تاریخ ایرانیان در شبهقاره هند
تاریخ ایرانیان در هندوستان اشاره به دودمانها و حکومتهای تشکیل شده با تبار ایرانی در هند دارد. همچنین به بررسی روابط تاریخی این دو سرزمین میپردازد.
شمال غربی
ویرایششاهنشاهی هخامنشی
ویرایشتسخیر و حکومت بر سرزمینهای شمال غربی شبهقاره هند به دست هخامنشیها از سده ششم تا چهارم پیش از میلاد به طول انجامید. این فتوحات دو مرحله تقسیم میشوند. حمله نخست در حدود ۵۳۵ پ.م. به دست کوروش بزرگ انجام شد.[۱] او مناطق غربی رود سند را به کشورش افزود. پس از مرگ او داریوش بزرگ در حدود سال ۵۱۸ پ.م. از هیمالیا وارد هند شد و دوره دوم فتوحات را تا رود جهلم در پنجاب انجام داد.[۵] اهمیت استیلای ایران در این زمان بر هند به اندازهای در تاریخ دوران باستان هند مهم بوده که هندیها زمان موعظه بودا و این لشکرکشی را دو مبدأ برای تعیین تاریخ خود دانستهاند.[۶][۷]
در سال ۵۱۲ پ.م.، داریوش پس از برقرار کردن امنیت در ممالک تابعه، چند ولایت نیز به ایران ضمیمه کرد، یکی از آنها پنجاب و دیگری سند است که هر دو در هند واقع هستند.[۸] نام هند البته در سنگنوشته بیستون در شمار ایالتهای تابعه نیست و اینکه در کتیبهٔ پرسپولیس هست نشان میدهد که این ولایات جنوب شرقی بعد از جنگهای مربوط به دفع شورشها میبایست به قلمرو داریوش اضافه شده باشد. مناطق تصرف شده بعدها با نام ساتراپنشین هندوش نامگذاری شدند. این منطقه گنجینههایی بزرگ را به خزانهٔ ایرانیان سرازیر کرد؛ حدود ۳۶۰ تالنت خاک طلا در هر سال داریوش به اسکیلاکس دریانوردی کاریایی اهل کاریاندا مأموریت داد که در رود سند تا دهانه اش به اکتشاف بپردازد و سپس به سوی غرب به دریای سرخ برود. اسکیلاکس و همراهانش سفر خود را از کاسپاتوروس (احتمالا پیشاور امروزی)، شاید جایی در نزدیکی اتک جدید (۳۳ درجهٔ شمالی و ۷۲ درجهٔ شرقی) آغاز کردند. سفر اکتشافی او بهطور غیرعادی دو سال و نیم به طول انجامید. مکس کری و اریک وارمینگتون حدس میزنند که علت دیرکرد او بادهای موسمی مخالف بودهاند.[۹]
سکاها
ویرایشپادشاهی سکاییها در هند یک دولت ایرانی بود که برای مدتی بر شمال هند فرمان راند. پادشاهی سکاها در هند - که احتمالاً به شکل کنفدراسیونی از چند پادشاهی کوچکتر بوده - به اشکال مختلف خود از سال صد و پنجاه پیش از میلاد تا آغاز قرن پنجم میلادی ادامه داشت.[۱۰]
شاهنشاهی اشکانی
ویرایشپادشاهی سورن یا اشکانیان هند یک پادشاهی باستانی ایرانی بود که در اوج شکوه خود بر شرقیترین بخشهای جهان ایرانی مانند افغانستان و سیستان و همینطور بخشهایی از شمال هند فرمان راند.
این پادشاهی در سال ۱۹ پس از میلاد توسط شهربان سیستان، گندفر، یکی از شاهزادگان دودمان سورن، با اعلام استقلال از شاهنشاهی اشکانی بنیان گذاشته شد. گندفر پس از اعلام استقلال به سرزمینهای پادشاهی هندوسکایی و دولت یونانی هند حمله برد و پادشاهی خود را به یک شاهنشاهی تبدیل کرد. با این حال با مرگ گندفر و مهمتر از آن، حملات کوشانها به قلمروی سورنها، این دولت بار دیگر به شکل یک پادشاهی درآمد. شاهزادگان سورن تا سال ۲۴۰ میلادی استقلال خود را در سیستان حفظ کردند، با این حال با ظهور شاهنشاهی ساسانی، تحت فرمان آنان درآمدند.[۱۱]
شاهنشاهی کوشان
ویرایششاهنشاهی کوشانی [۱۲] یک امپراتوری باستانی به مرکزیت سرزمین بلخ (باختر) در افغانستان امروزی بود که توسط یوئهچیها در سده نخست میلادی بنیان گذاشته شد. این شاهنشاهی در اوج گستره خود در زمان کانیشکا افغانستان امروزی، بلوچستان، شمال هند و بخشهایی از آسیای میانه مانند سغد و خوارزم را زیر فرمان خود داشت.[۱۳]
کوشانها یکی از پنج تیره یوئهچی بودند که در جریان مهاجرت از آسیای میانه به سمت سرزمینهای ایرانی شرقی در افغانستان امروزی، بلوچستان و به ویژه بلخ ساکن شدند. یوئهچی شکل چینی نام این اقوام است و نام اصلی آنها به دست ما نرسیدهاست. با این حال امروزه تاریخنگاران معتقدند که یوئهچی به شکل اتحادیهای از اقوام ایرانیتبار یوئهچی از منطقه باختر (بلخ)[۱۴][۱۵] و تخاری بودند.[۱۶][۱۷]
کوشانها با امپراتوری روم، شاهنشاهی ساسانی، پادشاهی آکسوم و دودمان هان امپراتوری چین روابط دیپلماتیک داشتند. با وجود اینکه هنر، فلسفه و دانش بلخی در دوران کوشانها دوران طلاییای را پشت سر گذاشت، از آثار کوشانی به جز سنگنبشتههای سلطنتی چیزی به دست ما نرسیدهاست و بیشتر تاریخ این امپراتوری را باید در منابع خارجی جست.[۱۸]
شاهنشاهی کوشانی با حملات امپراتوری گوپتا، هپتالیان، شاهنشاهی ساسانی و کیداریان از بین رفت.
شاهنشاهی ساسانی
ویرایششاهنشاهی ساسانی که نام رسمیاش ایرانشهر بود، دوره پایانی ایران باستان بود که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی به مدت ۴۲۷ سال بر ایران فرمان راند؛ شاهنشاهان این دولت از دودمان ساسانیان بودند.[۱۹] این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان پنجم، واپسین شاهنشاه اشکانی، پایهگذاری کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از پارس بود.[۲۰]
شاهنشاهی کوشان در اوایل و میانههای سده سوم میلادی تحت فشار نیروهای ساسانی از هم فرو پاشید. بخشهای غربی آن شامل بلخ (مرکز امپراتوری)، سغد، گنداره و قسمتهایی از هند تحت فرمان ساسانیان درآمد. ساسانیان این مناطق را به پادشاهی نیمه مستقلی به نام کوشانشهر بدل کردند و گروهی از شاهزادگان ساسانی موسوم به کوشانشاهان بر آن فرمان راندند.
کوشانشهر یکی از استانهای شاهنشاهی ساسانی بود که در منطقه بین دره کابل و دره پیشاور واقع گردیده بود.[۲۱] منطقه بلخ یا در دوران متاخرتر، تخارستان، مرکز این استان و شرق ایرانشهر بود که بر سغد و گنداره نیز نظارت داشت[۲۱] و با فتح این ناحیه ساسانیان به این امکان دست پیدا کردند تا بر راههای تجاری آسیای میانه نظارت کنند. همچنین به دلیل اهمیت ادامه تجارت با هند، حاکمان این منطقه ضرب سکه به شکل سکههای کوشانی ادامه دادند.[۲۱]
کوشانشهر با حمله کیداریان سقوط کرد.[۲۱] کیداریان طبق منابع غربی به گروهی از اقوام ایرانیتبار گفته میشود و طبق منابع چینی، کیداریان بازماندگان قوم کوشانیان یا جزئی از کوشانیان بودهاند. به هر حال در مورد این قوم هنوز نمیتوان بهطور مشخص سخن گفت.[۲۲] پیروز، پادشاه ساسانی (۴۵۹ تا ۴۸۳ میلادی)، توانست بهطور کامل کیدارها را مغلوب کند و آنان را تا قندهار کنونی پس براند. اما قوم دیگری موسوم به هپتالیان به نواحی تخارستان هجوم آورده و پیروز ساسانی را شکست دادند.[۲۳] با این حال ساسانیان در نیمههای سده ششم میلادی با موفقیت هپتالیان را شکست داده و بار دیگر ایران شرقی تحت حاکمیت شاهنشاهی ساسانی درآمد اما شاهنشاهی ایران در میانههای سده هفتم میلادی توسط مسلمانان فتح شد و به فرمانروایی ساسانیان در این منطقه پایان داد.[۲۴]
امپراتوری غزنوی
ویرایشدودمان غَزنَوی، دودمانی پارسیگوی و مسلمان در بخشهای شرقی ایران بزرگ به ویژه فرارود و خراسان بزرگ بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست.
از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. بنیانگذار این دودمان سلطان محمود غزنوی بود. پدران او از خانات ترکمن بودند که به خراسان کوچ کرده بودند.[۲۵] نامآورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. با شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان[۲۶] و پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد و چندی بستر حوزه فرمانروایاش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران پارسی سرا و گسترش زبان پارسی از اهمیت بالایی برخوردار است.
امپراتوری غزنوی در اوج بسیار خود رشد کرد و بخشهای زیادی از ایران، ترکمنستان و ازبکستان امروزی، تمام افغانستان، پاکستان و بخشهای وسیعی از شمال غربی هند را پوشش داد. بهطور کلی حکمرانان غزنوی به گسترش اسلام در شبه قاره هند معروف هستند. غزنویان علاوه بر ثروتی که از طریق حمله به شهرهای هند و خراج گرفتن از راجههای هندی به دست میآوردند، از موقعیت خود به عنوان واسطه در مسیرهای تجاری بین چین و دریای مدیترانه نیز بهره میبردند. آنها برای مدت طولانی و اقتدار خود را حفظ کردند، با این حال، قادر به مقاومت در برابر امپراتوری سلجوقی نبودند و بیشتر سرزمینهای خود را در فلات ایران از دست دادند و یک قرن بعد از غوریان شکست خورده و سرزمینهای هندی باقی مانده خود را را ازدست دادند.
شاهنشاهی افشاری
ویرایشنادرشاه افشار، شاه ایران، به علت عدم تحویل افغانهایی که در برانداختن سلسله صفوی نقش داشتند، به امپراتوری گورکانی هند لشگرکشی کرد و در نهایت فاتحانه وارد دهلی شد. سپاهیان او به آسانی ارتش گورکانی که به لحاظ نفرات، از برتری چشمگیری برخوردار بود را در نبرد کرنال شکست داد که منجر به تسلیم نهایی محمدشاه گورکانی گردید.[۲۷] پیروزی نادر شاه در برابر امپراتوری رو به زوال اما ثروتمند گورکانی هند، باعث شد تا او بتواند تا با غنایم این جنگ، هزینه جنگهای فرسایشی با همسایه غربی ایران، یعنی امپراتوری عثمانی را تأمین کرده و این جنگها را از سر گیرد، هرچند سرانجام نتیجه قطعیای در مرزهای غربی امپراتوری خود به دست نیاورد.[۲۸]
از غنائم به دست آمده، میتوان به خراج ۲۰ میلیون روپیهای (برابر با تقریباً نیم میلیارد دلار آمریکا در سال ۲۰۱۹) اشاره کرد. محمدشاه شخصاً کلید خزانه سلطنتی خود را به نادر داد و تخت سلطنتی مشهور خود، تخت طاووس را نیز از دست داد. تخت طاووس به نمادی از سلطنت نادر و قدرت او تبدیل شد. در میان جواهراتی که نادر در دهلی غارت کرد، دو الماس مشهور کوه نور و دریای نور نیز دیده میشدند. این دو الماس امروزه به ترتیب بخشی از جواهرات سلطنتی بریتانیا و ایران هستند. سربازان ایرانی در ماه مه همان سال دهلی را ترک کردند. نادرشاه تمام سرزمینهای شرق رود سند را به محمدشاه بازگردند.[۲۹]
حمله نادر به هند پیامدهای بلند مدتی نیز داشت و بر روی آینده سیاستهای جهانی نیز تأثیر شایانی گذاشت. این جنگها باعث تضعیف شدید امپراتوری گورکانی هند شد و در نهایت راه را برای ورود بریتانیا به هند و استعمار این کشور هموار کرد، اتفاقی که بریتانیا را برای حدود یک سده به قدرت مطلق جهان تبدیل نمود.[۳۰]
شمال هند
ویرایشسلسله غوریان
ویرایشغوریان دودمانی تاجیک و مسلمان در قرون وسطی از سرزمینهای شرقی ایران بودند که تسلطشان را از غور آغاز کردند و در میانه سده دوازدهم میلادی تا سالهای آغازین سده سیزدهم میلادی به یک قدرت عمده تبدیل شدند. غور مرکز نظامی امپراتوری آنها بوده که زمانی قلمروشان از گرگان در غرب تا شمال هند در شرق گسترش مییافت، هرچند که تحت تأثیر خوارزمشاهیان قرار داشتند. فروپاشی و نابودی غوریان در هنگام حمله مغول به ایران بودهاست.[۳۱][۳۲]
اوضاع اقتصادی غوریان به دلیل وجود معادن فلز و تخصص و مهارت آنها در استخراج و ساخت اسلحه و نیز زمینهای کشاورزی غنی و غنیمتهایی که از هند وارد میشد و همچنین صادرات اسلحه رونق داشت.[۳۳]
شهاب الدین محمد به دو دلیل علاقمند فتوحات در هندوستان بود:
- ازبین بردن بازماندگان غزنویان که با کشته شدن خسروملک در ۵۸۸ انجام شد.
- تأسیس یک امپراتوری مانند غزنویان و گسترش اسلام در هند.
برخلاف سلطان محمود که به غارت معابد و کشتن کفار اکتفا میکرد شهابالدین محمد با تعیین والی ایالات خود را حفظ میکرد و اگر شورشی میشد با برکنار کردن والی شهرهای خود را محفوظ میداشت. این امر موجب بقای حکومت وی حتی پس از مرگ او نیز شد چنانچه قطبالدین ایبک از امرای او توانست هند را پس از مرگ شهابالدین حفظ کند.
امپراتوری سور
ویرایشامپراتوری سور یک حکومت افغان حاکم بر شمال هندوستان بود که توسط شیرشاه سوری بنیانگذاری شد.
جنوب و مرکز
ویرایشسلطاننشین دهلی
ویرایشسلطنت دهلی مجموعهای از حکومتهای مسلمان در هند بودند که از ۱۲۰۶ تا ۱۵۲۶ م بر دهلی و مناطقی از شمال هند حکمراندند و متشکل از چندین خاندان ترک و افغان بودند. در ۱۵۲۶ م سلطنت دهلی با گسترش امپراتوری گورکانی هند از میان رفت.
این پادشاهی مسلمان از سده سیزدهم میلادی در شمال هند توسط جنگسالاران ترک و افغان اهل آسیای میانه پدیدار شد و در فضایی که بهطور فزایندهای رنگ ایرانی مییافت تا غلبه بابر بر آن در ۱۵۲۶ میلادی، ادامه یافت. حاکمان دهلی منعکسکننده سنتهای حکومت داری ایرانی بودند.[۳۴]
خاندانهایی که به «سلاطین دهلی» عبارتند از این خاندانها که پنج سلسله نخست معروفترند:
- سلسله مملوک یا غلامان ۱۲۰۶-۱۲۹۰ م
- سلسله خلجی ۱۲۹۰ -۱۳۲۰ م
- سلسله تغلق ۱۳۲۰ - ۱۴۱۴ م
- سلسله سادات یا سیدها ۱۴۱۴ - ۱۴۵۰ م
- سلسله لودی یا لودهی ۱۴۵۱ -۱۵۲۶ م
- سلسله سوری ۱۵۴۰-۱۵۵۵ م
سلطاننشین بهمنی
ویرایشسلطاننشین بهمنی از خاندانهای مسلمان حاکم بر دکن و نواحی مجاور آن در جنوب هند بود که یکی از سلسلههای مهم پادشاهی هند در سدههای میانه[۳۵] و نخستین سلسلههای مستقل مسلمان در جنوب هند بهشمار میآید.[۳۶]
مؤسس این سلسله شخصی به نام حسن بود که با عنوان علاءالدین گانگو بهمنی بر تخت سلطنت نشست.[۳۷] خاندان بهمنیها از نوادگان «علاءالدین حسن بهمنی» سیستانی بهشمار میرفتند و نسب خود را به بهمن پسر اسفندیار از سلسله کیانیان ایران میرساندند. خاندان بهمنی با علاقه فراوانی که به فرهنگ فارسی و عرفای ایرانی داشتند بسیار کوشیدند که به حضور شاه نعمتاله ولی و خواجه شمسالدین حافظ شیرازی در دربار خود مفتخر گردند، اما توفیق نیافتند. این سلسله جشنها و اعیاد ایرانی از جمله نوروز را با شکوه فراوان برگزار میکردند.[۳۸] زبان دربار آنها، زبان فارسی بود، در آموزشهای اولیه به شاهزادگان، بوستان سعدی آموخته میشد. برخی شاهان بهمنی خود به این زبان شعر میسرودند و از شاعران فارسیزبان و شیعی نشان، استقبال گرمی به عمل میآوردند، مانند آذری اسفراینی که بهمن نامه را سرود، آنها مروج زبان فارسی در منطقه بودند.[۳۷]
پس از انقراض، بهمنیان این سلسله بین پنج سلسله مسلمان دیگر تقسیم شد که از میان آنان سه سلسله نظام شاهیان، عادلشاهیان و قطب شاهیان شیعه بوده و برید شاهیان و عمادشاهیان سنی بودند.[۳۷]
دوران معاصر
ویرایشپارسیان هند گروهی از زرتشتیان ایرانیتبار هستند که اغلب آنان در شبهقاره هند زندگی میکنند. نیاکان آنها در سدهٔ دوم هجری پس از سلطه اعراب مسلمان بر ایران از ایران به هند کوچ کردهاند و از این رو میتوان آنان را نخستین جامعهٔ مهاجر ایرانی بهشمار آورد. نخست در گجرات هندوستان مستقر شدند. امروزه جمعیت پارسیها حدود یکصد هزار نفر برآورد میشود[۳۹] که نزدیک به ۸۰ درصد آنها در ایالت ماهاراشترای هند و در شهر بمبئی (مومبای) و حومه ساکن هستند و مابقی در سایر نقاط شبه قاره هند یا بریتانیا، آمریکا، استرالیا و کانادا پراکندهاند.[۴۰] با وجود آنکه پارسیان در بمبئی اقلیت کوچکی هستند، حضورشان مشهود است و از نظر اقتصادی اقلیت مهمی بهشمار میروند. آنان از انسجام خاصی برخوردارند و با گذشت ۱۲۰۰ سال بسیاری از سنن ایرانی را حفظ کردهاند.
حکومتهای تأثیر گرفته از ایران
ویرایشامپراتوری مائوریا
ویرایششاهنشاهی مائوریا سلسلهای مقتدر در هند باستان که بین سالهای ۳۲۱ تا ۱۸۵ پیش از میلاد فرمانروایی میکردند. سلسله مائوریا یا موریای هند بعد از سقوط شاهنشاهی هخامنشی بهدست اسکندر مقدونی در هند روی کار آمد.[۴۱][۴۲] آنها پس از سلسله ماگادها به قدرت رسیدند و در اوج قدرت بر تمامی شبهقارهٔ هند و بخشهایی از افغانستان و پاکستان کنونی سلطه داشتند. بزرگترین شاه این سلسله آشوکا، نوه چاندراگوپتا نام داشت. وی سراسر هند و افغانستان را به تصرف خود درآورد و در ترویج کیش بودا تلاش فراوان کرد او بزرگترین فرمانروای تاریخ هند است.[۴۱][۴۲]
امپراتوری مائوریا از شاهنشاهی هخامنشی بسیار تأثیر پذیرفته بود.[۴۱][۴۲]
اسمیت شواهد نفوذ فرهنگی و هنری ایرانی در سازمانهای امپراتوری مائوریا چنین ذکر میکند:
- نفوذ هنر معماری ایرانی بر معماری دوره مائوریا
- برافراشتن ستونهای یادگاری سنگنویسی شده و به یادگار گذاردن سنگ نوشتهها، راه و روش سنگنویسی آشوکا کاملاً به تقلید از هخامنشیان است.
- بکار بردن دبیرهٔ خاروشتی (Kharoshti) در هند که توسط منشیان آرامی هخامنشیان در هند معمول گردید و آثاری از آن به دست ما رسیدهاست.
- بیشتر سازمانهای اداری و سیاسی هند از روی سازمانهای هخامنشیان اقتباس شده بود.
- بعضی از رسوم درباریشان از رسوم درباری هخامنشیان تقلید شدهاست.
- از دیگر نکات مشترک سنگ نوشتههای داریوش و آشوکا است که، مثلاً در کتیبههای داریوش چنین آمدهاست: «چنین گوید داریوش شاه» و در کتیبههای آشوکا نیز چنین نوشته شدهاست: «چنین گوید آشوکا پادشاه».[۴۱][۴۲]
امپراتوری گوپتا
ویرایشامپراتوری گوپتا یک سلسلهٔ هندی بود که در سده چهارم میلادی در بیهار تشکیل شد و در سده پنجم میلادی به دست هپتالیان از بین رفت. آنها دارای دو پایتخت بودند یکی در شمال هند به نام پاتالیپوترا و دومی در هند مرکزی به نام اجین.
همانگونه که پادشاهان خانواده موریا در سده چهارم پیش از میلاد مسیح در شمال هندوستان حکومتی را تأسیس نمودند که از چندین حیث از حکومت هخامنشی الهام گرفته بود، پادشاهان خانواده گوپتا نیز در کشورداری و در برخی از سنتها شاهان ساسانی را سرمشق خویش قرار دادند. بهطور مثال آنها لقب شاهنشاه را در تقلید از شهریاران ساسانی برای خود اختصاص دادند. مانند ساسانیان که به منظور ایجاد یکپارچگی در ملت خویش در ترویج و سرپرستی یک دین زرتشتی کوشیدند و دستور دادند اوراق پراکنده اوستا جمعآوری و مرتب شود، پادشاهان گوپتا نیز از دین هندو سرپرستی به عمل آوردند و مقرر داشتند کتاب ودا جمعآوری و مرتب و منظم گردد.[۴۳]
امپراتوری گورکانیان هند
ویرایشامپراتوری گورکانیان هند یک امپراتوری پارسیمآب و ترکتبار با سنت ترکی-مغولی[۴۴][۴۵][۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱] و مسلمان با فرهنگی ایرانی[۴۵][۴۶] در شبهقارهٔ هند بود.[۴۸] این دولت که برای بیش از سه سده بر مناطق وسیعی در جنوب آسیا فرمان راند، در سال ۱۵۲۶ میلادی توسط بابر بنیان گذاشته شد.
بابر، یکی از شاهزادگان تیموری، با پشتیبانی ایران و عثمانی در جهت تضعیف سلطان دهلی، ابراهیم لودی، به جنوب آسیا لشکر کشید[۵۲] و در نبرد نخست پانیپت دولت دهلی را به سختی شکست داد و بر شمال هند مسلط شد. با این حال، ظهور گورکانیان بهعنوان یک قدرت منطقهای، حدوداً در سال ۱۶۰۰ میلادی و در دوران اکبر، نوهٔ بابر، روی داد.[۵۳] امپراتوری وسیع اکبر تا پایان حکومت اورنگزیب، آخرین پادشاه بزرگ گورکانی پابرجا ماند[۵۴][۵۵]
در زمان گورکانیان هند فرهنگ هندوایرانی و زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عارفان فارسیزبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، اما تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رساند که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث مهاجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.[۵۶]
شاهی بنگاله
ویرایشسلطاننشین بنگال[۵۷] یک امپراتوری[۵۸][۵۹][۶۰] در سدههای چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم میلادی در دلتای گنگ در بنگال بود. این کشور دارای چند دولت خراجگزار از جمله اودیسا در جنوب غرب، آراکان در جنوب شرق،[۶۱] و تریپورا در شرق بود.[۶۲] بنگاله در اوایل سده شانزدهم به اوج گستردگی جغرافیایی خود رسید و بر سرزمینی از کامروپ و کاماتا در شمال شرق تا جونپور و بیهار در غرب حکمرانی میکرد. این کشور به عنوان یک کشور با اقتصاد قوی و یکی از قدرتمندترین کشورهای آسیایی مشهور بود. انحطاط بنگاله با کندی توسط امپراتوری سور آغاز شد و پس از آن با فتح این سرزمین به دست امپراتوری گورکانی، بنگاله به چند پادشاهی کوچک تجزیه شد. شاهی بنگاله یک سلطنت سنیمذهب با ریشههای هندی، سیستانی، حبشی و بنگالی بود.[۶۳]
این امپراتوری، یکی از سلسلههایی بود که در آن زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی، دیپلماتیک و تجاری مورد استفاده قرار میگرفت.[۶۴]
فهرست سلسلههایی با فرهنگ ایرانی در هند
ویرایشنگارخانه
ویرایش-
قطب الدین بختیار خاکی
-
آرامگاه همایون الگوی ساخت تاجمحل
-
بارا گُمبد، باغ لودی
-
پورانا قلعه
-
مقبره بی بی
-
آیات قرانی با خط نسخ فارسی
جستارهای وابسته
ویرایشپانویس
ویرایش- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Sen, Ancient Indian History and Civilization 1999, pp. 116–117.
- ↑ Philip's Atlas of World History بایگانیشده در ۲۰۱۸-۱۰-۱۷ توسط Wayback Machine (1999)
- ↑ O'Brien, Patrick Karl (2002). Atlas of World History (به انگلیسی). Oxford University Press. p. 43. ISBN 978-0-19-521921-0.
- ↑ Barraclough, Geoffrey (1989). The Times Atlas of World History (به انگلیسی). Times Books. p. 79. ISBN 978-0-7230-0906-1.
- ↑ André-Salvini, Béatrice (2005). Forgotten Empire: The World of Ancient Persia (به انگلیسی). University of California Press. ISBN 978-0-520-24731-4.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲ آوریل ۲۰۱۵. دریافتشده در ۵ ژانویه ۲۰۲۲.
- ↑ http://journals.usb.ac.ir/article_1659.html
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۱۴.
- ↑ یامااوچی، ایران و ادیان باستانی، 163.
- ↑ "Indo-Scythians". Wikipedia (به انگلیسی). 2019-03-20.
- ↑ Gazerani 2015, p. 26.
- ↑ The Dynasty Arts of the Kushans, University of California Press, 1967, p. 5
- ↑ http://www.kushan.org/general/other/part1.htm بایگانیشده در ۷ ژوئیه ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine and Si-Yu-Ki, Buddhist Records of the Western World, (Tr. Samuel Beal: Travels of Fa-Hian, The Mission of Sung-Yun and Hwei-S?ng, Books 1–5), Kegan Paul, Trench, Trubner & Co. Ltd. London. 1906 and Hill (2009), pp. 29, 318–350
- ↑ (Enoki، Koshelenko و Haidary 1994، صص. 171–191)
- ↑ Girshman, Roman. "Ancient Iran: The movement of Iranian peoples". Encyclopædia Britannica Online. Encyclopædia Britannica, Inc. Retrieved 29 May 2015.
At the end of the 3rd century, there began in Chinese Turkistan a long migration of the Yuezhi, an Iranian people who invaded Bactria about 130 bc, putting an end to the Greco-Bactrian kingdom there. (In the 1st century bc they created the Kushān dynasty, whose rule extended from Afghanistan to the Ganges River and from Russian Turkistan to the estuary of the Indus.)
- ↑ Runion, Meredith L. (2007). The history of Afghanistan. Westport: Greenwood Press. p. 46. ISBN 978-0-313-33798-7.
The Yuezhi people conquered Bactria in the second century BCE. and divided the country into five chiefdoms, one of which would become the Kushan Empire. Recognizing the importance of unification, these five tribes combined under the one dominate Kushan tribe, and the primary rulers descended from the Yuezhi.
- ↑ Liu, Xinrui (2001). Adas, Michael (ed.). Agricultural and pastoral societies in ancient and classical history. Philadelphia: Temple University Press. p. 156. ISBN 978-1-56639-832-9.
- ↑ Hill (2009), p. 36 and notes.
- ↑ Börm, Henning. "Herrscher und Eliten in der Spätantike, in: H. Börm - J. Wiesehöfer (eds.), Commutatio et contentio. Studies in the Late Roman, Sasanian, and Early Islamic Near East, Düsseldorf: Wellem 2010, pp. 159ff". Commutatio Et Contentio: Studies in the Late Roman, … (به انگلیسی).
- ↑ art-arena.com، بازدید: ژوئن ۲۰۱۰.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ ۲۱٫۳ The Cambridge History of Iran: Seleucid Parthian, E. Yarshater, p.770 sq
- ↑ تاجیکان، ص ۲۹۵
- ↑ کریستن سن، ص ۳۱۶
- ↑ "Kushano-Sasanian Kingdom". Wikipedia (به انگلیسی). 2019-04-23.
- ↑ تاریخ ایران و جهان (۱)، ص ۲۷۵
- ↑ "Battle of Dandānqān | Iranian history". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-08-31.
- ↑ "Nadir Shah". Britannica.com.
- ↑ The Sword of Persia:Nader Shah, from Tribal Warrior to Conquering Tyrant. Retrieved 26 June 2014.
- ↑ Axworthy, Michael (2010). Sword of Persia: Nader Shah, from Tribal Warrior to Conquering Tyrant. I.B. Tauris. pp. 212, 216. ISBN 978-0-85773-347-4.
- ↑ Axworthy p.xvi
- ↑ GHURIDS (or Āl-e Šansab), a medieval Islamic dynasty of the eastern Iranian lands. They began as local chiefs in Ḡūr (q.v.) in the heartland of what is now Afghanistan, but became a major power from the mid-12th century until the opening years of the 7th/13th century. Ḡūr was then the nucleus of a vast but transient military empire which at times stretched from Gorgān (q.v.) in the west to northern India in the east, only to be overwhelmed by the Ḵᵛārazmšāhs (q.v.; see also CHORASMIA ii) and to disappear, as far as the eastern Iranian lands were concerned, on the eve of the Mongol cataclysm., C. Edmund Bosworth. , “GHURIDS” Encyclopædia Iranica, online edition
- ↑ «Ghūrids». Encyclopaedia of Islam, THREE. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۱-۰۲.
- ↑ جمشید نوروزی.
- ↑ DELHI SULTANATE از دانشنامه ایرانیکا
- ↑ The Five Kingdoms of the Bahmani Sultanate
- ↑ Encyclopaedia Iranica
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ راضیه نجاتی حسینی
- ↑ حیدرآباد در یک نگاه
- ↑ Eliade, Couliano & Wiesner 1991, p. 254.
- ↑ Palsetia 2001, p. 1, n1.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲ آوریل ۲۰۱۵. دریافتشده در ۵ ژانویه ۲۰۲۲.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ ۴۲٫۳ http://journals.usb.ac.ir/article_1659.html
- ↑ شهریار تقوی، باحیدر. «ادبیات فارسی درشبه قاره هند و پاکستان بایگانیشده در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine». در مجله هنر و مردم. دوره۱۴، ش۱۶۴ (خرداد ۵۵): ۷۳–۸۳. در مالکیت عمومی به خاطر قدمت متن.
- ↑ "Mughal dynasty | History, Map, Rulers, & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-29.
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ B.F. Manz, "Tīmūr Lang", in Encyclopaedia of Islam, Online Edition, 2006
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Maria Subtelny, Timurids in Transition, 40: "Nevertheless, in the complex process of transition, members of the Timurid dynasty and their Persian Mongol supporters became acculturate by the surrounding Persianate millieu adopting Persian cultural models and tastes and acting as patrons of Persian culture, painting, architecture and music." pg 41: "The last members of the dynasty, notably Sultan-Abu Sa'id and Sultan-Husain, in fact came to be regarded as ideal Perso-Islamic rulers who develoted as much attention to agricultural development as they did to fostering Persianate court culture." Jump up ^
- ↑ "Timur | Biography, Conquests, Empire, & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-05-29.
- ↑ ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ Richards, John F. (1995), The Mughal Empire, Cambridge University Press, p. 2, ISBN 978-0-521-56603-2 Quote: "Although the first two Timurid emperors and many of their noblemen were recent migrants to the subcontinent, the dynasty and the empire itself became indisputably Indian. The interests and futures of all concerned were in India, not in ancestral homelands in the Middle East or Central Asia. Furthermore, the Mughal Empire emerged from the Indian historical experience. It was the end product of a millennium of Muslim conquest, colonization, and state-building in the Indian subcontinent."
- ↑ Josef W. Meri (2005). Medieval Islamic Civilization. Routledge. p. 812. ISBN 978-0-415-96690-0.
- ↑ "Indo-Persian Literature Conference: SOAS: North Indian Literary Culture (1450-1650)". www.soas.ac.uk (به انگلیسی). Archived from the original on 13 May 2020. Retrieved 2021-01-26.
- ↑ Soucek, Svat (۵ ژوئن ۲۰۱۲). "Timur and the Timurids". A History of Inner Asia (به انگلیسی). p. Timur was born around 1336 in Transoxania near Kesh – later known as Shahrisabz – in the Kashka Darya region of what is today the Republic of Uzbekistan. He was a Turk of the Barlas tribe; this tribe, like many others, boasted a Mongol name and ancestry, but for all practical purposes it was Turkic. Retrieved 2021-02-05.
- ↑ Gilbert, Marc Jason (2017), South Asia in World History, Oxford University Press, pp. 75–, ISBN 978-0-19-066137-3 Quote: "Babur then adroitly gave the Ottomans his promise not to attack them in return for their military aid, which he received in the form of the newest of battlefield inventions, the matchlock gun and cast cannons, as well as instructors to train his men to use them."
- ↑ Stein, Burton (2010), A History of India, John Wiley & Sons, pp. 159–, ISBN 978-1-4443-2351-1 Quote: "Another possible date for the beginning of the Mughal regime is 1600, when the institutions that defined the regime were set firmly in place and when the heartland of the empire was defined; both of these were the accomplishment of Babur’s grandson Akbar."
- ↑ Stein, Burton (2010), A History of India, John Wiley & Sons, pp. 159–, ISBN 978-1-4443-2351-1 Quote: "The imperial career of the Mughal house is conventionally reckoned to have ended in 1707 when the emperor Aurangzeb, a fifth-generation descendant of Babur, died. His fifty-year reign began in 1658 with the Mughal state seeming as strong as ever or even stronger. But in Aurangzeb’s later years the state was brought to the brink of destruction, over which it toppled within a decade and a half after his death; by 1720 imperial Mughal rule was largely finished and an epoch of two imperial centuries had closed."
- ↑ Richards, John F. (1995), The Mughal Empire, Cambridge University Press, p. xv, ISBN 978-0-521-56603-2 Quote: "By the latter date (1720) the essential structure of the centralized state was disintegrated beyond repair."
- ↑ ملا احمد تتوی، آصف خان قزوینی (۱۳۸۲). تاریخ الفی. ج. اول. تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی. ص. ۱. شابک ۹۶۴۴۴۵۲۷۳۹.
- ↑ "History". Banglapedia. Archived from the original on 29 September 2017. Retrieved 23 September 2017.
Shah-i-Bangalah, Shah-i-Bangaliyan and Sultan-i-Bangalah
- ↑ Wink, André (2003). Indo-Islamic society: 14th - 15th centuries (به انگلیسی). BRILL. ISBN 978-9004135611.
- ↑ Uhlig, Siegbert (2003). Encyclopaedia Aethiopica. p. 151.
- ↑ Embree, Ainslie (1988). Encyclopedia of Asian history. Asia Society. p. 149.
- ↑ Keat Gin Ooi (2004). Southeast Asia: A Historical Encyclopedia, from Angkor Wat to East Timor. ABC-CLIO. p. 171. ISBN 978-1-57607-770-2.
- ↑ Richard M. Eaton (31 July 1996). The Rise of Islam and the Bengal Frontier, 1204-1760. University of California Press. pp. 64–. ISBN 978-0-520-20507-9.
- ↑ "Gaur and Pandua Architecture". Sahapedia.
- ↑ Safvi, Rana (2 March 2019). "Once upon a fort: Gaur's Firoz Minar is still an imposing sight". The Hindu.
منابع
ویرایش- Archibald, Zosia; Davies, John K.; Gabrielsen, Vincent (2011), The Economies of Hellenistic Societies, Third to First Centuries BC, Oxford University Press, ISBN 978-0-19-958792-6
- Alram, Michael (2016), "The Coinage of the Persian Empire", in William E. Metcalf (ed.), The Oxford Handbook of Greek and Roman Coinage, Oxford University Press, pp. 61–, ISBN 978-0-19-937218-8
- Boardman, John (1998), "Reflections on the Origins of Indian Stone Architecture", Bulletin of the Asia Institute, pp. 15–19, 1998, New Series, Vol. 12, (Alexander's Legacy in the East: Studies in Honor of Paul Bernard), p. 13-22, JSTOR
- Bopearachchi, Osmund (2000), "Coin Production and Circulation in Central Asia and North-West India (Before and after Alexander's Conquest)", Indologica Taurinensia, International Association of Sanskrit Studies, 25
- Bopearachchi, Osmund (2017), "Achaemenids and Mauryans: Emergence of Coins and Plastic Arts in India", in Alka Patel; Touraj Daryaee (eds.), India and Iran in the Longue Durée, UCI Jordan Center for Persian Studies, pp. 15–48
- Bopearachchi, Osmund; Cribb, Joe (1992), "Coins illustrating the History of the Crossroads of Asia", in Errington, Elizabeth; Cribb, Joe; Claringbull, Maggie (eds.), The Crossroads of Asia: transformation in image and symbol in the art of ancient Afghanistan and Pakistan, Ancient India and Iran Trust, pp. 56–59, ISBN 978-0-9518399-1-1