درگاه:خراسان/نوشتار برگزیده

نوشتارهای برگزیده

لطفاً از درگاه:خراسان/نوشتار برگزیده/آرایش پیروی کنید.

نوشتارها

۱

محل وقوع زمین‌لرزه در استان خراسان
زمین‌لرزهٔ قائن یا اَردِکول، زمین‌لرزه‌ای مهیب بود که در ۱۰ مهٔ ۱۹۹۷ ساعت ۰۷:۵۷ به وقت هماهنگ جهانی (۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۶ ساعت ۱۲:۲۷ به وقت محلی)، استان خراسان در شمال شرق ایران را لرزاند. بزرگای گشتاوری این زمین‌لرزه که شدیدترین زمین‌لرزهٔ منطقه از سال ۱۹۷۹ تا آن زمان بود، ۷٫۳ اندازه‌گیری شد و مرکز آن در روستای اردکول در ۲۷۰ کیلومتری جنوب مشهد قرار داشت. زمین‌لرزهٔ قائن سومین زمین‌لرزه‌ای بود که در سال ۱۹۹۷ در ایران رخ می‌داد و خساراتی عظیم بر جای گذاشت. بر اثر این زمین‌لرزه منطقهٔ بیرجندقائن ویران گشت؛ ۱٬۵۶۷ نفر کشته، بیش از ۲٬۳۰۰ نفر مجروح، و ۵۰٬۰۰۰ نفر آواره شدند؛ ۱۵٬۰۰۰ واحد مسکونی تخریب شد یا آسیب دید. سازمان زمین‌شناسی آمریکا زمین‌لرزهٔ قائن را مرگ‌بارترین زمین‌لرزهٔ سال ۱۹۹۷ توصیف کرد. ۲۱۵ پس‌لرزه بر شدت خرابی‌ها افزود و بسیاری از بازماندگان را مجبور به ترک منطقه کرد. بعدها مشخص شد که زمین‌لرزه بر اثر گسیختگی در امتداد گسلی که در زیر خط مرزی ایران–افغانستان واقع بود، ایجاد شده‌است. در نهایت میزان خسارت‌ها ۱۰۰ میلیون دلار آمریکا برآورد شد، و بسیاری از کشورها با اهدای پتو، چادر، لباس، و مواد غذایی به یاری زلزله‌زدگان شتافتند. گروه‌های نجات به منطقه اعزام شدند تا داوطلبان محلی را در یافتن بازماندگانی که زیر آوارها مدفون شده بودند، یاری کنند. میزان تخریب‌ها در اطراف رومرکز زمین‌لرزه تقریباً ۱۰۰ درصد اعلام شد که عمدتاً ناشی از شیوهٔ ناصحیح ساخت‌وساز در مناطق روستایی بود. ا توجه به اینکه از هر ۳٬۰۰۰ مرگ و میری که در ایران رخ می‌دهد، یک مورد ناشی از زمین‌لرزه‌هاست؛ یک متخصص ژئوفیزیک آمریکایی پیشنهاد کرده‌است که برای رفع نگرانی‌ها دربارهٔ امنیت عمومی در ایران، یک برنامهٔ بازسازی ساختمان‌ها در سرتاسر کشور باید اجرا شود.


۲

مسیر لشکرکشی‌های طرفین درگیر در جریان جنگ‌های امین و مأمون
جنگ بین امین و مأمون معروف به فتنهٔ چهارم، به مجموعه حوادث و اتفاقاتی گفته می‌شود که بین سال‌های ۱۹۵ تا ۱۹۸ ه‍. ق، بر سر جانشینی هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، میان مدعیان اصلی خلافت، امین و مأمون، دو فرزند ارشد هارون، روی داد و در نتیجهٔ آن برای مدتی قسمت غربی و شرقی خلافت عباسی، در ستیز و کشمکش پنهان و سرانجام آشکار با یکدیگر قرار گرفتند. در این سلسله درگیری‌ها، مأمون تحت حمایت خراسانیان، در قلمرو خویش به مرکزیت مرو به برپایی و حفظ استقلال سیاسی اقدام کرد و امین نیز با حمایت مردم عرب و به‌خصوص خاندان بنی‌هاشم و ابناء دولت عباسی در مرکز و غرب خلافت، به پایتختی بغداد، به مقابله با برادر خویش پرداخت. هارون در دوران فرمانروایی خویش و به علل متعدد، اقدام به تعیین سیستم جانشینی پیچیده‌ای کرد، تا پس از او خلافت عباسی و سرزمین‌های تحت سلطه، به آشوب کشیده نشوند و جنگ قدرت میان اعضای خاندان رخ ندهد. او در سال ۱۸۲ ه‍.ق/۷۹۸ م به سیستم مورد نظر خویش رسمیت بخشید و با اهدای سرزمین‌های متعدد به همراه منابع مالی جداگانه به هر یک از پسرانش، زمینهٔ قدرت‌گیری آنان و آمادگی‌شان برای جانشینی را فراهم ساخت. علی‌رغم تلاش‌های هارون‌الرشید، درگیری‌های موردنظر، پس از وقوف بر مرگ قریب‌الوقوع او و با تحرکات امین آغاز شد و پس از مرگ هارون در سال ۱۹۳ ه‍.ق شدت یافت. امین با هدایت وزیرش، فضل بن ربیع، و سردارش، علی بن عیسی بن ماهان، در راه افزایش نفوذ و اقتدار خویش و ایجاد محدودیت برای برادر و جانشینش، مأمون، به سلسله اقداماتی دست یازید، که در ابتدا به صورت فرامین و دستورهایی قابل قبول بود و اطاعت مأمون را در پی داشت. در مقابل نیز، مأمون با هدایت وزیرش، فضل بن سهل، مجموعه اقداماتی نظیر کاهش مالیات را جهت جلب حمایت مردم محلی و اشراف خراسان و سرزمین‌های شرقی خلافت انجام داد.


۳

کوهسنگی مشهد
مشهد کلان‌شهری در شمال شرقی ایران و مرکز استان خراسان رضوی است. این شهر در زمان افشاریان، پایتخت ایران بود. مشهد با ۳۲۸ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر پهناور ایران بعد از تهران است. براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ این شهر با ۲٬۷۶۶٬۲۵۸ تن جمعیت، دومین شهر پرجمعیت ایران پس از تهران است. این شهر به واسطهٔ وجود حرم امام رضا، هشتمین امام مذهب شیعه، سالانه پذیرای بیش از ۲۷ میلیون زائر از داخل و دو میلیون زائر از خارج از کشور است. شهر مشهد در حوزهٔ رودخانهٔ کشف‌رود و در دشت مشهد بین کوه‌های هزارمسجد و بینالود گسترده شده‌است. بیشینهٔ ارتفاع شهر مشهد ۱۱۵۰ متر و کمینهٔ آن ۹۵۰ متر است. شهر مشهد دارای آب و هوای متغیر، اما معتدل و متمایل به سرد و خشک است و از تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های سرد و مرطوب برخوردار است. بیشینهٔ درجه حرارت در تابستان‌ها ۴۳ درجه بالای صفر و کمینهٔ آن در زمستان‌ها ۲۳ درجه زیر صفر است. مشهد دارای ۱۳ منطقهٔ شهرداری است و شهردار آن، توسط شورای شهر ۲۵ نفره انتخاب می‌شود. این شهر دارای یک فرودگاه بین‌المللی، یک ایستگاه راه‌آهن و سه پایانه است که ارتباط آن با شهرهای دیگر را ممکن می‌سازد. حمل و نقل داخلی مشهد، توسط سامانهٔ تاکسی‌رانی و اتوبوس‌رانی و قطار شهری انجام می‌شود. اقتصاد مشهد متکی به گردشگری مذهبی با تمرکز بر حرم امام رضا است. در کنار آن، وجود مراکز تجاری بزرگ و امکانات پزشکی قابل توجه، موجب رونق گردشگری تفریحی و گردشگری سلامت در این شهر نیز شده‌است. بیش از ۹۳٪ مردم مشهد فارسی‌زبان هستند. تراکم جمعیت در مشهد بیش از نه هزار تن در هر کیلومتر مربع است. این شهر در سال ۱۳۸۸ رسماً به عنوان «پایتخت معنوی ایران» انتخاب شد. هم‌چنین مشهد به عنوان «پایتخت فرهنگ اسلامی» در سال ۲۰۱۷ برگزیده شده‌است.


۴

چهارتاقی خانه دیو، در ارتفاعات نزدیکی روستای فشتنق شهرستان داورزن؛ برخی ایران‌شناسان و باستان‌شناسان، این چهارطاقی ساسانی را آتشکده برزین‌مهر معرفی نموده‌اند.
بُرزین‌مِهر یا آذَرِ بُرزین‌مِهر نام یکی از آتش‌های مقدس کیش زرتشتی است که از گونه آتش بهرام و یکی از سه آتشکده بزرگ ایران پیش از اسلام بوده و بر روی کوه ریوند خراسان و در نزدیکی دریاچه سووَر، قرار داشته است. بُرزین‌مِهر: آتشِ خاصِ واستریوشان (= کشاورزانِ) ایران‌زمین، در دوره ساسانیان و دوران‌های پیش از آنان، در کنار دو آتشکده اساطیری-تاریخی دیگر: آذر گُشنَسپ (= آتشِ شاهان و رزمیان) و آذر فرن‌بغ (= آتشِ روحانیان) از جایگاه و احترام ویژه‌ای برخوردار بوده است. نام این سه آتشکده، با واژه آذر (= آتش) آغاز شده است. آذر در آیین مزدیسنا (کیش زرتشت)، نام ایزد نگهبان آتش است و آتش، نشانه آشکار حضور اهورامزدا است که از آسمان، فرود آمده و بر ضد دیوان و ستمگران می‌جنگد. این ایزد، در کتاب اوستا، با عنوان «پسر اهورامزدا» خطاب شده، که نشان‌دهنده بلندی جایگاه او در کیش زرتشت است. آذر (آتش)، پیام‌بر (یا پیک) میان مردم و اهورامزداست و مقدس شمرده می‌شود؛ آتش مقدس، در روندی طولانی و دشوار، تطهیر می‌گردد؛ چنان‌که شانزده آتش از منابع مختلف، گردآوری شده و آنگاه ۱۱۲۸ بار آن را تطهیر می‌کنند و این فرایند، یک سال طول می‌کشد و آتش بهرام، پدید می‌آید. بر پایه باورهای اساطیری ایران؛ در جهان، پنج گونه آتش مینوی مقدس وجود دارد. برزین‌مهر، گشنسب و فرن‌بغ ، از گونه آتش‌ مقدس‌ سپِنیشت می‌باشند که برای ساختن آن‌: یک‌هزار آتش، از جاهای گوناگون، فراهم گردیده و در جریان مراسمی دشوار، آتشی یگانه پدید آمده و سرانجام آتش بلندسود (که مینوی آتش‌هاست) از نزد اهورامزدا پایین آمده در آن جای گرفته و روانِ آتش می‌گردد. آتش را در ظرفی به نام آتشدان (یا آفرینگان) نگهداری می‌نمایند که در میان ساختمان آتشکده جای می‌گیرد. آتشکده، مکان مقدس و نیایشگاه زدتشتیان است.


۵

آرامگاه فردوسی در ۱۳۹۵
آرامگاه فردوسی (گشایش: ۱۳۱۳ ه‍.ش – ۱۹۳۴ م)، محل خاکسپاری حکیم ابوالقاسم فردوسی در طوس است. این بنا به‌دست هوشنگ سیحون برپایهٔ طرح پیشین کریم طاهرزاده بهزاد، با اندکی تغییر در اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی شد. معمار مجری ساختمان حسین لرزاده، و حسین حجارباشی زنجانی و تقی درودیان مباشر ساخت این بنا بودند. آرامگاه فردوسی بارها ساخته و ویران شده‌است. در گزارش‌هایی که در دو سدهٔ اخیر ازسوی پژوهشگران ایرانی و خارجی انجام شده‌بود، بنایی محقر و پوشیده از گندمزار به‌چشم آمده‌است. سرانجام در آغاز سدهٔ چهارده خورشیدی و هم‌زمان با ملّی‌گرایی نوین ایران، تلاش‌ها برای ساخت آرامگاهی شایستهٔ فردوسی ازسر گرفته شد. مساحت کنونی مجموعهٔ آرامگاه نزدیک به شش هکتار و دربردارندهٔ باغ آرامگاه، استخر و تندیسی از فردوسی اثر ابوالحسن صدیقی در جلوی آن، بنای یادبود، ساختمان‌های اداری، کتابخانه، موزه و آرامگاه مهدی اخوان ثالث است. معماری داخلی بنا نیز دربردارندهٔ کاشی‌کاری‌ها، نقوش سنگی برجسته از داستان‌های شاهنامه و کتیبه‌هایی سنگی از سروده‌های فردوسی و دیگران است. مجموعهٔ فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی در طوس و در ۲۵ کیلومتری شمال‌غربی شهر مشهد، میان دو روستای طوس سفلی و اسلامیه در مسیری منشعب از بزرگراه مشهد–قوچان، نزدیک به شهر تاریخی تابران و بقعهٔ تاریخی هارونیه قرار دارد. روستای پاژ زادگاه فردوسی در ۲۸ کیلومتری شرق آرامگاه فردوسی است. چنان‌که مشهور است، پیکر فردوسی را به دلیل شیعه بودن فردوسی به گورستان راه ندادند و به‌ناچار او را در باغ خودش واقع در شهر تابران طوس، نزدیک به دروازهٔ شرقی رزان به خاک سپردند. آرامگاه او زیارتگاه اهل دانش و معرفت بود و باآن‌که بارها آن را با خاک یکسان کردند از نو ساخته می‌شد.


۶

موقعیت حوزهٔ انتخابیهٔ سبزوار، جغتای، جوین، خوشاب و داورزن
حوزهٔ انتخابیهٔ سبزوار، جغتای، جوین، خوشاب و داورزن مربوط به انتخابات مجلس کشور ایران، در غرب استان خراسان رضوی واقع است و دو کرسی در مجلس شورای اسلامی دارد. این حوزه در اغلب قریب به اتفاق ادوار مجلس شورای ملی نیز دو کرسی داشت و قدمت آن به قانون انتخابات مجلس شورای ملی (مصوب ۱۲۹۰ شمسی) بازمی‌گردد. هر دو نمایندهٔ حوزه به روش رأی دسته‌جمعی انتخاب می‌شوند. در حال حاضر، مرزهای حوزه منطبق بر تقسیمات کشوری ایران است و شامل شش شهرستان سبزوار، جغتای، جوین، خوشاب، داورزن و ششتمد می‌باشد. تا پایان دورهٔ هشتم مجلس شورای اسلامی، نام حوزه صرفاً «حوزهٔ انتخابیهٔ سبزوار» بود. با ایجاد شهرستان‌های نوبنیاد از دل شهرستان سبزوار، در دورهٔ نهم مجلس به «حوزهٔ انتخابیهٔ سبزوار، جغتای، جوین و خوشاب» و در دورهٔ دهم مجلس به «حوزهٔ انتخابیهٔ سبزوار، جغتای، جوین، خوشاب و داورزن» تغییرنام یافت. شمار رأی‌مندان حوزه هنگام انتخابات ۱۳۹۸ مجلس شورای اسلامی برابر ۳۵۰٬۰۰۰ نفر بود. گذشته از گرایش‌های سیاسی در سطح کشور (اصولگرایی، اصلاح‌طلبی و اعتدالگرایی)، مسائل قومی در انتخابات این حوزهٔ انتخابیه حائز اهمیت است. بیشتر اهالی شهرستان‌های جوین و جغتای در شمال حوزهٔ انتخابیه ترک خراسانی هستند؛ ولی بیشتر اهالی سایر شهرستان‌های حوزه فارسی‌زبان هستند و در مجموع اکثریت را در اختیار دارند. نمایندگان کنونی حوزه علی‌اصغر عنابستانی و بهروز محبی نجم‌آبادی هستند که هر دو اصولگرایند. حوزهٔ انتخابیه سبزوار، واقع در غرب استان خراسان رضوی (پیشتر استان یا ایالت خراسان)، اولین بار به موجب قانون انتخابات مجلس شورای ملی (مصوب ۱۲۹۰) ایجاد شد. در نظامنامهٔ انتخابات اصنافی (مصوب ۱۲۸۵)، نامی از سبزوار به میان نیامد و تنها به ذکر ۱۲ نفر نمایندهٔ «خراسان و سیستان و تربت و ترشیز و قوچان و بجنورد و شاهرود و بسطام» اکتفا شد.


۷

ایوان ولیعصر در حرم امام رضا
حرم امام رضا یا حرم رضوی مدفن علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان امامی است. این مکان که در مرکز شهر مشهد در استان خراسان رضوی ایران واقع است، نزد شیعیان امامی به‌عنوان «حرم» و مکانی مقدس گرامی داشته می‌شود. حرم امام رضا مجموعه‌ای است با کانونِ آرامگاهِ علی بن موسی الرضا که دیگر مسجدها، آرامگاهها، رواقها، صحنها، کتابخانه و موزهها را دربرمی‌گیرد. مسجد بالاسر (۴۲۵ ه‍.ق/۱۰۳۳ م) و مسجد جامع گوهرشاد (ساختهٔ ۸۲۱ ه‍.ق/۱۴۱۸ م) از مهم‌ترین بناهای پیوسته به آن هستند. دیرینگی کهن‌ترین بخش‌های این حرم به دههٔ ۶۱۰ ه‍.ق (دههٔ ۱۲۳۰ م) می‌رسد. از دورهٔ تیموریان هم‌زمان با نوسازی بسیاری از بناهای کهن خراسان در طوس، هرات و نیشابور، به این مکان نیز توجه ویژه‌ای شد. بسیاری از ساختمان‌های این حرم از دورهٔ صفویان به‌ویژه روزگار شاه طهماسب صفوی به‌جا مانده‌است. وسعت حرم در طول این بازسازی‌ها از ۱۲ هزار مترمربع در گذشته به مساحت کنونی آن در حدود یک میلیون متر مربع رسیده‌است که آن را تبدیل به یکی از بزرگترین اماکن مذهبی جهان کرده‌است. علی بن موسی الرضا در سال ۲۰۰ ه‍.ق به دستور خلیفهٔ وقت به مرو مهاجرت کرد. در مورد تاریخ درگذشت علی بن موسی الرضا اختلاف نظر وجود دارد. او در روز جمعه یا دوشنبه آخر صفر یا ۱۷ یا ۲۱ ماه رمضان یا ۱۸ جمادی‌الاولی یا ۲۳ ذیقعده یا آخر همین ماه در سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ یا ۲۰۶ یا ه‍.ق درگذشته‌است (شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا تاریخ صحیح را روز جمعه ۲۱ ماه رمضان سال ۲۰۳ ه‍.ق می‌داند) او در طوس و در یکی از روستاهای نوغان به نام سناباد یا سناآباد درگذشت. به عقیدهٔ شیعیان علی بن موسی الرضا به دست مأمون و با خوراندن سم کشته شد، اما عده‌ای از اهل سنت معتقد هستند او توسط کسی غیر از مأمون مسموم شد.


۸

انتخابات شورای شهر پنجم، اولین رأی‌گیری الکترونیکی در سبزوار
شورای شهر سبزوار یک نهاد محلی قانون‌گذاری و نظارتی در سطح شهر سبزوار است که در حال حاضر ۹ نفر عضو دارد و متشکل از ۶ کمیسیون است. اعضای آن با رأی مستقیم مردم و به صورت دسته‌جمعی انتخاب می‌شوند. مهم‌ترین وظایف شورا انتخاب شهردار، تصویب بودجهٔ شهرداری، تلاش برای شناسایی و حل مشکلات شهری، و نظارت بر امور شهرداری و سایر سازمان‌های خدماتی در سطح شهر است. طبق پژوهش‌های انجام‌شده، اگرچه شهروندان سبزواری نقش شورا را در مدیریت شهری نسبتاً پررنگ می‌بینند، اعتماد ایشان به مجموعهٔ مدیریت شهری (شورا و شهرداری) پایین‌تر از حد متوسط است. پیش از انقلاب اسلامی، سبزوار دارای انجمن شهر بود. دست‌کم دو نمایندهٔ آخر حوزهٔ انتخابیهٔ سبزوار در مجلس شورای ملی، حسن متولی و کاظم اسکویی، سابقهٔ عضویت در انجمن شهر سبزوار را برای مدتی داشته‌اند. اسکویی در سال ۱۳۴۰، رئیس انجمن شهر سبزوار بود. پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، انجمن شهر تعطیل شد و تا زمان ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی، شهر سبزوار همچون سایر شهرهای ایران فاقد نهاد قانونگذاری و نظارتی محلی بود تا اینکه در سال ۱۳۷۷ با برگزاری انتخابات، نهاد قانونگذاری محلی این بار با نام «شورای اسلامی شهر» مجدداً فعال شد. اولین انتخابات شورای شهر در سبزوار پس از انقلاب اسلامی در ۲۰ مهر ۱۳۵۸ برگزار شد. حسین شهرستانی، سید احمد کرابی، غلامرضا شریعتمداری، علی‌اکبر تبرایی، سید محمد قریشی، رضا تولایی، و عباس فاضلی هاشمی منتخبان سبزوار بودند. حدود ۲۰۰ نفر در اولین انتخابات شورای شهر سبزوار که ۷ اسفند ۱۳۷۷ برگزار شد نامزد شدند. سید جواد حسینی، سید قاسم حسینی‌زاده، افسانه توکلی، محمد باقری سبزوار، محمدحسین ماستیانی، حمیدرضا جاجرمی، و ژیلا آگاه اعضای اصلی دورهٔ اول شورا بودند.


۹

ضرب سکه به نام و مناسبت ولایتعهدی علی بن موسی الرضا از سال ۲۰۱ تا ۲۰۵ ه.ق
ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به واقعه احضار و انتصاب علی بن موسی (۱۴۸ ه‍.ق، مدینه – ۲۰۳ ه‍.ق، خراسان) (امام هشتم شیعیان) به ولایتعهدی مأمون گفته می‌شود که در سال ۲۰۱ ه‍.ق رخ داد. این رویداد که مهمترین فصل تاریخی حیات علی بن موسی الرضا است، در پی اختلافات شدید مأمون و امین که به قتل امین منجر شد و تلاش‌های مأمون جهت اقناع عمومی، رخ داد. این انتصاب سیاسی، در ابتدا با مخالفت و استنکاف علی بن موسی مواجه شد. اما نهایتاً با اصرارهای مأمون و اجبار و تهدید علی بن موسی، وی در سال ۲۰۰ ه‍.ق به سمت مرو حرکت کرد. در طول مسیر، اتفاقات فراوانی از کاروان علی بن موسی گزارش شده‌است که پررنگ‌ترین آنها، استماع و استنساخ حدیث سلسله‌الذهب اهالی نیشابور می‌باشد. با رسیدن علی بن موسی به مرو، وی به مدت دو ماه از پذیرش خلافت و ولایتعهدی استنکاف کرد، اما در نهایت آن را با شرایط چهارگانه پذیرفت. پس مردم با وی بیعت کردند و نام او رسماً به عنوان خلیفه آینده مسلمانان به سرزمین‌های اسلامی ابلاغ شد. همچنین به نام وی سکه طلا و نقره ضرب شد. این موضوع مهم در میان طبقات اجتماعی، بازتاب‌های گوناگونی دربرداشت. این انتصاب در شرایط سختی که مأمون در آن دچار بود، سبب شد تا آتش قیام علویان در مراکزی چون بغداد، مکه و کوفه فروکش نماید. علی بن موسی نیز از جایگاه ولایتعهدی خود، در راستای انتشار علوم دینی استفاده فراوانی کرد و در جلسات مناظره با ادیان و فرقه‌های دیگر حضور یافت. مأمون پس از این انتصاب، با معضلی دیگر مواجه شد؛ عباسیان حاضر در بغداد که غالباً از حزب مخالف مأمون محسوب می‌شدند؛ طی جلساتی اقدامات مأمون را نگران‌کننده دانستند و سرانجام مأمون را از خلافت عزل کردند. این اقدام سبب شد تا مأمون از خود دفاع کند و دلایلش را از برخی اقدامات بیان نماید. او برای دفاع از خود، به همراه علی بن موسی عزم بغداد کرد.


۱۰

صفحه‌ای از نسخه خطی ویلیام موریس با تذهیب اثر ادوارد جونز، ۱۸۷۰ میلادی
رباعیات خیام نام مجموعه‌ای است که از رباعی‌های غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری مشهور به خیام فراهم آمده. این رباعی‌ها در سده‌های پنجم و ششم هجری قمری به زبان فارسی سروده شده‌اند و عمدتاً بیانگر دیدگاه‌های فلسفی او هستند. این اشعار در زمان حیات خیام به واسطهٔ تعصب مردم مخفی ماند و تدوین نشد و تنها بین یک دسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشت یا در حاشیهٔ جُنگ‌ها و کتاب‌های اشخاصی به‌طور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده‌است و پس از مرگش منتشر شد. به همین خاطر در تعداد این رباعی‌ها و نیز حقیقی یا جعلی بودن بعضی از آن‌ها اختلاف نظر وجود دارد. خیام زندگی‌اش را به‌عنوان ریاضی‌دان و فیلسوفی شهیر سپری کرد. این در حالی بود که معاصرانش از رباعیاتی که امروزه مایهٔ شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. در چند قرن اخیر این رباعیات بسیار مورد توجه قرار گرفته‌است، به زبان‌های بسیاری ترجمه شده‌اند و تصحیحات فراوانی بر آن‌ها صورت گرفته‌است. کهن‌ترین دفتر گردآمده از رباعیات خیام طربخانه نام دارد. عمر خیام نیشابوری که «خیامی» و «خیام نیشابوری» و «خیامی النّیسابوری» هم نامیده شده‌است، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی‌سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی بود. در گذشته پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او بوده‌است و لقب «حجّةالحق» داشته‌است، امروزه اما آوازهٔ وی بیشتر به‌واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آن‌که رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه کرده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین شده‌است. یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاه‌شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک طوسی، در دورهٔ پادشاهی ملک‌شاه سلجوقی، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود.


۱۱

چاپ سنگی روضة الشهدا به سال ۱۹۱۰ در هند به کتابت بریلوی
روضة الشهدا (به معنی باغ شهدا) مقتلی است از حسین واعظ کاشفی دربارهٔ سرگذشت حسین بن علی و وقایع حزن‌انگیز کربلا که در ده باب و به سال ۹۰۸ هجری قمری تألیف شد. تمرکز کتاب بر روی واقعهٔ کربلاست ولی ابوابی از آن به شرح مصائب سایر انبیا و امامان شیعه پرداخته است. اگرچه بارها روضة الشهدا را اولین مقتل فارسی خوانده‌اند، شواهد حاکی از آن است که مقتل‌هایی به زبان فارسی از پیشتر موجود بوده اما هیچ کتابی از لحاظ جامعیت با آن برابری نمی‌کرد. روضة الشهدا در اواخر عهد تیموریان تألیف شد، زمانی که جنب‌وجوش طریقت‌های صوفی–شیعی و گرایش به تشیع در سرتاسر دنیای فارسی‌زبان از مدت‌ها پیش فزونی گرفته بود، شاه اسماعیل صفوی تبریز را فتح کرده و تشیع دوازده‌امامی را مذهب رسمی دولت خویش اعلام کرده بود، و خطر ازبکان سنی از جانب شمال شرق احساس می‌شد. در این برههٔ حساس بود که کاشفی به نوشتن روضة الشهدا با حمایت شاهزاده سید عبدالله میرزا همت گماشت. کتاب نیز به همو تقدیم شده است. پیدایش اصطلاحات «روضه» و «روضه‌خوانی» را به این اثر و رواج آن میان اهل منبر نسبت داده‌اند. این کتاب منشأ روایی تعزیه شد و به شکل‌گیری فرهنگ عامهٔ تشیع در ایران و سایر مناطق شیعه‌نشین کمک شایانی کرد. شاعران، نویسندگان، و داستان‌سرایان متعددی از روضة الشهدا برای خلق آثار ادبی و هنری الهام گرفتند. امروزه برداشت عامهٔ مردم از واقعهٔ کربلا همچنان متأثر از این کتاب است. روضة الشهدا نقش مهمی در روند گسترش تشیع در ایران ایفا کرد. حکومت صفوی نیز در بهره‌برداری از این اثر برای قوام بخشیدن به نهضت خود فروگذاری نکرد. از سوی دیگر، روضة الشهدا به اندیشهٔ تشیع رنگ و بوی ایرانی بخشید. عمدهٔ شهرت روضة الشهدا به دلیل عبارت‌پردازی‌های زیبای آن است. کتاب به شیوهٔ گلستان سعدی، با نثری مسجع و جذاب و با بهره‌گیری از عناصر داستانی نوشته شده است.


۱۲

نقشه کشورهای آسیا در اوایل قرن بیستم. افغانستان میان امپراتوری روسیه و هند بریتانیا جدایی ایجاد کرده‌است.
جنگ اول هرات زمانی آغاز شد که حاکم هرات، کامران میرزا، سر از اطاعت از دولت ایران پیچید و به تاخت و تاز در خراسان و سیستان مشغول شد. محمدشاه برای سرکوب او و ضمیمه مجدد هرات به خاک ایران تصمیم به لشکرکشی به آن سو گرفت. انگلیسی‌ها که بازگشت هرات به حاکمیت ایران را خطری برای ثبات حکومت خود در هندوستان می‌دانستند، با آن مخالفت کردند اما شاه به هشدارهایشان توجهی نکرد و در سال ۱۸۳۷ راهی هرات شد. هرات برای ده ماه محاصره شد. چون وضعیت برای کامران میرزا سخت افتاد، وی تصمیم گرفت که تسلیم شود اما دولت انگلیس که این موضوع را به سود خود نمی‌دانست، مداخله کرد و با کمک مالی و وعده کمک نظامی، او را منصرف کرد. اندکی بعد کشتی‌های انگلیسی جزیره خارگ را اشغال کردند و با تهدید به کشاندن جنگ به فارس و کرمان، شاه ایران را مجبور به عقب‌نشینی کردند. جنگ دوم هرات در زمان ناصرالدین‌شاه در ۱۸۵۶ روی داد که ایران به دلیل دخالت انگلیسی‌ها مجدداً در پس‌گیری شهر ناکام ماند. در زمان حاکمیت عباس میرزا بر خراسان جهت برقراری مجدد امنیت در آن سامان، محمدمیرزا (محمدشاه بعدی) از سوی پدر خود مامور محاصره هرات و بازگرداندن حاکمیت ایران بدان شهر شد. او و قائم‌مقام فراهانی که شاهزاده را همراهی می‌کرد، با یارمحمدخان، وزیر هرات و کامران میرزا حاکم آن شهر، به مذاکره نشستند اما چون نتیجه‌ای حاصل نشد، شهر توسط سپاه ایران محاصره گردید. اگرچه محمدمیرزا در ابتدا به موفقیت‌هایی دست پیدا کرد، اما در میانه نبرد خبر درگذشت عباس میرزا در مشهد به او رسید و مجبور شد که به تهران بازگردد. پیش از بازگشت او و قائم‌مقام، آن دو با وزیر و حاکم هرات صلح کردند و مقرر شد کامران میرزا حاکمیت ایران را بپذیرد، پانزده هزار تومان زر و پنجاه شال کشمیری خراج پرداخت کند و اسرای ایرانی که در تاخت و تاز به خراسان اسیر کرده بود را آزاد کند.


۱۳

منارهٔ خسروگرد
تا سال ۱۳۹۱، هشتاد و سه اثر ملی در شهرستان سبزوار ثبت شده‌اند که از این میان ۷۶ تا به صورت بنا، ۵ تا به صورت تپهٔ باستانی، و ۲ تا به صورت محوطهٔ باستانی هستند. عمدهٔ این آثار در بافت تاریخی شهر سبزوار قرار گرفته‌اند؛ به‌ویژه در امتداد خیابان اصلی شهر، خیابان بیهق. روستای زعفرانیه با داشتن ۶ اثر ملی ثبت‌شده در میان روستاهای سبزوار ممتاز است و یکی از روستاهای هدف گردشگری در این شهرستان محسوب می‌شود. شاخص‌ترین اثر تاریخی شهرستان سبزوار منارهٔ خسروگرد است که اولین اثر ثبت‌شدهٔ کل شهرستان نیز هست؛ این اثر در ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ۷۷ با عنوان «میل خسروگرد» ثبت شد که آن را به یکی از اولین آثار ملی ثبت‌شده در ایران مبدل کرد. همین اثر در همان تاریخ با شمارهٔ ۱۶۰ و با عنوان «مناره» دوباره ثبت شد و هنوز در فهرست‌ها با دو شمارهٔ ثبتی مجزا موجود است. سبزوار از معدود شهرهای ایران است که منابع و بافت تاریخی‌اش هنوز از بین نرفته‌است. با وجود این، در دهه‌های اخیر به دلیل توسعهٔ شهر و رشد سریع اقتصادی، تغییر در سبک زندگی و ساختار خانواده، و ارزانی سوخت‌های فسیلی معماری بناها در سبزوار تغییر کرده و بسیاری از میراث فرهنگی شهر تخریب شده یا در معرض تخریب قرار گرفته‌است. اگرچه ارزش فرهنگی بناهای تاریخی درک می‌شود، دولت به دلایل مالی یا حقوقی از پس نگهداری آن‌ها بر نمی‌آید. به‌طور خاص، خانه‌های قدیمی که مالکیت خصوصی دارند تحت خطر تخریب قرار دارند و دست‌کم سه خانهٔ قدیمی مسلم، چشمی و محمدیانی که هر سه ثبت ملی نیز شده بودند در دههٔ ۱۳۹۰ تخریب شدند. خانه‌های تاریخی سبزوار به شیوهٔ اصفهانی بنا شده‌اند و به دلیل دوری شهر از پایتخت، گذار از معماری سنتی به مدرن در سبزوار تا قبل از دورهٔ پهلوی اول اتفاق نیفتاد. قدیمی‌ترین خانهٔ سبزوار، خانهٔ عظیمیان است که به شیوهٔ چهارصفه ساخته شده‌است و قدمتش به دورهٔ تیموریان بازمی‌گردد.


۱۴

نقشهٔ شهرستان‌های استان خراسان رضوی
استان خراسان رضوی در حال حاضر ۳۳ شهرستان دارد و پس از استان فارس، دومین استان ایران از لحاظ تعدد شهرستان‌هاست. نام چهار شهرستان مشهد، قوچان، سبزوار و تربت حیدریه در دومین قانون تقسیمات کشوری ایران در آبان ۱۳۱۶ ذیل استان شمال شرق به میان آمد. دو ماه بعد که قانون اصلاح شد، همین چهار شهرستان به اضافهٔ گناباد، در کنار بجنورد و بیرجند (که این دو حالا خارج از استان قرار گرفته‌اند) هفت شهرستان استان نهم را تشکیل دادند. سایر شهرستان‌ها در طول زمان از همین شهرستان‌های «اولیه» منتزع شدند. شهرستان‌های نیشابور، کاشمر، و درگز به ترتیب در ۱۳۲۰ و ۱۳۲۲ و ۱۳۲۷ پدید آمدند. درگز در ۱۳۳۵ منحل و ضمیمهٔ قوچان شد، اما فقط چهار سال بعد دوباره تشکیل شد. شهرستان تربت جام در ۱۳۳۵ به وجود آمد و تایباد در ۱۳۵۴. سایر شهرستان‌ها پس از انقلاب ۱۳۵۷ و بنا بر سومین قانون تقسیمات کشوری ایران (مصوب ۱۳۶۲) ایجاد شدند. هنگام تقسیم استان خراسان، ۱۹ شهرستان از ۲۷ شهرستان خراسان در خراسان رضوی قرار گرفتند، هرچند شهرستان‌های قائنات و فردوس به ترتیب در سال ۱۳۸۳ و ۱۳۸۵ از خراسان رضوی جدا شدند و به خراسان جنوبی پیوستند. جدیدترین شهرستان تشکیل‌شده، گلبهار است که ۱۲ آبان ۱۳۹۹ تأسیس شد. نام اکثر شهرستان‌ها از نام بزرگترین شهرشان اخذ شده‌است، هرچند استثناهایی میان شهرستان‌های نوبنیادتر مثل بینالود یا کوهسرخ دیده می‌شود که به نام عوارض جغرافیایی منطقه، چون رشته‌کوه بینالود، نامگذاری شده‌اند. برخی دیگر نظیر جوین یادآور نام تاریخی همان منطقه هستند. سه شهرستان پس از به وجود آمدن تغییر نام دادند: باخرز در ۱۳۵۹ به تایباد تغییر نام یافت (در سال ۱۳۸۹ دوباره شهرستان جدیدی به نام باخرز تشکیل شد که از تایباد منتزع شده بود). نام برداسکن در ۱۳۷۹ به بردسکن اصلاح شد و نام تخت‌جلگه در ۱۳۹۰ به فیروزه تغییر کرد.


۱۵

نقشهٔ شهرستان‌های استان خراسان شمالی
استان خراسان شمالی در حال حاضر ۸ شهرستان دارد. شهرستان بجنورد تنها شهرستان در این استان است که نامش در دومین قانون تقسیمات کشوری ایران در آبان ۱۳۱۶ ذیل استان شمال شرق به میان آمد. دو ماه بعد که قانون اصلاح شد، این شهرستان یکی از هفت شهرستان تشکیل‌دهندهٔ استان نهم بود. شهرستان اسفراین در ۱۳۳۹ با انتزاع بخش‌هایی از شهرستان‌های سبزوار (اکنون در استان خراسان رضوی) و بجنورد ایجاد شد. همان سال شهرستان شیروان از شهرستان قوچان (اکنون در خراسان رضوی) منتزع شد. شهرستان جاجرم در ۱۳۷۶ و شهرستان مانه و سملقان در ۱۳۷۹ ایجاد شدند. ایجاد شهرستان فاروج همزمان با تقسیم استان خراسان در ۱۳۸۳ صورت گرفت. شهرستان قوچان که مصر بود در استان خراسان رضوی بماند، دو تکه شد و بخش فاروج آن پس از ارتقا به شهرستان در استان خراسان شمالی قرار گرفت. وضعیت استثنایی حوزهٔ انتخابیهٔ قوچان و فاروج که تنها حوزهٔ انتخابیهٔ مشترک بین دو استان در کل ایران است مولود همین دوپارگی است. از آن زمان تاکنون تلاش‌های فراوانی برای الحاق شهرستان‌های قوچان و درگز از خراسان رضوی به خراسان شمالی صورت گرفته‌است. دو شهرستان گرمه و راز و جرگلان در استان خراسان شمالی متولد شدند. هر شهرستان ۱ تا ۳ بخش و هر بخش ۱ تا ۵ دهستان دارد. در مجموع استان خراسان شمالی ۱۹ بخش، ۴۵ دهستان، و ۲۴ شهر دارد. شهرستان‌های شیروان و مانه و سملقان هر کدام با ۴ شهر، بیشترین نقاط شهری در استان را دارند. بجنورد پرجمعیت‌ترین و متراکم‌ترین شهرستان استان است و ۳۸ درصد جمعیت استان را در خود جای داده‌است. از آن طرف گرمه کم‌جمعیت‌ترین و جاجرم کم‌تراکم‌ترین شهرستان‌های استان هستند. مانه و سملقان با مساحت ۶٬۰۵۳ کیلومتر مربع پهناورترین شهرستان استان است و فاروج با ۱٬۶۱۵ کیلومتر مربع کوچک‌ترین. میانگین مساحت شهرستان در این استان ۳٬۵۵۴ کیلومتر مربع است و میانگین جمعیت ۱۰۷٬۸۸۷ نفر.


۱۶

نقشهٔ شهرستان‌های استان خراسان جنوبی
استان خراسان جنوبی در حال حاضر ۱۱ شهرستان دارد. نام دو شهرستان قائنات و فردوس در دومین قانون تقسیمات کشوری ایران در آبان ۱۳۱۶ ذیل استان شمال شرق به میان آمد. دو ماه بعد که قانون اصلاح شد، شهرستان بیرجند یکی از هفت شهرستان تشکیل‌دهندهٔ استان نهم بود. شهرستان فردوس در سال ۱۳۲۳ با انتزاع از شهرستان گناباد (اکنون در استان خراسان رضوی) پدید آمد. شهرستان طبس در ۱۳۳۹ از شهرستان فردوس منتزع شد. شهرستان قائنات در ۱۳۵۸ توسط شورای انقلاب تأسیس شد. شهرستان‌های نهبندان و سربیشه به ترتیب در سال‌های ۱۳۶۸ و ۱۳۸۱ از شهرستان بیرجند منتزع شدند. تشکیل شهرستان سرایان پیرو تقسیم استان خراسان صورت گرفت. شهرستان فردوس که مایل بود در استان خراسان رضوی بماند، دو تکه شد و بخش سرایان آن در استان خراسان جنوبی قرار گرفت و چندی بعد به شهرستان ارتقا یافت. استان خراسان جنوبی طبق قانون تقسیم استان خراسان فقط شامل ۳ شهرستان بیرجند، نهبندان، و سربیشه بود (از مجموع ۲۷ شهرستان). شهرستان‌های قائنات و فردوس که حین تقسیم خراسان ابتدا در خراسان رضوی قرار گرفته بودند، به ترتیب در ۱۳۸۳ و ۱۳۸۵ به خراسان جنوبی پیوستند. شهرستان درمیان نیز سال ۱۳۸۳ از دل شهرستان بیرجند تأسیس شد. شهرستان طبس که سال ۱۳۸۰ از استان خراسان جدا و به استان یزد ملحق شده بود، در ۱۳۹۰ پس گرفته و تابع خراسان جنوبی شد. شهرستان‌های بشرویه، خوسف، و زیرکوه در خراسان جنوبی متولد شدند. هر شهرستان ۱ تا ۳ بخش و هر بخش ۱ تا ۶ دهستان دارد. در مجموع استان خراسان جنوبی ۲۷ بخش، ۶۴ دهستان، و ۳۱ شهر دارد. همهٔ شهرستان‌ها بخشی به نام مرکزی دارند که مرکز شهرستان در آن واقع است؛ جز شهرستان سرایان که بخش مرکزی ندارد و مشتمل بر دو بخش آیسک و بخش سه‌قلعه است.


زندگی‌نامه‌ها

۱

سکه‌های ضرب‌شده به نام طاهر بن حسین
ابوالطَیّب طاهر بن حسین (۱۵۹–۲۰۷ هجری قمری/۷۷۵–۸۲۲ میلادی) ملقب به طاهر ذوالیمینین، در پوشنگ زاده شد و در مرو درگذشت. وی از سرداران ایرانی‌تبار مأمون، خلیفهٔ عباسی، بود و سلسله طاهریان را در خراسان بزرگ بنیان نهاد. در ابتدا، وی مانند پدران خود در خدمت عباسیان درآمد و از سمت آنان بر پوشنگ امارت یافت. او سپهسالار مأمون، در جریان جنگ وی با خلیفهٔ وقت، یعنی امین، بود. وی در نبرد ری با علی بن عیسی، سردار امین، توانست بر وی غلبه کند. سپس در سلسله جنگ‌هایی سرزمین‌های خلافت را تحت سلطهٔ مأمون درآورد و با محاصره و فتح بغداد و قتل امین، راه را برای خلافت رسمی مأمون بر سرزمین‌های اسلامی هموار کرد. طاهر همچنین به فرمان مأمون، مأموریت سرکوب شورش نصر بن شبث در غرب خلافت را بر عهده گرفت، که در این راه ناکام ماند. او سپس، از جانب مأمون به مناصب مهمی در بغداد از جمله ریاست شرطه گماشته شد و پس از طی مدتی، با تلاش‌های مستمر و همچنین سوابق خدماتش، امارت خراسان بزرگ و سرزمین‌های شرقی خلافت عباسی را به دست آورد. وی در شرق به سرکوب خوارج پرداخت و تا حدودی آنان را عقب راند. طاهر پس از مدتی و در نتیجهٔ شرایط موجود، با حذف نام خلیفه از سکه و خطبهٔ نماز جمعه، اعلام استقلال کرد؛ اما پس از مدتی کوتاه به مرگ طبیعی وفات یافت یا ترور شد. بدین ترتیب، نخستین سلسلهٔ نیمه مستقل ایرانی پس از اسلام با نام طاهریان در شرق خلافت اسلامی شکل گرفت و نیم قرن دوام یافت. گفته می‌شود که او دارای کفایت و توانایی زیادی در امر حکومت و نظارت بر کارگزارانش بود و همچنین به شعر و ادبیات عرب و شعرا و دانشمندان علاقه داشت و آنان را مورد حمایت قرار می‌داد؛ چنان‌که فرزندان و نوادگانش نیز بر طریق او رفتند. همچنین توانایی او در استعمال و نگارش زبان عربی زبانزد بود و اثری از او در اثبات این امر به یادگار مانده‌است.


۲

محدوده حکومت طاهریان در خراسان و فلات مرکزی ایران
ابوطَیِب طاهر بن عبدالله ملقب به طاهر دوم (درگذشت ۲۴۸ هجری قمری/ ۸۶۲ میلادی) فرزند عبدالله بن طاهر و چهارمین امیر طاهری است که پس از وفات پدر، به فرمان واثق، خلیفهٔ عباسی، در سال ۲۳۰ هجری حکومت خراسان بزرگ و مناطق شرقی فلات ایران را بر عهده گرفت و تا پایان عمر این منصب را برعهده داشت. طاهر پیش از قدرت‌گیری، به فرمان پدر، سلسله عملیات‌های نظامی موفقیت‌آمیزی را در غور عهده‌دار شد و به مناطقی دست یافت که پیش از آن به تصرف مسلمانان درنیامده‌بود. او همچنین مدتی نیز حکومت طبرستان را بر عهده داشت و پس از مرگ پدر، به نیشابور مراجعه کرد و با فرمان واثق، حکومت خراسان را بر عهده گرفت. به رغم موافقت و اقبال دربار خراسان و مردمان آن سرزمین به طاهر، واثق در ابتدا تمایلی به واگذاری حکومت به وی نداشت و قصد داشت تا با واگذاری حکومت به اسحاق بن ابراهیم، که از شاخه‌ طاهریان بغداد بود، از وراثت حکومت خراسان در میان فرزندان طاهر بن حسین جلوگیری کند و در این میان محمد بن عبدالملک، وزیر خلیفه، نیز از نقش برجسته‌ای برخوردار بود. اما در نهایت واثق از نامزدی حکومت اسحاق بن ابراهیم چشم‌پوشی کرد و حکومت خراسان را به طاهر بن عبدالله واگذار نمود. طاهر دارای روابط نیکویی با خلفای هم‌عصر خویش از جمله متوکل، منتصر و مستعین بود و خود را مولی امیرالمؤمنین می‌خواند. طاهر به ویژه دارای رابطهٔ نیکو و تنگاتنگی با متوکل بود و فرامین وی را به دقت اجرا می‌کرد، که نمود آن را می‌توان در ماجرای علی بن جهم و قطع درخت سرو کاشمر مشاهده کرد. همچنین با مرگ اسحاق بن ابراهیم و برادرش، محمد بن ابراهیم حاکم فارس، متوکل مراتب تسلیت خویش را به طاهر در خراسان ابلاغ کرد. در عصر حکمرانی طاهر، محمد بن عبدالله طاهری، برادر طاهر، در اثر سلسله رقابت‌های درون خاندانی طاهریان، امارت بغداد و مناصب مربوط به آن را بر عهده گرفت.


۳

مجسمهٔ فردوسی در آرامگاهش در توس
ابوالقاسم فردوسی توسی (۳۲۹ هجری قمری – ۴۱۶ هجری قمری، در توس خراسان)، شاعر حماسه‌سرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران، است. برخی فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند، که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن، حکیم توس و استاد سخن گویند. فردوسی دهقان و دهقان‌زاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و هم‌زمان با جنبش استقلال‌خواهی و هویت‌طلبی در میان ایرانیان سپری کرد. در نگاهی کلی دربارهٔ دانش و آموخته‌های فردوسی می‌توان گفت او زبان عربی می‌دانست، اما در نثر و نظم عرب چیرگی نداشت. او پهلوی‌خوانی را به‌طور روان و پیشرفته نمی‌دانست، اما به‌گونهٔ مقدماتی مفهوم آن را دریافت می‌کرد. به‌هرروی، در شاهنامه هیچ نشانه‌ای دربارهٔ پهلوی‌دانی او نیست. پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند. تنها سروده‌ای که روشن شده از اوست، خود شاهنامه است. سروده‌های دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شده‌اند، که بیشترشان بی‌پایه هستند. نامورترین آن‌ها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است. سرودهٔ دیگری که از فردوسی دانسته شده، هجونامه‌ای در نکوهش سلطان محمود غزنوی است. شاهنامه پرآوازه‌ترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است. فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ ه‍.ق، سه سال پیش از برتخت‌نشستن محمود، به‌پایان برد و در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ه‍.ق برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ م، در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند. از شاهنامه برمی‌آید که فردوسی از آیین‌های ایران باستان مانند زروانی، مهرپرستی و مزدیسنا اثر پذیرفته، هرچند برخی پژوهشگران سرچشمهٔ این اثرپذیری‌ها را، منابع کار فردوسی می‌دانند که او به آن‌ها بسیار وفادار بوده‌است. همچنین، وی به‌سبب خاستگاه دهقانی، با فرهنگ و آیین‌های باستانی ایران آشنایی داشت و پس از آن نیز بر دامنهٔ این آگاهی‌ها افزود.


۴

بیدرفش، پهلوان تورانی، زریر، پهلوان ایرانی و عموی اسفندیار را می‌کشد. این بخش از شاهنامه سرودهٔ دقیقی است.
ابو منصور محمد بن احمد توسی که بیشتر به کوتاهی با نام دقیقی شناخته می‌شود (زاده‌شده پس از ۳۲۰ – درگذشت در مابین سال‌های ۳۶۷ تا ۳۶۹ هجری قمری) شاعر بزرگ پارسی‌زبان بود. او از نخستین کسانی بود که پیش از فردوسی تلاش کرد داستان‌های ملی ایران را به شعر درآورد و از پیشگامان حماسه‌سرایی به زبان فارسی است. بخشی از شاهنامه سرودهٔ اوست که فردوسی آنها را در اثر خود گنجانده است. زادگاه وی بنا به روایات گوناگون، توس، بلخ، سمرقند و بخارا ذکر شده است، اما بر پایهٔ پژوهش‌های نوین، اینگونه پنداشته می‌شود که او زادهٔ شهر توس بوده است. دقیقی با دربار شاهان سامانی در پیوند بود و به تشویق نوح دوم سامانی به نظم درآوردن شاهنامه ابومنصوری را آغاز کرد. اما پیش از آنکه آن را به پایان برساند، به دست غلام خود کشته شد. پس از آن فردوسی توسی کار دقیقی را ادامه داد و شاهنامهٔ ابومنصوری را که منثور بود به نظم درآورد. فردوسی در شاهنامهٔ خود داستان زندگی دقیقی را به کوتاهی نقل کرده و هزاربیتی که دقیقی سروده را هم در شاهنامهٔ خود گنجانده و بدین‌گونه از ازدست‌رفتن آنها جلوگیری کرده است. در دوران‌های نوین، از سوی خاورشناسان این دیدگاه مطرح شد که دقیقی یک زرتشتی بوده، ولی امروزه این دید با پژوهش‌های بیشتر رد شده و دقیقی را یک مسلمان شیعه به شمار می‌آورند. دقیقی یکی از بزرگ‌ترین و مهمترین شاعرهای فارسی‌زبان است و تأثیری فراوان بر شاعرهای پس از خود، بویژه سبک حماسی شعر فارسی گذاشته است. کتاب‌هایی که یادی از دقیقی یا شعرهایش کرده‌اند: شاهنامه فردوسی (۴۰۰)، تاریخ بیهقی (نیمه دوم سده پنجم)، شرح قصیده ابوالهیثم (پایان سده چهارم و آغاز سده پنجم)، چهار مقاله نظامی عروضی (پیرامون ۵۵۰ هجری)، حدائق‌السحر رشید وطواط (سده ششم)، ترجمان‌البلاغه (آغاز سده ششم)، لباب‌الالباب عوفی (۶۱۷ تا ۶۲۵)…


۵

بنای یادبود کاشفی در سبزوار
کمال‌الدین حسین بن علی سبزواری (۸۴۰ ه‍ ق سبزوار – ۹۱۰ ه‍ ق هرات) مشهور به مولانا حسین واعظ کاشفی، نویسندهٔ پرکار، عالم جامع‌العلوم، منجم، مفسر قرآن، ریاضی‌دان و واعظ تأثیرگذار در عصر تیموریان بود. عمده شهرت او به واسطهٔ نگارش مقتل روضة الشهدا است که در دوران صفویه برای اجرای تعزیه و روضه‌خوانی مورد استفاده قرار می‌گرفت. کاشفی تخلص او بود و از آنجا که به وعظ و نصیحت مردم می‌پرداخت به واعظ مشهور شد. کاشفی در هرات مورد حمایت بی‌دریغ سلطان حسین بایقرا و امیر علی‌شیر نوایی بود و در مدت اقامت در آن شهر بطور مرتب در مراکز حساس حکومتی و فرهنگی به وعظ و ایراد سخنرانی می‌پرداخت. آواز و انشای کاشفی آنقدر مورد پسند عامهٔ مردم و اهل علم بود که در مجالس وعظ او جای نشستن پیدا نمی‌شد؛ حتی مقامات بلندپایهٔ حکومتی نیز در مجالس او حاضر می‌شدند. کاشفی در همین شهر و به پشتوانهٔ حمایت سلطان و وزیر، آثار فراوانی را تألیف کرد بگونه‌ای که یکی از شرح‌حال‌نویسان متقدم، آثار او را خارج از حد شمارش خوانده‌است. امروزه آثار زیادی از کاشفی بر جای مانده که گواهی بر گستردگی دانش و اطلاعات اوست. هفت اثر مشهور او به زعم خواندمیر عبارت‌اند از: جواهر التفسیر، مواهب علّیه، روضة الشهدا، انوار سهیلی، مخزن الانشا، اخلاق محسنی، و سبعهٔ کاشفیه. بسیاری از آثار کاشفی هنوز تصحیح و منتشر نشده‌اند و از برخی تنها نام و نشانی در مآخذ باقی مانده‌است. گرایش‌های مذهبی کاشفی همواره مورد سؤال بوده‌است، حتی در عصر خودش. از ظاهر امر چنین بر می‌آید که کاشفی اهل سنت و پیرو مذهب حنفی بوده‌است. همچنین تبلیغات وسیع صفویان برای شیعه جا زدن کاشفی، با هدف تثبیت روضة الشهدا به عنوان تنها مرجع مرثیه‌خوانی و اجرای تعزیه انجام می‌گرفت.


۶

حرم امام رضا در مشهد
علی بن موسی الرضا (زادهٔ ۱۱ ذی‌قعدهٔ ۱۴۸ هجری قمری / ۲۹ دسامبر ۷۶۵ میلادی – درگذشتهٔ آخر صفر ۲۰۳ هجری قمری / ۵ سپتامبر ۸۱۸ میلادی)، فرزندِ موسی بن جعفر و نجمه خاتون و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هشتم شیعیان دوازده‌امامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی است. هرچند منابع در علت و چگونگی ملقب شدن وی به عنوان رضا دچار اختلاف هستند، اما همگی بر شهره بودن او به این لقب، اتفاق دارند. از دیگر القاب وی، شاه خراسان است و کنیه او ابوالحسن ذکر شده که به جهت هم کنیه بودن با پدرش، به ابوالحسن ثانی خوانده شده‌است. دوره زندگانی علی بن موسی الرضا همزمان با حکومت عباسیان بوده‌است که با مشکلات عدیده‌ای از جمله جنگ‌های داخلی و شورش‌های مختلف علیه حکومت مواجه بودند. دوران امامت وی با سه خلیفهٔ عباسی شامل هارون الرشید، امین و مأمون مقارن بود. او در عصر حکومت هارون و امین، غالباً به مباحثه با مذاهب دیگر در اعتقادات اسلامی و ترویج مذهب امامیه می‌پرداخت. در این دوران با تدارک سفر و مناظرات با بزرگان ادیان و مذاهب مختلف، سعی در کاهش گسترش مذاهب دیگر کرد. مبارزه با جریان واقفیه که پس از مرگ موسی کاظم و انکار امامت وی رخ‌داد، از جمله اهم اقدامات وی بشمار می‌آید. حکومت نیز در این دوران مواجهه‌ای با وی نداشت. پس از پیروزی مأمون عباسی در جنگ با امین در سال ۱۹۸ هجری، مأمون با گسترش قیام‌های شیعی مواجه شد. او به دنبال راهی برای پیروزی بر این شورش‌ها، تصمیم گرفت علی بن موسی الرضا را در حکومت دخیل کند و به همین منظور مقام ولایتعهدی خویش را به عهدهٔ او گذاشت. هرچند علی بن موسی، نسبت به پذیرش منصب ولایتعهدی استنکاف نمود، اما مأمون او را در سال ۲۰۰ ه‍.ق به مرو، پایتخت خود، احضار کرد. این رویداد که مهمترین فصل تاریخی حیات علی بن موسی الرضا است، در سال ۲۰۱ ه‍.ق صورت پذیرفت.


۷

محدوده حکومت طاهریان در خراسان و فلات مرکزی ایران
طلحه بن طاهر (درگذشت ۲۱۳ هجری/ ۸۲۸ میلادی) فرزند طاهر بن حسین و دومین امیر طاهری است که پس از مرگ طاهر در سال ۲۰۷ هجری/ ۸۲۲ میلادی، به نیابت از عبدالله بن طاهر یا به طور مستقیم به فرمان مأمون، خلیفه عباسی، حکومت خراسان بزرگ را در دست گرفت و تا زمان مرگش بر قلمرو شرقی خلافت حکومت کرد. در زمان حکومت طاهر، وی مدت کوتاهی جانشین طاهر در مرو بود و پس از آن نیز با بازگشت آرامش نسبی به سیستان، به فرمان طاهر، جانشین محمد بن حضین قوسی در آن ناحیه شد که با مرگ طاهر این امر تحقق نیافت. پس از مرگ طاهر در سال ۲۰۷ هجری/ ۸۲۲ میلادی، اوضاع خراسان در اثر شورش سپاهیان ملتهب شد و به دنبال این واقعه طلحه کنترل اوضاع را بر عهده گرفت و با یاری احمد بن ابی خالد، وزیر مأمون، و تایید خلیفه بر خراسان امارت یافت. اکثر دوران حکومت وی در خراسان به جنگ با خوارج به رهبری حمزه آذرک، که قلمرو طاهریان را عرصهٔ تاخت و تاز و غارت قرار داده و علم نافرمانی برافراشته بودند، گذشت و در این راه به ارسال والیان متعدد به سیستان و جنگ‌های فراوان با خوارج اقدام نمود که برخی از این والیان به همکاری با خوارج پرداخته و از تعرض آنان مصون می‌ماندند و برخی نیز به ستیز با این گروه پرداخته و در مراحلی پیروز شده و گاهی نیز متحمل شکست می‌شدند که همین نبرد‌ها و ناکامی‌هایی که در پی آن رخ می‌داد به ارسال والیان متعدد به سیستان منجر شده و بخش اعظم توان و توجه طلحه را به ناچار معطوف به رویارویی با خوارج در سیستان می‌ساخت . وی سرانجام در سال ۲۱۳ هجری/ ۸۲۸ میلادی، در شهر بلخ وفات یافت و در همانجا نیز مدفون شد. او بر خلاف پدر خویش در سراسر دوران حکومت خود مطیع مأمون، خلیفهٔ عباسی بود و از فرامین و دستوراتش پیروی می‌کرد. وی را دوستدار علم و دانش و حامی اهالی آن معرفی کرده‌اند و از الطاف او به اهل علم سخن گفته‌اند.


۸

مسیر حرکت و قلمرو حکومت عبدالله بن طاهر در داخل خلافت عباسی؛ علاوه بر قلمرو مستقیم حکومت طاهریان، سرزمین های دیگری نیز به دستور خلیفه تابع عبدالله بودند و خراج خود را به وی می دادند.
عَبدالله بن طاهر (۱۸۲–۲۳۰ هجری قمری / ۷۹۸–۸۴۴ میلادی) فرزند طاهر بن حسین، سومین امیر طاهری و از سرداران ایرانی‌تبار مأمون عباسی بود. وی نخست با سرکوب شورشیان در شام و مصر، قدرت مأمون را در آن نواحی تثبیت کرد و پس از مرگ حاکمان خراسان بزرگ، طلحه بن طاهر و علی بن طاهر و تاخت و تاز گستردهٔ خوارج در آن ناحیه، به فرمان مأمون، خلیفه عباسی، حکومت خراسان را به دست گرفت، و توانست ثبات را به شرق خلافت بازگرداند و طاهریان را به اوج قدرت رسانید. پس از مرگ طاهر بن حسین تا پایان عمر، در دوره مأمون و حتی مُعتَصِم، یکی از مقتدرترین شخصیت‌های سیاسی و نظامی پس از خلیفه بود. عبدالله پیش از حکومت از نزدیکان مأمون و مورد توجه و علاقهٔ وی بود و پس از مراجعت طاهر به خراسان، در بغداد ماند و مناصب طاهر را عهده‌دار شد. عبدالله در سال ۲۰۶ ه‍.ق/۸۲۱ م از سمت مأمون، مأمور به سرکوب شورش نَصر بن شَبَث در رِقه گشت که پیش از آن چندین سال طاهر بن حسین را به خود مشغول نگه داشته بود. عبدالله پس از وصول به رقه، به شدت به مقابله با نصر برخاست و وی را در محاصره گرفت و سرانجام با درگیری‌های نظامی و فشارهایی که بر نصر وارد ساخت، در سال ۲۰۸ ه‍.ق/۸۲۴ م، نصر را به تسلیم واداشت و او را به بغداد نزد مأمون فرستاد و قلعهٔ کیسوم، که مقر وی بود، را نیز ویران ساخت. عبدالله پس از این موفقیت، مأمور به سامان دادن به اوضاع مصر و سرکوب شورش‌های آنجا شد. او در سال ۲۱۰ یا ۲۱۱ ه‍.ق عازم مصر شد. ابتدا به سمت علی بن عبدالعزیز جِروی که مصر سفلی و حوزهٔ شرقی را تحت سلطه داشت، حرکت کرد که او با وقوف بر تحرکات عبدالله، به نزد وی رفت و اظهار اطاعت و بندگی در برابر خلیفه نمود. عبدالله سپس به سمت عبیدالله بن سریٰ روان شد و لشکرش را در طی نبردی درهم شکست و او را در شهر فسطاط محاصره نمود.


۹

عطاران در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر، ۱۳۹۶
رضا عطاران (زادهٔ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷) بازیگر، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس ایرانی است. او در رشتهٔ اقتصاد دیپلم خود را دریافت کرد و برای ادامهٔ تحصیل به دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. با این حال پس از مدتی تحصیل را رها کرد و به سینما روی آورد. آغاز فعالیت عطاران به‌عنوان بازیگر در تئاتر حسن حامد در دههٔ ۱۳۶۰ صورت گرفت و این همکاری تا سال ۱۳۷۱ ادامه داشت. اولین حضور عطاران در تلویزیون در مجموعه بیداران در سال ۱۳۶۹ به کارگردانی اصغر عبداللهی آغاز شد، اما پیشرفت بازیگری او به همکاری با مهران مدیری در دو مجموعه پرواز ۵۷ و ساعت خوش مربوط می‌شود. عطاران نخستین کارگردانی خود را در برنامهٔ سیب خنده که برای گروه سنی کودک و نوجوان ساخته بود تجربه کرد. وی همچنین اولین حضور خود در سینما را در سال ۱۳۷۶ و در فیلم کلید ازدواج تجربه کرد. او چند سال بعد در کلاه‌قرمزی و سروناز حضور پیدا کرد و در سال‌های ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ در دو سریال خانه به‌دوش و متهم گریخت کارگردانی و بازیگری را تجربه کرد. در سال ۱۳۸۶ با بازی در فیلم خروس جنگی، مورد توجه قرار گرفت. سپس در سال ۱۳۸۸ در فیلم نیش زنبور بازی کرد. این فیلم در مجموع ۱ میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان فروش داشت. او در سال ۱۳۸۹ در ورود آقایان ممنوع و اسب حیوان نجیبی است به ایفای نقش پرداخت و به‌واسطه بازی در این دو فیلم تندیس لبخند زرین و دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد مراسم اختتامیهٔ دومین جشن لبخند آفتاب را به دست آورد. کارگردانی و بازیگری عطاران در فیلم خوابم می‌آد در سال ۱۳۹۰ موجب شد او برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین کارگردان بخش نگاه نو شود. در همان سال او در بی‌خود و بی‌جهت نیز بازی و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از انجمن منتقدان سینما دریافت کرد. او همچنین در فیلم دهلیز نیز به ایفای نقش پرداخت و نامزد جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.


۱۰

نگارهٔ داستان شطرنج نهادن حکیمان هند در برابر بزرگمهر و حکیمان ایران در شاهنامهٔ بایسنقری
بُزرگمهر بُخْتَگان (سده ۶ میلادی) که با عنوان بزرگمهر حکیم از او یاد می‌شود، فرزند سوخرا و وزیر خسرو انوشیروان پادشاه ساسانی بود. او رئیس مشاوران ویژهٔ دربار و پاسبان شخصی شاه و رئیس دربار بوده‌است. منابع فارسی و عربی او را دارای خِرَد استثنایی و اندرزهای حکیمانه توصیف کرده‌اند. گزارش‌های نیمه‌افسانه‌ای از جایگاه او در شاهنامه و در اندازه‌ای کمتر در غرر ثعالبی و مروج‌الذهب مسعودی آمده‌است. از سوی خاورشناسان، بزرگمهر شخصیتی افسانه‌ای پنداشته می‌شود که به دلیل ناهمگونی نظرات دربارهٔ بزرگمهر در منابع اسلامی و ذکر نشدن نام وی در آثار پیش از اسلام است. برخی از پژوهشگران بزرگمهر را با برزویهٔ طبیب یکی دانسته‌اند که این نظر از سوی دیگر پژوهشگران رد شده‌است. برخی او را با «بُرْزْمِهر» یکی می‌دانند. طبق گفته فردوسی و ثعالبی، بزرگمهر هنگامی که در مرو به تحصیل می‌پرداخت، به دربار انوشیروان فراخوانده شد. انوشیروان از او خواست تا خواب او را تعبیر کند؛ و بزرگمهر نیز به درستی این کار را انجام داد. همین امر سبب شد تا بزرگمهر به عنوان مشاور و وزیر شاه انتخاب شود. گشودن راز شطرنج، مهم‌ترین کار بزرگمهر وزیر بود. منابع دوران اسلامی، بزرگمهر را وزیر، دانشمند، قهرمان میهنی، دانای اسرار کشف نشده و آگاه از دانش‌های پزشکی و ستاره‌شناسی توصیف می‌کنند که این امر سبب شرمساری حکومت‌های هند و روم در برابر ایران بوده‌است. برترین آموزه‌های اخلاقی در آثار نویسندگان ایران به روایت‌های گونه‌گون به بزرگمهر نسبت داده شده‌است. خلفای عباسی برای موازنه میان اقوام قلمرو خلافت، همواره شیوهٔ ساسانیان را پیش چشم داشتند و روش انوشیروان و وزیر او، بزرگمهر را پی می‌گرفتند. بسیاری از نویسندگان عرب، پندهایی مشابه بزرگمهر را در آثار خویش آورده‌اند. از دیگر ابعاد شخصیتی بزرگمهر، مهارت پیشگویی و دانایی به رازهای نهان است.


۱۱

خودنگاره‌ای منتسب به کمال‌الدین بهزاد
کمال‌الدّینْ بهزادِ هِرَوی (حدود ۸۶۰ هجری قمری/۱۴۵۵ میلادی – ۹۴۲ هجری قمری/۱۵۳۵ میلادی) نامدار به استاد کمال‌الدین بهزاد، استاد بهزاد و استاد نقاش، نقاش ایرانی سده‌های نهم و دهم هجری بود. وی در دربار پادشاهان تیموری و صفوی صاحب منصب بود و بابت نوآفرینی در نقاشی ایرانی شناخته شده‌است. سال تولد بهزاد را در فاصلهٔ ۸۵۵ تا ۸۶۵ ه‍.ق تخمین زده‌اند. بهزاد در آغاز به‌عنوان شاگرد و زیردست روح‌الله میرک نقی‌زاده مشغول به کار بود. او به‌سرعت معروف شد و با حمایت‌های علی‌شیر نوایی، فرصت‌های هنری بزرگی را به‌دست آورد چنان‌که به خدمت سلطان حسین بایقرا، از سلاطین تیموری درآمد. شرح زندگی بهزاد پس از مرگ سلطان حسین بایقرا به‌درستی معلوم نیست. آنچه از شواهد بر می‌آید آن است که بعد از برافتادن تیموریان، بهزاد همچنان در هرات باقی ماند و به نوشتهٔ بابُر تحت حمایت محمد شیبانی قرار گرفت. احتمالاً بهزاد یازده سال پس از مرگ محمد شیبانی نیز در هرات زندگی کرده‌است. تاریخ و شرایط حرکت بهزاد به تبریز نامعلوم است. بهزاد در تبریز همچنان از حمایت سلطنتی برخوردار بود و به‌عنوان مدیر کتابخانهٔ سلطنتی منصوب شد. او این مقام را تا زمان مرگش حفظ کرد. فعالیت‌های بهزاد در تبریز و دربار صفوی بسیار کم بود. بهزاد به سال ۹۴۲ ه‍.ق در خدمت شاه طهماسب درگذشت و در تبریز در کنار کمال خجندی به خاک سپرده شد. اعتبار بهزاد در درجهٔ نخست، نتیجهٔ آرمان‌گرایی او در آثارش، و سپس شخصیت فردی و همکاری مستمرش با حاکمان بزرگ روزگار خویش بود. بااین‌حال، برخی معتقدند که شخصیت بهزاد به بزرگی شهرتش نبوده و رابطهٔ او با علی‌شیر و جامی سبب افزودن ناروای شهرت او شده‌است. از سوی دیگر، بابر و حیدر میرزا جایگاه والای بهزاد در میان هم‌روزگارانش را تأیید کرده‌اند.