زبانهای ایرانی
زبانهای ایرانی (به انگلیسی: Iranic languages یا Iranian languages)، یکی از شاخههای زبانهای هندوایرانی از خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی است و توسط مردمان ایرانی تکلم میشود. زبانهای ایرانی به چهار دوره پیشا ایرانی، ایرانی کهن، ایرانی میانه و ایرانی نو دستهبندی میشوند.[۲] منظور از اصطلاح زبانهای ایرانی یا زبانهای ایرانیتبار، گروهی از زبانها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشتهاند و به معنی زبانهای مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست.
زبانهای ایرانی | |
---|---|
اقوام: | مردمان ایرانی |
پراکنش: | آسیای غربی، قفقاز، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی |
تبار: | هندواروپایی
|
نیا: | زبان نیاایرانی |
زیرگروهها: |
زبان اوستایی (مرکزی)
|
ایزو ۲–۶۳۹ / ۵ | ira |
زبان شناسی | ۵۸= (phylozone) |
گلاتولوگ | iran1269[۱] |
پراکندگی زبان های ایرانی در فلات ایران و اطراف آن.
10_زبان لکی
11_کردی کردلی
12_زازاکی
14_زبان گیلکی
16_گویش رودباری
18_زبان بلوچی
20_زبان فارسی
21_زبان لری
26_زبان بشاگردی
27_زبان کمزاری
+زبان های ایرانی شرقی |
رایجترین زبانهای ایرانی نو عبارتند از: فارسی (پارسی، دری یا تاجیکی، هزارگی) لاری، کُردی، تاتی، لکی، پشتو، بلوچی، آسی، لری (لری بختیاری، لری شمالی، لری جنوبی)، تبری، تالشی، گیلکی و هورامی.
اکثر زبانهای ایرانی نو در ایران و افغانستان متمرکزند ولی تعدادی از این زبانها در تاجیکستان، عراق، سوریه، ترکیه، ازبکستان، غرب چین و شبهقاره هند هم وجود دارند.[۳]در میان کشورها و دولتهای خودگردان، زبان فارسی در ایران، دری در افغانستان و تاجیکی در تاجیکستان، پشتو در افغانستان و بخشهایی از پاکستان، کردی در عراق، آسی در اوستیای جنوبی و اوستیای شمالی-آلانیا و زبان بلوچی در بلوچستان پاکستان، زبان رسمی هستند.[نیازمند منبع]
امروز زبانهای ایرانی بیشتر با خط عربی، لاتین، و سیریلیک نوشته میشوند. در میان زبانهای زنده ایرانی، تنها فارسی و طبری (مازندرانی) دارای آثاری با قدمت بیش از هزار سال هستند.[۴]
در سال ۲۰۰۸ میلادی برآورد شد که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن میگویند.[۵] بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کرده است که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها بهطور تخمینی عبارتند از: فارسی (۱۱۰ میلیون تن)،[۶] کردی (۴۱–۶۰ میلیون تن)،[۷] پشتو (۴۰ میلیون تن)،[۸][۹] لری (۱۰ میلیون تن)، زبان تبری و گیلکی (۷ میلیون تن) و زبان بلوچی (۷ میلیون تن) و زبان لکی (حدود۳/۵میلیون).
پیشینه
ویرایشدوره استقرار اقوام ایرانی در فلات کنونی ایران از هزاره سوم پ. م تا پایان شاهنشاهی هخامنشی در سده چهارم پ. م را در بر میگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شده است: زبان مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای مانده است. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده[نیازمند منبع] و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته است.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان زبانهای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیموده است، مانند زبانهای بلخی، سغدی، زبان پارتی و خوارزمی.
زبانهای ایرانی به سه دسته تقسیم میشوند:
- زبانهای ایرانی باستان
- زبانهای ایرانی میانه
- زبانهای ایرانی نو (غربی و شرقی)[۱۰]
این دستهبندی مطلقاً از لحاظ زمانی نیست، بلکه از نظر زبانشناسی هم هست.
ایرانی باستان
ویرایشزبان نیاایرانی نیای مستقیم این دسته از زبانهای ایرانی است.
از جمله زبانهای ایرانی باستان عبارتاند از زبانهای اوستایی (که تنها از طریق متون اوستا به ما رسیده است)، فارسی باستان (که بیشتر از طریق کتیبههای هخامنشی به ما رسیده است)، سکایی باستان، و مادی (که فقط چند واژهٔ آن، آن هم از طریق چند وامواژه در فارسی باستان و چند واژهٔ ذکر شده در منابع یونانی و میانرودانی به دست ما رسیده است). برخی دیگر از زبانهای این دوره که آثار غیرمستقیمی از آنها برجای مانده، یا براساس موازین زبانشناختی تاریخی میتوان به وجودشان اطمینان داشت، آراخوسیایی (رُخَجی) باستان، بلخی باستان، پارتی باستان، خوارزمی باستان، سغدی باستان، شیرازی باستان، کرمانی باستان و مادی است.[۱۱]
ایرانی میانه
ویرایشزبانهای ایرانی میانه به دو گروه تقسیم میشوند:
ایرانی نو
ویرایشزبانهای ایرانی نو به دو دسته بخش میشوند:
- شرقی
- غربی
زبانهای ایرانی نو با این که در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما گستره جغرافیایی بسیار وسیعتری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند.
دسته شرقی زبانهای ایرانی نو که اغلب در کشورهای افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، روسیه و گرجستان رایجاند به چند گروه تقسیم میشوند که عبارتند از:
- پشتو
- آسی
- اُرموری
- پراچی
- یِدغه
- مونجی
- خوفی
- برتنگی
- شغنانی
- زبان روشانی
- اشکاشمی
- سنگلیچی
- وخی
- سریکالی
- یزغلامی
- یغنابی
زبانهای ایرانیتبار غربی به دو گروه شمال غربی و جنوب غربی دستهبندی میشوند. این زبانها غالباً بازمانده زبانهای پارسی باستان، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، آذری باستان، دری زرتشتی هستند.
- کردی
- لکی
- زازاکی
- گورانی
- شبکی
- تبری
- گیلکی
- تالشی
- سمنانی
- سنگسری
- لاسگردی
- سرخهای
- خوری
- بلوچی
- سیوندی
- تاتی ایران
- کرنگانی
- شاهرودی
- خورش رستمی
- رزجردی
- گذرخانی
- کجلی
- آشتیانی
- خوانساری
- نائینی
- وانشانی
- گزی
- نطنزی
- سوی
- شاهرودی
- یهودی-کاشانی
- یهودی-همدانی
- یهودی-گلپایگانی
- فارسی نو (و گویشهای دری و تاجیکی)
- تاتی قفقاز
- ارمنی-تاتی (قفقاز)
- یهودی تاتی (قفقاز)
- بخاری
- لری
- لاری
- جهوری
- بشاگردی
- کمزاری
- کهمرهای
- گرمسیری
رسمالخط
ویرایشزبانهای ایرانی دارای رسمالخطهای گوناگون هستند. از جمله خط میخی (در مورد پارسی باستان)؛ خط آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع خط سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، باختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ خط عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ خط عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ خط براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ خط یونانی (در مورد آذری (باختری))؛ خط سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و خط لاتین (در مورد آذری، کُردی، اُسِتی و زازاکی).[۱۲]
زبانهای ایرانی در ایران امروز
ویرایشاتنولوگ
ویرایشاتنولوگ جمعیت فارسی زبانان ایران در سال ۲۰۱۶ را ۵۰ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر یعنی بیش از ۶۲ درصد میداند.[۱۴][۱۵] اِتنولوگ (به انگلیسی: ethnologue) از معتبرترین دانشنامههای موجود در جهان است که دادههای آماری از تعداد گویشوران زبانهای مختلف را به صورت اینترنتی منتشر میکند.
جمعیت
ویرایشجمعیت ایران در پایان سال ۲۰۱۶ میلادی، طبق تخمینهای متفاوت بین ۷۹ تا ۸۱ میلیون نفر بوده است. اتنولوگ جمعیت گویشوران زبانهای مختلف در ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی را به ترتیب زیر بیان کرده است. به این نکته توجه شود که بین قومیت و گویشور تفاوت وجود دارد و برای نمونه میزان جمعیت آذری زبانان در جدول لحاظ شده است در حالی که جمعیت آذری تباران اندکی بیش تر است.[۱۴] بیش از ۸۱ درصد مردم ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی به یکی از زبانهای ایرانی سخن میگویند.
ردیف | نام | جمعیت(۲۰۱۶) | درصد از کل جمعیت ایران(۲۰۱۶) | |
---|---|---|---|---|
زبانهای ایرانی | ||||
۱ | زبان فارسی | ۵۰٬۴۰۰٬۰۰۰ | ۶۲٫۷۴ | |
۲ | زبان کردی | ۵٬۵۹۰٬۰۰۰ | ۶٫۹۵ | |
۳ | زبان گیلکی | ۲٬۴۰۰٬۰۰۰ | ۲٫۹۸ | |
۴ | زبان مازندرانی | ۲٬۳۴۰٬۰۰۰ | ۲٫۹۱ | |
۵ | زبان بلوچی | ۱٬۹۲۰٬۰۰۰ | ۲٫۳۹ | |
۶ | زبان لری | ۱٬۷۰۰٬۰۰۰ | ۲٫۱۱ | |
۷ | زبان لکی | ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ | ۱٫۲۴ | |
۸ | زبان تاتی و زبان تالشی | ۴۰۰٬۰۰۰ | ۰٫۴۹ | |
۹ | سایر زبانهای ایرانی | محدود | ۰٫۰۴ | |
کل | زبانهای ایرانی | ۶۵٬۷۵۰٬۰۰۰ | ۸۱٫۴۵ | |
زبانهای غیرایرانی | ||||
۱ | زبان ترکی آذربایجانی | ۱۰٬۹۰۰٬۰۰۰ | ۱۳٫۵۷ | |
۲ | زبان ترکمنی | ۷۹۰٬۰۰۰ | ۰٫۹۸ | |
۳ | زبان ترکی خراسانی | ۸۸۶٬۰۰۰ | ۱٫۱۰ | |
۴ | زبان ترکی قشقایی | ۹۵۹٬۰۰۰ | ۱٫۱۹ | |
۵ | زبان عربی | ۱٬۳۲۰٬۰۰۰ | ۱٫۶۴ | |
۶ | زبان ارمنی | ۱۰۰٬۰۰۰ | ۰٫۱۲ | |
۷ | زبان آشوری | ۱۵٬۰۰۰ | ۰٫۰۲ | |
۸ | سایر زبانهای غیر ایرانی | محدود | ۰٫۰۲ | |
کل | زبانهای غیرایرانی | ۱۴٬۹۷۰٬۰۰۰ | ۱۸٫۵۵ | |
کل تجمیعی | کل زبانهای رایج در ایران | ۸۰٬۷۲۰٬۰۰۰ | ۱۰۰ |
بنا بر گفته ادوین فرانسیس بریانت و لائوری پاتون، جمعیت گویشوران پنج زبان اول پرگویش این خانواده زبانی (به میلیون نفر) به شرح زیر میباشد:[۱۶]
ردیف | نام | جمعیت (۲۰۲۰) | |
---|---|---|---|
زبانهای ایرانی | |||
۱ | زبان فارسی | ۱۰۰+ | |
۲ | زبان پشتو | ۵۰ | |
۳ | زبان کردی | ۴۰(ایران، عراق، سوریه و ترکیه) | |
۴ | زبان بلوچی | (ایران، افغانستان، پاکستان، امارات متحده، عمان)۱۰ | |
۵ | زبان لری | ۱۰ | |
سایر | سایر زبانهای ایرانی | نامشخص | |
کل | زبانهای ایرانی | ۲۰۰+ |
جدول زبانهای ایرانی
ویرایشفارسی | زازاکی | کرمانجی/سرانجی | پشتو | تاتی | بلوچی | مازندرانی | پارسی | پارسی میانه | پارتی | پارسی باستان | اوستایی | آسی | زبان لکی |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
زیبا، خوش چهره | hewl, weş, rınd | rind, delal/cwan | ʂkulai/xkulai, ʂɑjista/xɑjista, خجسته | xojir | sharr, soherâ | xojir | zibâ/ xuš-chehreh | hučihr, hužihr | hužihr | naiba | vahu-, srîra | ræsughd | Rengên , Jûanîdar |
خون | goyni | xwîn/xwên | wina | xevn | hon | xun | xūn | xōn | xōn | vohuni | tug | xwên | |
نان | nan/non | nan | ɖoɖəi, nəɣɑn | nun | nân, nagan | nûn | nân | nân | nân | dzul | nan | ||
آوردن | ardene | anîn/hênan/weranîn, hawirdin | rɑ wɺ̡əl | vârden, biyordon | âurten, yārag, ārag | biyârden | âvardan/biyar | âwurdan, āwāy-, āwar-, bar- | āwāy-, āwar-, bar- | bara- | bara, bar- | xæssyn | Awirdin,hawirdin |
برادر | bıra | bira | wror | bərâr | brāt, brās | berâr | barādar | brād, brâdar | brād, brādar | brâtar | brâtar- | æfsymær | bira |
آمدن | ameyene | hatin/wara | rɑ tləl | biyâmiyan | āhag, āyag | Biyamoan | âmadan | âmadan, awar | awar, čām | ây-, âgam | âgam- | cæwyn | hetin , hatin |
گریه | bermayene | girîn | ʒaɺ̡əl | bərma | greewag, greeten | bərmə/ qâ | geristan/geryeh | griy-, bram- | kæwyn | girê | |||
تار، تاریک | tari | tarî/tarîk | tjɑrə | ul, gur, târica, târek | thár | siyo | târîk | târīg/k | târīg, târēn | sâmahe, sâma | tar | tem | |
دختر | keyne/keyna/çeneke | keç, kîj, dot/kiç, kîj, kenîşk | lur | titiye, dətar | dohtir, duttag | kijâ/ deter | doxtar | duxtar | duxt, duxtar | duxδar | čyzg (Iron), kizgæ (Digor) | dit , kimaça , kenîşk | |
روز، روشن | roce/roje/roze | roj | wrad͡z | revj, ruz | roç | rûj, rûz | rûz | rōz | raucah- | bon | řûj , řûşin , řûşta | ||
کردن | kerdene | kirin/kirdin | kawəl | korden | kanag, kurtin | hâkerden | kardan | kardan | kartan | kạrta- | kәrәta- | kænyn | kirdin |
در، دروازه، دریچه | ber, keyber, çeber | derge/derke, derga | war, daɺ̡a | darvâca | gelo, darwāzag | bəli | dar | dar | dar, bar | duvara- | dvara- | dwar | der , derveç |
مردن | merdene | mirin/mirdin | mrəl | bamarden | mireg | bamerden | murdan | murdan | mạriya- | mar- | mælyn | mirdin | |
خر | her | ker | xar | astar, xar | her | xar | xar | xar | xæræg | xer | |||
تخم، خاویار، خایه | hak | hêk/hêlke | hagəi | merqâna, karxâ | heyg, heyk | merqəna | toxm | toxmag, xâyag | taoxmag, xâyag | taoxma- | ajk | tom , xa | |
زمین | êrd (uncertain origin) | erd/herd (uncertain origin) | zməka | zemin | zemin | zemi | zamin | zamīg | zamīg | zam- | zãm, zam, zem | zæxx | zemîn |
سر شب، پگاه | şan | êvar/êware | mɑʂɑm/mɑxɑm | nomâzyar, nomâšon | begáh | nəmâşun | begáh | sarshab | êbêrag | izær | êware | ||
چشم | çım | çav/çaw | stərga | coš | ch.hem, chem | bəj, Çəş | chashm | chašm | chašm | čaša- | čašman- | cæst | çem |
پدر | pi/pêrde | bav/bab, bawk | plɑr | piya, piyar, dada | pit, piss | piyer | pedar | pidar | pid | pitar | pitar | fyd | bawa |
ترس | ters | tirs | vera, tars | târs | turs, terseg | təşəpaş | tars | tars | tars | tạrsa- | tares- | tas | tirs |
نام زد، خواستگار | washti | dezgîran | t͡ʃanɣol | numzâ | nām zād | nûmzə, xasgar | nâm-zad | - | - | usag | desüran | ||
خوش | weş | xweş | ʂa/xa | xojir | wash, hosh | xaar | xosh | dârmag | srîra | xorz / dzæbæa | xweş | ||
انگشت | engihst/gisht | til/qamik, engust | gwəta | anquš | lenkutk, mordâneg | angoos | angošt | angust | dišti- | ængwyldz | kilik | ||
آتش، آذر | adır | agir/awir, agir | or | taš | âch, âs | taš | âtaš, âzar | âdur, âtaxsh | ādur | âç- | âtre-/aêsma- | art | agir |
ماهی | mase | masî | kab | mâyi | mâhi, mâhig | mahi | mâhi | mâhig | mâsyâg | masyô, masya | kæsag | mahî | |
خوراک، خوردن | werdene | xwarin/xwardin | xoɺ̡ə / xwaɺ̡əl | harden | warag, warâk | Xərak, baxerden | xordan | parwarz / xwâr, xwardīg | parwarz / xwâr | hareθra / ad-, at- | xærinag | xoirak , hûardin | |
رفتن | şiyayene | çûn | tləl | šiyen, bišiyan | jwzzegh, shutin | shunen / burden | raftan | raftan, shudan | ay- | ai- | ay-, fra-vaz | cæwyn | çên |
خدا، بغ، پروردگار | homa | xwedê/xwa | xwdai | xədâ | hwdâ | homa, xəda | khodâ | bay, abragar | baga- | baya- | xwycaw | xoida, yezdan | |
خوب، نیکو | rınd | baş, rind/baş, çak | ʂə/xə | xâr, xojir | jawáin, šarr | xâr | xub / nîuū | xūb, nêkog | vahu- | vohu, vaŋhu- | xorz | xas , xû, baş | |
سبزه، علف، گیاه | vash | giya, riwek, şênkatî | wɑʂə/wɑxə | vâš | rem, sabzag | sûze, vâš | sabzeh, giyâh | giyâ | dâlūg | urvarâ | kærdæg | siwze | |
بزرگ، گته | gırd / pil | mezin/gewre, mezin | loj, ɣwara | pilla | mastar, mazan | gat, belang, pila | bozorg | wuzurg, pīl | vazraka- | uta-, avañt | styr | kelling , kiwîn | |
دست | dest | dest | lɑs | bâl | dast | dess | dast | dast | dast | dasta- | zasta- | k'ux / arm | des |
سر | ser/sar | ser | sar, kakaɺ̡ai | kalla | saghar | kalə | sar | sar | sairi | sær | ser | ||
دل | zerre | dil | zɺ̡ə | dəl | dil, hatyr | dil/dill | del | dil | dil | aηhuš | zærdæ | dill | |
اسب | estor/astor | hesp/esp | ɑs | asb, astar | asp | istar | asp | asp, stōr | asp, stōr | aspa | aspa- | bæx | esp , çirawa |
خانه، سرای | keye | mal/mall, xanu | kor, xuna | kiya | log, dawâr | səre | xâneh | xânag | demâna-, nmâna- | xædzar | mall | ||
گرسنه | veyşan | birçîtî/birsêtî | lwəʐa/lwəga | vašnâ, vešir, gosnâ | shudhagh | vašna | gorosnegi | gursag, shuy | stong | wisê | |||
زبان) | zıwan / zon | ziman/ziman, ziwan | ʒəba | zobun, zəvân | zevân, zobân | ziwân | zabân | zuwân | izβân | hazâna- | hizvâ- | ævzag | zûn , zûan |
خندیدن | huyayene | kenîn/pêkenîn, kenîn | xandəl | xurəsen, xandastan | khendegh, hendeg | xanne-hâkerden | xandidan | xandīdan | karta | Syaoθnâvareza- | xudyn | xenîn | |
زندگی، زیستنی | cewiyayene | jiyan | ʒwandun | zindәgi | zendegih, zind | zendegi | zīndagīh, zīwišnīh | žīwahr, žīw- | gaêm, gaya- | card | ziniî , jîaên | ||
مرد | merd | mêr/ pyaw | saɺ̡ai, meɺ̡ə | mardak, miarda | merd | mardi | mard | mard | mard | martiya- | mašîm, mašya | adæjmag | pêa |
ماه | ashme | heyv/mang | spoʐmai/spogmai, mjɑʃt | mâng | máh | mûng, mithra | mâh | māh | māh | mâh- | måŋha- | mæj | mang |
مادر، دایه | maye/marde | dayik, mak | mor | mâr, mâya, nana | mât, mâs | mâr | mâdar | mādar | mādar | mâtar | mâtar- | mad | da , dallke |
دهان، فک | fek | dev/dem | xwlə | duxun, dâ:ân | dap | tək, dəhûn/kətâr | dahân | dahân, rumb | åŋhânô, âh, åñh | dzyx | dem , çinawa | ||
نام | name | nav/naw | num | num | nâm | num | nâm | nâm | nâman | nãman | nom | nam | |
شب | şewe | şev/şew | ʃpa | šö, šav | šap, shaw | šö | shab | shab | xšap- | xšap- | æxsæv | şiw | |
باز کردن | akerdene | vekirin/kirdinewe | prɑnistəl, xlɑsawəl | vâz-korden | pabožagh, paç | vâ-hekârden | bâz-kardan | abâz-kardan | būxtaka- | būxta- | gom kæny | vazkirdin | |
آرام | pêameyış | aştî | roɣa | dinj | ârâm | âshti, ârâmeš, ârâmî | âštih, râmīšn | râm, râmīšn | šiyâti- | râma- | fidyddzinad | yawaş , araç | |
خوک | xoz | beraz | xug, seɖar | xu, xuyi, xug | khug | xi | xūk | xūk | hū | xwy | huü | ||
جایگاه، جا | ja | cih/jê | d͡zɑj | yâga | hend, jâgah | jâ | jâh/gâh | gâh | gâh | gâθu- | gâtu-, gâtav- | ran | ja |
خواندن | wendene | xwendin/xwêndin | lwastəl | baxânden | wánagh | baxûnessen | xândan | xwândan | kæsyn | xwanîn | |||
گفتن، گپ زدن، آوا سردادن | vatene | gotin/witin, gutin | wajəl | vâten, baguten | gushagh | baotena | goftan, gap(-zadan) | guftan, gōw-, wâxtan | gōw- | gaub- | mrû- | dzuryn | vitin , gepdaên, hawarkirdin |
خواهر | waye | xweşk | xor | xâke, xâv, xâxor, xuâr | gwhâr | xâxer | xâhar/xwâhar | xwahar | x ̌aŋhar | xo | xue | ||
کوچک، کم، خرد، ریز، بچه | qıj | biçûk | kut͡ʃnai, waɺ̡ukai, kam | qijel, ruk | gwand, hurd | pətik, bechuk, perushk | kuchak, kam, xurd, rîz | kam, rangas | kam | kamna- | kamna- | chysyl | goijîn , gojer, kiçewrû |
پسر | laj | kur/kurr | zoj | pur, zâ | baç, phusagh | rika | pesar, baça | pur, pusar | puhr | puça | pūθra- | fyrt | kur |
روان | gan | gyan, rewan | arwɑ | rəvân | rawân | ravân | rūwân, gyân | rūwân, gyân | urvan- | ud | gêan , rewan | ||
بهار | wesar | bihar/behar | psarlai | vâ:âr | bhârgâh | wehâr | bahâr | wahâr | vâhara- | θūravâhara- | vehar | ||
برز، برجسته، بلند | berz | bilind/berz | lwaɺ̡, d͡ʒəg | pilla | bwrz, buland | belan | boland / bârez | buland, borz | bârež | barez- | bærzond | kelling , zor | |
دَه | des | deh/de | les | da | deh | da | dah | dah | datha | dasa | dæs | de | |
سه | hiri/hirê | sê | dre | so, se | sey | se | se | sê | hrē | çi- | θri- | ærtæ | si |
دِه | dewe | gund/dê | kəlai | döh, da | helk, kallag, dê | deh | deh, wis | wiž | dahyu- | vîs-, dahyu- | vîs | qæw | deşt , abadî |
خواستن | waştene | xwestin/wîstin | ɣuʂtəl/ɣuxtəl | begovastan, jovastan | lotagh | bexâssen | xâstan | xwâstan | fændyn | gistin | |||
آب | owe | av/aw | obə | âv, ö | âp | ö | âb/aw | âb | âb | âpi | avô- | don | aw |
کِی | key | kengê/key, kengê | kəla | key | ked | ke | kay | kay | ka | čim- | kæd | kiê | |
باد | va | ba | bɑd | vâ | gwáth | wâ | bâd | wâd | vâta- | dymgæ / wad | va | ||
گرگ | verg | gur/gurg | lewə, ʃarmuʂ/ʃarmux | varg | gurkh | varg | gorg | gurg | varka- | vehrka | birægh | goirg | |
زن | cêniye | jin | ʂəd͡za/xəd͡za | zeyniye, zenak | jan | zənâ | zan | zan | žan | gǝnā, γnā, ǰaini-, | sylgojmag / us | jen | |
سال | serre | sal/sall | kɑl | sâl | sâl | sâl | sâl | sâl | θard | ýâre, sarәd | az | sall | |
آری/ نه | ya / né | erê, a / na | ho (wo) / na, ja | ahan / na | ere / na | are | baleh, ârē, hā / na, nee | hâ / ney | hâ / ney | yâ / nay, mâ | yâ / noit, mâ | o / næ | e , ne |
دیروز | vizêri | duh/dwênê | parun | azira, zira, diru | zí | direz | diruz | dêrûž | diya(ka) | zyō | znon | dweke , done | |
پارسی | زازاکی | کرمانجی/سرانی | پشتو | تاتی | بلوچی | مازندرانی | پارسی | پارسی میانه | پارتی | پارسی باستان | اوستایی | آسی |
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "ایرانی". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
{{cite book}}
: Invalid|display-editors=4
(help) - ↑ https://www.isna.ir/news/92111107050/سرنوشت-زبان-های-ایرانی-از-هخامنشیان-تا-امروز
- ↑ اشمیت، رودیگر: راهنمای زبانهای ایرانی (جلد دوم)، تهران: انتشارات ققنوس، ص ۴۰۹
- ↑ برجیان، حبیب (۱۳۹۹). «تحوّلاتِ تاریخیِ زبانِ طبری». پژوهشهای زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین: ۱۳–۳۵. دریافتشده در ۱۹ اوت ۲۰۲۳.
- ↑ Windfuhr, Gernot. The Iranian languages. Routledge Taylor and Francis Group.
- ↑ Windfuhr, Gernot. The Iranian Languages. Routledge. 2009. p. 418.
- ↑ Sandra Mackey , “The reckoning: Iraq and the legacy of Saddam”, W.W. Norton and Company, 2002. Excerpt from pg 350: “As much as 25% of Turkey is Kurdish. ”
- ↑ «pashto». Nationalencyklopedin.
- ↑ Penzl، Herbert؛ Sloan، Ismail (۲۰۰۹). A Grammar of Pashto a Descriptive Study of the Dialect of Kandahar, Afghanistan. Ishi Press International. صص. ۳. شابک ۰-۹۲۳۸۹۱-۷۲-۲.
Estimates of the number of Pashto speakers range from 40 million to 60 million...
- ↑ محسنی، محمدرضا1392: "پانترکسیم، ایران و آذربایجان"، چاپ دوم، نشر سمرقند، ص 130-131
- ↑ رضایی باغبیدی، آریایی، زبانها، 631-635.
- ↑ دانشنامه ایرانیکا، سرواژهٔ IRAN vi, (3) Writing Systems
- ↑ Iran / Languages - LookLex Encyclopaedia بایگانیشده در ۲۰۱۷-۰۷-۰۱ توسط Wayback Machine
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ https://www.ethnologue.com/country/IR/languages
- ↑ https://www.ethnologue.com/language/pes
- ↑ Edwin Francis Bryant; Laurie L. Patton (2005). The Indo-Aryan Controversy: Evidence and Inference in Indian History. Routledge. pp. 246–247. ISBN 978-0-7007-1463-6.