑ Conquest 1991، pp. 1–2; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 14; Montefiore 2007، p. 19; Khlevniuk 2015، p. 11; Deutscher 1966، p. ۲۶.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 16; Montefiore 2007، p. 22; Kotkin 2014، p. 17; Khlevniuk 2015، p. ۱۱.
- ↑ Conquest 1991، p. 5; Service 2004، p. 14; Montefiore 2007، p. 22; Kotkin 2014، p. ۱۶.
- ↑ Service 2004، p. 16; Montefiore 2007، pp. ۲۲, ۳۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 11; Service 2004، p. ۱۹.
- ↑ Service 2004، p. 17; Montefiore 2007، p. 25; Kotkin 2014، p. 20; Khlevniuk 2015، p. ۱۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 10; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 17; Montefiore 2007، p. 29; Kotkin 2014، p. 24; Khlevniuk 2015، p. ۱۲.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 30–31; Kotkin 2014، p. ۲۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Montefiore 2007، p. 31; Kotkin 2014، pp. ۲۰–۲۱.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 31–32.
- ↑ Conquest 1991، p. 11; Service 2004، p. 20; Montefiore 2007، pp. 32–34; Kotkin 2014، p. 21.
- ↑ Dović & Helgason 2019, p. 256.
- ↑ Service 2004، p. 20; Montefiore 2007، p. ۳۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Service 2004، p. 30; Montefiore 2007، p. 44; Kotkin 2014، p. ۲۶.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 43–44.
- ↑ Montefiore 2007, p. 44.
- ↑ Conquest 1991، p. 13; Service 2004، p. 30; Montefiore 2007، p. 43; Kotkin 2014، p. ۲۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 19; Montefiore 2007، p. 31; Kotkin 2014، p. ۲۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Service 2004، p. 25; Montefiore 2007، pp. 35, 46; Kotkin 2014، pp. ۲۰–۲۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 28; Montefiore 2007، pp. 51–53; Khlevniuk 2015، p. ۱۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 19; Service 2004، p. 36; Montefiore 2007، p. 56; Kotkin 2014، p. 32; Khlevniuk 2015، p. 16.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 54–55.
- ↑ Conquest 1991، p. 18; Service 2004، p. 38; Montefiore 2007، p. 57; Kotkin 2014، p. ۳۳.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Montefiore 2007, p. 58.
- ↑ Montefiore 2007، p. 69; Kotkin 2014، p. 32; Khlevniuk 2015، p. ۱۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 19; Montefiore 2007، p. 69; Kotkin 2014، pp. 36–37; Khlevniuk 2015، p. ۱۹.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 70–71.
- ↑ Conquest 1991، p. 19; Montefiore 2007، p. 62; Kotkin 2014، pp. 36, 37; Khlevniuk 2015، p. ۱۸.
- ↑ Montefiore 2007, p. 63.
- ↑ Conquest 1991، p. 14; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، pp. 27–28; Montefiore 2007، p. 63; Kotkin 2014، pp. 23–24; Khlevniuk 2015، p. ۱۷.
- ↑ Brackman 2004، p. 7; Montefiore, 6 September 2007.
- ↑ Deutscher 1966، p. 38; Montefiore 2007، p. ۶۴.
- ↑ Montefiore 2007, p. 69.
- ↑ Service 2004، p. 40; Kotkin 2014، p. ۴۳.
- ↑ Montefiore 2007, p. 66.
- ↑ Montefiore 2007، p. 65; Kotkin 2014، p. ۴۴.
- ↑ Service 2004، p. 41; Montefiore 2007، p. ۷۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 54; Conquest 1991، p. 27; Service 2004، pp. 43–44; Montefiore 2007، p. 76; Kotkin 2014، pp. ۴۷–۴۸.
- ↑ Montefiore 2007, p. 79.
- ↑ Deutscher 1966، p. 54; Conquest 1991، p. 27; Montefiore 2007، p. ۷۸.
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ Montefiore 2007, p. 78.
- ↑ Conquest 1991، p. 27; Service 2004، p. 45; Montefiore 2007، pp. 81–82; Kotkin 2014، p. ۴۹.
- ↑ Montefiore 2007, p. 82.
- ↑ Conquest 1991، p. 28; Montefiore 2007، p. 82; Kotkin 2014، p. ۵۰.
- ↑ Montefiore 2007, p. 87.
- ↑ Deutscher 1966، p. 63; Rieber 2005، pp. 37–38; Montefiore 2007، pp. ۸۷–۸۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 52; Rieber 2005، p. 39; Montefiore 2007، p. 101; Kotkin 2014، p. ۵۱.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 91, 95; Kotkin 2014، p. ۵۳.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 90–93; Kotkin 2014، p. 51; Khlevniuk 2015، pp. ۲۲–۲۳.
- ↑ Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 49; Montefiore 2007، pp. 94–95; Kotkin 2014، p. 52; Khlevniuk 2015، p. ۲۳.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 97–98.
- ↑ Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 49; Rieber 2005، p. 42; Montefiore 2007، p. 98; Kotkin 2014، p. ۵۲.
- ↑ Deutscher 1966، p. 67; Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، p. ۱۰۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 67; Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، p. ۱۰۵.
- ↑ Deutscher 1966، p. 68; Conquest 1991، p. 29; Montefiore 2007، p. 107; Kotkin 2014، p. 53; Khlevniuk 2015، p. ۲۳.
- ↑ Deutscher 1966، p. 75; Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، pp. ۱۰۸–۱۱۰.
- ↑ Montefiore 2007, p. 111.
- ↑ Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، pp. ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، pp. 115–116; Kotkin 2014، p. ۵۳.
- ↑ Service 2004، p. 57; Montefiore 2007، p. ۱۲۳.
- ↑ Service 2004، p. 54; Montefiore 2007، pp. 117–118; Kotkin 2014، p. ۷۷.
- ↑ Conquest 1991، pp. 33–34; Service 2004، p. 53; Montefiore 2007، p. 113; Kotkin 2014، pp. 78–79; Khlevniuk 2015، p. ۲۴.
- ↑ Deutscher 1966، p. 76; Service 2004، p. 59; Kotkin 2014، p. 80; Khlevniuk 2015، p. ۲۴.
- ↑ Montefiore 2007, p. 131.
- ↑ Conquest 1991، p. 38; Service 2004، p. ۵۹.
- ↑ Deutscher 1966، p. 80; Service 2004، p. 56; Montefiore 2007، p. ۱۲۶.
- ↑ Deutscher 1966، pp. 84–85; Service 2004، p. ۵۶.
- ↑ Service 2004، p. 58; Montefiore 2007، pp. ۱۲۸–۱۲۹.
- ↑ ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ Montefiore 2007, p. 129.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 131–132.
- ↑ Montefiore 2007, p. 132.
- ↑ Montefiore 2007, p. 143.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 132–133.
- ↑ Montefiore 2007, p. 137.
- ↑ Deutscher 1966، p. 87; Montefiore 2007، pp. ۱۳۵, ۱۴۴.
- ↑ Deutscher 1966، pp. 89–90; Service 2004، p. 60; Montefiore 2007، p. ۱۴۵.
- ↑ Montefiore 2007, p. 145.
- ↑ Deutscher 1966، p. 90; Conquest 1991، p. 37; Service 2004، p. 60; Kotkin 2014، p. ۸۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 92; Montefiore 2007، p. 147; Kotkin 2014، p. ۱۰۵.
- ↑ Deutscher 1966، p. 94; Conquest 1991، pp. 39–40; Service 2004، pp. 61, 62; Montefiore 2007، p. ۱۵۶.
- ↑ Deutscher 1966، p. 96; Conquest 1991، p. 40; Service 2004، p. 62; Khlevniuk 2015، p. ۲۶.
- ↑ Deutscher 1966، p. 96; Service 2004، p. 62; Kotkin 2014، p. ۱۱۳.
- ↑ Montefiore 2007، p. 168; Kotkin 2014، p. ۱۱۳.
- ↑ Service 2004، p. 64; Montefiore 2007، p. 159; Kotkin 2014، p. 105; Semeraro 2017، p. ??.
- ↑ Service 2004، p. 64; Montefiore 2007، p. 167; Kotkin 2014، p. 106; Khlevniuk 2015، p. ۲۵.
- ↑ Service 2004, p. 65.
- ↑ Conquest 1991، p. 41; Service 2004، p. 65; Montefiore 2007، pp. 178–180; Kotkin 2014، p. ۱۰۸.
- ↑ Conquest 1991، pp. 41–42; Service 2004، p. 75; Kotkin 2014، p. ۱۱۳.
- ↑ Deutscher 1966، p. 100; Montefiore 2007، p. 180; Kotkin 2014، p. ۱۱۴.
- ↑ Deutscher 1966، p. 100; Conquest 1991، pp. 43–44; Service 2004، p. 76; Montefiore 2007، p. ۱۸۴.
- ↑ Montefiore 2007, p. 190.
- ↑ Montefiore 2007, p. 186.
- ↑ Montefiore 2007, p. 189.
- ↑ Montefiore 2007، p. 191; Kotkin 2014، p. ۱۱۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 44; Service 2004، p. 71; Montefiore 2007، p. 193; Kotkin 2014، p. ۱۱۶.
- ↑ Montefiore 2007, p. 194.
- ↑ Service 2004، p. 74; Montefiore 2007، p. 196; Kotkin 2014، p. ۱۱۵.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 197–198; Kotkin 2014، p. ۱۱۵.
- ↑ Montefiore 2007, p. 195.
- ↑ Conquest 1991، p. 44; Service 2004، p. 68; Montefiore 2007، p. 203; Kotkin 2014، p. ۱۱۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 45; Montefiore 2007، pp. ۲۰۳–۲۰۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 45; Service 2004، p. 68; Montefiore 2007، pp. 206, 208; Kotkin 2014، p. ۱۱۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 46; Montefiore 2007، p. 212; Kotkin 2014، p. ۱۱۷.
- ↑ Conquest 1991، p. 46; Montefiore 2007، pp. 222, 226; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Service 2004، p. 79; Montefiore 2007، pp. 227, 229, 230–231; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Conquest 1991، p. 47; Service 2004، p. 80; Montefiore 2007، pp. 231, 234; Kotkin 2014، p. 121.
- ↑ Service 2004، p. 79; Montefiore 2007، p. 234; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Montefiore 2007، p. 236; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Montefiore 2007، p. 237; Kotkin 2014، pp. ۱۲۱–۲۲.
- ↑ ۱۱۸٫۰ ۱۱۸٫۱ Service 2004، p. 83; Kotkin 2014، pp. ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ Conquest 1991، p. 48; Service 2004، p. 83; Montefiore 2007، p. 240; Kotkin 2014، pp. ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ Montefiore 2007, p. 240.
- ↑ Montefiore 2007, p. 241.
- ↑ Service 2004، p. 84; Montefiore 2007، p. ۲۴۳.
- ↑ ۱۲۳٫۰ ۱۲۳٫۱ Service 2004، p. 84; Montefiore 2007، p. ۲۴۷.
- ↑ Conquest 1991، p. 51; Montefiore 2007، p. ۲۴۸.
- ↑ Montefiore 2007، p. 249; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ Service 2004، p. 86; Montefiore 2007، p. 250; Kotkin 2014، p. ۱۵۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 51; Service 2004، pp. 86–87; Montefiore 2007، pp. ۲۵۰–۲۵۱.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 252–253.
- ↑ Montefiore 2007, p. 255.
- ↑ Montefiore 2007, p. 256.
- ↑ Conquest 1991، p. 52; Service 2004، pp. 87–88; Montefiore 2007، pp. 256–259; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ Montefiore 2007, p. 263.
- ↑ Conquest 1991، p. 54; Service 2004، p. 89; Montefiore 2007، p. ۲۶۳.
- ↑ Service 2004، p. 89; Montefiore 2007، pp. ۲۶۴–۲۶۵.
- ↑ Service 2004, p. 59.
- ↑ ۱۳۶٫۰ ۱۳۶٫۱ Montefiore 2007, p. 266.
- ↑ Conquest 1991، p. 53; Service 2004، p. 85; Montefiore 2007، p. 266; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ ۱۳۸٫۰ ۱۳۸٫۱ Montefiore 2007, p. 267.
- ↑ Kotkin 2014, p. 133.
- ↑ Himmer 1986، p. 269; Volkogonov 1991، p. 7; Service 2004، p. ۸۵.
- ↑ Himmer 1986، p. 269; Service 2004، p. 85.
- ↑ Himmer 1986، p. 269; Volkogonov 1991، p. 7; Montefiore 2007، p. 268; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ Himmer 1986, p. 269.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 267–268.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 268–270; Khlevniuk 2015، p. ۲۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 54; Service 2004، pp. 102–103; Montefiore 2007، pp. 270, 273; Khlevniuk 2015، p. ۲۹.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 273–274.
- ↑ Conquest 1991، p. 55; Service 2004، pp. 105–106; Montefiore 2007، pp. 277–278; Khlevniuk 2015، p. ۲۹.
- ↑ Suny 2020، p. 559; Khlevniuk 2015، p. ۳۰.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 292–293.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 298, 300.
- ↑ Montefiore 2007, p. 287.
- ↑ Conquest 1991، p. 56; Service 2004، p. 110; Montefiore 2007، pp. ۲۸۸–۲۸۹.
- ↑ Conquest 1991، p. 57; Service 2004، pp. 113–114; Montefiore 2007، p. 300; Kotkin 2014، p. ۱۵۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 57; Montefiore 2007، pp. 301–302; Kotkin 2014، p. ۱۵۵.
- ↑ Service 2004، p. 114; Montefiore 2007، p. 302; Kotkin 2014، p. ۱۵۵.
- ↑ Service 2004، p. 114; Montefiore 2007، p. ۳۰۲.
- ↑ Conquest 1991، pp. 57–58; Service 2004، pp. 116–117; Montefiore 2007، pp. 302–303; Kotkin 2014، p. 178; Khlevniuk 2015، p. ۴۲.
- ↑ Volkogonov 1991، pp. 15, 19; Service 2004، p. 117; Montefiore 2007، p. 304; Kotkin 2014، p. ۱۷۳.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 19; Service 2004، p. 120; Montefiore 2007، p. ۳۱۰.
- ↑ Conquest 1991، pp. 59–60; Montefiore 2007، p. ۳۱۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 64; Service 2004، p. 131; Montefiore 2007، p. 316; Kotkin 2014، p. 193; Khlevniuk 2015، p. ۴۶.
- ↑ Montefiore 2007, p. 316.
- ↑ Conquest 1991، p. 65; Montefiore 2007، pp. ۳۱۹–۳۲۰.
- ↑ Montefiore 2007, p. 32.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 322–324; Kotkin 2014، p. 203; Khlevniuk 2015، pp. ۴۸–۴۹.
- ↑ Montefiore 2007، p. 326; Kotkin 2014، p. ۲۰۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 68; Service 2004، p. 138.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 332–333, 335.
- ↑ Service 2004، p. 144; Montefiore 2007، pp. ۳۳۷–۳۳۸.
- ↑ Service 2004، p. 145; Montefiore 2007، p. ۳۴۱.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 341–342.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 344–346.
- ↑ Service 2004, pp. 145, 147.
- ↑ Service 2004، pp. 144–146; Kotkin 2014، p. 224; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 53.
- ↑ Kotkin 2014, p. 177.
- ↑ Service 2004، pp. 147–148; Kotkin 2014، pp. 227–228, 229; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Volkogonov 1991، pp. 28–29; Service 2004، p. ۱۴۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 71; Kotkin 2014، p. ۲۲۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 71; Kotkin 2014، p. ۲۲۹.
- ↑ Montefiore 2003، p. 27; Kotkin 2014، p. ۲۲۶.
- ↑ Service 2004, p. 150.
- ↑ Montefiore 2003, p. 157.
- ↑ Service 2004, p. 149.
- ↑ ۱۸۶٫۰ ۱۸۶٫۱ Service 2004, p. 155.
- ↑ ۱۸۷٫۰ ۱۸۷٫۱ Service 2004, p. 158.
- ↑ Service 2004, p. 148.
- ↑ Conquest 1991، p. 70; Volkogonov 1991، p. 30; Service 2004، p. 148; Kotkin 2014، p. 228; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 72; Service 2004، p. ۱۵۱.
- ↑ Conquest 1991، p. 72; Service 2004، p. 167; Kotkin 2014، p. 264; Khlevniuk 2015، p. ۴۹.
- ↑ Conquest 1991, p. 71.
- ↑ ۱۹۳٫۰ ۱۹۳٫۱ Conquest 1991، p. 71; Service 2004، p. ۱۵۲.
- ↑ Service 2004, p. 153.
- ↑ Conquest 1991، p. 72; Service 2004، pp. 150–151; Kotkin 2014، pp. ۲۵۹–۲۶۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 75; Service 2004، pp. 158–161; Kotkin 2014، p. ۲۵۰.
- ↑ Service 2004، pp. 159–160; Kotkin 2014، p. ۲۵۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 75; Service 2004، p. 161; Kotkin 2014، pp. ۲۵۷–۲۵۸.
- ↑ Service 2004، p. 161; Kotkin 2014، pp. ۲۵۸–۲۵۹, ۲۶۵.
- ↑ Kotkin 2014, p. 259.
- ↑ Service 2004، p. 165; Kotkin 2014، pp. ۲۶۸–۲۷۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 77; Volkogonov 1991، p. 39; Montefiore 2003، p. 27; Service 2004، p. 163; Kotkin 2014، pp. 300–301; Khlevniuk 2015، p. ۵۴.
- ↑ ۲۰۳٫۰ ۲۰۳٫۱ Service 2004, p. 173.
- ↑ Service 2004، p. 164; Kotkin 2014، pp. ۳۰۲–۳۰۳.
- ↑ Conquest 1991، pp. 78, 82; Montefiore 2007، p. 28; Khlevniuk 2015، p. ۵۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 81; Service 2004، p. ۱۷۰.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 46; Montefiore 2007، p. 27; Kotkin 2014، pp. 305, 307; Khlevniuk 2015، pp. ۵۶–۵۷.
- ↑ Conquest 1991، pp. 78–79; Volkogonov 1991، p. 40; Service 2004، p. 166; Khlevniuk 2015، p. ۵۵.
- ↑ Service 2004, p. 171.
- ↑ Service 2004, p. 169.
- ↑ Conquest 1991، pp. 83–84; Service 2004، p. 172; Kotkin 2014، p. ۳۱۴.
- ↑ ۲۱۲٫۰ ۲۱۲٫۱ ۲۱۲٫۲ Service 2004, p. 172.
- ↑ Conquest 1991، p. 85; Service 2004، p. ۱۷۲.
- ↑ Service 2004, pp. 173, 174.
- ↑ ۲۱۵٫۰ ۲۱۵٫۱ Service 2004, p. 185.
- ↑ Conquest 1991، p. 86; Volkogonov 1991، p. 45; Kotkin 2014، p. ۳۳۱.
- ↑ Service 2004, p. 175.
- ↑ Conquest 1991، p. 91; Service 2004، p. ۱۷۵.
- ↑ Service 2004, p. 176.
- ↑ Service 2004، p. 176; Kotkin 2014، pp. ۳۵۲–۳۵۴.
- ↑ Service 2004، p. 178; Kotkin 2014، p. 357; Khlevniuk 2015، p. ۵۹.
- ↑ Service 2004, pp. 176–177.
- ↑ ۲۲۳٫۰ ۲۲۳٫۱ ۲۲۳٫۲ ۲۲۳٫۳ Service 2004, p. 177.
- ↑ Service 2004, p. 178.
- ↑ Conquest 1991، p. 87; Service 2004، p. 179; Kotkin 2014، p. 362; Khlevniuk 2015، p. ۶۰.
- ↑ Service 2004، pp. 180, 182; Kotkin 2014، p. ۳۶۴.
- ↑ Brackman 2004, p. 135.
- ↑ Service 2004, p. 182.
- ↑ Service 2004، p. 182; Kotkin 2014، pp. ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ Davies 2003، p. 211; Service 2004، pp. 183–185; Kotkin 2014، pp. ۳۷۶–۳۷۷.
- ↑ Kotkin 2014, p. 377.
- ↑ Service 2004، pp. 184–185; Kotkin 2014، p. ۳۷۷.
- ↑ Kotkin 2014, p. 392.
- ↑ Kotkin 2014, pp. 396–397.
- ↑ Kotkin 2014, p. 388.
- ↑ ۲۳۶٫۰ ۲۳۶٫۱ Service 2004, p. 202.
- ↑ Service 2004، pp. 199–200; Kotkin 2014، p. ۳۷۱.
- ↑ Service 2004, p. 200.
- ↑ Service 2004، pp. 194–196; Kotkin 2014، p. ۴۰۰.
- ↑ Service 2004، pp. 194–195; Kotkin 2014، pp. ۴۷۹–۴۸۱.
- ↑ Service 2004، pp. 203–205; Kotkin 2014، p. ۴۰۰.
- ↑ ۲۴۲٫۰ ۲۴۲٫۱ Conquest 1991، p. 127; Service 2004، p. ۲۳۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 89; Service 2004، p. 187; Kotkin 2014، p. 344; Khlevniuk 2015، p. ۶۴.
- ↑ Service 2004, p. 186.
- ↑ Service 2004, p. 188.
- ↑ Conquest 1991، p. 96; Volkogonov 1991، pp. 78–70; Service 2004، pp. 189–190; Kotkin 2014، p. ۴۱۱.
- ↑ Service 2004, p. 190.
- ↑ Conquest 1991، p. 97; Volkogonov 1991، p. 53; Service 2004، p. ۱۹۱.
- ↑ Service 2004، pp. 191–192; Kotkin 2014، p. ۴۱۳.
- ↑ Service 2004، p. 192; Kotkin 2014، p. 414; Khlevniuk 2015، p. ۶۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 102; Service 2004، pp. 191–192; Kotkin 2014، p. ۵۲۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 98; Service 2004، p. 193; Kotkin 2014، p. 483; Khlevniuk 2015، pp. ۶۹–۷۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 95; Service 2004، p. 195; Khlevniuk 2015، pp. ۷۱–۷۲.
- ↑ ۲۵۴٫۰ ۲۵۴٫۱ Service 2004, p. 195.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 71; Service 2004، p. 194; Kotkin 2014، pp. 475–476; Khlevniuk 2015، pp. ۶۸–۶۹.
- ↑ Conquest 1991، pp. 98–99; Service 2004، p. 195; Kotkin 2014، pp. 477, 478; Khlevniuk 2015، p. ۶۹.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 74; Service 2004، p. 206; Kotkin 2014، p. ۴۸۵.
- ↑ Conquest 1991، pp. 99–100, 103; Volkogonov 1991، pp. 72–74; Service 2004، pp. 210–211; Khlevniuk 2015، pp. ۷۰–۷۱.
- ↑ Conquest 1991، pp. 100–101; Volkogonov 1991، pp. 53, 79–82; Service 2004، pp. 208–209; Khlevniuk 2015، p. ۷۱.
- ↑ Kotkin 2014, p. 501.
- ↑ Kotkin 2014, p. 528.
- ↑ Suny 2020b, p. 59.
- ↑ Bazhanov & Doyle 1990, p. 62.
- ↑ Conquest 1991، p. 104; Montefiore 2003، p. 30; Service 2004، p. 219; Kotkin 2014، p. 534; Khlevniuk 2015، p. ۷۹.
- ↑ Conquest 1991، p. 110; Montefiore 2003، p. 30; Service 2004، p. 219; Kotkin 2014، pp. ۵۴۲–۵۴۳.
- ↑ Conquest 1991، p. 130; Montefiore 2003، p. 30; Service 2004، p. 221; Kotkin 2014، p. ۵۴۰.
- ↑ Conquest 1991، pp. 111–112; Volkogonov 1991، pp. 117–118; Service 2004، p. 221; Kotkin 2014، p. ۵۴۴.
- ↑ Service 2004، pp. 222–224; Khlevniuk 2015، p. ۷۹.
- ↑ Conquest 1991، p. 111; Volkogonov 1991، pp. 93–94; Service 2004، pp. 222–224; Kotkin 2014، pp. 546–548; Khlevniuk 2015، p. ۷۹.
- ↑ Kuromiya, Hiroaki (16 August 2013). Stalin. Routledge. p. 60. ISBN 978-1-317-86780-7. Archived from the original on 19 July 2023. Retrieved 10 July 2023.
- ↑ Kotkin 2014, p. 426.
- ↑ Kotkin 2014, p. 455.
- ↑ Kotkin 2014, p. 453.
- ↑ Kotkin 2014, p. 469.
- ↑ Kotkin 2014, p. 432.
- ↑ Kotkin 2014, pp. 495–496.
- ↑ Conquest 1991، p. 127; Service 2004، p. ۲۳۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 127; Service 2004، p. ۲۳۸.
- ↑ Fainsod & Hough 1979, p. 111.
- ↑ Volkogonov 1991, p. 136.
- ↑ Montefiore 2003, p. 27.
- ↑ Conquest 1991، p. 98; Kotkin 2014، p. 474; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Service 2004, pp. 214–215, 217.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 87.
- ↑ Service 2004, p. 225.
- ↑ Service 2004, p. 227.
- ↑ Service 2004, p. 228.
- ↑ Service 2004، p. 228; Kotkin 2014، p. ۵۶۳.
- ↑ Service 2004, p. 240.
- ↑ ۲۹۰٫۰ ۲۹۰٫۱ Service 2004، pp. 240–243; Khlevniuk 2015، pp. ۸۲–۸۳.
- ↑ Conquest 1991، p. 126; Conquest 2008، p. 11; Kotkin 2014، p. 614; Khlevniuk 2015، p. ۸۳.
- ↑ Conquest 1991، pp. 137, 138; Kotkin 2014، p. ۶۱۴.
- ↑ Service 2004، p. 247; Kotkin 2014، pp. 614, 618; Khlevniuk 2015، p. ۹۱.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 85.
- ↑ Conquest 1991، pp. 139, 151; Service 2004، pp. 282–283; Conquest 2008، pp. 11–12; Kotkin 2014، pp. 676–677; Khlevniuk 2015، p. ۸۵.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 164; Service 2004، p. ۲۸۲.
- ↑ Service 2004, p. 276.
- ↑ Service 2004, pp. 277–278.
- ↑ Service 2004، pp. 277, 280; Conquest 2008، pp. ۱۲–۱۳.
- ↑ Service 2004, p. 278.
- ↑ Montefiore 2003, p. 39.
- ↑ Conquest 1991, p. 130.
- ↑ Conquest 1991، p. 130; Volkogonov 1991، p. 160; Kotkin 2014، p. ۶۸۹.
- ↑ ۳۰۴٫۰ ۳۰۴٫۱ Service 2004, p. 244.
- ↑ Service 2004, p. 256.
- ↑ Service 2004, p. 254.
- ↑ Conquest 1991، pp. 172–173; Service 2004، p. 256; Kotkin 2014، pp. ۶۳۸–۶۳۹.
- ↑ Conquest 1991، pp. 144, 146; Service 2004، p. ۲۵۸.
- ↑ Service 2004، p. 256; Kotkin 2014، p. ۵۷۱.
- ↑ Service 2004، p. 253; Khlevniuk 2015، p. ۱۰۱.
- ↑ Conquest 1991، pp. 147–148; Service 2004، pp. 257–258; Kotkin 2014، pp. 661, 668–669, 679–684; Khlevniuk 2015، pp. ۱۰۲–۱۰۳.
- ↑ Service 2004، p. 258; Khlevniuk 2015، p. ۱۰۳.
- ↑ Service 2004, p. 258.
- ↑ Service 2004، p. 258; Khlevniuk 2015، p. ۱۰۵.
- ↑ ۳۱۵٫۰ ۳۱۵٫۱ Service 2004, p. 267.
- ↑ Conquest 1991، p. 160; Volkogonov 1991، p. ۱۶۶.
- ↑ Volkogonov 1991, p. 167.
- ↑ Service 2004، pp. 265–266; Khlevniuk 2015، pp. ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ Sandle 1999, p. 234.
- ↑ Service 2004، p. 266; Khlevniuk 2015، p. ۱۱۲.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 113.
- ↑ Service 2004, p. 271.
- ↑ Service 2004, p. 270.
- ↑ Service 2004، p. 270; Khlevniuk 2015، p. ۱۱۶.
- ↑ Service 2004، p. 272; Khlevniuk 2015، p. ۱۱۶.
- ↑ Service 2004, p. 272.
- ↑ Service 2004، p. 270; Khlevniuk 2015، pp. ۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 160; Khlevniuk 2015، p. ۱۱۴.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 172; Service 2004، p. 260; Kotkin 2014، p. ۷۰۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 158; Service 2004، p. 266; Conquest 2008، p. ۱۸.
- ↑ Sandle 1999, pp. 227, 229.
- ↑ Service 2004, p. 259.
- ↑ Service 2004, p. 274.
- ↑ ۳۳۴٫۰ ۳۳۴٫۱ ۳۳۴٫۲ Service 2004, p. 265.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 118.
- ↑ Conquest 1991, pp. 186, 190.
- ↑ Sandle 1999, pp. 231–233.
- ↑ Sandle 1999, pp. 241–242.
- ↑ Sandle 1999, p. 231.
- ↑ Service 2004, p. 269.
- ↑ Service 2004, p. 300.
- ↑ Conquest 1991، pp. 152–153; Sandle 1999، p. 214; Khlevniuk 2015، pp. ۱۰۷–۱۰۸.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 108.
- ↑ Conquest 1991، pp. 152–155; Service 2004، p. 259; Kotkin 2014، pp. 687, 702–704, 709; Khlevniuk 2015، p. ۱۰۷.
- ↑ ۳۴۵٫۰ ۳۴۵٫۱ Service 2004, p. 268.
- ↑ Conquest 1991, p. 155.
- ↑ Service 2004, pp. 324, 326.
- ↑ ۳۴۸٫۰ ۳۴۸٫۱ Service 2004, p. 301.
- ↑ Sandle 1999, pp. 244, 246.
- ↑ Service 2004, p. 299.
- ↑ Service 2004, p. 304.
- ↑ Volkogonov 1991، pp. 111, 127; Service 2004، p. ۳۰۸.
- ↑ Sandle 1999، p. 246; Montefiore 2003، p. ۸۵.
- ↑ Service 2004, pp. 302–303.
- ↑ Conquest 1991، pp. 211, 276–277; Service 2004، p. ۳۰۷.
- ↑ Conquest 1991, p. 157.
- ↑ Conquest 1991, p. 191.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 325.
- ↑ Service 2004, p. 379.
- ↑ Conquest 1991, pp. 183–184.
- ↑ ۳۶۱٫۰ ۳۶۱٫۱ Service 2004, p. 282.
- ↑ ۳۶۲٫۰ ۳۶۲٫۱ Service 2004, p. 261.
- ↑ McDermott 1995، pp. 410–411; Conquest 1991، p. 176; Service 2004، pp. 261, 383; Kotkin 2014، p. ۷۲۰.
- ↑ Conquest 1991, p. 173.
- ↑ Service 2004، p. 289; Kotkin 2014، p. ۵۹۵.
- ↑ Service 2004, p. 289.
- ↑ Conquest 1991، p. 169; Montefiore 2003، p. 90; Service 2004، pp. ۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ Montefiore 2003، pp. 94, 95; Service 2004، pp. ۲۹۲, ۲۹۴.
- ↑ Service 2004, p. 297.
- ↑ Service 2004, p. 316.
- ↑ ۳۷۱٫۰ ۳۷۱٫۱ ۳۷۱٫۲ Service 2004, p. 310.
- ↑ Service 2004، p. 310; Davies و Wheatcroft 2006، p. ۶۲۷.
- ↑ Davies و Wheatcroft 2006، p. ۶۲۸.
- ↑ ۳۷۴٫۰ ۳۷۴٫۱ ۳۷۴٫۲ Service 2004, p. 318.
- ↑ Service 2004، p. 312; Conquest 2008، pp. 19–20; Khlevniuk 2015، p. ۱۱۷.
- ↑ ۳۷۶٫۰ ۳۷۶٫۱ Khlevniuk 2015, p. 117.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 119.
- ↑ Ellman 2005, p. 823.
- ↑ Ellman 2005، p. 824; Davies و Wheatcroft 2006، pp. ۶۲۸, ۶۳۱.
- ↑ Ellman 2005، pp. 823–824; Davies و Wheatcroft 2006، p. 626; Khlevniuk 2015، p. ۱۱۷.
- ↑ Ellman 2005, p. 834.
- ↑ Davies & Wheatcroft 2006, p. 626.
- ↑ Ellman 2005، p. 824; Davies و Wheatcroft 2006، pp. 627–628; Khlevniuk 2015، p. ۱۲۰.
- ↑ ۳۸۴٫۰ ۳۸۴٫۱ Davies & Wheatcroft 2006, p. 627.
- ↑ Ellman 2005، p. 833; Kuromiya 2008، p. ۶۶۵.
- ↑ Davies و Wheatcroft 2006، p. 628; Ellman 2007، p. ۶۶۴.
- ↑ Davies & Wheatcroft 2006, p. 628.
- ↑ Conquest 1991، p. 164; Kotkin 2014، p. ۷۲۴.
- ↑ ۳۸۹٫۰ ۳۸۹٫۱ Service 2004, p. 319.
- ↑ Conquest 1991، p. 212; Volkogonov 1991، pp. 552–443; Service 2004، p. ۳۶۱.
- ↑ Conquest 1991, p. 212.
- ↑ Service 2004, p. 361.
- ↑ ۳۹۳٫۰ ۳۹۳٫۱ Service 2004, p. 362.
- ↑ Conquest 1991, p. 216.
- ↑ Service 2004, p. 386.
- ↑ Conquest 1991, p. 217.
- ↑ Conquest 1991، p. 176; Montefiore 2003، p. 116; Service 2004، p. ۳۴۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 218; Khlevniuk 2015، pp. ۱۲۳, ۱۳۵.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 135.
- ↑ Haslam 1979، pp. 682–683; Conquest 1991، p. 218; Service 2004، p. 385; Khlevniuk 2015، p. ۱۳۵.
- ↑ Service 2004، p. 392; Khlevniuk 2015، p. ۱۵۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 219; Service 2004، p. ۳۸۷.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 154.
- ↑ Service 2004, pp. 387, 389.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 156.
- ↑ Service 2004, p. 392.
- ↑ ۴۰۷٫۰ ۴۰۷٫۱ Khlevniuk 2015, p. 126.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 125.
- ↑ Conquest 1991، p. 179; Montefiore 2003، pp. 126–127; Service 2004، p. 314; Khlevniuk 2015، pp. ۱۲۸–۱۲۹.
- ↑ Overy 2004, p. 327.
- ↑ Khlevniuk 2015, pp. 128, 137.
- ↑ ۴۱۲٫۰ ۴۱۲٫۱ Service 2004, p. 347.
- ↑ Service 2004, p. 315.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 139.
- ↑ Service 2004, pp. 314–317.
- ↑ Montefiore 2003، pp. 139, 154–155, 164–172, 175–176; Service 2004، p. 320; Khlevniuk 2015، p. ۱۳۹.
- ↑ Montefiore 2003، pp. 192–193; Service 2004، p. 346; Conquest 2008، p. 24; Khlevniuk 2015، p. ۱۴۰.
- ↑ Khlevniuk 2015, pp. 176–177.
- ↑ Service 2004, p. 349.
- ↑ Service 2004, p. 391.
- ↑ Montefiore 2003، p. 201; Service 2004، p. 349; Khlevniuk 2015، p. ۱۴۰.
- ↑ Khlevniuk 2015, pp. 141, 150.
- ↑ Service 2004، p. 350; Khlevniuk 2015، pp. ۱۵۰–۱۵۱.
- ↑ Montefiore 2003، pp. 203–204; Service 2004، pp. 350–351; Khlevniuk 2015، p. ۱۵۰.
- ↑ Montefiore 2003، p. 204; Service 2004، pp. 351, 390; Khlevniuk 2015، p. ۱۵۱.
- ↑ ۴۲۶٫۰ ۴۲۶٫۱ Khlevniuk 2015, p. 151.
- ↑ Service 2004, p. 394.
- ↑ Conquest 1991، p. 230; Service 2004، p. 394; Overy 2004، p. 338; Khlevniuk 2015، p. ۱۷۴.
- ↑ Khlevniuk 2015, pp. 137–138, 147.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 140.
- ↑ Montefiore 2003, p. 204.
- ↑ Khlevniuk 2015, pp. 151, 159.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 152.
- ↑ Service 2004، pp. 347–248; Khlevniuk 2015، pp. 125, 156–157.
- ↑ Khlevniuk 2015, pp. 153, 156–157.
- ↑ Service 2004, p. 367.
- ↑ Montefiore 2003, p. 245.
- ↑ Conquest 1991، p. 209; Service 2004، p. 369; Khlevniuk 2015، p. ۱۶۰.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 162.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 159.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 157.
- ↑ Harris 2017, pp. 1–5, 16.
- ↑ «پناهگاه مخفی استالین». خبرگزاری اسپوتنیک. ۴ مارس ۲۰۱۴. بایگانیشده از اصلی در ۵ اوت ۲۰۱۶.
- ↑ اعلام دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در وبگاه بهارنیوز
- ↑ «Did Khrushchev kill Stalin?».
- ↑ Joseph-Stalin
- ↑ Leffler 2007, pp. 55–56.
- ↑ "Economic Problems of Socialism in the U.S.S.R." archive.org (به انگلیسی).
- ↑ "Dialectical and Historical Materialism". Marxist (به انگلیسی).
- ↑ «آثاری از ژوزف استالین». سوسیالیسم. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۹ دسامبر ۲۰۲۰.
- ↑ "Before the terror". The guardian (به انگلیسی).
- ↑ گل سرخ و فولاد: سه شعر از استالین / با مقدمه و ترجمه بهمن زبردست در وبگاه اقلیت
منابع
- کتابها و ژورنالهای دانشگاهی
- Bazhanov, Boris; Doyle, David W. (1990). Bazhanov and the Damnation of Stalin. Ohio University Press. ISBN 978-0-585-07670-6.
- Brackman, Roman (2001). The Secret File of Joseph Stalin: A Hidden Life. Frank Cass Publishers. ISBN 978-0-7146-5050-0.
- Brackman, Roman (2004). The Secret File of Joseph Stalin: A Hidden Life. Frank Cass Publishers.
- Brent, Jonathan; Naumov, Vladimir (2004). Stalin's Last Crime: The Plot Against the Jewish Doctors, 1948–1953. HarperCollins. ISBN 978-0-06-201367-5.
- Bullock, Alan (1992). Hitler and Stalin: Parallel Lives. Alfred A. Knopf.
- Chang, Jon K. (8 April 2019). "Ethnic Cleansing and Revisionist Russian and Soviet History". Academic Questions. 32 (2): 270. doi:10.1007/s12129-019-09791-8 (inactive 31 January 2024). S2CID 150711796.
{{cite journal}}
: CS1 maint: DOI inactive as of ژانویه 2024 (link) - Conquest, Robert (1991). Stalin: Breaker of Nations. Penguin. ISBN 978-0-14-016953-9.
- Conquest, Robert (2008). The Great Terror: A Reassessment (fortieth anniversary ed.). Oxford University Press. ISBN 978-0-19-531699-5.
- Davies, Norman (2003) [1972]. White Eagle, Red Star: The Polish-Soviet War 1919–20 and 'the Miracle on the Vistula'. Pimlico. ISBN 978-0-7126-0694-3.
- Davies, Robert; Wheatcroft, Stephen (2004). The Industrialisation of Soviet Russia Volume 5: The Years of Hunger: Soviet Agriculture 1931–1933. Palgrave Macmillan. ISBN 978-0-230-23855-8.
- Davies, Robert; Wheatcroft, Stephen (2006). "Stalin and the Soviet Famine of 1932–33: A Reply to Ellman" (PDF). Europe-Asia Studies. 58 (4): 625–633. doi:10.1080/09668130600652217. JSTOR 20451229. S2CID 145729808. Archived (PDF) from the original on 30 June 2019. Retrieved 7 October 2018.
- Deutscher, Isaac (1966). Stalin (revised ed.). Penguin.
- Dović, Marijan; Helgason, Jón Karl, eds. (2019). Great Immortality: Studies on European Cultural Sainthood. National Cultivation of Culture. Vol. 18. ISBN 9789004395138. Archived from the original on 21 November 2022. Retrieved 29 April 2022.
- Dower, Paul Castañeda; Markevich, Andrei (May 2018). "Labor Misallocation and Mass Mobilization: Russian Agriculture during the Great War" (PDF). The Review of Economics and Statistics. 100 (2): 245–259. doi:10.1162/REST_a_00726. S2CID 55486912. Archived (PDF) from the original on 18 June 2021. Retrieved 11 September 2020.
- Ellman, Michael (2000). "The 1947 Soviet Famine and the Entitlement Approach to Famines". Cambridge Journal of Economics. 24 (5): 603–630. doi:10.1093/cje/24.5.603.
- Ellman, Michael (2002). "Soviet Repression Statistics: Some Comments" (PDF). Europe-Asia Studies. 54 (7): 1151–1172. doi:10.1080/0966813022000017177. S2CID 43510161. Archived (PDF) from the original on 25 May 2019. Retrieved 22 September 2018.
- Ellman, Michael (2005). "The Role of Leadership Perceptions and of Intent in the Soviet Famine of 1931–1934" (PDF). Europe-Asia Studies. 57 (6): 823–841. doi:10.1080/09668130500199392. S2CID 13880089. Archived (PDF) from the original on 27 February 2009. Retrieved 17 January 2010.
- Ellman, Michael (2007). "Stalin and the Soviet Famine of 1932–33 Revisited". Europe-Asia Studies. 59 (4): 663–693. doi:10.1080/09668130701291899. S2CID 53655536.
- Etinger, Iakov (1995). "The Doctors' Plot: Stalin's Solution to the Jewish Question". In Ro'i, Yaacov (ed.). Jews and Jewish Life in Russia and the Soviet Union. The Cummings Center Series. Frank Cass. pp. 103–124. ISBN 0-7146-4619-9.
- Fainsod, Jerry F.; Hough, Merle (1979). How the Soviet Union is Governed. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-41030-5.
- Foltz, Richard (2021). The Ossetes: Modern-Day Scythians of the Caucasus. Bloomsbury. ISBN 978-0-7556-1845-3. Archived from the original on 18 February 2023. Retrieved 3 January 2022.
- Gaddis, John L. (2005). The Cold War: A New History. Penguin Press. ISBN 978-0-14-303827-6.
- Gellately, Robert (2007). Lenin, Stalin, and Hitler: The Age of Social Catastrophe. Jonathan Cape. ISBN 978-0-224-06283-1.
- Getty, J. Arch; Rittersporn, Gábor; Zemskov, Viktor (1993). "Victims of the Soviet penal system in the pre-war years: a first approach on the basis of archival evidence" (PDF). American Historical Review. 98 (4): 1017–1049. doi:10.2307/2166597. JSTOR 2166597. Archived (PDF) from the original on 6 December 2019. Retrieved 21 September 2018.
- Glantz, David (1983). "August Storm: The Soviet 1945 Strategic Offensive in Manchuria" (PDF). Archived (PDF) from the original on 9 September 2017. Retrieved 1 December 2018.
- Glantz, David (2001). "The Soviet-German War 1941–45 Myths and Realities: A Survey Essay" (PDF). Archived from the original (PDF) on 9 July 2011.
- Cheremukhin, Anton; Golosov, Mikhail; Guriev, Sergei; Tsyvinski, Aleh (2013). Was Stalin Necessary for Russia's Economic Development? (PDF). w19425. National Bureau of Economic Research. Archived (PDF) from the original on 22 August 2020. Retrieved 14 May 2020.
- Fitzpatrick, Sheila (2015). On Stalin's Team: The Years of Living Dangerously in Soviet Politics. Melbourne University Press. ISBN 978-1-4008-7421-7.
- Harris, James (2017). The Great Fear: Stalin's Terror of the 1930s. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-879786-9.
- Haslam, Jonathan (1979). "The Comintern and the Origins of the Popular Front 1934–1935". The Historical Journal. 22 (3): 673–691. doi:10.1017/s0018246x00017039. S2CID 159573290.
- Healey, Dan (1 June 2018). "GOLFO ALEXOPOULOS. Illness and Inhumanity in Stalin's Gulag". The American Historical Review. 123 (3): 1049–1051. doi:10.1093/ahr/123.3.1049. Archived from the original on 8 July 2018. Retrieved 23 September 2018.
- Himmer, Robert (1986). "On the Origin and Significance of the Name "Stalin"". The Russian Review. 45 (3): 269–286. doi:10.2307/130111. JSTOR 130111.
- Khlevniuk, Oleg V. (2015). Stalin: New Biography of a Dictator. Translated by Nora Seligman Favorov. Yale University Press. ISBN 978-0-300-16388-9.
- Kotkin, Stephen (2014). Stalin: Paradoxes of Power, 1878–1928. Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9944-0.
- Kotkin, Stephen (2017). Stalin: Waiting for Hitler, 1929–1941. Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9945-7.
- Kuromiya, Hiroaki (2008). "The Soviet Famine of 1932–1933 Reconsidered". Europe-Asia Studies. 60 (4): 663–675. doi:10.1080/09668130801999912. JSTOR 20451530. S2CID 143876370.
- Li, Hua-yu (2009). "Reactions of Chinese Citizens to the Death of Stalin: Internal Communist Party Reports". Journal of Cold War Studies. 11 (2): 70–88. doi:10.1162/jcws.2009.11.2.70. S2CID 57561115. Archived from the original on 24 June 2016. Retrieved 29 April 2016.
- McCauley, Martin (2003). Stalin and Stalinism (third ed.). Pearson. ISBN 978-0-582-50587-2.
- McDermott, Kevin (1995). "Stalin and the Comintern during the 'Third Period', 1928–33". European History Quarterly. 25 (3): 409–429. doi:10.1177/026569149502500304. S2CID 144922280.
- McDermott, Kevin (2006). Stalin: Revolutionary in an Era of War. Palgrave Macmillan. ISBN 978-0-333-71122-4.
- Montefiore, Simon Sebag (2003). Stalin: The Court of the Red Tsar. Weidenfeld & Nicolson. ISBN 978-1-84212-726-1.
- Montefiore, Simon Sebag (2007). Young Stalin. Weidenfeld & Nicolson. ISBN 978-0-297-85068-7.
- Moore, Rebekah (2012). "'A Crime Against Humanity Arguably Without Parallel in European History': Genocide and the "Politics" of Victimhood in Western Narratives of the Ukrainian Holodomor". Australian Journal of Politics & History. 58 (3): 367–379. doi:10.1111/j.1467-8497.2012.01641.x.
- Nekrich, Alexander (1997). Pariahs, Partners, Predators: German-Soviet Relations, 1922–1941. Columbia University Press. ISBN 0-231-10676-9.
- Ra'anan, Uri, ed. (2006). Flawed Succession: Russia's Power Transfer Crises. Lexington Books. ISBN 978-0-7391-1403-2. Archived from the original on 1 January 2021. Retrieved 18 October 2020.
- Overy, Richard J. (2004). The Dictators: Hitler's Germany and Stalin's Russia. Allen Lane. ISBN 978-0-393-02030-4.
- Pinkus, Benjamin (1984). The Soviet Government and the Jews 1948–1967: A Documented Study. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-24713-9.
- Rappaport, Helen (1999). Joseph Stalin: A Biographical Companion. ABC-Clio. ISBN 978-1-57607-084-0.
- Rieber, Alfred J. (2005). "Stalin as Georgian: The Formative Years". In Sarah Davies; James Harris (eds.). Stalin: A New History. Cambridge University Press. pp. 18–44. ISBN 978-1-139-44663-1.
- Roberts, Geoffrey (1992). "The Soviet Decision for a Pact with Nazi Germany". Soviet Studies. 55 (2): 57–78. doi:10.1080/09668139208411994. JSTOR 152247.
- Roberts, Geoffrey (2002). "Stalin, the Pact with Nazi Germany, and the Origins of Postwar Soviet Diplomatic Historiography". Journal of Cold War Studies. 4 (4): 93–103. doi:10.1162/15203970260209527. S2CID 57563511.
- Roberts, Geoffrey (2006). Stalin's Wars: From World War to Cold War, 1939–1953. Yale University Press. ISBN 978-0-300-15040-7.
- Roberts, Geoffrey (2022). Stalin's Library: A Dictator and His Books. Yale University Press. ISBN 978-0-300-17904-0. Archived from the original on 3 February 2024. Retrieved 18 May 2022.
- Rosefielde, Steven (September 1996). "Stalinism in Post-Communist Perspective: New Evidence on Killings, Forced Labour and Economic Growth in the 1930s". Europe-Asia Studies. 48 (6): 959–987. doi:10.1080/09668139608412393.
- Sandle, Mark (1999). A Short History of Soviet Socialism. UCL Press. doi:10.4324/9780203500279. ISBN 978-1-85728-355-6.
- Semeraro, David A. S. (2017). Joseph Stalin. Pen & Sword Books. ISBN 978-1-5267-0205-0. Archived from the original on 7 April 2023. Retrieved 17 March 2023.
- Service, Robert (2000). Lenin: A Biography. Macmillan. ISBN 978-0-333-72625-9.
- Service, Robert (2004). Stalin: A Biography. Macmillan. ISBN 978-0-333-72627-3.
- Snyder, Timothy (2010). Bloodlands: Europe between Hitler and Stalin. Vintage Books. ISBN 978-1-4070-7550-1.
- Suny, Ronald (2020b). Red Flag Wounded. Verso Books. p. 59. ISBN 978-1-78873-074-7. Archived from the original on 13 August 2023. Retrieved 13 August 2023.
- Suny, R. G. (2020). Stalin: Passage to Revolution. Princeton University Press. excerpt بایگانیشده در ۱۹ نوامبر ۲۰۲۰ توسط Wayback Machine
- Volkogonov, Dimitri (1991). Stalin: Triumph and Tragedy. Translated by Harold Shukman. Weidenfeld and Nicolson. ISBN 978-0-297-81080-3.
- Wettig, Gerhard (2008). Stalin and the Cold War in Europe. Rowman & Littlefield. ISBN 978-0-7425-5542-6.
- Wheatcroft, Stephen (1996). "The Scale and Nature of German and Soviet Repression and Mass Killings, 1930–45" (PDF). Europe-Asia Studies. 48 (8): 1319–1353. doi:10.1080/09668139608412415. JSTOR 152781. Archived (PDF) from the original on 17 July 2011. Retrieved 12 June 2006.
- Wheatcroft, Stephen (1999). "The Great Leap Upwards: Anthropometric Data and Indicators of Crises and Secular Change in Soviet Welfare Levels, 1880–1960". Slavic Review. 58 (1): 27–60. doi:10.2307/2672986. JSTOR 2672986. PMID 22368819. S2CID 43228133.
- مجلات، روزنامهها و وبسایتها
- "Joseph Stalin: An Address Given by the Rev. Stanley Evans, M.A. , at a Memorial Service for Joseph Stalin at the Church of St. George, Queen Square, London, on March 13th, 1953".
• "[online]". Society of Socialist Clergy and Ministers. 1953. Archived from the original on 11 August 2022. Retrieved 7 June 2022 – via anglicanhistory.org, transcribed by Richard Mammana 2019.
• "[online]". Archived from the original on 21 November 2022. Retrieved 21 November 2022. - Bakradze, Lasha; Gudjov, Lev; Lipman, Maria; Wall, Thomas (1 March 2013). "The Stalin Puzzle: Deciphering Post-Soviet Public Opinion". Carnegie Endowment for International Peace. Archived from the original on 2 April 2017. Retrieved 2 April 2017.
- Bell, Bethany (5 March 2013). "Georgia Divided Over Stalin 'Local Hero' Status in Gori". BBC. Archived from the original on 19 July 2018. Retrieved 21 June 2018.
- Coynash, Halya (22 June 2021). "Russians name Stalin as the most 'outstanding' figure of all times". Kharkiv Human Rights Protection Group. Archived from the original on 21 June 2021.
- Lentine, Gina (15 January 2022). "Moscow's Memory Wars: Putin seeks to whitewash Russia's Stalinist past". Atlantic Council. Archived from the original on 25 June 2022. Retrieved 25 June 2022.
- Luhn, Alec (16 April 2019). "Record 70 Percent of Russians Say Stalin Played a Positive Role in Their Country's History". The Daily Telegraph. Archived from the original on 30 November 2020. Retrieved 23 November 2020.
- Masci, David (29 June 2017). "In Russia, Nostalgia for USSR and Positive Feelings about Stalin". Pew Research Center. Archived from the original on 29 November 2020. Retrieved 23 November 2020.
- Montefiore, Simon Sebag (6 September 2007). "Stalin, his father and the Rabbit". The New Statesman. Archived from the original on 8 August 2022. Retrieved 8 August 2022.
- Nemtsova, Anna (17 May 2021). "'The best master': Russia's new Stalin Center evokes pride, revulsion". NBC News. Archived from the original on 25 June 2022. Retrieved 25 June 2022.
- "Poll Finds Stalin's Popularity High". The Moscow Times. 2 March 2013. Archived from the original on 20 March 2017. Retrieved 20 March 2017.
- Rutland, Peter (13 June 2019). "Perspective – Putin's dangerous campaign to rehabilitate Stalin". Washington Post. Archived from the original on 4 October 2021. Retrieved 25 June 2022.
- Snyder, Timothy D. (26 May 2010). "Springtime for Stalin". The New York Review of Books. Archived from the original on 24 October 2012. Retrieved 4 January 2021.
- Snyder, Timothy D. (27 January 2011). "Hitler vs. Stalin: Who Was Worse?". The New York Review of Books. Archived from the original on 12 October 2017. Retrieved 15 December 2016.
- Taylor, Adam (15 February 2017). "Positive Views of Stalin among Russian Reach 16-year High, Poll Shows". The Washington Post. Archived from the original on 20 March 2017. Retrieved 30 April 2017.
- "Wall of Grief: Putin Opens First Soviet Victims Memorial". BBC. 5 June 2018. Archived from the original on 5 June 2018. Retrieved 30 October 2017.
- "Why So Many Russian like Dictator Stalin". BBC News. 18 April 2019. Archived from the original on 19 July 2019. Retrieved 11 June 2019.
- Yegorov, Oleg (15 December 2017). "Why did the USSR help to create Israel, but then became its foe". Russia Beyond. Archived from the original on 4 February 2022. Retrieved 5 February 2022.
- "Do Stalina pozytyvno stavlyatʹsya menshe 1/5 ukrayintsiv" До Сталіна позитивно ставляться менше 1/5 українців [Less Than 1/5 of Ukrainians Have a Positive Attitude Towards Stalin]. Ukrayinska Pravda (به اوکراینی). 4 March 2015. Archived from the original on 5 March 2016. Retrieved 5 March 2016.
- "О присвоении Верховному Главнокомандующему вооруженными силами СССР Сталину И. В. военного звания Маршала Советского Союза" [On the assignment of the military rank of Marshal of the Soviet Union to the Supreme Commander of the Armed Forces of the USSR Stalin I.V.] (PDF). Ведомости Верховного Совета СССР [Journal of the Supreme Soviet of the USSR] (به روسی). 13 March 1943. Archived (PDF) from the original on 20 November 2021. Retrieved 21 November 2021.
پیوند به بیرون
- کتابخانه استالین
- اسناد افشا شده از بایگانیهای روسیه در کتابخانه کنگره
- بایگانی نامهها و سخنرانی های استالین
- بایگانی دیجیتال استالین
- نیوزریلهای استالین در بایگانی نت-فیلم
- کتابخانه دیجیتال استالینیانا
- بریدهٔ جراید دربارهٔ ژوزف استالین در بایگانی مطبوعات قرن بیستم در زد.بی.وی
مناصب سیاسی | ||
---|---|---|
پیشین: ویاچسلاو مولوتف |
رئیس شورای وزیران اتحاد شوروی شورای کمیسرهای خلق تا سال ۱۹۴۶ ۱۹۴۱–۱۹۵۳ |
پسین: گئورگی مالنکوف |
پیشین: سیمیون تیموشنکو |
وزیر دفاع اتحاد جماهیر شوروی کمیسر خلق تا سال ۱۹۴۶ ۱۹۴۱–۱۹۴۷ |
پسین: نیکلای بولگانین |
مناصب احزاب سیاسی | ||
پیشین: ویاچسلاو مولوتف بهعنوان دبیرکل مسئول |
دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی ۱۹۲۲–۱۹۵۲ |
پسین: نیکیتا خروشچف بهعنوان دبیرکل اول |