محمد تقی
محمد بن علی بن موسی (زاده ۱۰ رجب ۱۹۵ ه.ق – درگذشته ۳۰ ذیالقعده ۲۲۰ ه.ق) کنیه او ابوجعفر و ملقب به جواد و تقی، نهمین امام شیعیان دوازدهامامی بعد از پدرش علی بن موسی الرضا و پیش از پسرش هادی میباشد. جواد در سال ۱۹۵ ه.ق در مدینه به دنیا آمد و در دوران کودکی، پدرش را از دست داد. مادرش کنیزی از نوبیا در شمال آفریقا، یا از امپرواطوریِ رومِ شرقی بود.
محمد تقی | |
---|---|
![]() | |
نهمین امام شیعیان دوازده امامی | |
پس از | علی بن موسی الرضا |
پیش از | علی النقی |
عنوان | تقی و جواد |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۰ رجب ۱۹۵ ه.ق |
درگذشته | ۳۰ ذی القعده ۲۲۰ ه.ق |
علت مرگ | مسمویت با زهر |
محل دفن | کاظمین |
همسر | سمانه و امفضل |
فرزندان | هادی، مبرقع، فاطمه، خدیجه، امکلثوم و حکیمه |
والدین |
جواد بیشترِ سالهای کودکی خود را در مدینه و به دور از پدر به سر برد. به این دلیل که وقتی پدرش، در پی احضار مأمون، برای برعهده گرفتن ولایتعهدیِ وی از مدینه خارج شد، هیچیک از اعضای خانوادهاش را با خود نبرد. به نوشته طبری، مورخ اهل سنت، مأمون دخترش امحبیب را به عقد رضا درآورد و دختر دیگرش امفضل را برای جواد، که در آن زمان سن کمی داشت، عقد کرد. منابعِ دیگر ازدواج جواد با امفضل را مربوط به سال ۲۱۵ ه.ق، یعنی بعد از مرگِ رضا، و در دوران امامتِ جواد میدانند.
دورنمای یک امامِ نابالغ، باعث شک و شبهههای زیادی در جامعهٔ آنروز شیعه شد. به این دلیل که برخی از زعمای امامیه، بلوغ را لازمه امامت میدانستند. به همین دلیل به سمت احمدبن موسی، عموی جواد گرایش پیدا کردند و فرقه احمدیه را شکل دادند. برخی دیگر با اعتقاد به پایان یافتنِ امامت با موسی کاظم، که پیش از آن شایع شده بود؛ به واقفیه پیوستند و به مولفه مشهور شدند. در مقابلِ این فرقهها، حامیان جواد، استدلال میکردند که علمِ امامت ربطی به سن و سال ندارد؛ همانطور که سنِ کمِ عیسی مانعِ نزول وحی بر وی نشد.
به دلیل اختناق موجود و همچنین گسترش جمعیت شیعه، ارتباط جواد با شیعیانش بیشتر از طریق نامهنگاری بود. جواد همچنین وکلای زیادی در اقصی نقاط حکومت اسلامی داشت که به نمایندگی از او امور شیعیان را سامان میدانند. این شبکه وکالت که در دوران ائمهٔ پیشین بنیان گذاشته شده بود، کمکم شکل سیاسی پیدا کرد. مأمون که جواد را با شورشهای پراکنده شیعیان مرتبط میدانست، برای کنترلش، او را به بغداد فرا خواند و دخترش امفضل را به ازدواج او درآورد. عباسیان که این ازدواج و ورود جواد به دستگاه خلافت را بر خلاف منافع خود میدانستند، با برگزاری مناظرههای علمی سعی داشتند از اعتبار او بکاهند.
جواد بعدها اجازه پیدا کرد به مدینه برگردد اما امفضل، که از او صاحب فرزند نمیشد، با او سر ناسازگاری گذاشته بود. بعد از مرگ مأمون، جواد که مورد سوءظن واقع شده بود، دوباره به بغداد فراخوانده شد. بنا به برخی روایان شیعه و سنی از قبیل مسعودی و ابن صباغ، جواد به تحریک خلیفهٔ جدید، معتصم، و به دست همسرش امفضل مسموم شد. او با ۲۵ سال عمر، کوتاهترین دوران زندگی را در بین امامان شیعیان دوازده امامی به خود اختصاص دادهاست. هادی، و موسی معروف به مبرقع، از جلمه فرزندان جواد بهشمار میآیند. اسامیِ دختران وی گوناگون ذکر شدهاست. همهٔ این فرزندان از سمانه متولد شدند و جواد از امفضل صاحب فرزندی نشدهاست. مقبرهٔ جواد در کاظمین در جوار قبر جدش کاظم واقع شدهاست و به حرم کاظمین معروف است.
تبار
از جواد به عنوان تنها فرزند علی بن موسی الرضا یاد میشود.[۱][۲] و به همین دلیل معاصرینش او را ابن الرضا[یادداشت ۱] مینامیدند.[۳] بنابر گزارش شیخ کلینی، مادر جواد کنیزی به نام «حبیبه» از نوبیا در شمال آفریقا بود.[۴] بنا بر روایتی که در کافی و تهذیب آمدهاست که مادر جواد را «خیزران»، از نسل خانوادهٔ ماریه، همسر پیامبر اسلام، میدانند. به نوشته نوبختی، اسمش «درّه» بوده است که بعدها به خیزران تغییر یافته است.[۵][۶] نامهای دیگری نیز برای مادر جواد ذکر شدهاست، از جمله آنها میتوان به «سبیکه»، «سکینه»، «ریحانه» و «امالحسن» اشاره نمود. علی بن موسی الرضا، مادرِ جواد را «خیزران» خطاب مینمود.[۷] در حدیثی منتسب به رضا، بشارتِ تولد جواد توسط پیامبر اسلام، به عنوان «فرزندی که از بهترین کنیزان اهل نوبه پدید خواهد آمد» داده شدهاست.[۸]
نام و القاب
امام نهم شیعیان دوازده امامی، نامش محمد و کنیهاش ابوجعفر و القاب او تقی و جواد[یادداشت ۲] است.[۹] در احادیث شیعه با عنوان ابوجعفر از او یاد میشود[۱۰] و برای اینکه با محمد باقر -امام پنجم شیعیان که او نیز ابوجعفر نامیده میشد- اشتباه نشود؛ تاریخ نویسان به او ابوجعفر ثانی میگفتند.[۱۱] ذهبی علاوه بر جواد از او با القاب قانع و مرتضی[یادداشت ۳] نام بردهاست. به گفته ابنتیمیه، محمد تقی قبل از اینکه جواد نام بگیرد به بخشندگی شهرت داشت.[۱۲] علاوه بر این، القاب دیگری مثل زکی، رضی، مختار، متوکل، مرضی، متقی، منتجب، عالم ربانی و هادی[یادداشت ۴] را هم برای جواد گزارش شدهاست. به نقل از قطبالدین راوندی در کتاب القاب الرسول و عتره، جواد در میان مردم به القابی چون اعجوبه اهلالبیت، نادرهالدهر، بدیعالزمان، عیسیثانی، و ذوالکرامات[یادداشت ۵] هم شهرت داشتهاست. پدرش او را صادق، صابر، فاضل، قرهاعینالمؤمنین، و غیظ الملحدین[یادداشت ۶] میخواندهاست. کنیه خاص وی ابوعلی گزارش شدهاست.[۱۳][۱۴]
سرگذشت
گاهشمار زندگی محمدتقی | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمدتقی | |
در عصر مأمون | |
۸۱۱ |
|
۸۱۳ | |
۸۱۵ |
|
۸۱۶ |
|
۸۱۷ | |
۸۱۸ |
|
۸۱۹ |
|
۸۲۸ |
|
۸۲۹ |
|
۸۳۱ | |
۸۳۳ |
|
در عصر معتصم | |
۸۳۵ |
|
تولد و سالهای اولیه زندگی
منابع سال ولادت جواد را ۱۹۵ ه.ق دانستهاند؛ اما در ماه ولادتش اختلاف کردهاند.[۱۵] شیخ طوسی در مصباح المتهجد، تاریخ دهم رجب را ذکر کردهاست.[۱۶][۱۷] مادلونگ، تاریخ رمضان ۱۹۵ ه.ق را متذکر شده و محل ولادت جواد را، منطقه سریا در نزدیکی مدینه میداند.[۱۸]
فاصلهٔ زمانی ۳۰ ساله میانِ ازدواج علی بن موسی الرضا و تولد جواد، تردیدهایی در مورد نسبت پدر–فرزندی این دو به وجود آورده بود. بعلاوه این شبهه سبب شد تا جمعی به امامتِ خودِ رضا هم شک کنند؛ چرا که معتقد بودند هر «امام» باید صاحبِ فرزندی باشد تا از طریق او امامت را به نسل بعدی منتقل کند. دلیل دیگری که برای این تردید وجود داشت، تفاوتِ رنگ پوستِ رضا با فرزندش تقی بود. آنطور که منابع منعکس کردهاند، رنگ پوست جواد بهمقدار زیادی تیره بودهاست.[۱۹] بنا بر روایتی که شیخ کلینی در اصول کافی آوردهاست، روزی بر اساس قرار قبلی، عموها و برادرها و خواهران علی بن موسی الرضا، قیافهشناسانی را به باغی دعوت کردند و رضا خود در گوشه ای از باغ در حالی که لباس باغبانها را پوشیده بود به بیلزدن مشغول شد؛ به گونهای که ارتباطی با جمع ندارد. در این حین جواد را وارد کردند و از قیافهشناسان خواستند پدرش را در میان جمع تشخیص دهند. بنا بر نقل کلینی، قیافهشناسان به اتفاق گفتند پدرش در میان جمع نیست اما عمو و عموی پدرش و عمهاش را تشخیص دادند. سپس رو به باغبان کرده گفتند اگر پدرش در اینجا باشد باید آن باغبان باشد که بیل بر دوش گذاشتهاست. زیر ساق پای این دو به یک شکل است. در این هنگام رضا به جمع آنها پیوست و همه به اتفاق گفتند که پدر جواد، هموست.[۲۰] از همین رو است که بنا به روایتی که در مناقب و تاریخ طبری آمدهاست، رضا پسرش جواد را به ابراهیم، پسر پیامبر اسلام، تشبیه کردهاست که همسران پیامبر از سر حسادت انتساب او به محمد را انکار کرده به ماریه، همسر پیامبر، تهمت زدند.[۲۱]
به عقیده رسول جعفریان به دلیل تنگنای سیاسی دوران جواد و همچنین اصل تقیه، که امامان شیعه برای حفظ پیروان خویش، خود را ملزم به رعایت آن میکردند، اطلاعات زیادی از دوران زندگی جواد در منابع تاریخی نیامده است. چیزی که مشخص است، جواد دوران کودکی خویش را در مدینه گذراندهاست. این عدم شفافیت بدان خاطر است که پس از احضار پدرش رضا توسط مأمون عباسی به خراسان، رضا هیچیک از اعضای خانوادهاش را با خود به خراسان نبرد.[۲۲] مادلونگ، تنها به همراهی جواد پنج ساله با پدرش -پیش از عزیمتش به مرو- در سفری به مکه جهت زیارت اشاره دارد.[۲۳] دربارهٔ اینکه آیا جواد در دوران اقامت پدرش در خراسان به دیدارش رفته یا خیر، تنها ابن فندق در تاریخ بیهق، آوردهاست که جواد از راه طبس مسینا و در سال ۲۰۲ ه.ق راهی خراسان شدهاست.[۲۴]
پس از مرگ پدر
جواد در سن هفت سالگی، پدرش را از دست داد.[۲۵][۲۶] مصادر تاریخی مربوط به وفات علی بن موسی الرضا تصدیق می کنند جواد برای غسل پدرش و اقامه نماز به خراسان آمدهاست.[۲۷][۲۸] منابع شیعی این سفر را معجزهگونه میدانند. در حدیث مفصلی که در عیون اخبار الرضا آمدهاست، از قولِ اباصلت،خادم و صحابی خاص رضا- نقل شدهاست که رضا بعد از خوردن انگور زهرآلودی که مأمون به خورد او داده بود، در بستر بیماری بهسر میبرد تا آنکه پسربچهای که خودش را محمد بن علی معرفی نمود، با وجود دربهای بسته، وارد شد و علی بن موسی الرضا را در آغوش گرفت. به گفته اباصلت پس از حرفهای رازگونهای که بین پدر و پسر رد بدل شد، علی بن موسی الرضا از دنیا رفت. سپس جواد او را غسل داد و کفن پوشانید.[۲۹] در روایت دیگری که در کشف الغمه آمدهاست، سفرِ معجزهگونهٔ جواد به خراسان از زبان معمر بن خلاد اینطور نقل شدهاست که جواد، به اتفاقِ معمر از مدینه خارج شده و در بیابانی در اطراف مدینه، او را مدتی تنها گذاشت. جواد پس از بازگشت، غیبتش را برای معمر با عبارت «اکنون پدرم را دفن کردم» توجیه نمود.[۳۰]
ازدواج و زندگی مشترک
از قولِ طبری و ابن کثیر، مورخان اهل سنت، نقل شدهاست که در سال ۲۰۲ ه.ق وقتی مأمون دخترش امحبیبه را به عقد علی بن موسی الرضا درآورد، دختر دیگرش امفضل را به عقد جوادِ نابالغ درآورده است.[۳۱] با وجود اینکه مأمون پس از انتقال مرکز خلافتش از مرو به بغداد، از زنگ سبز علوی به رنگ سیاه عباسی تغییر چهره داد؛ اما رفتار ملاطفت آمیزش با جواد را حفظ کرد.[۳۲] به نوشتهٔ رسول جعفریان، مورخ شیعه، سیاست مأمون در قبال جواد، مشابه سیاستش در مقابل علی بن موسی الرضا بود. او که نمیخواست جواد را زندانی کند، وی را به بغداد فراخواند تا با او وصلت کند. مخصوصاً که مأمون متهم به قتلِ رضا بود و اکنون میبایست با فرزند رضا به گونهای رفتار مینمود تا از این اتهام مبری میشد.[۳۳] به نوشته منابع شیعه، وقتی مأمون، علی بن موسی الرضا را مسموم کرد؛ پسرش جواد را از مدینه به بغداد -مرکز خلافت جدید خویش- فراخواند تا به رغم مخالفتِ عباسیان، دخترش امفضل را به ازدواج او درآورد.[۳۴][۳۵] به نوشتهٔ یعقوبی، مورخ شیعی، مأمون صدهزار درهم به تازه دامادش بخشید و اظهار داشت که دوست دارد در سلسله اولاد پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب، نقش پدربزرگ برایش ثبت شود.[۳۶] اما امام بعدی شیعیان، نوهٔ مأمون نبود بلکه از سمانه که بردهای بربر از مغرب در شمال آفریقا بود، متولد شد.[۳۷][۳۸] طبق روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کردهاست، عباسیان به جهت واهمه از انتقال خلافت به خاندان علی، همچون مخالفت قبلیشان با ولایتعهدی علی بن موسی، با این وصلت نیز مخالفت نشان دادند.[۳۹][۴۰] به نوشته جعفریان، عباسیان علناً با مأمون مخالفت نکردند؛ بلکه کودکی جواد را بهانه کردند و اینگونه توجیه نمودند که وی در دین تفقه ندارد و حلال و حرام خدا را نمیداند. مأمون برای ثابت کردن اشتباه آنان، مجلسی به پا کرد و علمای عباسی و در راس آنها یحیی بن اکثم را به مناظره با جواد فراخواند.[۴۱] به عقیده رسول جعفریان، مورخ شیعی، فراخواندنِ جواد به بغداد و عقد دختر مأمون برای وی، برای زیر نظر داشتن جواد و کنترل رفتوآمد شیعیان صورت گرفتهاست. منابع تاریخی این فراخوان را به سالِ ۲۱۵ ه.ق ذکر کردهاند.[۴۲] بنا به روایتی که از اصول کافینقل شده است، اسماعیل بن مهران به جواد در مورد این سفر و خطری که از جانب عباسیان متوجه اوست، هشدار داده بود و از او پرسیده بود بعد از شما این امر(امامت) بر عهده کیست. پاسخِ جواد این بود که این خطر امسال نیست و در سالی دیگری خواهد بود.[۴۳]
جواد معمولاً برای مباحثه با عالمانی که به دربار مأمون رفت و آمد داشتند، به قصر مأمون میرفت.[۴۴][۴۵] بنابر نقلی که در مروج الذهب و همچنین عیون اخبار الرضا آمدهاست، ازدواج جواد و پدرش رضا با دختران مأمون در همان سال فراخوان رضا به مرو صورت گرفتهاست. منابع دیگری چون مناقب، ازدواج جواد با دختر مأمون را مربوط به سال ۲۱۵ ه.ق -یعنی بعد از آنکه مأمون مرکز حکومتش را به بغداد منتقل کرد و جواد را به نزد خویش فراخواند- میدانند.[۴۶][۴۷] پس از زندگی هشت ساله در بغداد، جواد به همراه امفضل به مدینه مراجعت کرد. امفضل در مدینه و به دلیل عدم فرزندآوری برای جواد و همچنین ازدواج جواد با کنیزی به نام سمانه، با جواد، سر ناسازگاری گذاشت. سمانه نیز برای جواد، پسری به دنیا آورد که بعدها به عنوان امام دهم شیعیان شناخته شد.[۴۸] امفضل، طی نامهای به پدرش، از جواد به جهت دمسازی با کنیزان، شکایت نمود.[۴۹][۵۰] مأمون اما توجهی به این شکایتها نداشت و حتی تهدید کرد که اگر این کار ادامه پیدا کند، او را به حضور نخواهد پذیرفت. به این ترتیب، جواد در دوران مأمون، دستگیر یا مورد آزار واقع نشد.[۵۱][۵۲] پس از مرگ مأمون در سال ۲۱۸ ه.ق، معتصم -خلیفه بعدی عباسی- که به جواد بدبین بود در سال ۲۲۰ ه.ق او را به بغداد فرا خواند. جواد، پسرش هادی را با مادرش سمانه، در مدینه تنها گذاشت و عازم بغداد شد.[۵۳] برخی منابعِ اهل سنت مثلِ الائمه الاثنی عشر و شذرات الذهب، سفرِ جواد به بغداد را به میل خودش میدانند. در مقابل منابعی چون بحارالانوار و الفصول المهمه گزارش کردهاند که معتصم به ابنزیات مأموریت داد تا جواد را به بغداد بفرستد.[۵۴]
امامت
علی بن موسی الرضا مکرر به اصحابش یادآوری مینمود که صاحب فرزندی خواهد شد و بعد از او، آن فرزند عهدهدار منصب امامت خواهد بود. با این وجود زمان زیادی گذشت تا شیعیان فرزند مذکور را با چشم خودشان ببینند.[۵۵] جواد تنها چهار سال داشت وقتی پدرش مجبور شد او را در مدینه تنها گذاشته و برای بر عهده گرفتن مقامِ ولایتعهدی که مأمون برایش تدارک دیده بود، عازم خراسان شود. شیعیان به کرّات از رضا این سؤال را که اگر برای او اتفاقی بیفتد، آیا پسری در آن سن خواهد توانست مسئولیت امامت و رهبری شیعه را بر عهده بگیرد را میپرسیدند و رضا معمولاً داستان عیسی را برای آنان نقل میکرد که در زمان رسالتش، سن کمتری نسبت به جواد داشتهاست.[۵۶] جواد نخستین امامی بود که در سنین کودکی پدرش را از دست داد.[۵۷] به این دلیل که پدرش، رضا، تا سن ۴۷ سالگی دارای فرزند نشده بود و از آنجاییکه طبق احادیث رسیده از پیامبر، امامان شیعه دوازده نفرند و ۹ نفر آنها از نسل حسین میباشند، فقدان فرزند برای رضا باعث شد تا واقفیه آن را دستاویز قرار دهند و امامت علی بن موسی الرضا و همچنین امامت فرزندش جواد را زیر سؤال ببرند.[۵۸]
اختلافها
پس از تولد دیر بهنگام جواد، تردیدهایی دربارهٔ جانشینی علی بن موسی الرضا در میان شیعیان شکل گرفت. واقفیه از فرصت استفاده کردند تا به این تردید دامن بزنند و حتی امامت رضا را نیز زیر سؤال بردند.[۵۹] جواد، ۹ سال و به روایتی هفت سال داشت وقتی پدرش در خراسان درگذشت.[۶۰] این نخستین بار بود که در تشیعِ دوازه امامی، شخصِ بالغی برای تصدیِ منصبِ امامت حاضر نبود. دور نمای یک امامِ نابالغ حیرت گستردهای در جامعهٔ شیعه به وجود آورد و بحث مفصلی در این خصوص که آیا بلوغ شرط لازم برای امامت است یا نه؛ درگرفت. به گفتهٔ مادلونگ، در نتیجهٔ این بحران، غیر امامیها که برای کسب مواهبِ دربارِ عباسی تظاهر به حمایت از رضا میکردند به گروههای ابتداییِ خود برگشتند. همچنین شیعیانی که گمان میکردند این که یک کودک بتواند امام شود غیرقابل تصور است، از احمد بن موسی، برادر رضا، پیروی کردند، و به فرقه احمدیه مشهور شدند؛ یا به فرقه واقفیه -با باور به ختم امامت با موسی کاظم- پیوستند؛[۶۱][۶۲] و مولفه نام گرفتند.[۶۳] مادلونگ از گروه دیگری یاد میکند که در این تحیّر، به دو فرقهٔ زیدیه و اهل سنت پیوستند.[۶۴] جواد در مقابله با این جریان واقفیه، شیعیان خود را از اینکه پشت سر واقفیه نماز بخوانند نهی کرد.[۶۵] مخالفتهای زیدیه با شیعیان دوازدهامامی هم موضعِ تندِ جواد را به همراه داشت تا جاییکه زیدیه و واقفیه هر دو را مصداق آیه «وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه»[یادداشت ۷] دانست و آنها را ناصبی نامید.[۶۶] مقابلهٔ جواد با غلات از مقابله با باقی فرقهها شدیدتر بود، چرا که غالیان با جعلِ حدیث به نام ائمه و منتسب کردن خود به آنها، شیعیان را به انحراف میکشاندند و شیعه را بدنام میکردند. این دشمنی تا جایی بود که جواد از یکی از اصحابش به نام اسحاق انباری خواست دو تن از غلات به نامهای ابوالمهری و ابن ابی الزرقاء را به قتل برساند.[۶۷] محمد بن ابی زینب از سران غالیان و برخی از یارانش هم مورد لعن جواد قرار گرفتند.[۶۸]
ارتباط با شیعیان
در دورانِ امامتِ جواد، به دلیل گسترش جمعیتِ شیعه تا شرقِ مراکزِ سنتیِ آن در عراق و عربستان، و نیز به دلیل سنِ پایینِ جواد، در اوایل امامتش، نقش وکیل در نظارت بر امور روزانهٔ شیعیان به مقدار زیادی افزایش پیدا کرد. جواد تماس همیشگی خود با پیروانش را از طریق نامهنگاری حفظ میکرد. در یکی از احادیث شیعه، پدرش رضا او را به خاطر نگاشتن نامههای «بسیار زیبا» در زمانی که او هنوز پسری جوان بود ستودهاست. نامههای او موضوعات گستردهای را در بر میگرفت اما عموماً پاسخهایی به سوالات فقهی، خصوصاً دربارهٔ مسایلِ شخصیِ ازدواج، طلاق، و ارث بود.[۶۹]
شبکه وکالت
این شبکه هر چند از زمانِ جعفر صادق وجود داشت اما از آن برای اخذ وجوه مالی استفاده میشد. نظام وکالت را در واقع موسی کاظم بنیان گذاشت. علی بن موسی الرضا این تشکیلات را حفظ کرد اما در دوران جواد، به گفته جاسم حسین، شکل سیاسی_نظامی به خودش گرفت. جاسم حسین، شورش مردم قم در سال ۲۱۰ ه.ق که به کشته شدن یحیی بن عمران -وکیلِ جواد- انجامید را با این فعالیتها مرتبط میداند. به نوشتهٔ جاسم حسین، مأمون که جواد را با این فعالیتهای مرتبط میدانست، او را به بهانه ازدواج با دخترش به بغداد فراخواند؛ با این وجود شورشها همچنان ادامه پیدا کرد. جعفربن داوود قمی که به مصر تبعید شده بود، موفق شد فرار کند و در قم به همراه یارانش لشکر مأمون را شکست دهد. جعفر بعدها به دستِ معتصم -خلیفهٔ بعدی- کشته شد؛ اما مرگ او تأثیر منفی بر قیامهای روبه رشد علویان نداشت. معتصم به ناچار برای کنترل اوضاع، جواد را به بغداد فراخواند. فعالیتهای سیاسی وکلا اما همچنان به کار خودش ادامه میداد.[۷۰]
برخی از وکلای جواد در نقاط مختلف خلافت عباسی به این شرح هستند: علی بن مهزیار در اهواز، ابراهیم بن محمد همدانی در همدان، یحیی بن ابیعمران در ری، یونس بن عبدالرحمان و ابوعمرو حَذّاء در بصره، علی بن حسان واسطی در بغداد، علی بن اسباط در مصر، صفوان بن یحیی در کوفه، صالح بن محمد بن سهل و زکریا بن آدم در قم؛ علاوه بر وکلای ثابت؛ جواد، گاه نمایندگانی به شهرها میفرستاد تا وجوه شرعی یا مبالغی که نزد وکلا بود را جمعآوری کنند.[۷۱] از خیران الخادم نیز به عنوان وکیل جواد یاد شدهاست.[۷۲] از این میان، برخی اجازه یافتند وارد دستگاه حکومت شوند و به مقامهای بالایی برسند. از جمله میتوان از محمد بن اسماعیل بن بَزِیع نام برد که وزیر شد. حسین بن عبداللّه نیشابوری به حکومت بست و سیستان و حکم بن علیا اسدی به حکومت بحرین رسید. این دو مخفیانه به جواد خمس میپرداختند.[۷۳][۷۴]
اصحاب و راویان حدیث
شیخ طوسی، عالمِ شیعی، یکصد و شانزده نفر از راویانی که از جواد حدیث نقل کردهاند، را برشمرده است. در این میان عده ای از یاران معتمدش بودند که احادیث زیادی از آنها باقی ماندهاست؛ برخی از آنان عبارتند از: علی بن مهزیار اهوازی، و حسین بن سعید،[یادداشت ۸] داوود بن قاسم (معروف به ابوهاشم جعفری)، عبدالعظیم حسنی، ابوعبدالله محمد بن خالد برقی، فضل بن شاذان، زکریا بن آدم، و محمد بن اسماعیل بن بزیع.[یادداشت ۹] همچنین از علی بن اسباط کوفی، عثمان بن سعید عَمْری و عمرو بن فرات به عنوان یاران معتمد جواد یاد میشود. اصحاب اجماعی که از جواد نقل روایت کردهاند، عبارتند از: صفوان بن یحیی، احمدبنمحمد بَزَنطی،[یادداشت ۱۰] یونس بن عبدالرحمن، و حسن بن محبوب.[۷۵][۷۶][۷۷]
کرامات
علمای شیعه کرامات گسترده و دانش وسیع نامکشوفات را به جواد نسبت میدهند. بعلاوه او را نویسنده مواعظ و حکم میدانند.[۷۸] آنها دانش و صلاحیت او را معمولاً با عیسی بن مریم مقایسه میکنند که با وجود خردسالی به مقام رسالت رسیده بود. همچنین مأمون علاقهٔ بسیاری به او ابراز میکرد.[۷۹] اولین برخورد مأمون با جواد، به گونهای که در منابع شیعی ثبت شدهاست، جالب توجه است. روایت شدهاست که وقتی مأمون با پرندههای شکاریاش برای شکار از شهر خارج شده بود، از جادهای میگذشت که تعدادی کودک از جمله جواد در آن مشغول بازی بودند. وقتی مأمون و همراهانش با اسب به آنها نزدیک شدند، همهٔ بچهها به جز جواد پا به فرار گذاشتند. این حرکتِ جواد، تعجب مأمون را برانگیخت. مأمون از کودک جویا شد که علت عدم فرارش چیست؟ جواد پاسخ داد: «جاده آنقدر تنگ نیست که جا برای عبور تو نباشد؛ و گناهی مرتکب نشدم که از تو بترسم؛ و گمان نمیکنم از آن دسته آدمها باشی که بی تقصیر به کسی آسیب بزنی، پس دلیلی برای فرار ندارم.» خلیفه از این جواب خوشش آمد. پس از اینکه کمی از او فاصله گرفت، یکی از بازهای شکاریاش، ماهیای کوچک برایش آورد. مأمون ماهی را در دست پنهان کرد و به سمت جواد که هنوز آنجا ایستاده بود برگشت و از او خواست حدس بزند چه در دست پنهان دارد. جواد پاسخ داد: «خالقِ موجوداتِ زنده، ماهی کوچکی در دریا خلق کرده تا باز پادشاهان آن را شکار کند و خلفا بوسیله آن اولادِ پیغمبر را امتحان کنند.»[۸۰][۸۱][۸۲][۸۳] مأمون که از این پاسخ به وجد آمده بود از نَسَبش پرسید و جواد پاسخش را داد. مدت زیادی از این اتفاق نگذشت که مأمون گردهمایی بزرگی ترتیب داد که در آن انواع سوالات از جواد پرسیده شد و پاسخهای جواد همه را به شگفتی واداشت. بعد از آن مأمون رسماً اعلام کرد که دخترش را به ازدواج جواد درآورده است.[۸۴] از جمله کراماتی که به جواد نسبت داده شده سخن گفتن در هنگام تولد، طیالارض از مدینه به خراسان برای مراسم تجهیز پدرش، اطلاع از باطن و اسرار افراد، اطلاع از آینده و هنگامه قتلش، شفا دادن بیماران و استجابت دعاهای او برای یاران و علیه دشمنانش میباشد. گذشته از اینها سخنانی که نشان از علم غیرمتعارف او داشت، دوستان و حتی دشمنانش را تحت تأثیر قرار میداد.[۸۵] همچنین در الارشاد شیخ مفید آمده است که جواد در مسیر حج وارد کوفه شد و در خانه مسیب بن زهیر که در آن مسجدی بود فرود آمد. و در پای درخت سدری که بار نداشت وضو گرفت. پس از نماز مردم دیدند که درخت به بار نشسته است و از میوه آن خوردند.[۸۶]
کشته شدن
روز وفاتش به نقل از کلینی، طوسی و نوبختی آخر ذیقعده سال ۲۲۰ ه.ق. ذکر شده است. مسعودی وفات او را پنجم ذی حجه دانسته است اما در تاریخ بغداد، روز ششم ذی حجه به عنوان روز وفات جواد ذکر شده است.[۸۷] مادلونگ، تاریخ ۶ ذی الحجه ۲۲۰ ه.ق را به واقع نزدیکتر میداند.[۸۸] بدین ترتیب مدت زندگانی جواد، ۲۵ سال میباشد که کمترین عمر در میان امامان شیعه است.[۸۹] با فراخوان دوباره جواد به بغداد در سال ۲۲۰ ه.ق به دستور معتصم عباسی، جواد دوباره به بغداد عزیمت کرد و در همین سال در این شهر از دنیا رفت. این مرگ زودهنگام که در سن ۲۵ سالگی اتفاق افتادهاست، احتمال مسمویت و قتل وی را تقویت میکرد. به نقل از مسعودی، قتلِ جواد به دست امفضل در بغداد صورت گرفت و امفضل به پاداش این خدمت، به حرمسرای معتصم راه یافت. ابن طولون و همچنین ابن صباغ در الفصوص المهمه نیز راه یافتن ام فضل به حرمسرای معتصم را گواهی بر این قتل و آن را اجر ام فضل میدانند.[۹۰] رسول جعفریان، مورخ معاصر شیعه، در اثبات تاریخی این قتل مینویسد؛ سال ۲۱۵ ه.ق وقتی جواد توسط مأمون به بغداد احضار شد، جانشینی برای خود انتخاب نکرد اما در این سفر اخیر که به دستور معتصم انجام شد، برای خودش جانشین برگزید که این خود میتواند نشان از خطری باشد که جواد در این سفر احساس کردهبود.[۹۱] عدهای از مورخین روایت مسمومیت جواد را قول مرجوح میدانند اما این موضوع نزد علمای شیعی نظیرِ شیخ مفید، طوسی و کلینی به اثبات نرسیدهاست. مسعودی اما در روایت مفصلی بر مسمومیت جواد به دست امفضل و به تحریک معتصم و جعفر -برادر تنی امفضل- صحه گذاشتهاست. بنا به روایتی که ابن شهرآشوب و عیاشی نقل کردهاند، یکی از وزرای معتصم، به دستور خلیفه او را مسموم کرد. احضار جواد به بغداد و مرگ ناگهانی او در سن جوانی را عموماً به عنوان قرائن قتل جواد نام میبرند. گفته میشود پسر معتصم بر جنازه جواد نماز گذارد.[۹۲][۹۳][۹۴][۹۵]
حرم کاظمین
آرامگاه جواد در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم قرار دارد. این بارگاه امروزه به اعتبار دفن موسی کاظم و جواد، کاظمین و همچنین جوادین نامیده میشود.[۹۶][۹۷][۹۸] این محل در ابتدا گورستان قریش بودهاست. موسی کاظم، پیش از مرگ خویش، قطعهای از قبرستان را جهت خاکسپاری خویش، خریداری نمود. پس از مرگ جواد در بغداد، وی را در کنار قبر پدربزرگ خویش به خاک سپردند. پس از مدتی بنایی بر این قبرها ساخته شد که بقعه «کاظمیه» نام گرفت. شیعیان با مراجعه به مسجدی که آنجا بود، این بقعه را زیارت میکردند تا اینکه به تدریج خانههایی در اطراف ساخته شد و روستایی شکل گرفت.[۹۹] بعدها ضریحهایی بر این دو مقبره ساخته شد. در زمان دیلمیان که ترس شیعیان کمتر شد، ازدحام اطراف حرم بیشتر شد و خانهها و ساختمانهای جدیدی ساخته شد. در سال ۳۳۶ ه.ق معزالدین احمد بن بویه، ضریحها را تزئین و صحن اطراف حرم را گسترش داد و سربازانی برای امنیت زائران گماشت. در سال ۳۶۹ ه.ق عضدالدوله به تعمیر این بقعه پرداخت. در سال ۴۴۳ ه.ق بر اثر درگیری شیعی-سنی بنای حرم تخریب، اما در سال ۴۴۶ ه.ق دوباره تجدید بنا شد. در سال ۴۹۰ ه.ق یکی از وزرای ملکشاه سلجوقی گلدستههای حرم را بنا کرد.[۱۰۰] در سال ۵۱۷ ه.ق و مصادف با حکومت مسترشد عباسی، حرم غارت یا تخریب شد اما در سال ۵۷۵ ه.ق ناصر لدینالله به بازسازی و توسعه حرم پرداخت. تا اینکه در دوران حکومت پسرش ظاهر بامرالله حرم دچار آتشسوزی شد و خسارت دید. ظاهر و پسرش مستنصر بالله به تعمیر حرم پرداختند. تا اینکه دوباره حرم و شهر بغداد بر اثر فوران دجله آسیب دید. در سال ۹۶۶ ه.ق شاه اسماعیل صفوی به تجدید عمارت پرداخت و گلدستهها را به چهار مناره گسترش داد. همچنین مسجد معروف صفوی را در کنار آن بنا کرد. در سال ۱۲۱۱ ه.ق محمدشاه قاجار به طلاکاری و کاشیکاری حرم پرداخت و برخی خانههای اطراف را خریداری و به حرم اضافه کرد.[۱۰۱] به عقیده شیعیان، زیارت موسی کاظم و جواد پاداشی همچون بهشت دارد و به مانند زیارت قبر پیامبر اسلام، علی بن ابیطالب و حسین بن علی تلقی شدهاست.[۱۰۲]
همسران و فرزندان
همسران
از ام فضل دختر مأمون و سمانه -ام ولد- به عنوان همسران جواد نام برده میشود. جواد از همسر اولش، امفضل صاحب فرزندی نشدهاست و تمام فرزندانش از سمانه،کنیزی اهل مغربی- متولد شدهاند.[۱۰۳][۱۰۴]
فرزندان
در تمامی منابع از هادی و موسی معروف به مُبرقع به عنوان پسران جواد نام برده شدهاست.[۱۰۵][۱۰۶] در کتب انسابِ امثالِ عمری و فخر رازی، از پسران دیگری هم یاد شدهاست اما منابع کهن آنها را تأیید نمیکنند.[۱۰۷] موسی مبرقع فرزند دوم جواد است که به زیبایی مشهور بوده و سادات رضویه در ایران، عراق، هند و پاکستان از نسل اویند.[۱۰۸] نامهای دختران جواد نیز گوناگون گزارش شدهاند. ابن صباغ، عالم سنی مذهب، از فاطمه و أمامه اسم بردهاست اما در دلائل الامامه اسامی آنها خدیجه، حکیمه و ام کلثوم ذکر شدهاست. فخر رازی اسامی بهجت و بریهه را هم به آن اضافه کرده و میگوید از هیچیک از دختران جواد نسلی باقی نماندهاست.[۱۰۹] ضامن بن شدقم، دختران جواد را چهار نفر- فاطمه، خدیجه، ام کلثوم و حکیمه- گزارش میکند. او از حکیمه به عنوان کسی نام میبرد که در تولد حجت بن الحسن، نقش قابله را برعهده داشتهاست. به نوشته ضامن بن شدقم، حکیمه همچنین به عنوان راوی «حرز امام جواد» شناخته میشود.[۱۱۰][۱۱۱]
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی
به نوشته منابعی چون نورالابصار، سبائک الذهب و فصول المهمه، جواد با وجود اینکه مادرش از ناحیه آفریقا بوده، چهرهای سفید یا سفید معتدل داشت.[۱۱۲] در مقابل جواد در کتاب مناقب، گندمگون و در دلائل الامامه، گندمگون متمایل به سیاه توصیف شدهاست.[۱۱۳] ظاهراً یکی از دلایلی که تصمیم مأمون برای ازدواج دخترش با او، مورد انتقاد اطرافیان واقعشده، رنگ تیره چهرهاش بودهاست.[۱۱۴] در این خصوص، ابن ابی دؤاد عصبانیت خود از جواد را با عبارت «این سیاهپوست» نشان دادهاست.[۱۱۵]
به نوشته منابع شیعی، جواد به خاطر کَرَم و بخششی که نسبت به مردم داشت، «جواد» -به معنای بخشنده- خواندهمیشد. گزارشها حاکی از آن است که در سالهای اولیهٔ زندگی، وقتی پدرش در خراسان بود؛ اصحابش او را از دَربِ فرعی خانه خارج میکردند تا با افراد کمتری که برای دریافت کمک گِرد خانهاش تجمع میکردند مواجه شود. گفته میشود پدرش با شنیدن این خبر از خراسان نامهای برایش ارسال کرد تا از او بخواهد به حرف کسانی که به او میگویند از درب اصلی رفتوآمد نکند، گوش ندهد؛ که این بخاطر خِسَّت آنهاست و میترسند از او خیری به دیگران برسد. رضا در این نامه به پسرش سفارش کرده بود: «هر وقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشتهباش. هیچکس از تو درخواستی نکند مگر اینکه چیزی به او بدهی. از عموها یا داییهایت اگر کسی نیازی داشت، کمتر از پنجاه دینار به او نده، و میتوانی بیشتر ببخشی اگر بخواهی؛ و از عمهها و خالههایت اگر کسی درخواستی داشت، کمتر از بیست و پنج دینار به او نده و میتوانی بیشتر ببخشی اگر بخواهی.»[۱۱۶] گفته میشود جواد اول هر ماه صدقه میداد و نزد اهل منصب برای رفع گرفتاریهای مردم شفاعت میکرد. نماز ویژهای منسوب به اوست؛ و علاقه وی به مناجات از حجم زیاد ادعیهای که از او باقیمانده و تعویذات روزهای هفته و حرزهای مشهوری که از او نقلشده، هویدا است.[۱۱۷]
موقعیت علمی و روایی
جواد با وجود اینکه در خردسالی به امامت رسید و دوران امامتش کوتاه بود، در منابع شیعه و سنی بیش از دویست حدیث در مسائل فقهی، تفسیری، اخلاقی و اعتقادی از او باقی ماندهاست.[۱۱۸] با این وجود موقعیت علمی وی ظهور و بروز کافی نداشتهاست. جدای از دوران کوتاه امامتش، خردسالی جواد باعث شد سالها طول بکشد تا مورد پذیرش جامعه شیعه واقع شود. دلیل عمده اما تنگنای سیاسی زمانه بود که باعث شد جواد بنا به روایتی تا ده سالگی امامت خود را مخفی نگه دارد.[۱۱۹] به همین دلیل ارتباط شیعیان با او از طریق نامهنگاری صورت میگرفت. این نامهها که اغلب نام و نشان کسی که جواد به او نامه مینوشته را در خود دارد، بیشتر در جواب سوالات فقهی شیعیان نگاشته شدهاست.[۱۲۰]
مناظرات
جواد از جانب دو گروه به مناظره خوانده میشد. گروه اول شیعیانی بودند که به دلیل خردسالیِ او دربارهٔ امامتش شک داشتند. گروه دوم عناصر ضد شیعی در دربار مأمون و معتصم بودند که از ازدواجش با دختر مأمون و ورود او به دربار عباسی ناراضی بودند. برای همین یحیی بن اکثم را تحریک به مناظره با او کردند تا اعتبارش را از بین ببرند.[۱۲۱] یحیی بن اکثم، قاضی القضاتِ خلافت عباسی، در گردهماییای که به همین منظور تشکیل شده بود، از جواد پرسید: «کفارهٔ گناه کسی که در لباس احرام حیوانی را شکار کند چیست؟» گفته میشود جواد قبل از پاسخ، سؤالهایی پرسید که باعث شگفتی مخالفین شد. جواد از یحیی پرسید: «آیا شکار در خارج از منطقه احرام بوده یا در داخل آن؛ آیا شکارچی از گناهش آگاه بوده یا از روی جهل مرتکب شده؛ آیا شکارچی به عمد شکار را کشته یا از روی اشتباه؛ آیا شکارچی آزاد است یا بنده، بالغ بوده یا نابالغ، برای اولین بار مرتکب شده یا قبلاً هم انجام داده؛ شکار، پرنده بوده یا چیز دیگری، کوچک بوده یا بزرگ، آیا فرد خاطی از گناهش پشیمان است یا بر آن اصرار دارد، آیا شکارش را مخفیانه، در شب کشته، یا در روشنایی روز و در ملا عام؛ آیا شکارچی در لباس احرام حج بوده یا عمره؟ …»[۱۲۲] ابن تیمیه، عالم سنی مذهب، ضمن تمجید از جواد، در صحّت این روایت تشکیک کرده و به نقد محتوایی آن پرداختهاست. حسین میلانی این نقد را ناروا میداند چون بر صورتِ مختصرِ این روایت که در منهاج الکرامه آمده، نوشته شدهاست. در روایت کاملتری که شیخ مفید، عالم شیعی، نقل کرده، جواد به درخواست مأمون پاسخ یک یکِ فروضی را که مطرح کرده را میدهد.[۱۲۳] همچنین گزارش شدهاست که مأمون از جواد میخواهد، جواد از یحیی بن اکثم سوالاتی را بپرسد. سؤال جواد این است که چگونه نگاه مردی به زنی در اول روز حرام است، وقتی روز بالا میآید حلال میشود، در هنگام ظهر دوباره حرام میشود و هنگام عصر حلال میشود و هنگام غروب حرام میشود و هنگام عشا حلال و نصف شب حرام و هنگام سپیده دوباره حلال میشود؟ جواد میپرسد این چگونه زنی است. سؤالی که ظاهراً یحیی از پاسخ به آن درمیماند و جواد خودش پاسخ آن را میدهد.[۱۲۴]
گردهمایی مشابهی با حضور افراد برجسته شیعی از سراسر سرزمینهای اسلامی که به سفر حج آمده بودند و در امامت جواد با وجود سن کم او شک داشتند، در شهر مدینه برگزار شد. این گفتگوها چنان باعث حیرت جمع شیعیان شد که تمام شکها در خصوص امامت جواد را از بین برد. همچنین شیخ کلینی، محدث شیعی، روایت میکند که مشاورین حرم به او آزمونی دادند که چندین روز طول کشید و جواد در آن به سی هزار سؤالی که از او پرسیده شد، پاسخ داد.[۱۲۵] همچنین مناظرههای دیگری با موضوع فضائل خلفا به جواد نسبت میدهند که در آن یحیی بن اکثم دربارهٔ برخی احادیث با موضوع فضیلت ابوبکر و عمر، سوالاتی را از جواد پرسیدهاست. در این مناظرات جواد ضمن اینکه فضیلت خلفا را رد نکرده، برای دروغ بودن احادیث مزبور دلایلی را آوردهاست. بر طبق یکی از این احادیث جبرئیل نازل شده تا از طرف خدا بپرسد آیا ابوبکر از خداوند راضی است چون خدا از او راضی است. جواد با استناد به آیهای از قرآن میپرسد «آیا خدا از رضا و سخط ابوبکر آگاهی نداشت که از او میپرسد؟» در حدیث دیگری از ابوبکر و عمر به عنوان سرور پیران اهل بهشت یاد میشود. جواد استدلال میکند که همه اهل بهشت جوان هستند.[۱۲۶]
آخرین مناظرهٔ جواد، بنا به روایت مجلسی، عالم شیعی، در دربار معتصم صورت گرفتهاست. بر این اساس، معتصم از او دربارهٔ کیفیت قطعِ دستِ دزد سؤال میکند و جواد بر خلافِ حکمِ ابن ابی دؤاد و بقیه فقهای دربار، به قطعِ دستِ دزد از مفصل انگشتان حکم میدهد. با توضیحات جواد، معتصم، حکم او را بر همه ترجیح میدهد.[۱۲۷] سه روز پس از این مناظره، ابن ابی دؤاد، نزد معتصم رفت و به وی هشدار داد که رها کردن حکم فقهای دربار و پذیرفتن حکم جواد که عده کمی به امامت وی معتقدند، عواقب سختی را برای حکومت دربرخواهد داشت.[۱۲۸][۱۲۹] به گفته عیاشی، نتیجه این مناظره سبب شد تا معتصم به قتل جواد راضی گردد.[۱۳۰][۱۳۱]
آثار
در موسوعه الامام الجواد، علاوه بر پدر و پسرش، نام شصت و سه تن از افرادی که جواد با آنها مکاتبه داشته، گزارش شدهاست. برخی از این مکاتبات در پاسخ به گروهی از شیعیان نگاشته شدهاست و برخی مخاطبِ خاص دارد. مخاطب برخی نیز ناشناس هستند. همچنین احادیث فراوانی در تقریباً نیمی از ابواب فقهی، که بسیاری از آنها را جواد از پیامبر و ائمهٔ پیش از خودش روایت کرده، از او باقی ماندهاست. در دیگر کتب حدیث و ادب نیز احادیثی دربارهٔ مسائل اعتقادی، مواعظ اخلاقی و کلمات قصار از او به جا ماندهاست. کلمات حکمتآمیز او با مضامین اخلاقی در کتاب ابنحمدون با نام التذکره الحمدونیه به جا ماندهاست. پارهای احادیث در موضوع طب و علاج برخی بیماریها نیز از جواد به یادگار ماندهاست. همچنین دعاها و تعویذات روزهای هفته و حرزهای مشهوری از او نقل شدهاست.[۱۳۲] ابن صباغ مالکی برخی از کلمات قصار جواد را در کتاب الفصول المهمه جمعآوری کردهاست. همچنین در تحف العقول و منابع دیگر از اینگونه کلمات زیاد گزارش شدهاست.[۱۳۳]
دیدگاهها
اهل سنت
ابن صباغ مالکی در کتابش الفصول المهمه از جواد به عنوان کسی که سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است یاد کردهاست؛ و او را دارای کمالات و معجزات بسیار میداند.[۱۳۴] ابن تیمیه و صلاحالدین صفدی، جواد را یکی از افراد برجسته هاشمی میدانند که به خاطر سخاوتش جواد لقب گرفته است.[۱۳۵][۱۳۶] به نوشته مادلونگ، مخالفت عباسیان با ازدواج جواد با دختر مامون بیشتر ناشی از ترس آنها از میدان دادن مامون به علویان سرچشمه می گرفت.[۱۳۷] شمسالدین ذهبی در تاریخ الاسلام، جواد را با وجود سن کمش، یکی از زعمای اهل بیت معرفی میکند.[۱۳۸] شبراوی در الإتحاف بحب الأشراف، در توصیف جواد، او را صاحب کرامات عدیده و فضایل او را مشهور میان دانشمندان دانستهاست.[۱۳۹] شبلنجی نیز از فضائل جواد گزارشاتی را نقل میکند و در نهایت دلیل اصرار مأمون به ازدواج دخترش با جواد را، فضل و علم و کمال جواد با وجود سن کم او میداند.[۱۴۰] سبط بن جوزی نیز جواد را در دانش و تقوا و سخاوت بر روش پدرش رضا میداند.[۱۴۱]
محمد بن طلحه شافعی درباره او می گوید «گرچه سنش کم است لیکن بزرگمنش و بلند آوازه است.»[۱۴۲][۱۴۳] به نوشته شبلنجی، فضل و دانش وی برهمگان آشکار است.[۱۴۴]ابن حجر هیتمی او را از نظر دانش بر همگان سرآمد می داند.[۱۴۵][۱۴۶]
دیدگاه شیعه
دلیلِ شیعیان برای پذیرشِ امامتِ جواد، روایتها یا نصوص عام و خاصی است که از پیامبر اسلام و ائمه دوازدهگانه مخصوصاً پدرش، علی بن موسی الرضا، به آنها رسیدهاست.[۱۴۷][۱۴۸] پس از تولد جواد، رضا او را مولود پر خیر و برکت نامید که حق را از باطل جدا کرد. رضا به شیوههای مختلف از جمله نشان دادن مُهر امامت فرزندش به یاران خود و تأکید بر امامت وی پس از خویش، سعی داشت تبلیغات فرقه واقفیه را خنثی کند.[۱۴۹]
پس از مرگ رضا، هشتاد تن از هواداران اصلی او در بغداد در خانه عبدالرحمن بن حجاج، از اصحاب ممتاز جعفر صادق، موسی کاظم و علی بن موسی الرضا جمع شدند. آنان در آنجا تصمیم گرفتند که فرزندِ رضا شایسته امامت است. حامیان جواد استدلال کردند که در قرآن عیسی در گهواره سخن گفته و حتی در کودکی به او وحی شده و بدین ترتیب با امامی که کودک است مخالفتی وجود ندارد.[۱۵۰] اما همچنان در بین شیعیان بر سر این که امامِ نابالغ در همهٔ جنبهها با امام بالغ برابر هست یا نه اختلاف وجود داشت. از جمله اینکه آیا دانش امام از منابع عادی نظیر معلمین و کتب حاصل شده یا از منابع فراطبیعی چون فرشتگان بدست آمدهاست. اما در نهایت این دیدگاه که امامان بالغ و کودک در همه جوانب از جمله منبع فراطبیعی دانششان برابرند بر دیگر دیدگاهها غالب شد.[۱۵۱] گفته میشود دربارهٔ این اختلاف از خود جواد هم سؤال شد. جواد در پاسخ، خودش را با علی بن ابیطالب، امام اول شیعیان، مقایسه کرد که در نه سالگی ایمان آورد؛ و همچنین با سلیمان نبی که داوود او را در کودکی به جانشینی خود انتخاب کرد. شیعیان با این وجود اصرار داشتند جنبهٔ الهیِ امامتِ جواد را در علم و دانش او هم ببینند. به همین دلیل در مواضعِ مختلف با طرح سوالهایی او را مورد آزمایش قرار میدادند. از جمله به پرسشهایی اشاره میشود که در موسم حج توسط فقهای شیعه مطرح شد و جواد با وجود خردسالی به همه آنها پاسخ داد. به جز گروههای مثل زیدیه و اسماعیلیه که گاهی کودکیِ جواد را مورد طعن قرار میدادند، تقریباً همه پیروان شیعه امامت او را پذیرفتند و اختلافات مذکور هیچ وقت باعث ایجاد بحران در جامعه شیعه نشد.[۱۵۲]
در آثار فرهنگی و هنری
باب المراد عنوان سریالی تاریخی مذهبی است که به وقایع زندگی جواد از بدو تولد، وقتی هنوز پدرش علی بن موسی الرضا در قید حیات بود تا هنگام وفات جواد میپردازد. این سریال در مناطق مختلف ایران و سوریه با مشارکت یک گروه هنری از کشورهای ایران، سوریه، عراق، لبنان، بحرین و کویت فیلمبرداری شدهاست.[۱۵۳][۱۵۴]
سالشمار

سال میلادی
سال میلادی
- توضیحات
- این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه است.
- در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابیطالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شدهاست. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
- آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
- دورهٔ امامت حجت بن حسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شدهاست و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن حسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
- مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت المهدی) یکسان نیست.
یادداشتها
- ↑ ابن الرضا: پسر رضا
- ↑ تقی: پرهیزکار
جواد: بخشنده - ↑ قانع: خرسند به بهرهٔ خود
مرتضی: پسندیده و برگزیده - ↑ زکی: پاک
رضی: مرد خشنود
مختار: اختیاردار
متوکل: آنکه به خدا تکیه میکند
مرضی: مورد رضایت
متقی: پرهیزکار
منتجب: برگزیده
عالم ربانی: عالم خدایی
هادی: هدایت کننده - ↑ نادره الدهر: نادرهٔ روزگار
بدیع الزمان: طرفهٔ روزگار
ذوالکرامات: صاحب کرامتها - ↑ صادق: راستگو
صابر: صبر کننده
فاضل: دارای فضل
قره العین المومنین: نور چشم مومنان
غیظ الملحدین: مایه خشم منکران خدا - ↑ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ ﴿۲﴾ عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ (ترجمه: در آن روز چهرههایی زبونند (۲) که تلاش کرده رنج [بیهوده] بردهاند.)[۸۸–۲ و ۳]
- ↑ حسین بن سعید از دیگر راویان و اصحاب جواد و رضا و هادی است. کتاب التقلید، کتاب التقیه و کتاب الایمان و النذور از جمله آثار اوست. برادرش حسن بن سعید نیز از اصحاب و راویان جواد است که تصانیف زیادی داشتهاست. (رک: احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۱۷۸.)
- ↑ محمد بن اسماعیل بن بزیع، از اصحاب جواد و از گماشته های او در دربار عباسی بود. (رک:احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۲۹.) از حسین بن خالد صیرفی روایت شده است که رضا در مورد او گفته است «دوست داشتم در بین شما کسی مانند او بود.»(رک:قزوینی، زندگانی امام جواد، 270-271.)
- ↑ احمدبنمحمد بَزَنطی، از اصحاب اجماع و از یاران خاص جواد و پدرش رضا بوده و علمای رجال از او ستایش کردهاند. «الجامع» و «المسائل» از آثار او هستند. رک: جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۹۳.
پانویس
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 190.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۲.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قهرمانی نژاد، زنان اسوه، ۵۳.
- ↑ پیشوایی، سیرهٔ پیشوایان، ۵۵۹.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 38.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۱.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ مقرم، نگاهی گذرا به زندگانی امام جواد، 31.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ نورمحمدی، نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد، ۷۴–۸۰.
- ↑ پیشوایی، سیرهٔ پیشوایان، ۵۳۴–۵۳۳.
- ↑ پیشوایی، سیرهٔ پیشوایان، ۵۳۴.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، 477.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۹–۴۷۸.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi`i Islam, 42.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۷.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 160.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 159-160.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 270-271.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۹–۴۷۸.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi`i Islam, 43.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۸.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 190.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 190.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 191.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 206-218.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۸.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۸–۴۷۹.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 110.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 191.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 206-218.
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۳۶–۳۷.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 221.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 192.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 38.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 38.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۸۱.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 53.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ پیشوایی، سیرهٔ پیشوایان، ۵۶۳.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 190.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۳.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۴۳۱.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۹۰.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۹۰–۴۹۱.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۹۱.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، 492.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ پیشوایی، سیرهٔ پیشوایان، ۵۸۸.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۱۲۴، ۱۵۲ و ۲۲۵.
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۱۷۶–۱۸۰.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 191.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 206.
- ↑ مرتضی عاملی، نگاهی به زندگی سیاسی امام جواد، ۳۰.
- ↑ هاشمی، مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، ۲۵۳.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 191.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 138و50.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۷۱.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ WOFIS, A Brief History of The Fourteen Infallibles, 156–154.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 38.
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۴۸–۴۹.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 325.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۳۲۶.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 327.
- ↑ محدثی، «حرم کاظمین»، فرهنگ کوثر.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۵۲.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۶۳.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۶۴–۶۳.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۶۴.
- ↑ فقیه بحرالعلوم، حکیمه دختر امام جواد، ۱۱.
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۲۹.
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۳۰.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، ۳۰.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 52.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۸۹.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 210–212.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، 143-144.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 190.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، 488-487.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۲۴۲–۲۴۱.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۲۴۴–۲۴۳.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۸۲–۴۸۶.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قزوینی، زندگانی امام جواد، ۲۴۵.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۴۹۰.
- ↑ مالکی، الفصول المهمه، ۲: ۱۰۳۵.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ۴: ۶۸.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ۴: ۷۹.
- ↑ Madelung, “MUHAMMAD B AL-RIDA”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ ذهبی، تاریخ اسلام، ۱۵: ۳۸۵.
- ↑ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ۳۴۸.
- ↑ شراب، نورالابصار، ۳۲۷.
- ↑ al-Qarashi, The Life of Imam Muhammad Al-Jawad, 38–37.
- ↑ مطالب السئول، ج2 ص140
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، 53.
- ↑ نورالابصار. ص161
- ↑ الصوائق المحرقه، ص205
- ↑ احمدی، امام جواد الگوی زندگی، 54.
- ↑ Tabatabai, Shi'ite Islam, 183.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ Medoff, “Moḥammad Al-Jawād, Abu Jaʿfar”, Iranica.
- ↑ باغستانی، «جواد، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ خبرگزاری مهر، هفتهای 15 لوکیشن داشتیم/ در «باب المراد» محتوا مهمتر از تکنیک بود.
- ↑ خبرگزاری جمهوری اسلامی، باب المراد نخستين اثري كه به زندگي امام جواد (ع) مي پردازد.
منابع
- ابن تیمیه، احمد (۱۴۰۶). منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية. مدینه: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية.
- احمدی، حبیبالله (۱۳۹۴). امام جواد الگوی زندگی. قم: فاطیما.
- باغستانی، اسماعیل (۱۳۸۶). «جواد، امام». دانشنامه جهان اسلام. ۲. به کوشش غلامعلی حداد عادل. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۲۴۱–۲۴۹. شابک ۹۶۴-۴۴۷-۰۱۲-۵.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. قم: انصاریان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۳۸-۰۰۱-۳.
- محدثی، جواد (۱۳۷۷). «حرم کاظمین (ع)». فرهنگ کوثر. قم (۱۵): ۸۶–۸۷ – به واسطهٔ نورمگز.
- پیشوایی، مهدی (۱۳۷۷). سیره پیشوایان. قم: موسسه امام صادق علیه السلام. شابک ۹۶۴-۶۲۴۳-۱۲-۶.
- شراب، محمد محمدحسن (۲۰۰۸). نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار (ص). بیروت: دارالقلم.
- شبراوی، جمالالدین (۱۹۹۸). الإتحاف بحب الأشراف. بیروت: مکتب الاعلمی.
- فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی (۱۳۹۳). حکیمه دختر امام جواد. تهران: نشر مشعر.
- قزوینی، محمدکاظم (۱۳۹۰). زندگانی امام جواد. ترجمهٔ محمد صالحی. تهران: یاس بهشت.
- قهرمانی نژاد، بهاءالدین (۱۳۹۰). زنان اسوه (15) نجمه مادر گرامی امام رضا، خیزران مادر گرامی امام جواد علیهم السلام. تهران: مشعر.
- ذهبی، شمس الدین (۱۹۸۶). تاریخ الاسلام. بیروت: دارالکتب العربی.
- صفدی، صلاحالدین (۱۴۲۰). الوافي بالوفيات. بیروت: دارالاحیاء الثراث.
- هاشمی، محمد طاهر (۱۳۸۱). مناقب اهل بیت علبه السلام از دیدگاه اهل سنت. مشهد، ایران: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی. ص. ۲۳۵.
- مقرم، عبدالرزاق (۱۳۸۲). نگاهی گذرا به زندگانی امام جواد. ترجمهٔ پرویز لولاور. مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
- مرتضی عاملی، سید جعفر (۱۳۶۵). نگاهی به زندگی سیاسی امام جواد. ترجمهٔ محمد حسینی. قم: جامعه مدرسین حورزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- نورمحمدی، مهدی (۱۳۹۵). «نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد (ع)». در انجمن تاریخپژوهان حوزهٔ علمیهٔ قم. مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد علیه السلام. قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
- مشکور، محمدجواد (۱۳۷۲). فرهنگ فرق اسلامی. مشهد: آستان قدس رضوی.
- مالکی، ابن صباغ (۱۴۲۲). الفصول المهمه فی معرفة الائمه. قم: دارالحدیث.
وبگاهها
- خبرگزاری جمهوری اسلامی (۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳). «باب المراد نخستين اثري كه به زندگي امام جواد (ع) مي پردازد». خبرگزاری جمهوری اسلامی.
- خبرگزاری مهر (۲۷ مرداد ۱۳۹۳). «هفتهای 15 لوکیشن داشتیم/ در «باب المراد» محتوا مهمتر از تکنیک بود». خبرگزاری مهر.
- Momen، Moojan (۱۹۸۷). An Introduction to Shi`i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shi'ism. Yale University Press.
- Madelung, Wilfred (1985). "ʿAlī Al-Reżā". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. New York: Bibliotheca Persica Press.
- Donaldson، Dwight M. (۱۹۳۳). The Shi'ite Religion (A history of Islam in Persia and Irak). London: Luzac.
- Medoff, Louis (2016). "MOḤAMMAD AL-JAWĀD, ABU JAʿFAR". Encyclopædia Iranica.
- WOFIS (۱۹۸۴). Brief History of Fourteen Infallibles. Tehran: World Organization for Islamic Services (WOFIS).
- Tabatabai, Sayyid Mohammad Hosayn (1979). Shi'ite Islam. Translated by Seyyed Hossein Nasr. Suny press. ISBN 0-87395-272-3.
- al-Qarashi، Bāqir (۲۰۰۵). The Life of Imam Muhammad Al-Jawad. ترجمهٔ Abdullah al-Shahin. ًQum: Ansariyan Publications.
- Madelung, Wilfred (1993). "MUHAMMAD B AL-RIDA" (PDF). In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett. Encyclopaedia of Islam (3rd ed.). Brill.
پیوند به بیرون
- العتبة الکاظمیة المقدسة
- محمد تقی در در وبگاه تبیان
- محمد تقی در وبگاه حوزه
- «حضرت امام محمد جواد»، دانشنامه رشد
- حوزه نت
محمد تقی شاخهای از قریش زادهٔ: ۱۰ رجب ۱۹۵ ه.ق درگذشتهٔ: ۳۰ ذیقعده ۲۲۰ ه.ق
| ||
عنوانهای شیعی | ||
---|---|---|
پیشین: علی الرضا |
امامِ امامیه ۲۰۳ – ۲۲۰ |
پسین: علی النقی |