زبان فارسی
فارسی یا پارسی یکی از زبانهای ایرانی غربی از زیرگروه ایرانی شاخهٔ هندوایرانیِ خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، عراق، ترکمنستان و آذربایجان به آن سخن میگویند. فارسی زبان چندکانونی و فرا قومی است و زبان رسمی ایران، تاجیکستان و افغانستان بهشمار میرود. این زبان در ایران و افغانستان به الفبای فارسی، که از خط پهلوی ریشه گرفته، و در تاجیکستان و ازبکستان به الفبای تاجیکی، که از سیریلیک آمده، نوشته میشود. زبانِ فارسی در افغانستان بهطور رسمی دَری (از ۱۳۴۳ خورشیدی) و در تاجیکستان تاجیکی (از دورهٔ شوروی) خوانده میشود.
فارسی | |
---|---|
پارسی، форсӣ، порсӣ، Fārsi, Pārsi | |
زبان بومی در | |
شمار گویشوران | مادری: ۸۱ میلیون[۷] (۲۰۲۱) کل: ۱۲۰[۸][۹]–۲۰۰ میلیون[۱۰] |
گونههای نخستین | پارسی باستان
|
گونههای معیار | |
گویشها | |
وضعیت رسمی | |
زبان رسمی در | |
تنظیمشده توسط |
|
کدهای زبان | |
ایزو ۱–۶۳۹ | fa |
ایزو ۲–۶۳۹ | per (B) fas (T) |
ایزو ۳–۶۳۹ | fas – کد همگانیکدهای اختصاصی: pes – فارسی ایرانprs – فارسی افغانستانtgk – فارسی تاجیکیفارسی تاجیکی (ازبکستان) – گویش ایماقیbhh – گویش یهودی بخاراhaz – گویش هزارگیjpr – زبان فارسیهودphv – گویش پهلوانیdeh – گویش دهواریjdt – زبان یهودی-تاتیttt – زبان تاتی قفقاز |
گلاتولوگ | fars1254 [۱۵] |
مناطقی با بیشینه جمعیت فارسیزبان | |
زبانسپهر پارسی. Legend زبان رسمی
بیشتر از ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ سخنور
میان ۵۰۰٬۰۰۰ – ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ سخنور
میان ۱۰۰٬۰۰۰ – ۵۰۰٬۰۰۰ سخنور
میان ۲۵٬۰۰۰ – ۱۰۰٬۰۰۰ سخنور
کمتر از ۲۵٬۰۰۰ سخنور / هیچ | |
زبان فارسی از زبان کُهنتر پارسی میانه (یا پهلوی) آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفتهاست. این دو زبان برخاسته از ناحیهٔ باستانی پارس (استان کرمان و فارس و بوشهر و جنوب یزد امروزی در جنوب ایران) هستند. پارسی باستان زبان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و نوادهٔ آن، پارسی میانه، بهعنوان زبان رسمی و دینی شاهنشاهی ساسانی درآمد که در این دوران در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش بسیاری یافت؛ به گونهای که در خراسان جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سُغدیزبانان در خوارزم و فرارود نیز فارسیزبان شدند. گویشی از پارسی میانه که با گذشتِ زمان فارسی دری نام گرفت، پس از اسلام به عنوان گویش معیار نوشتاری در خراسان پا گرفت و در سراسر ایران گسترده شد. گویشهای دیگر پارسی باستان و پارسی میانه مانند مازندرانی در طبرستان، گیلکی در شمال شرقی جبال، بلوچی در مکران جنوب سیستان، آذری در آذربایجان و قفقاز، لری در لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری، و خوزی در خوزستان پا گرفتند که همراه با دری نزدیک به یکدیگرند.
فارسی دری، در طولِ تاریخ، زبانِ فرهنگی و ارجمند امپراتوریهای پرشماری در آسیای غربی، میانه و جنوبی بودهاست. این زبان تأثیرات بزرگی را بر زبانهای همسایه خویش، از جمله دیگر زبانهای ایرانی، زبانهای ترکی (به ویژه ازبکی و آذربایجانی)، ارمنی، گرجی و زبانهای هندوآریایی (به ویژه اردو) گذاشتهاست. فارسی بر عربی نیز تأثیر گذاشته و از آن تأثیر پذیرفتهاست. این زبان حتی در میان کسانی که گویشور بومی آن نبودهاند، همانند ترکان عثمانی در امپراتوری عثمانی یا پشتونها در افغانستان، و هند در دوره گورکانیان برای دورانی زبان رسمی دیوانسالاری بودهاست.
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که باستانی و دارای ادبیات پرباری باشد و همچنین در واپسین هزارهٔ زندگانی خود دچار دگرگونیهای اندکی شده باشد. فارسی از نظر آثار ادبی و شمار و گوناگونی واژگان و همچنین ضربالمثلها یکی از غنیترین و پرمایهترین زبانهای جهان است. از شناختهشدهترین آثار ادبیات فارسی میتوان شاهنامه فردوسی، آثار مولوی، رباعیات خیام، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، منطقالطیر عطار نیشابوری و گلستان و بوستان سعدی را نام برد.
بر پایهٔ برآوردها، ۷۰ میلیون تن در ایران، ۲۵ میلیون تن در افغانستان، ۹ میلیون تن در تاجیکستان و میان ۱۰ تا ۱۲ میلیون تن در ازبکستان به زبان فارسی دری گفتگو میکنند. فارسی همچنین در بحرین، عراق، پاکستان، کویت، امارات متحده عربی، قطر، روسیه، جمهوری آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان، چین و هند نیز دارای گویشور بومی است. با توجه به رسمی بودن فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران دیگر زبانها بِدان در کنار زبان بومی خود، رویهمرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را بیش از ۱۲۰ میلیون تن برآورد کرد. فارسی همچنین هشتمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.
نام
زبان فارسی نو، در درازای تاریخ و در پهنههای گوناگون جغرافیایی، نامهای گوناگونی داشته و دارد. این زبان در ایران به نام «پارسی» و رسماً «فارسی»،[۱۱] در افغانستان به نام فارسی و رسماً «دری»[۱۶] و در تاجیکستان و ازبکستان نیز رسماً به نام «تاجیکی» (Тоҷикӣ)[۱۷] مشهور است. این زبان در بحرین و دیگر کشورهای پیرامون خلیج فارس نیز «عجمی» و همچنین فارسی نام دارد.[۱۸] در عثمانی و هند نیز این زبان فارسی نامیده میشد.[۱۹]
از نظر ریشهشناسی، واژهٔ فارسی معرب پارسی است که در نتیجه نبود حرف «پ» در دستگاه واجی عربی بدین شکل درآمده است.[۲۰] واژه پارسی از واژه کهنتر پارسیگ (𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩𐭪) در پارسی میانه آمده که حاصل افزودن پسوند صفتساز ـیگ به واژه «پارس» و به معنای «[زبانِ] منسوب به پارس» است. در پارسی باستان نیز نام این زبان پارسَه (𐎱𐎠𐎼𐎿) یا آریَه (𐎠𐎼𐎹) بود.[۲۱][۲۲][۲۳]
در سایر زبانها
در بیشتر زبانهای ایرانی از فارسی و مشتقات آن برای اشاره به فارسی استفاده میشود؛ استثناهای مهم پشتو و آسی هستند که به ترتیب از پاړسی و (Persaynag) Персайнаг استفاده میکنند. در بیشتر زبانهای جهان اسلام و شبهقارهٔ هند نیز به پیروی از عربی مشتقات واژهٔ فارسی رایج است. در عربی کلاسیک، بهویژه در سدههای نخست دورهٔ اسلامی، به فارسی «لسان العجم» (زبان عجم) میگفتند.[۲۴]
نام فارسی در زبانهای غربی از واژهٔ یونانی (Persís) Περσίς آمدهاست.[۲۵] این واژه یونانیشدهٔ واژهٔ پارسَه در پارسی باستان است که در فارسی امروزی پارس تلفظ میشود.[۲۶] در بیشتر زبانهای اسلاوی و برخی از زبانهای ژرمنی و ترکی (همانند روسی: Персидский، آلمانی: Persische، قزاقی: Парсы) نام فارسی مستقیماً از واژهٔ یونانی آمدهاست. در دیگر زبانها (همانند ایتالیایی: persiana، انگلیسی: Persian، صربی: персијски) نام فارسی مشتقی از صفت لاتین Persiānus است که از اسم Persia مشتق میشود که به همان Περσίς یونانی بازمیگردد.
دستهبندی
فارسی از گروه جنوبِ غربی شاخهٔ غربی زبانهای ایرانی است که خود زیرگروه هندوایرانی خانوادهٔ هندواروپایی بهشمار میرود. هفتاد درصد واژگان فارسی از زبان عربی وام گرفته شده.[۲۷] تاتی قفقاز از نظر تباری نزدیکترین زبان به فارسی (یا گویشی از آن[۲۸][۲۹]) بهشمار میرود. پس از آن دیگر زبانهای گروه جنوب غربی، یعنی لری، اچمی، بشاگردی و گویشهای استان فارس، نزدیکترینها به فارسی هستند.[۳۰] میزان شباهت واژگانی گویشهای زبان لری به فارسی در لری شمالی ۸۰٪ (با لهجهٔ خرمآبادی ۸۵٪)،[۳۱] بختیاری ۷۶٪[۳۲] و لری جنوبی ۷۵٪ (با گویش بوشهری فارسی ۸۰٪)[۳۳] است. میزان این شباهت میان فارسی و لکی نیز ۷۰٪ برآورد شدهاست.[۳۴]
زبانهای شمال غربی ایرانی شامل کردی، بلوچی، مازندرانی، گیلکی، تالشی، تاتی، زازاکی، گورانی و گویشهای مرکز ایران میشوند. دیگر زیرگروه زبانهای ایرانی، زبانهای ایرانی شرقی، شامل زبانهای آسی، پشتو و پامیری و زبانهای مردهٔ اوستایی، سُغدی، خوارزمی، سَکایی و باختری میشوند.[۳۰] اتنولوگ شمار زبانهای ایرانی را ۸۵ عدد برآورد میکند[۳۵] که از این میان فارسی در ایران، افغانستان، تاجیکستان و داغستان (به عنوان تاتی)، پشتو در افغانستان و کردی در عراق از وضعیت رسمی برخوردارند.[۳۶] فارسی همچنین پر گویشورترین زبان ایرانی است و پس از آن پشتو، کردی و بلوچی قرار دارند.[۳۷]
زبانهای هندوایرانی علاوه بر زیرگروه ایرانی شامل خانوادههای هندوآریایی و نورستانی میشوند که زبانهای هندوستانی (هندی-اردو)، بنگالی، پنجابی و مراتی از شناختهشدهترین و پر گویشورترین آنها بهشمار میروند.[۳۸] خانوادهٔ بزرگ زبانهای هندواروپایی افزون بر زبانهای هندوایرانی شامل خانوادهٔ زبانهای ژرمنی، رومی، بالتواسلاوی، سلتی و همچنین زبانهای منفرد ارمنی، یونانی و آلبانیایی میشوند. انگلیسی، آلمانی، هلندی و سوئدی از مهمترین زبانهای ژرمنی؛ اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی و پرتغالی از معروفترین زبانهای رومی؛ روسی، لهستانی، بلغاری، صربی و لیتوانیایی از مهمترین زبانهای بالتواسلاوی و ایرلندی، گیلیک اسکاتلندی و ولزی سه زبان شناختهشدهٔ سلتی هستند. چندین زبان مرده از جمله تخاری، هیتی، لووی و لیدیایی نیز عضوی از این خانواده بودهاند که هزاران سال پیش از میان رفتهاند و صرفاً از آنها آثار نوشتاری برجای ماندهاست.[۳۹]
بیشتر زبانهای بومی اروپا و غرب و جنوب آسیا از این خانواده هستند که شماری از آنها، بهویژه انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی و پرتغالی، در نتیجهٔ استعمار در سراسر نیمکرهٔ غربی و اقیانوسیه و بخشهایی از آفریقا نیز گسترده شدهاند. طبق برآورد اتنولوگ این خانواده دارای ۴۴۵ زبان زنده و ۳٫۲ میلیارد گویشور در سراسر جهان و از نظر شمار گویشوران بزرگترین خانوادهٔ زبانی جهان است. بیش از دو سوم این زبانها به شاخهٔ هندوایرانی تعلق دارند.[۴۰]
پیشینه
زبانهای ایرانی معمولاً به سه دورهٔ باستان، میانه و نوین تقسیم میشوند. این دورهها با دورههای تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دورهٔ باستان مربوط به زمان شاهنشاهی هخامنشی، دورهٔ میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دورهٔ نوین مربوط به زمان ورود اسلام به ایران تا به امروز است.[۴۱] طبق اسناد موجود، زبان فارسی «تنها زبان ایرانی» است[۴۲] که میان سه دورهٔ آن روابط زبانی نزدیکی برقرار است و به همین ترتیب پارسی باستان، میانه و نو همگی نمایانگر[۴۲][۴۳] یک زبان هستند که همان فارسی است؛ به این معنی که فارسی نو نوادهٔ مستقیم پارسی میانه و باستان است؛ در حالی که ایجاد روابط نزدیک ژنتیکی میان دیگر زبانهای میانه و نوین ایرانی دشوار است. برای نمونه زبان امروزی یغنابی به همان گروه گویشی سغدی تعلق دارد، اما نوادهٔ مستقیم این زبان نیست. بلخی نیز ممکن است به یدغه و مونجانی نوین نزدیک باشد؛ اما نیای مستقیم آن دو بهشمار نمیرود. میان زبان نوین وخی و ختنی کهن نیز همین رابطه بر قرار است.[۴۳]
پارسی باستان
«پارسی باستان» در زمان دودمان هخامنشی سخن گفته میشدهاست.[۴۴] کهنترین متن نوشتهشده به آن مربوط به سنگنبشتهٔ بیستون است که به زمان داریوش بزرگ (فرمانروایی در ۵۲۲–۴۸۶ پ. م) بازمیگردد.[۴۵] آثار نوشته شده به پارسی باستان در ایران، رومانی (گرله)،[۴۶][۴۷][۴۸] ارمنستان، بحرین، عراق، ترکیه و مصر امروزی یافت شدهاند.[۴۹][۵۰] پارسی باستان یکی از کهنترین زبانهای هندواروپایی است که از آن آثار نوشتاری بر جای ماندهاست.[۵۱] خط پارسی باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، چندان در میان تودهها رایج نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.[۵۲] پارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدیِ «فارسی» بود.[۵۳][۵۴]
با توجه به فرضیات خاص تاریخی در مورد تاریخ اولیه و منشأ پارسیان باستان در جنوب غرب ایران (که هخامنشیان از آن جا برخاستند)، پارسی باستان در اصل توسط قبیلهای به نام پارسواش صحبت میشد که در هزارهٔ نخست پیش از میلاد به ایران وارد شدند و در ناحیهای که امروزه فارس خوانده میشود، سکنی گزیدند. زبان آنها، پارسی باستان، به زبان رسمی شاهان هخامنشی تبدیل شد.[۵۱] نوشتههای آشوری، که در واقع به نظر میرسد دربرگیرندهٔ نخستین شواهد حضور ایرانیان باستان در فلات ایران باشند، گاهشناسی خوبی ارائه میدهند، اما فقط نشانگر جایگاه جغرافیایی تقریبی آنچه امروزه پارسی باستان میخوانیم، هستند. در نوشتههای شلمنسر سوم مربوط به سدهٔ نهم پیش از میلاد که در پیرامون دریاچهٔ ارومیه یافت شدهاند، برای نخستین بار از پارسواش (در کنار ماتای، احتمالاً مادها) یاد شدهاست.[۵۵] هویت دقیق پارسواش بهطور قطعی مشخص نیست، اما از نظر زبانشناسی، این واژه با واژهٔ پارسی باستان پارسَه مطابقت دارد که آن نیز مستقیماً از واژهٔ کهنتر *پارسوا میآید.[۵۵] همچنین از آنجا که پارسی باستان دربرگیرندهٔ واژگانی از دیگر زبان منقرضشدهٔ ایرانی، مادی، است، به گفتهٔ پرودس شروو ممکن است پارسی باستان پیش از پایهگذاری امپراتوری هخامنشی و در نیمهٔ نخست هزارهٔ نخست پیش از میلاد نیز صحبت میشدهاست.[۵۱]
علاوه بر پارسی باستان، سه گویش ایرانی باستان دیگر شناختهشدهاند: مادی، سکایی و اوستایی. از دو زبانِ مادی و سکایی، که اولی در غرب ایران و منطقهٔ فرمانروایی ماد و دومی در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، ازجمله میان اقوام پارت و ساکنان سُغد رایج بوده، تنها واژگان و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست؛ اما از زبانهای اوستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است.[۵۶] اوستایی زبان دینی مزدیسنا است.[۵۷]
پارسی میانه
دارم اندرزی از دانایان | dārom andarz-ē az dānāgān | |
از گفتهٔ پیشینیان | az guft-ī pēšēnīgān | |
به شما بگزارم | ō šmāh bē wizārom | |
به راستی اندر جهان | pad rāstīh andar gēhān | |
اگر این از من پذیرید | agar ēn az man padīrēd | |
بوَد سودِ دو جهان | bavēd sūd-ī dō gēhān |
، شعر اندرز دانایان به مزدیسنان به پارسی میانه و برگردان آن به فارسی نو
«پارسی میانه» از سدهٔ سوم پیش از میلاد تا سدهٔ هفتم پس از میلاد در ایرانزمین رایج بودهاست. دستور زبان فارسی در دورهٔ میانه سادهتر از دورهٔ باستان ولی پیچیدهتر از فارسی نو رایج در دورهٔ اسلامی بودهاست؛ برای نمونه ساختار مثنی و جنس دستوری که در پارسی باستان رایج بودند، در این زبان ناپدید شدند.[۵۸][۵۹] زبان فارسی امروزی و پارسی میانه چه از دید واژگانی و چه از دید دستوری همانندیهای بسیاری دارند. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه رخ دادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که پارسی میانه را به فارسی نو تبدیل کردهاست.[نیازمند منبع]
اگرچه دورهٔ میانه زبانهای ایرانی بهطور رسمی با سقوط امپراتوری هخامنشی آغاز میشود، دورهٔ گذار پارسی باستان به میانه احتمالاً پیش از سدهٔ چهارِ پیش از میلاد آغاز شده بود. با این حال، پارسی میانه در واقع تا ۶۰۰ سال بعد که در کتیبههای دوران ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) پدیدار میشود، در جایی ظاهر نشدهاست، بنابراین هر نوع زبانی مربوط به زمانی پیش از این تاریخ را با هیچ درجه اطمینانی نمیتوان توصیف کرد. افزون بر این، پارسی میانه به عنوان یک زبان ادبی برای نخستین بار در سدهٔ ششم تا هفتم میلادی پدیدار شد. از سدهٔ هشتم به بعد، روند تغییر تدریجی پارسی میانه به فارسی نو آغاز شد و گونهٔ دوران میانه تنها در مزدیسنا به حیات خود ادامه داد.[نیازمند منبع]
پارسی میانه را گونهٔ پسین پارسی باستان میدانند.[۶۰] نام بومی پارسی میانه پارسیگ یا پارسیک بود که از نام منطقه «پارس» آمده که همان پارسه پارسی باستان و فارس فارسی نو است. پس از فروپاشی دولت ساسانی، پارسیک منحصراً به پارسی (میانه یا نو) که به خط عربی نوشته شده بود، اطلاق میشد.[نیازمند منبع] از سدهٔ نهم به بعد، که پارسی میانه در آستانهٔ تبدیل شدن به فارسی نوین بود، گونهٔ کهنتر زبان به اشتباه پهلوی نامیده شد که در واقع یکی از سامانههای نوشتاری بود که از آن برای نوشتن پارسی میانه و دیگر زبانهای میانه ایرانی استفاده میشد. این سامانهٔ نوشتاری را ساسانیان از اشکانیان آموخته بودند. ابن مقفع در سدهٔ هشتم میان پهلوی و پارسی تمایز قائل میشد اما این تفکیک در گزارشهای عربی پس از آن تاریخ مشهود نیست.[نیازمند منبع]
گرنوت ویندفور فارسی نو را حاصل تحول پارسی میانه و باستان میداند[۶۱] اما میگوید که هیچ یک از گویشهای شناختهشدهٔ پارسی میانه نیای مستقیم فارسی نو نیستند.[۶۲][۶۳] لودویگ پاول در این زمینه میگوید: «زبان شاهنامه را باید یکی از مصادیق توسعهٔ مداوم تاریخی پارسی میانه به فارسی نو دانست.»[۶۴]
فارسی نو
«فارسی نو» یا «فارسی نوین» واپسین گونهٔ زبان فارسی بهشمار میرود. این گونه در سدههای هشتم و نهم میلادی در زمان حکومت عباسیان جایگزین فارسی میانه شد.[۶۵] فارسی نو به سه دوره آغازین، کلاسیک و امروزی بخشپذیر است. میان این دورهها برخلاف پارسی باستان و میانه، هیچ مرز زبانشناسانه مشخصی وجود ندارد و تعریف آنها تلویحاً بر اساس گفتههای ژیلبر لازار است که اسناد فارسی سده سیزده میلادی به بعد را فاقد ویژگیهای گویشی میداند و شکلگیری فارسی معیار همگن را کمابیش به این دوره منتسب میکند.[۶۶]
فارسی نو آغازین
با زوال عباسیان، زندگی ملی ایرانیان دوباره برقرار شد و ایرانیان پایههای نوزایی را در زبان خود بنا نهادند. فارسی نو به عنوان یک زبان مستقل برای نخستین بار در بلخ از طریق اقتباس از گونه گفتاری پارسی میانه دربار ساسانی به نام پارسی دری پدیدار شد. گهواره نوزایی ادبی فارسی در شرق ایران بزرگ در خراسان و فرارود (افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان امروزی) بود.[۶۷] بنابراین واژگان فارسی نو به شدت از زبانهای ایرانی شرقی، به ویژه سغدی، تأثیر پذیرفت.[۶۸]
چیرگی فارسی نو در زمان فرمانروایی سه دودمان ایرانیتبار طاهریان (۸۲۰–۸۷۲)، صفاریان (۸۶۰–۹۰۳) و سامانیان (۸۷۴–۹۹۹) رخ داد.[۶۷] گفته میشود که ابوالعباس مروزی نخستین آوازهخوانی بود که به زبان فارسی نو آواز خواند و پس از او اشعار حنظله بادغیسی از معروفترین اشعار در میان فارسیزبانان بودهاست.[۶۹] فارسی نو آغازین برای گویشوران فارسی امروزی تا حد زیادی قابل درک است، زیرا نحو و تا حدودی واژگانش تاکنون نسبتاً پایدار ماندهاند.[۷۰]
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسیزبان ادبی این جوامع گردید.[۷۱]
نخستین شعرها به زبان فارسی نو در افغانستان امروزی پدیدار شدند.[۷۲] نخستین شاعر بزرگ فارسیزبان رودکی بود. او در قرن دهم میلادی در زمان اوج قدرت سامانیان شکوفا شد. اگرچه شعر کمی از او حفظ شدهاست، هنوز به عنوان یک شاعر درباری، نوازنده و خواننده برجسته مشهور است. از جمله آثار گمشده او حکایتهای تبدیل به نظمشده کلیله و دمنه است.[۷۳]
گسترش جغرافیایی فارسی از سده یازدهم به بعد آغاز شد و از آن زمان به عنوان واسطهٔ آشنایی ترکان آسیای میانه با اسلام و فرهنگ شهرنشینی درآمد. فارسی نو بهطور گستردهای به عنوان یک زبان میانجی فرامنطقهای مورد استفاده قرار گرفت که به دلیل ساختار ریختشناختی نسبتاً ساده آن بسیار مناسب این کار بود و این وضعیت حداقل تا قرن نوزدهم ادامه داشت.[۶۵] در اواخر قرون وسطی، زبانهای ادبی اسلامی جدیدی بر اساس الگوی فارسی ایجاد شدند که از آنها میتوان ترکی عثمانی، جغتایی، دوبهاشی و اردو را نام برد که به عنوان «زبانهای دختر ساختاری» فارسی در نظر گرفته میشوند.[۶۵]
فارسی کلاسیک
«فارسی کلاسیک» آزادانه به زبان معیار ایران در قرون وسطی اشاره دارد که در ادبیات فارسی به کار گرفته میشد. این زبان، زبان سدههای ۱۰ تا ۱۲ است که به عنوان زبان ادبی و میانجی در زمان فرمانروایی دودمانهای «ایرانیشده» ترک و مغول در سدههای ۱۲ تا ۱۵ و دودمانهای ایرانی از سده ۱۶ تا ۱۹ استفاده میشد.[۷۴]
گرچه فارسی در این دوره از نظر معیارسازی به پیشرفتهایی دست یافت، هنوز هم یک زبان واحد معیار بهشمار نمیرفت. فارسی این دوره را میتوان دارای چند گویش معیار موقت یا «سبک» دانست که نویسندگان کلاسیکی همچون فردوسی، سعدی و حافظ تنظیم کرده بودند.[۶۶] در سبکشناسی، فارسی را دارای سه سبک اصلی خراسانی (شیوهٔ شاعران خراسان و فرارود مربوط به سدهٔ چهارم تا میانههای سدهٔ ششم هجری) عراقی (شیوهٔ شاعران عراق عجم و آذربایجان مربوط به اواخر سدهٔ ششم تا سده نهم هجری) و هندی (شیوهٔ شاعران هندوستان از سدهٔ نهم هجری به بعد) میدانند.[۷۶] بازگشت ادبی نیز به سبک دوره قاجار به بعد (اواخر سدهٔ دوازدهم) فارسی اشاره دارد که شاعران سبک هندی را کنار گذاشتند و دوباره به سبکهای کهنتر، به ویژه عراقی، رو آوردند.[۷۶]
فارسی در این دوره به زبان میانجی ایران بزرگ و بیشتر شبهقاره هند تبدیل شد. این زبان همچنین زبان رسمی و فرهنگی دودمانهای اسلامی، از جمله سامانیان، آل بویه، طاهریان، زیاریان، گورکانیان، تیموریان، غزنویان، آل افراسیاب، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، سلجوقیان روم، سلطاننشین دهلی، شروانشاهان، صفویان، افشاریان، زندیان، قاجاریان، خانات بخارا، خانات خوقند، امارت بخارا، خانات خیوه، عثمانیان و بیشتر نوادگان مغولان هند همچون نظام حیدرآباد بود. فارسی تنها زبان هندواروپایی بود که مارکو پولو در دربار قوبلای خان و در سفرش در چین آن را میدانست و از آن استفاده میکرد.[۷۷]
فارسی امروزی
عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و پیش از آن متفاوت است و بهویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دورهٔ نوین در زبان فارسی بهوجود آمدهاست که گرایش عملیتری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیدهٔ عربی دارد.[۷۹]
در فرهنگستان نخست زبان فارسی برای حدود ۲ هزار واژهٔ بیگانه معادلیابی انجام شد.[۸۰] فرهنگستان دوم که در سال ۱۳۴۷ تأسیس شد، تا ۱۳۵۱ خورشیدی در مجموع ۶٬۶۶۵ واژهٔ نو در برابر واژههای بیگانه پیشنهاد کرد.[۸۰] فرهنگستان سوم در سال ۱۳۶۸ تأسیس شد که فعالیت آن تاکنون ادامه داشته و تا مرداد ۱۳۹۸ برای ۴۵ هزار واژهٔ بیگانه معادلیابی کردهاست.[۸۰] غلامعلی حداد عادل در سال ۱۳۹۸ شمار واژگان معادلیابیشدهٔ مصوب فرهنگستان را بیش از ۶۰ هزار اعلام کرد.[۸۱]
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد. انگلیسیها، با استعمار هند، فارسی از آن سرزمین زدودند و آن را با انگلیسی جایگزین کردند. در پی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان ازسوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار گرفتند.[۸۲]
با این حال، زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی هنوز در درهٔ فَرغانه و مناطق شرقِ تاشکند رواج دارد.[۸۳] در افغانستان نیز سیاستهای شاهانِ پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل بهعنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی همچنان زبان میانجیِ اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[۸۲]
گسترهٔ جغرافیایی
فارسی بیش از ۷۸ میلیون گویشور بومی در سراسر جهان دارد[۷] که این تعداد با در نظر گرفتن گویشوران زبان دوم به ۱۲۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر میرسد.[۸][۹] فارسی در ۲۹ کشور در جهان گفتگو میشود و از این نظر در رتبه ششم جهان قرار دارد.[۸۴][۱۰]
فارسی زبان رسمی کشورهای ایران،[۸۵] افغانستان[۸۶] و تاجیکستان[۸۷] است. شمار فارسیزبانان ازبکستان نیز طبق آمار رسمی کشور بیش از ۱٫۵ میلیون نفر (۴٬۸٪) اعلام شدهاست، اما آمارهای مستقل شمار آنان را تا ۱۰ میلیون نفر (۳۰٪) برآورد کردهاند.[۸۸][۸۹][۹۰] جوامع بومی فارسیزبان در کشورهای بحرین،[۹۱][۹۲] عراق،[۹۳] پاکستان،[۹۴] کویت،[۹۵] امارات متحده عربی،[۹۶] قطر،[۹۷] روسیه،[۹۸][۹۹] جمهوری آذربایجان،[۶] قرقیزستان،[۱۰۰] قزاقستان،[۱۰۱] ترکمنستان،[۱۰۲] چین[۱۰۳] و هند[۱۰۴] نیز یافت میشوند.
فارسی به واسطه افزایش مهاجرتها در قرن اخیر به کشورهای دیگر نیز راه یافتهاست.[۱۰۵] بزرگترین جوامع غیربومی فارسیزبان در ایالات متحده، روسیه، ترکیه، امارات، عراق، کانادا، استرالیا، آلمان، بریتانیا و سوئد ساکن هستند. این زبان همچنین در مدارس کشورهای آلمان، صربستان، لهستان، لبنان، ارمنستان، قرقیزستان، قزاقستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان به عنوان زبان دوم خارجی آموزش داده میشود.[۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰]
به عنوان زبان رسمی
ایران
ایران بزرگترین کشور فارسیزبان جهان است.[۱۰۵] اتنولوگ جمعیت فارسیزبانان ایران در سال ۲۰۱۹ را ۷۰٬۴۰۰٬۰۰۰ نفر میداند که ۵۲٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر از آنها گویشور بومی این زبان هستند.[۱۱۱][۸۵] بر پایهٔ نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵ مرکز آمار ایران دربارهٔ ترکیب و چیدمان قومی و تباری مردم ایران، جمعیت و آمار فارسیزبانها نزدیک ۷۳ تا ۷۵ درصد جمعیت ایران است. این آمار نشان میدهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم به «فارسی» سخن میگویند و ۸۶ درصد از آنها تنها فارسی را میدانند.[۱۱۲]
طی پژوهشی که به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۹۱ انجام شد، فارسیزبانان بیشینه جمعیت را در ۱۳ استان تهران، البرز، اصفهان، یزد، سمنان، قم، بوشهر، فارس، مرکزی، خراسان رضوی، کرمان، هرمزگان و خراسان جنوبی میسازند و در ۷ استان خوزستان، قزوین، چهارمحال و بختیاری، همدان، گلستان، خراسان شمالی و سیستان و بلوچستان نیز اقلیت قابل توجهی بهشمار میروند.[۱۱۳]
تهران بزرگترین شهر فارسیزبان جهان است[۱۱۴] و ۹۸ درصد تهرانیها به زبان فارسی تسلط دارند.[۱۱۵] از ۱۰ شهر بزرگ و پرجمعیت فارسیزبان جهان، ۸ شهر تهران، مشهد، اصفهان، کرج، شیراز، قم، اهواز و همدان در ایران قرار دارند و تنها شهرهای کابل و دوشنبه در خارج از این کشور واقع شدهاند.[۱۱۶][۱۱۷]
افغانستان
فارسی رایجترین زبان در افغانستان و زبان مادری بیش از ۱۶ میلیون نفر (۴۸–۵۲٪) از مردم این کشور است.[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰] به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود، در کل بیش از ۲۵ میلیون نفر یا ۸۰٪ از باشندگان این کشور بدان تسلط دارند.[۱۲۱] تاجیکها، هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند.[۱۲۲]
بیشتر فارسیزبانان افغانستان در شمال، شرق، غرب و مرکز کشور زندگی میکنند. فارسی زبان بیشینه مردم ولایتهای بدخشان، تخار، کاپیسا، بلخ، جوزجان، پروان، کابل، بغلان، پنجشیر، کندز، سمنگان، بامیان، سرپل، دایکندی، غزنی، بادغیس، غور، فراه و هرات بهشمار میرود. اقلیتهای بزرگ فارسیزبان نیز در ولایتهای لغمان، ننگرهار، پکتیا، پکتیکا، اروزگان، جوزجان، قندهار، فاریاب، زابل، کنر، نیمروز، هلمند، لوگر و میدان وردک این کشور یافت میشوند.[۱۲۳]
فارسی در کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است. در سال ۱۳۴۳ خورشیدی برای ایجاد هویت ملی مستقل از ایرانیان، نام زبان «فارسی» در قانون اساسی افغانستان به «دری» تغییر یافت.[۱۲۴] با این وجود بیشتر فارسیزبانان این کشور هنوز هم نام زبان خویش را فارسی خوانده و بهکارگیری نام دری را حاصل تلاش پشتونها برای دور کردن آنها از جهان فارسیزبان میدانند.[۱۲۵]
تاجیکستان
فارسی زبان ملی و رسمی تاجیکستان است که به الفبای سیریلیک تاجیکی نوشته میشود. فارسی زبان مادری نزدیک به ۷٫۵ میلیون نفر یا ۸۴٫۳٪ از شهروندان این کشور است.[۱۲۶][۱۲۷] شهرهای بزرگ تاجیکستان شامل دوشنبه (پایتخت)، خجند، کولاب، پنجکنت، باختر، خاروغ و استروشن همگی فارسیزبانند.[۱۲۸]
فارسی در تاجیکستان تا دههٔ ۱۹۲۰ میلادی همانند سایر کشورهای فارسیزبان به الفبای فارسی نوشته میشد. پس از رخداد انقلاب اکتبر در تاجیکستان گونهای از الفبای لاتین برای نوشتن فارسی معرفی شد که در آوریل ۱۹۲۸، رسماً جای خط فارسی را گرفت.[۱۲۹] الفبای سیریلیک تاجیکی نیز در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان رواج یافت و جایگزین الفبای پیشین لاتین شد. پس از سال ۱۹۳۹ میلادی، انتشار آثار به خط فارسی ممنوع اعلام شد.[۱۳۰]
در سال ۱۹۸۹ میلادی، با رشد ملیگرایی در میان تاجیکها، قانونی تصویب شد که طبق آن «فارسی تاجیکی» بهعنوان زبان رسمی تاجیکستان اعلام شد. قانون یادشده افزون بر این، تاجیکی را برابر با فارسی در نظر گرفت و خواستار بازگشت دوباره به الفبای فارسی شد.[۱۳۱][۱۳۲] در سال ۱۹۹۹ میلادی، واژهٔ «فارسی» از عنوان رسمی زبان کشور تاجیکستان حذف شد و زبان رسمی این کشور «تاجیکی» نام گرفت.[۱۳۳]
به عنوان زبان غیررسمی
ازبکستان
بر پایه آمار رسمی ازبکستان تاجیکها ۵٪ از جمعیت کل این کشور را شامل میشوند. اما آمارهای غیررسمی شمار تاجیکان این کشور را میان ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر[۸۹][۱۳۴][۱۳۵] یا ۳۰ تا ۴۰ درصد از جمعیت کل کشور[۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸] برآورد میکند. فارسیزبانان در تاجیکستان بیشتر در دو شهر سمرقند و بخارا و ولایت سرخاندریا سکونت دارند؛ هرچند در دیگر مناطق ولایتهای سمرقند و بخارا و همچنین ولایتهای قشقهدریا، نمنگان، فرغانه و سیردریا نیز بهطور پراکنده یافت میشوند. ریچارد فولتس در برآوردی در سال ۱۹۹۶ زبان ۷۰٪ از اهالی سمرقند و ۹۰٪ از اهالی بخارا را فارسی اعلام کردهاست.[۱۳۹][۱۴۰]
افزون بر سمرقند و بخارا، گروههای بزرگ فارسیزبان در کاسانسای، چوست، رشتان و ساخ در دره فرغانه، همچنین بورچملا، آهنگران و باغستان در ولایت تاشکند و افزون بر آن شهرسبز، ترمذ، نخشب، نوایی، کتاب و درههای رودهای کافرنهان و چغانرود میزیند.[۱۴۱][۱۳۸][۸۹]
پاکستان
امروزه پاکستان در کنار ازبکستان، یکی از بزرگترین جوامع اقلیت فارسیزبان دنیا را در خود جای دادهاست. شمار فارسیزبانان این کشور میان یک[۱۴۲][۱۴۳] تا دو میلیون نفر[۱۰۵][۱۴۴] برآورد میشود. این فارسیزبانان، بیشتر پاکستانیهای بومی فارسیزبان هستند، نه مهاجران فارسیزبان.[۱۰۵] در پی جنگهای افغانستان نیز گروههایی از پناهندگان افغانستانی نیز به پاکستان مهاجرت کرده که برخی از آنها فارسیزبانند.[۱۴۵] تا زمان رژیم نظامی ژنرال ضیاءالحق در پاکستان، زبان فارسی در تمامی مدارس دولتی این کشور، تا کلاس هشتم تدریس میشد[۱۴۶] اما آموزش رسمی زبان فارسی در زمان حکومت او در مدارس پاکستان کنار گذاشته شد.[۱۴۷]
امروزه بیشتر فارسیزبانان بومی پاکستان در پیشاور، کویته، کشمیر و گلگت میزیند.[۱۴۸] در پاکستان همچنین جامعهای از هزارههای بومی وجود دارد که بیشتر در ایالت بلوچستان و به ویژه کویته ساکنند.[۱۴۹] جمعیت هزارهها در سرشماری ۱۹۹۸ پاکستان برابر با ۱۵۰٬۰۰۰ اعلام شد.[۱۵۰]
حوزهٔ خلیج فارس
فارسی از دیرباز در کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس به عنوان یک زبان اقلیت رایج بودهاست. بحرین در بر گیرنده بزرگترین اقلیت فارسیزبان (از نطر نسبت) این کشورهاست و میان ۱۴۴[۱۵۱] تا ۲۲۰ هزار نفر (۱۴٪)[۱۵۲] از جمعیت این کشور فارسیزبان بومی هستند. فارسیزبانان پس از عربها دومین گروه قومی بزرگ بحرین هستند.[۱۵۳] افزون بر این، نام بسیاری از شهرها و مناطق بحرین، از جمله منامه، دارای ریشه فارسی است.[۱۵۴]
فارسی در عراق از گذشتههای دور حضور داشته و شمار فارسیزبانان این کشور در سال ۲۰۱۴ بیش از ۴۰۰ هزار نفر برآورد شدهاست.[۱۵۱] امارات متحده عربی نیز دارای ۳۰۳ هزار (۲۰۱۶)، قطر ۲۵۷ هزار (۲۰۱۶) و عمان ۶۴ هزار (۲۰۱۷) فارسیزبان است.[۱۵۱] فارسی در کویت نیز از ابتدای تأسیس آن به خصوص در ناحیه شرق شهر کویت دارای گویشور بودهاست.[۱۵۵]
قفقاز
تاتهای قفقاز تنها گروه فارسیزبان بومی قفقاز هستند[۱۵۶][۱۵۷] که در جمهوری آذربایجان و روسیه (جنوب داغستان) سکونت دارند. فارسیزبانان قفقاز در سال ۱۹۰۱ بیش از ۱۳۵٬۰۰۰ نفر جمعیت داشتهاند.[۱۵۸] امروزه با وجود چندین برابر شدن جمعیت منطقه قفقاز، گویش فارسی تاتی تنها ۲۳٬۰۰۰ گویشور دارد.[۱۵۹] این زبان در آذربایجان به نفع ترکی آذربایجانی به شدت در حال عقبنشینی است و از سوی یونسکو در فهرست زبانهای در خطر جای گرفتهاست.[۱۶۰] این گویش از فارسی در جمهوری خودمختار داغستان فدراسیون روسیه از وضعیت رسمی برخوردار است و در مدارس ابتدایی آموزش داده میشود.[۱۵۹]
جوامع مهاجر
جوامع مهاجر فارسیزبان در سرتاسر اروپا پراکندهاند اما بیشتر آنها در روسیه (حدود ۱ میلیون؛ عمدتاً تاجیک)،[۱۶۱] آلمان (۱۲۵ هزار)،[۱۶۲] بریتانیا (حدود ۹۰ هزار)،[۱۶۳] سوئد (۷۰ هزار)،[۱۶۴] فرانسه (۶۵ هزار)،[۱۶۵] و هلند (حدود ۳۰ هزار)[۱۶۶] میزیند.
شمار فارسیزبانان ایالات متحده آمریکا طبق نظرسنجی در سال ۲۰۱۷ برابر با ۴۲۰ هزار نفر اعلام شدهاست.[۱۶۷][۱۶۸] آمارهای غیررسمی شمار ایرانیان را تا دو میلیون نفر نیز برآورد کردهاند[۱۶۹][۱۷۰] که بخش اعظم آنها فارسیزبانند. کالیفرنیا در بر گیرنده بزرگترین جامعه فارسیزبان در خارج از آسیا است.[۱۷۰] در سال ۲۰۱۰، ۰٫۵۲٪ از جمعیت کالیفرنیا زبان خود را فارسی معرفی کردند و فارسی ششمین زبان پرگویشور این ایالت بهشمار میرفت.[۱۷۱] بیشتر فارسیزبانان کالیفرنیا در لس آنجلس، به ویژه منطقه وستوود که به تهرانجلس معروف است، میزیند. بیش از ۲۰۰ هزار افغانستانی در آمریکا حضور دارند[۱۷۲] که ۶۵٪ از آنها تاجیک هستند.[۱۷۳]
در سرشماری ۲۰۱۶ کانادا، شمار فارسیزبانان این کشور ۲۵۲٬۳۲۰ نفر اعلام شد.[۱۷۴] بیشتر فارسیزبانان در ریچموند هیل، تورنتو، شمال ونکوور، مونترآل و اتاوا ساکنند.[۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷] تورنتو با داشتن حدود ۱۲۰ هزار فارسیزبان،[۱۷۸] در بر گیرنده بزرگترین جامعه فارسیزبان کاناداست.[۱۷۹]
تقریباً همه فارسیزبانان اقیانوسیه در دو کشور استرالیا و نیوزیلند ساکنند. فارسیزبانان در سال ۲۰۱۶ بیش از ۱۱۰ هزار نفر از جمعیت استرالیا را میساختند.[۱۸۰] بیشینه فارسیزبانان در ایالتهای نیو ساوت ولز، ویکتوریا و کوئینزلند این کشور حضور دارند.[۱۸۱][۱۸۲] فارسیزبانان نیوزیلند در سرشماری سال ۲۰۱۸ دارای بیش از ۷٬۰۰۰ جمعیت بودند[۱۸۳] که بیشتر در آوکلند و پیرامون آن متمرکز بودند.[۱۸۴]
فارسی در آمریکای مرکزی و جنوبی دارای ۱۰۰ هزار و در سراسر قاره آفریقا دارای حدود ۲۵ هزار گویشور است.[۱۸۵]
گسترهٔ نفوذ
هندوستان
زبان فارسی بر شکلگیری زبانهای بسیاری در غرب آسیا، اروپا، آسیای میانه و جنوب آسیا تأثیر گذاشتهاست. در پی فتح جنوب آسیا به دست سلطان محمود، فارسی برای نخستین بار در این منطقه معرفی شد.[۱۸۶] بهطور کلی از همان روزهای نخستین دودمانهای ترک ایرانیشدهٔ آسیای میانه و افغانها عامل ورود فارسی به شبهقاره بودند.[۱۸۷] از زمان سلطان محمود تا پنج سده بعد و استعمار انگلیس، فارسی به گستردگی به عنوان زبان دوم در شبهقاره هند استفاده میشد. این زبان به عنوان زبان فرهنگی و آموزشی در چندین دربار اسلامی در شبهقاره برجسته شد و در اوایل دورهٔ امپراتوران گورکانی به عنوان تنها «زبان رسمی» به کار گرفته شد.[۱۸۸]
مهاجرت مسلمانان و به ویژه فارسیزبانان به بنگال پیش از پی فتح آن به دست محمد بن بختیار خلجی آغاز شده بود اما پس از آن گروه بسیار بزرگی از فارسیزبانان در بنگال ساکن شدند.[۱۸۹] دو موج مهاجرتی بزرگ دیگر نیز در زمان شاهی بنگاله و امپراتوری گورکانی رخ داد و این سرزمین شاهد هجوم دانشمندان، وکیلان، آموزگاران و روحانیان فارسیزبان بسیاری بود.[۱۹۰] در این دوران هزاران کتاب و نسخه خطی فارسی در بنگال منتشر شد. زمان فرمانروایی سلطان غیاثالدین اعظمشاه به عنوان «عصر طلایی ادبیات فارسی در بنگال» توصیف میشود. بزرگی این دوره با نامهنگاری و همکاری شخص سلطان با حافظ شیرازی مشخص میشود که در غزلی در دیوان حافظ نیز بر جای ماندهاست.[۱۹۱][الف ۱] یک گویش بنگالی به نام دوبهاشی (به معنای دوزبانه) بر اساس الگوی فارسی در میان مسلمانان بنگال پدیدار شد. دوبهاشی مورد پشتیبانی شاهان بنگاله که صرف نظر از دین، زبان نخست و پرکاربردترین زبان ادبی آنها فارسی بود، قرار گرفت و به رسمیت رسید.[۱۹۲]
در پی شکست شاهی هندو، فارسی کلاسیک به عنوان زبان درباری منطقه در سده دهم در زمان فرمانروایی غزنویان در مرز شمالغربی شبهقاره هند درآمد.[۱۹۳] با بهکارگیری فارسی توسط پنجابیها، این زبان در سدههای بعد در منطقه برتری یافت.[۱۹۳] فارسی تا سده نوزدهم نقش زبان درباری امپراتوریهای بسیاری را در پنجاب ایفا میکرد که واپسین آنها امپراتوری سیک بود که در سال ۱۸۴۹ توسط انگلیسیها از بین رفت.[۱۹۴][۱۹۵][۱۹۶]
از سال ۱۸۴۳، زبانهای انگلیسی و هندوستانی، به مرور، جایگزین فارسی شدند.[۱۹۷] شواهد تأثیر تاریخی فارسی در آنجا را میتوان در میزان تأثیر آن بر زبانهای شبهقاره هند دید. وامواژگان فارسی هنوز هم در برخی از زبانهای هندوآریایی، به ویژه اردو (یا همان هندوستانی)، پنجابی، کشمیری و سندی، یافت میشوند.[۱۹۸] جمعیت کوچکی از زرتشتیان ایرانی نیز در هند وجود دارند که ایرانی نامیده میشوند و در سده نوزدهم برای فرار از اعدامهای مذهبی در ایران قاجاری بدان جا پناه بردهاند. آنها نیز به گویشی از فارسی سخن میگویند.[۱۹۹]
آناتولی
سلجوقیان روم، که شاخهای از سلجوقیان بودند، زبان فارسی و هنر ایرانی را به آناتولی بردند.[۱۸۷] آنها فارسی را به عنوان زبان رسمی امپراتوری خویش برگزیدند.[۲۰۰] امپراتوری عثمانی، که تقریباً میتوان آنان را جانشینان نهایی سلجوقیان خواند، این سنت را ادامه دادند؛ فارسی زبان رسمی دربار و برای مدتی زبان رسمی امپراتوری بود.[۲۰۱] طبقه تحصیلکرده و اشراف امپراتوری عثمانی، از جمله سلیم یکم با وجود اینکه مخالف سرسخت ایران صفوی و شیعه بود، همگی به فارسی صحبت میکردند[۲۰۲] و فارسی یک زبان ادبی پرکاربرد در امپراتوری بهشمار میرفت.[۲۰۳] از آثار نخستین فارسی در عثمانی میتوان به هشت بهشت ادریس بدلیسی که در سال ۱۵۰۲ میلادی نوشته شد و دوره حکومت هشت فرمانروای نخست عثمانی را در بر میگرفت و همچنین سلیمنامه در تجلیل سلیم یکم، اشاره کرد.[۲۰۲] با گذشت چند سده، زبان ترکی عثمانی (که خود بسیار فارسیشده بود) به سمت زبان ادبی کاملاً پذیرفتهشدهای که قادر بود نیازهای علمی را برآورده کند، توسعه یافت.[۲۰۴] گرچه شمار وامواژگان فارسی و عربی آن گاه تا ۸۸٪ هم میرسید.[۲۰۴] در امپراتوری عثمانی، زبان فارسی برای دیپلماسی، شعر، تاریخنگاری و ادبیات مورد استفاده قرار میگرفت و در مدارس دولتی نیز آموزش داده میشد.[۲۰۵]
انجمن زبان ترکی استانبولی در سال ۱۹۳۲ در دوران مصطفی کمال آتاترک در پی بنیانگذاری ترکیه امروزی و تغییر خط، با هدف پژوهش در زبان ترکی استانبولی، بنیان نهاده شد. یکی از اهداف این سازمان تازهتاسیس، آغاز اصلاحات زبانی برای جایگزینی وامواژگان فارسی و عربی با برابرهای ترکی آنها بود. این سازمان با ممنوعیت استفاده از وامواژگان در مطبوعات، موفق به حذف چند صد کلمه خارجی از ترکی استانبولی شد.[۲۰۶] به دلیل این تغییرات ناگهانی، زبان پیران و جوانان در ترکیه از نظر نوع واژگان متفاوت است؛ نسلهایی که پیش از دهه ۱۹۴۰ زاده شدهاند از اصطلاحات کهنتر و با اصالت عربی یا فارسی استفاده میکنند و نسلهای جوانتر اصطلاحات نو را ترجیح میدهند. این تغییر به گونهای بود که سخنرانی خود آتاترک در پارلمان جدید در سال ۱۹۲۷ که به سبک عثمانی بود، برای ترکزبانان بعدی کاملاً بیگانه به نظر میرسید و لازم بود به ترکی نوین «ترجمه» شود. این ترجمه کردن سه بار، ابتدا در سال ۱۹۶۳، سپس در ۱۹۸۶ و اخیراً در سال ۱۹۹۵، انجام شدهاست.[۲۰۷] تا پیش از فارسیزدایی به دست آتاترک در ترکیه، در فرهنگ عثمانی و زبان ترکی نزدیک به ۵۰ هزار واژه فارسی وجود داشت.[۲۰۸]
بالکان
بالکان در گذشتهای نهچندان دور، مرز غربی زبان و ادبیات فارسی بودهاست. عثمانیان فارسی را به همراه اسلام به این مناطق وارد کردند و برخی از شهرها همانند سارایوو و موستار به مراکز شعر و ادب فارسی تبدیل شدند و شاعران فراوانی را در خود پرورش دادند. فرهیختگان و روشنفکران بالکانی نیز به دلیل اهمیت فارسی در دربار عثمانی آشنایی با فارسی را بر خود واجب میدیدند.[۲۰۹]
بوسنی و هرزگوین از نظر وضعیت فارسی در میان کشورهای بالکان از حالت ویژهای برخوردار است. بوسنیاییها نخستین ملت اروپایی بودند که اسلام آوردند و به دنبال آن به درگاه ورود فارسی به بالکان تبدیل شدند. از سده ۱۶ تا ۱۹ میلادی در سارایوو و موستار مراکز آموزش فارسی و حلقههای مثنویخوانی دایر بود. شعرهای شاعرانی همچون سعدی، حافظ و مولوی در برنامههای درسی مدارس و خانقاهها گنجانده میشد. آلبانی دیگر مرکز عمدهٔ زبان فارسی در بالکان است. نعیم فراشری، شاعر ملی آلبانی،[۲۱۰] بزرگترین شاعر پارسیگوی این کشور و دارای چندین اثر به فارسی است.[۲۰۹]
در سده نوزدهم و پس از ضعف حکومت عثمانی، جریان ملیگرایی با رهبری مسیحیان در بالکان شروع به فعالیت نمود و با چیرگی آنها، فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی در بالکان رو به زوال نهاد و از میان مردم رخت بربست و فقط محدود به دانشگاهها و مراکز شرقشناسی شد. با این حال امروزه صدها واژهٔ فارسی در زبانهای پرشمار بالکان از آن دوران به یادگار ماندهاست.[۲۰۹]
چین
فارسی از گذشتههای دور، به ویژه از دوره یوآن تا آغاز سده بیستم، در چین از نقش مهمی برخوردار بودهاست. تعامل ایران و چین از دوره ساسانی تداوم داشت و در هنگام ایجاد جاده ابریشم این روابط به اوج رسید. پس از پیدایش اسلام این روابط توسعه پیدا کرد. آثار فارسی فراوانی همانند منهاج الطلب نوشته محمد بن حکیم زینینی در چین نوشته شدهاند. با ایجاد دودمان مغولی یوآن، بسیاری از مسلمانان آسیای میانه و غربی به چین مهاجرت کردند که ایرانیها و فارسیزبانها بخش قابل توجهی از آنها بودند. به این ترتیب در این دوره فارسی به یکی از سه زبان رسمی و زبان اول مسلمانان چین تبدیل شد.[۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳][۲۱۴]
نامه گیوک خان، خاقان چین، به پاپ اینوسنت چهارم به فارسی بودهاست.[۲۱۵] ورود اسلام به چین توسط زبان فارسی بود و هنوز واژگان دینی، نمازها و جملات رسمی در ازدواج به زبان فارسی بیان میگردد. همچنین بسیاری از اصطلاحات اسلامی که در ایران به زبان عربی استفاده میشود، در چین به زبان فارسی بیان میگردد. در حوزه علمیههای سنتی در سین کیانگ، شاندونگ و شانشی زبان اصلی آموزش زبان فارسی بود و گسترش و کاربرد زبان فارسی در بین مسلمانان و غیر مسلمانان چینی مورد تحقیق بسیاری از محققان چینی قرار گرفتهاست.[۲۱۳]
جنوبشرق آسیا
روابط ایران با جهان مالایی از زمان پادشاهی پاسای برقرار بود.[۲۱۶] تا سده ۱۸ میلادی فارسی به عنوان زبان رسمی و دیپلماتیک در جهان مالایی مورد استفاده قرار میگرفت.[۲۱۶] استفاده از فارسی در جهان مالایی تنها به مسلمانان و همچنین غیرمسلمانان آن منطقه محدود نمیشد و این زبان حتی در مکاتبات بینالمللی نیز به کار گرفته میشد.[۲۱۶]
امروزه در زبان اندونزیایی بیش از ۳۵۰ واژهٔ فارسی وجود دارد.[۲۱۷] بر سنگ قبر سلطان ملک الصالح نخستین حاکم مسلمان سوماترا نیز اشعاری به فارسی نوشته شدهاست.[۲۱۷] بستانالسلاطین و تاجالسلاطین دو اثر مهم اندونزیایی هستند که از کتابهای فارسی برگرفته و به حکایتهای مالایی تبدیل شدهاند.[۲۱۷]
ارتباط ایران و تایلند از سده ۱۵ میلادی در دورهٔ صفویه بازمیگردد و حتی شهری از تایلند را به دلیل اینکه کشتیهای بسیاری پهلو میگرفت، «ناو» نام نهادند. امروزه در زبان تای نیز واژگان فارسی زیادی یافت میشود.[۲۱۸]
شرق آفریقا
آفریقای شرقی، به ویژه تانزانیا، سومالی و بخشهای جنوبی کنیا، از جمله مناطقی است که با وجود فاصله بسیار با ایران، طی چند سده گذشته تأثیری در خور توجه از زبان و ادبیات فارسی پذیرفته و تعداد نسبتاً زیادی از واژگان فارسی را در زبانهای بومی خود جای دادهاست.[۲۱۹] این تأثیر چنان است که کتیبهای به زبان فارسی در تونگونی در شمال تانزانیا یافت میشود.[۲۲۰]
بسیاری از بومیان مسلمان مجمعالجزایر زنگبار در کنیا که شیرازی نام دارند، خود را ایرانیالاصل و از نسل شیرازیان مهاجر میدانند.[۲۲۱] زبان این مردم که سواحلی نام دارد و در دیگر بخشهای ساحل شرق آفریقا نیز رایج است، از فارسی تأثیرات بسیاری پذیرفته و از آن حدود ۵۰۰ وامواژه دریافت کردهاست.[۲۱۹]
واجشناسی
فارسی ایران دارای شش واکه و بیست و سه همخوان است. در فارسی هر واژه یا تکواژ با همخوان آغاز میشود و هیچ واژهای با واکه آغاز نمیشود. واژگانی چون آب، ابر، اردک، او، ایران و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز میشوند.[۲۲۲] تکواژهای فارسی معیار از یکی از سه الگوی زیر پیروی میکنند:[۲۲۳]
- همخوان + واکه: ما، سه
- همخوان + واکه + همخوان: در، کاش
- همخوان + واکه + همخوان + همخوان: درد، دست
واکهها
فارسی نو در آغاز دارای ۸ واکه، ۵ واکه بلند ī، ū، ā، ō و ē و سه واکه کوتاه a, i و u بود. این واکهها به مرور در ایران و تاجیکستان تغییر پیدا کردند. در زمانی پیش از سده ۱۶ در ایران ē در ī و ō در ū ادغام شدند؛ بنابراین تفاوت تلفظی میان شیر (shēr، جانور) و شیر (shīr، نوشیدنی) یا زود (zūd) و زور (zōr) در این گویشها از بین رفت؛ گرچه هنوز هم در این مورد استثناهایی وجود دارد و در برخی از واژگان ē و ō ادغام نشده و به صورت واکه مرکب حضور دارند؛ برای نمونه واژه روشن.
برخلاف فارسی ایرانی، در فارسی افغانستان هنوز میان تلفظ ē و ī (که گاه به ترتیب یای مجهول و یای معروف نامیده میشوند) و همچنین ō و ū (به ترتیب واو مجهول و واو معروف) تمایز وجود دارد. از سویی دیگر، در تاجیکی معیار نیز تمایز در کشیدگی به گونهای دیگر از میان رفته و ī در i و ū در u ادغام شدهاست.[۲۲۴] بنابراین امروزه گویشهای فارسی افغانستانی از نظر واکهها نزدیکترین گویشها به فارسی نو آغازین هستند. تمایز طول هنوز هم توسط برخی از خوانندگان دقیق شعر به سبک کلاسیک، به ویژه تاجیکها، کاملاً رعایت میشود. جدول زیر تفاوتهای واکهای میان گویشهای اصلی فارسی را نشان میدهد:[۲۲۵][۲۲۶]
فارسی نخستین افغانستانی تاجیکستانی ایرانی نمونه سیریلیک a a a æ شب шаб a: Error: {{آوا}}: برچسب زبان ناشناخته: ɒ: ɔ ɒ: باد бод i e ɪ e دل дил i: i: i: شیر шир e: e̞: e̞ شیر шер u o ʊ o گل гул u: u: u: نور нур o: Error: {{آوا}}: برچسب زبان ناشناخته: o̞: ɵ روز рӯз /aj/ /aj/ /aj/ /ej/ کی кай /aw/ /aw/ /av/ /ow/ نو нав
همخوانها
فارسی در کل دارای ۲۵ همخوان و لهجهٔ تهرانی آن دارای ۲۳ همخوان است.[۲۲۷][۲۲۸] همخوانهای لهجه تهرانی فارسی عبارتند از:
لبی | لثوی | پساکامی | کامی | نرمکامی | زبانکی | چاکنایی | ||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
خیشومی | م m | ن n | ||||||
انسدادی | واکدار | ب b | د d | گ g | ق q | |||
بیواک | پ p | ت t | ک k | ء ʔ | ||||
انسایشی | واکدار | ج d͡ʒ | ||||||
بیواک | چ t͡ʃ | |||||||
سایشی | واکدار | و v | ز z | ژ ʒ | ||||
بیواک | ف f | س s | ش ʃ | خ x | ه h | |||
لرزشی | ر r | |||||||
ناسوده | ل l | ی j |
- واج /و/ در گویشهای غربی (ایران) و فرارودی (تاجیکستان و ازبکستان) با تلفظ /v/ و در گویشهای شرقی (افغانستان) به صورت سنتی یعنی /w/ ادا میشود.
- در فارسی معیار ایران و همچنین گویشهای شمالی و غربی ایران، دو همخوان ɣ (غ) و q (ق) با یکدیگر ادغام شدهاند و گویشوران آنها در تلفظ آنها تفاوتی قائل نمیشوند. در گویشهای جنوبی و شرقی فارسی ایران و همچنین افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان، این دو همخوان هنوز متمایز هستند.[۲۲۹][۲۳۰][۲۳۱]
- در برخی از گویشهای ایران واج ʒ (ژ) در d͡ʒ (ج) ادغام شدهاست.[۲۳۲]
دستور زبان
دستور زبان فارسی با دستور زبانهای دیگر زبانهای هندواروپایی همانندیهای بسیاری دارد. این زبان در دوره میانه بسیاری از ویژگیهای دستوری پیچیده خود را، از جمله جنس دستوری، از دست داد و امروزه فارسی نو از اندک زبانهای هندواروپایی بدون ساختار جنسی بهشمار میرود.[۲۳۳]
اسم
اسمها و ضمیرهای فارسی دارای جنس دستوری نیستند؛ گرچه در مواردی جنسیت معمولاً با تغییر کلمه متمایز میشود همانند مرغ و خروس. همه اسمها در فارسی با پسوند -ها جمع میشوند که پس از اسم میآیند و شکل آن را تغییر نمیدهند. شکلهای جمع پس از اعداد یا صفتهای زیاد یا بسیاری پدیدار نمیشوند. -ها زمانی استفاده میشود که اسم معرفه باشد و پیش از آن عدد نباشد. در زبان ادبی، برای جمع اسمهای جاندار از -ان (یا -گان، -یان و -وان) نیز استفاده میشود، ولی -ها در زبان گفتاری رایجتر است.[۲۳۴] اسمهایی که از عربی وام گرفته شدهاند، معمولاً دارای یک شکل ویژه جمع هستند و با -ات یا به صورت مکسر میآیند؛ مثلاً کتاب/کتب. اسمهای عربی نیز میتوانند نشانههای جمع فارسی را بپذیرند. پرکاربردترین شکل جمع بستگی به خود واژه دارد.[۲۳۵]
ضمیر
ضمیر واژهای است که جانشین اسم میشود. ضمایر فارسی دارای شش شخص هستند و به دو دسته گسسته و پیوسته تقسیم میشوند.[۲۳۵] فارسی یک زبان ضمیرانداز است و در آن جملات بدون نهاد هممعنی دارند و بنابراین استفاده از ضمیرهای شخصی اختیاری است.[۲۳۶]
شخص | مفرد | جمع | ||
---|---|---|---|---|
گسسته | پیوسته | گسسته | پیوسته | |
اول | من | ـَم | ما | ـِمان |
دوم | تو | ـَت | شما | ـِتان |
سوم | او/وی | ـَش | آنها/ایشان | ـِشان |
- در گویشهای شمالی فارسی تاجیکستان برای ضمیر دوم شخص مفرد به تنهایی از «شما» و برای دوم شخص جمع از «شمایان» استفاده میشود.[۲۳۷]
صفت
صفت واژهای است که به اسم افزوده میشود تا حالت یا چگونگی آن را بیان کند. اسمی که صفت آن را وصف میکند موصوف نام دارد. صفتها در فارسی معمولاً با استفاده از ساختار نقشنمای اضافه پس از اسمی که توصیف میکنند، میآیند؛ گرچه در ساختار اسم مرکب، صفتها مقدم بر اسم میآیند؛ همانند خوشبخت و سیاهچادر. صفت در شمار از موصوف پیروی نمیکند و همواره مفرد است.[۲۳۵]
در فارسی برای سنجش یک کس یا چیز با کس یا چیزی دیگر از صفت برتر با پسوند تَر و برای سنجش یک کس یا چیز با همه همنوعان آن از صفت برترین با پسوند تَرین استفاده میشود. صفتهای برتر پس از موصوف و صفتهای برترین پیش از آن پدیدار میشوند. برای صفتهای برتر واژه از کاربرد دارد.[۲۳۵]
قید
قید واژهایست که چگونگی و روش انجام یافتن یا به انجام رسانیدن فعل را میرساند. همچنان که صفت برای بیان حالت یا چگونگی اسم میآید و وابسته اسم است، قید نیز چگونگی رویداد فعل را بیان میکند و وابسته آن است. بسیاری از صفتها در فارسی برای بیان حالت فعل نیز به کار میروند و قید خوانده میشوند. قیدها به چهار دسته اصلی حالت، زمان، مکان و مقدار تقسیم میشوند.[۲۳۵]
فعلها
فعلهای فارسی در مقایسه با بیشتر زبانهای اروپایی بسیار باقاعده هستند. تقریباً میتوان همه شکلهای فعلهای فارسی را از دو بن ماضی و مضارع ساخت. بیقاعدگی اصلی این است که با دانستن یک بن معمولاً نمیتوان بن دیگر را ساخت و باید آن را از پیش دانست یا در جایی جستجو کرد. فعلها در فارسی به سه شخص مفرد و سه شخص جمع صرف میشوند و حدود ده زمان دارند.[۲۳۵] منفیسازی فعل با افزودن پیشوند منفیساز نَـ (یا نِـ پیش از «می») به بن فعل انجام میشود.[۲۳۴]
بن و شناسه
هر فعل فارسی که بر شخص و زمان معنی دلالت میکند از ترکیب یک بن با یک شناسه ساخته میشود. بن فعل جزئی از فعل است که معنی اصلی را دربردارد و در همه صیغهها ثابت است. فارسی دارای دو بن ماضی و مضارع است. بن ماضی از زدودن ـَن از مصدر به دست میآید (گفتن ← گفت) و در ساخت فعلهای گذشته کاربرد دارد. بن مضارع از زدودن بـ آغازین فعل امر آن مصدر به دست میآید (بگو ← گو) و از آن معنی زمانهای حال و آینده بر میآید.[۲۳۵]
شناسه جزئی از فعل است که در هر صیغه تغییر میکند و مفهوم شخص و شمار فعل از آن بر میآید. شناسههای فارسی بدین شرحند:[۲۳۵]
شخص | مفرد | جمع |
---|---|---|
اول | ـَم | یم |
دوم | ی | ید |
سوم | تهی (برای زمانهای گذشته) ـَد (برای غیر از گذشته) |
آند |
- در گویشهای شمالی فارسی تاجیکستان برای شناسه دوم شخص مفرد از «ید» و برای دوم شخص جمع از «یدتان» استفاده میشود.[۲۳۷]
شخصها
فعلهای فارسی در هر زمان دارای شش شخص هستند. اگر فعل به گوینده مربوط باشد اول شخص، اگر به شنونده مربوط باشد، دوم شخص و اگر به شخص دیگری مربوط باشد سوم شخص است. فعلی که به یک تن نسبت داده میشود، فعل مفرد و فعلی که به چند تن نسبت داده میشود، فعل جمع بهشمار میرود. بدین ترتیب هر فعل در هر زمان دارای شش شخص است. برای نمونه شش شخص فعل «آمدن» در گذشته به صورت زیر است:[۲۳۵]
شخص | مفرد | جمع |
---|---|---|
اول | آمدم | آمدیم |
دوم | آمدی | آمدید |
سوم | آمد | آمدند |
زمانها
فعلهای فارسی دارای سه زمان دستوری است: گذشته، اکنون و آینده. اکنون، مضارع یا حال همان زمانی است که در حال سخن گفتن هستیم؛ گذشته یا ماضی پیش از زمان سخن بوده و آینده زمان پس از آن است. فعلهایی که بر زمان گذشته دلالت میکنند پنج نوع هستند: ماضی ساده (نمونه: رفت)، ماضی استمراری (میرفت)، ماضی نقلی (رفتهاست)، ماضی بعید (رفته بود)، ماضی التزامی (رفته باشد). همچنین فعل مضارع دارای دو نوع اخباری (میروم) و التزامی (بروم) است و فعل آینده نیز همواره همراه با فعل «خواستن» (خواهم رفت) پدیدار میشود.[۲۳۵]
نحو
جملات فارسی دارای دو بخش نهاد و گزاره هستند. نهاد بخشی از جمله است که دربارهٔ آن سخن میگوییم؛ یعنی کاری را انجام میدهد یا صفت و حالتی را به آن نسبت میدهیم و گزاره خبری است که دربارهٔ نهاد داده میشود.[۲۳۸] ترتیب واژگان در جمله در فارسی معیار به صورت نهاد-مفعول-فعل است.[۲۳۹] فعل در فارسی نشانه زمان و نمود دارد و از نظر شخص و شمار با نهاد مطابقت دارد.[۲۳۴]
در فارسی سه نوع جمله اصلی وجود دارد: جمله خبری، جمله پرسشی و جمله امری. ترتیب واژگان در جملات خبری به شکل معمول است و در جملات پرسشی نیز این ترتیب حفظ میشود مگر با آهنگ خیزان.[۲۳۴] جمله خبری جملهای است که خبری را بیان میکند. در جمله امری فرمانی داده میشود و از شنونده میخواهیم کاری انجام دهد یا حالتی را بپذیرد.[۲۳۵] در این جملات فعل امری با افزودن بِـ یا بُـ به بن مضارع ساخته میشود.[۲۳۴] دیگر نوع جمله در فارسی جمله عاطفی یا تعجبی است که برای بیان شور، هیجان یا افسوس به کار گرفته میشود و معمولاً با چه همراه است.[۲۳۵]
پرسشها
فارسی دارای دو نوع جمله پرسشی است: پرسشهای بله و خیر و پرسشهای پرسشواژهدار. پرسشهای بله و خیر دارای دو نوع هستند؛ یک نوع رسمی که با آوردن جزء پرسشی آیا در آغاز جمله خبری همراه با آهنگ خیزان ساخته میشود و یک نوع غیررسمی که جمله خبری با همان ترتیب و فقط با آهنگ خیزان بیان میشود. در یک گونهٔ دیگر از پرسشهای بله و خیر، پرسشکننده به صورت هدایتشده و با افزودن واژه مگر به جمله خبری با آهنگ خیزان پرسش را میسازد و در انتظار پاسخ مخالف آن است. پرسش متناوب گونهای دیگر از پرسشهای بله و خیر است که با یا نه؟ پایان مییابد.[۲۳۴]
پرسشواژههای فارسی شامل مجموعهای از ضمیرها و صفتهای پرسشی هستند. ضمیرهای پرسشی شامل کی، چی، کِی، کجا، چرا و چند و صفتهای پرسشی شامل کدام، یک، چند (تا) و چقدر هستند. این واژههای صرفنشدنی را میتوان جای فاعل یا مفعول قرار داد و با خیزان کردن آهنگ جمله، یک پرسش پرسشواژهدار ساخت.[۲۳۴]
واژگان
زبان فارسی در زمرهٔ زبانهای هندواروپایی قرار دارد و بسیاری از واژههای فارسی نو از زبان نیاهندواروپایی ریشه گرفتهاند. همچنین هفتاد درصد واژگان فارسی از زبان عربی وام گرفته شده.[۲۴۰] زبان فارسی برای ساختن واژههای جدید از ریشهٔ کلمات، به صورت گسترده، از روشهای واژهسازی، به ویژه وندافزایی و ترکیب، استفاده میکند. همچنین، زبان فارسی ارتباط قابل توجهی با زبانهای دیگر داشته که باعث ورود وامواژگان بسیاری به این زبان شدهاست.[۲۴۱]
واژهسازی
فارسی در واژهسازی و روشهایی که میتوان با آن از ترکیب وندها، ریشهها، اسمها و صفتها واژه ساخت، بسیار قدرتمند است. ادعا[۲۴۲][۲۴۳][۲۴۴] و اثبات شده[۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷] که زبان فارسی با داشتن داشتن وندهای بسیار (بیش از صد) برای ساخت واژگان تازه و توانایی ساخت پسوندها و پیشوندهای خاص از اسمها یک زبان پیوندی است، زیرا این زبان غالباً از اشتقاقهای همچسبی برای واژهسازی از اسمها، صفتها و ریشههای فعلی استفاده میکند. نوواژگان نیز در فارسی همانند آلمانی و سانسکریت (و به دنبال آن بیشتر زبانهای هندی) بهطور گسترده با ترکیب ساخته میشوند که در آن دو واژه موجود با هم ترکیب میشوند و یک واژه جدید ساخته میشود. استاد محمود حسابی نشان دادهاست که زبان فارسی میتواند بیش از ۲۲۶ میلیون واژه بسازد.[۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷][۲۴۸]
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.[۲۴۹]
واژگان فارسی از نظر ساختمان به چهار دسته ساده (فقط یک تکواژ؛ همانند دیوار)، مشتق (یک تکواژ آزاد و یک یا چند وند؛ همانند هنرمند)، مرکب (دو یا چند تکواژ آزاد؛ همانند چهارراه) و مشتقمرکب (دو یا چند تکواژ آزاد و یک یا چند وند؛ همانند آتشنشانی) تقسیم میشوند.[۲۵۰]
وامواژگان
فارسی بیشتر از زبانهای عربی، ترکی، فرانسوی و اخیراً انگلیسی وامواژه پذیرفتهاست. در برابر زبانهایی همچون عربی،[۲۵۱] ارمنی،[۲۵۲] و گرجی،[۲۵۳] و همچنین خانواده زبانهای هندوایرانی و ترکی از فارسی واژگان بسیاری پذیرفتهاند. وامواژگان فارسی در انگلیسی و دیگر زبانهای اروپایی نیز یافت میشوند.[۲۵۴]
در حالی که تأثیر واژگانی پارسی میانه بر عربی[۲۵۵] و سایر زبانهای بینالنهرین یافت میشود[۲۵۶] فارسی نو دارای مقدار زیادی از وامواژگان عربی است[۴۲][۲۵۷][۲۵۸] که فارسیسازی شده[۲۵۹] و گاه معنی و کاربرد متفاوتی با واژه اصلی عربی خویش دارند. وامواژگان عربی موجود در فارسی بیشتر مربوط به اصطلاحات اسلامی میشوند. بهطور کلی واژگان عربی که در سایر زبانهای ایرانی، ترکی و هندی یافت میشوند بهطور غیرمستقیم و از راه فارسی به این زبانها وارد شدهاند.[۲۶۰] پژوهشها و بررسیها نشان میدهد که درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است،[۲۶۱] برای نمونه سرودههای رودکی دارای حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۲۶۱] درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.[۲۶۱] درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.[۲۶۲] این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۲۶۲]
زبانهای مغولی و ترکی دیگر منبع وامواژگان فارسی هستند.[۲۶۳] شمار این واژگان در مقایسه با عربی ناچیز است و بیشتر به عناوین نظامی، سیاسی و عشایری محدود میشود.[۲۶۴] نخستین تأثیر ترکی بر فارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش سامانیان روی داد. پس از آن، در زمان فرمانروایی غزنویان، سلجوقیان و پس از حملهٔ مغول، شمار بیشتری وامواژهٔ از ترکی به فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راهیابی واژههای ترکی به فارسی در زمان فرمانروایی صفویان و قاجاریان بود.[۲۶۵]
پارسی سره
پارسی سَره آن گونه از زبان فارسی است که تهی از واژههای بیگانه یا دارای کمینهای از آنها باشد. زبان فارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در درازای پیشینهاش واژههای بسیاری به آن اندر شده یا از آن رخت بربستهاند؛ از این روی بخش بزرگی از دستور زبان فارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبانهای پارسی میانه و پارسی باستان دارد.[۲۶۶][۲۶۷]
سرهگرایان مدعی هستند، سرهسازی با گوناگونی زبانی در جهان مشکلی ندارد و این که در سرهگرایی کوشیده میشود تا از بهکارگیری واژگان دیگر زبانها پرهیز شود، به معنای دشمنی با ملتهای دیگر و زبانشان نیست، زیرا هر زبانی در جای خود بسیار ارزشمند است و گویشوران این زبانها نیز باید بر توانمندسازی زبان خود و زدودن آسیبهایی که به آن زبان رسیدهاست، کوشا باشند.[۲۶۸]
توانایی واژهسازی
زبانهای هندواروپایی دارای حدود ۱۵۰۰ ریشه و در حدود ۲۵۰ پیشوند و در حدود ۶۰۰ پسوند هستند که با اضافه کردن پیشوندها به اصل ریشه میتوان تعداد ۳۷۵٬۰۰۰ واژه را ساخت. هر کدام از واژههایی که به این ترتیب به دست آمدهاست را میتوان با یک پسوند ترکیب کرد. هرگاه ۳۷۵٬۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمدهاست با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ واژه به دست میآید. اگر همه ترکیبهای ممکن را در زبانهای هندواروپایی بخواهیم بهشمار آوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را دانست و قواعد پیچیده صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت. اساس توانایی زبانهای هندواروپایی در یافتن واژههای علمی و بیان معانی است. زبان فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی است و دارای همان ریشهها و همان پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبانهای مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوتها طبق یک روالی پیدا شدهاست. توانایی که در هر زبان هندواروپایی مانند زبان یونانی و زبان لاتین و زبان آلمانی و زبان فرانسوی و زبان انگلیسی وجود دارد، در زبان فارسی هم وجود دارد. روش علمی در این زبانها مطالعه شدهاست و برای زبان فارسی به کار بردن آنها بسیار ساده است. این تعداد واژهها به روش اشتقاقی به وجود میآید و اگر روش ترکیبی و نشانههای اختصاری را هم اضافه کنیم واژگان بسیار بیش تری خواهیم داشت. اینها غیر از وندهای منسوخ و مهجور پارسی باستان است.[۲۶۹][۲۷۰]
نوشتار
بیشتر متون فارسی نوین ایران و افغانستان به خط عربی نوشته میشود. فارسی تاجیکستان تحت تأثیر روسی به الفبای سیریلیک نوشته میشود.[۲۷۱][۲۷۲] چندین شیوه لاتیننویسی نیز برای نوشتن فارسی به الفبای لاتین وجود دارند. کهنترین نوشتهٔ بهدستآمده از زبان فارسی امروزی به خط عبری کتابت شدهاست. نمونههای بسیار کهن دیگری هم از نوشتههای متعلق به یهودیان فارسیزبان به دست آمدهاست که دارای مختصات گویشی خاص خود است.[۲۷۳]
الفبای فارسی
فارسی نوین در ایران و افغانستان به الفبای فارسی نوشته میشود که یک گونه اصلاحشده از الفبای عربی و دارای چند حرف اضافی است. حدود ۲۰۰ سال پس از حمله اعراب به ایران که در ایران بدان دو قرن سکوت میگویند، خط عربی جایگزین خطهای پیشین فارسی شد. پیش از آن از خط پهلوی برای نوشتن پارسی میانه و از خط اوستایی (دین دبیره) برای نوشتن متون مذهبی، بهویژه برای اوستایی، استفاده میشد.[۲۷۴]
الفبای فارسی دارای ۳۲ حرف (۳۳ با در نظر گرفتن همزه[۲۷۵]) است. برخی از واجهای فارسی دارای دو یا چند حرف در نوشتار هستند؛ برای نمونه برای واج /ز/ چهار حرف ز، ذ، ض و ظ، برای واج /س/ سه حرف س، ص و ث، برای واج /ت/ دو حرف ت و ط و همچنین برای واج /ه/ دو حرف ه و ح وجود دارد. از سویی دیگر برای واکههای کوتاه در فارسی هیچ حرفی وجود ندارد و ناگزیر از حرکتها برای نشان دادن آنها استفاده میشود که اینها یادگیری فارسی را بیش از پیش دشوار میکنند.[۲۷۶] حروف الفبای فارسی به شرح زیر میباشند:
الفبای سیریلیک
الفبای تاجیکی در اواخر دهه ۱۹۳۰ برای نوشتار فارسی تاجیکی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ابداع شد و جای الفبای لاتین را که از انقلاب اکتبر در این منطقه رایج بود را گرفت. از سال ۱۹۳۹، چاپ نوشتهها به الفبای عربی در این کشور ممنوع شد.[۲۷۷] این الفبا در سال ۱۹۹۸ بازنگری شد و تعدادی از حروف از آن پاک شدند.[۲۷۸]
Нн | Мм | Лл | Ққ | Кк | Йй | Ӣӣ | Ии | Зз | Жж | Ёё | Ее | Дд | Ғғ | Гг | Вв | Бб | Аа |
Яя | Юю | Ээ | Ъъ | Шш | Ҷҷ | Чч | Ҳҳ | Хх | Фф | Ӯӯ | Уу | Тт | Сс | Рр | Пп | Оо |
الفبای لاتین
در سالهای گذشته به دلایل فراوانی شیوه و ساختار خط لاتین، استفاده از آن برای زبان فارسی پیشنهاد شدهاست. اولین بیانکنندهٔ این ایده میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که در صدر مشروطیت رسالهای نیز در این راستا نوشت، اما مورد استقبال قرار نگرفت.[۲۷۹] لاتیننویسی فارسی دارای چندین گونه رسمی و غیررسمی است. در گونههای رسمی که بیشتر در فرهنگنامهها، دانشنامهها و نرمافزارهایِ ترانویسی کاربرد دارند، با ابداع نویسههای نوآورانه، برای هر آوا تنها یک نویسه وجود داشته و دوگانگی و ابهام از بین میرود.[۲۸۰] گونهٔ دیگری از لاتیننویسی که به فینگلیش معروف است، به صورت غیررسمی در برنامههای چت، شبکههای اجتماعی و پیامکها کاربرد دارد که معیار نیست و قوانین آن در میان افراد و حتی رسانههای مختلف متفاوت است.[۲۸۱] پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه گونهای از الفبای لاتین در حدود دو دهه در تاجیکستان رایج بود که الفبای سیریلیک کنونی جایگزین آن شد.[۲۷۸]
گویشها و لهجهها
گویششناسان برای زبان فارسی گویشهای پرشماری را برشمردهاند که بیشتر از نظر الگوهای دستور زبان، واژگان و تلفظ با یکدیگر متفاوت هستند. تلفظهای ویژه در گویشها را به عنوان لهجهٔ منطقهای دستهبندی میکند. گویشهای فارسی از نظر جغرافیایی به سه دسته بزرگ غربی (رایج در ایران و کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس)، شرقی (رایج در افغانستان و پاکستان) و فرارودی (رایج در تاجیکستان و ازبکستان) تقسیم میشوند.[۲۸۲]
گویشهای تاتی رایج در جمهوری آذربایجان و داغستان نیز دیگر گروه گویشی فارسی هستند.[۲۸] گروههای قومی و مذهبی نیز دارای گویشهای ویژه خود هستند که از مهمترین آنها میتوان به گویشهای جودی مربوط به یهودیان ایران، گویش بخاری مربوط به یهودیان بخارایی و گویش هزارگی مربوط به هزارهها اشاره کرد.
فارسی غربی
فارسی غربی یا ایرانی یکی از گونههای زبان فارسی و پر گویشورترین آنهاست. این زبان، زبان رسمی ایران است و توسط اقلیتهای بزرگی در عراق و کشورهای عربی خلیج فارس، به ویژه بحرین، گفتگو میشود.[۲۸۳] فارسی ایران نسبت به فارسی افغانستان میزان بیشتری وامواژه فرانسوی دارد. با این حال واژههای فرانسویای مانند «فاکولته» هستند که پس از وارد شدن به فارسی، در فارسی افغانستان باقیماندهاند اما در فارسی ایران عمدتاً فراموش شده و جای خود را به معادل اصیلتر، در این مورد «دانشکده» دادهاند. برخی فقط در فارسی افغانستان وجود دارند مانند «لیسه»، «شارژ دافیر» به ترتیب به معنی «دبیرستان» و «کاردار» در فارسی ایران.
فارسی معیار در ایران بر پایه لهجه تهرانی بنا شدهاست.[۲۸۴] با گسترش سواد و پدید آمدن وسایل ارتباط جمعی و همگانی شدن آموزش و گسترش شهرنشینی در ایران و تأثیرگذاری شهر تهران و طبقه تحصیلکرده آن، فارسی معیار ایران، با دگرگونیهایی که عوامل مذکور در آن پدیدآوردند، به صورت زبان معیار امروزی درآمد.[۲۸۵] لهجههای اصفهانی، مشهدی، شیرازی و آبادانی از شناختهشدهترین لهجههای فارسی ایرانی هستند. فارسی بحرینی، کویتی و کربلایی (عراقی) نیز از گونههای فارسی غربی رایج در خارج از ایران هستند.
فارسی شرقی
فارسی شرقی، فارسی افغانستان یا رسماً دری، در افغانستان رایج است. فارسی رایجترین زبان در افغانستان و زبان مادری بیش از ۱۶ میلیون نفر (۴۸–۵۲٪) از مردم این کشور است.[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰][۲۸۶] به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود، در کل بیش از ۲۰ میلیون نفر یا ۸۰٪ از باشندگان این کشور بدان تسلط دارند.[۲۸۷] تاجیکها، هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند.[۱۲۲] این زبان در کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی کشور است.
فارسی معیار افغانستان بر پایه لهجه کابلی بنا شدهاست. گویشهای فارسی شرقی از نظر گلاتولوگ به سه دسته بزرگ دری، آیماقی و هزارگی تقسیم میشوند. گویش دهواری که در پاکستان رایج است و همچنین گویش منقرضشده پهلوانی نیز از گویشهای فارسی شرقی هستند.[۲۸۸] لهجههای هراتی، قندهاری، پنجشیری و بلخی از معروفترین لهجههای فارسی افغانستان هستند.
فارسی فرارودی
فارسی فرارودی یا تاجیکی در آسیای میانه، به ویژه در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان گفتگو میشود. وامواژههایی از زبانهای روسی و ازبکی وارد فارسی تاجیکی شدهاست[۲۸۹] و افزون بر این در مواردی تاجیکان برای برخی معنیها و مفهومها، واژگانی را به کار میبرند که در ایران بسامد کمتری برای آن مفهوم دارند. برای نمونه در فارسی تاجیکی به «خفاش»، «کورشب پرک»؛ به «فوتبالیست»، «فوتبالباز»؛ به «چای سبز»، «چای کبود»؛ به «بالگرد»، «چرخبال»؛ به «فرودگاه»، «خیزگَه» (محل برخاستن هواپیما) و به «کتری»، «چایجوش» میگویند. با این همه، فارسی تاجیکی به سادگی برای ایرانیان و افغانستانیها قابل درک است.
فارسی معیار تاجیکستان در سده نوزدهم میلادی برپایه گویش ناحیه سمرقند و بخارا که مرکز تاریخی بی چون و چرای فارسیزبانان آن دیار بود، پدید آمد. دوشنبه، پایتخت کنونی تاجیکستان، در آن زمان یک روستای کوچک با چند صد نفر جمعیت بود که به هیچ روی در مقایسه با آن دو شهر از پیشینه فرهنگی خاصی برخوردار نبود. لهجههای بخاری و سمرقندی به گویش شمالی فارسی تاجیکی تعلق دارند و از طرف دیگر، لهجه دوشنبهای جزو گویش جنوبی این زبان است و بنابراین گویشهای رایج در منطقهای که پایتخت واقع شدهاست، با فارسی تاجیکی معیار منطبق نیست. برای نمونه، گویشهای شمالی، و همچنین تاجیکی معیار، واج /ɵ/ دارند، ولی این واج اصلاً در لهجههای صحبت شده در منطقه دوشنبه وجود ندارد.[۲۹۰]
ادبیات
ادبیات فارسی شامل آثار گفتاری و نوشتاری به فارسی و یکی از کهنترین ادبیاتهای جهان است.[۲۹۱][۲۹۲][۲۹۳] سن این ادبیات به دو و نیم هزاره میرسد. سرچشمههای آن در ایران بزرگ، شامل ایران، عراق، افغانستان، قفقاز، ترکیه و مناطقی از آسیای میانه (همچون تاجیکستان و ازبکستان) و جنوب آسیا قرار دارند که فارسی زبان بومی یا رسمی آنها بودهاست. برای نمونه، مولوی، یکی از محبوبترین شاعران فارسی، در بلخ (در افغانستان امروزی)][۲۹۴] یا وخش (در تاجیکستان امروزی)[۲۹۵] زاده شد و در قونیه (در ترکیه امروزی) در گذشت.[۲۹۶] غزنویان مناطق بزرگی را در مرکز و جنوب آسیا فتح کردند و فارسی را به عنوان زبان درباری خود برگزیدند؛[۲۹۷] بنابراین ادبیات فارسی افزون بر ایران، متعلق به بینالنهرین، جمهوری آذربایجان، و قفقاز، ترکیه، پاکستان، بنگلادش، هند، تاجیکستان و دیگر بخشهای آسیای میانه است.
ادبیات فارسی به عنوان یکی از ادبیات بزرگ بشریت توصیف شدهاست[۲۹۸] و گوته از آن به عنوان یکی از چهار رکن اصلی ادبیات جهان یاد میکند.[۲۹۹] ریشه ادبیات فارسی در آثار برجای مانده از پارسی میانه و باستان است که قدمت دومی به ۵۲۲ سال پیش از میلاد مسیح و سنگنبشته بیستون بازمیگردد.[۳۰۰] بخش عمده ادبیات فارسی از دوران پس از حمله اعراب به ایران به جا ماندهاست. پس از قدرتگیری عباسیان (۷۵۰ م)، ایرانیان به کاتبان و دیوانسالاران خلافت تبدیل شدند و به نویسندگی و شاعری نیز روی آوردند. ادبیات فارسی نو به دلایل سیاسی در خراسان و فرارود پدیدار و شکوفا شد، چرا که نخستین دودمانهای پسااسلامی همانند طاهریان و سامانیان در این مناطق مستقر بودند.[۳۰۱]
شاعران فارسی همانند فردوسی، سعدی، حافظ، عطار، نظامی،[۳۰۲] مولوی،[۳۰۳] و خیام در جهان شناخته شده و بر ادبیات بسیاری از کشورها تأثیر گذاشتهاند. در میان چهرههای شناختهشده ادبیات معاصر فارسی میتوان به صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده، هوشنگ گلشیری و جلال آل احمد در ادبیات داستانی و شهریار، نیمایوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری در شعر اشاره کرد.
شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. شعر فارسی به صورت کنونی قدمتی بیش از ۱۱۰۰ سال دارد. این گونه شعر کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پایهٔ ساختاری است که عروض (وزن شعر فارسی) نام دارد.[۳۰۴] در شعر فارسی بهطور سنتی سه سبک اصلی ادبی خراسانی، عراقی و هندی وجود دارد. سبک شعر به مجموعه واژگان، طرز بیان، دستور زبان و نیز محتوا و درونمایههای شعری دورههای خاص تاریخی گفته میشود که در شعر شاعران همان دوره نمود پیدا کرده و آن را از شیوه شاعری پیشینیان و آیندگان متمایز میسازد.[۳۰۵]
نثر فارسی به چهار دسته مرسل (ساده)، مسجع (آهنگین)، مصنوع (متکلف) و محاورهای (گفتاری) تقسیم میشود.[۳۰۶] چهارمقاله اثر نظامی عروضی سمرقندی و جوامع الحکایات و لوامع الروایات اثر محمد عوفی از پرآوازهترین نثرهای فارسی هستند.[۳۰۷][۳۰۸] قابوسنامه اثر عنصرالمعالی کیکاووس زیاری، سیاستنامه اثر خواجه نظامالملک طوسی و کلیله و دمنه اثر نصرالله منشی نیز از دیگر نثرهای شناختهشده فارسی هستند.
جایگاه
زبان فارسی با اینکه یکی از پایههای اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[۳۰۹][۳۱۰] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب، مرکز و جنوب آسیا بود.[۳۱۱]
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند.[۳۱۲] بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزارهٔ عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۳۱۳][۳۱۴] فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است.[۳۱۵] دامنهٔ واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایرهٔ واژگان بهشمار میآید. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده میشود.[۳۱۶]
فارسی پس از عربی، زبان دوم جهان اسلام است[۳۱۷][۳۱۸][۳۱۹] و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را بهعنوان زبان دوم متنهای اسلامی پس از عربی میآموزند.[۸۳] فارسی همچنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاههای اصلی جهان بهعنوان رشتهٔ تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه میشود و بسیاری از دانشگاهها نشریههایی به فارسی یا دربارهٔ آن دارند. آموزش فارسی در ۳۴۰ دانشگاه جهان انجام میپذیرد.[۳۲۰]
امروزه بجز صدها شبکه رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسیزبان، بسیاری از رسانههای بزرگ جهان همچون بیبیسی، صدای آمریکا، یورونیوز، دویچهوله (صدای آلمان)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل، رادیو بینالمللی چین، العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند[۳۲۱] و دهها کانال ماهوارهای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند.
فارسی در ایران،[۱۱] افغانستان (به عنوان دری)،[۱۲] تاجیکستان (به عنوان تاجیکی)[۱۳] و در جمهوری داغستان در فدراسیون روسیه (به عنوان تاتی)[۱۴] از وضعیت رسمی برخوردار است. تلاشهایی برای ثبت فارسی به عنوان هفتمین زبان رسمی سازمان ملل متحد انجام شدهاست.[۳۲۲][۳۲۳] زبان فارسی برمبنای معیارهای بلاغت و وجه پرسشی نیز نهمین زبان کامل در جهان است.[۳۲۴]
اثرگذاریها
فارسی بر زبانهای بسیاری، به ویژه دیگر زبانهای هندواروپایی همانند ارمنی،[۳۲۵] اردو، بنگالی و تا حد کمتری هندی؛[۳۲۶] زبانهای ترکی همانند ترکی عثمانی، جغتایی، تاتاری، ترکی استانبولی،[۳۲۷] ترکمنی، آذربایجانی،[۳۲۸] ازبکی، قرقیزی، قزاقی و قرهچای-بالکاری؛[۳۲۹] زبانهای قفقاز همانند گرجی[۳۳۰] و تا حد کمتری آواری و لزگی؛[۳۳۱] زبانهای آفروآسیایی همانند آرامی نو، عبری و عربی، به ویژه عربی بحرانی، خلیجی و عراقی؛[۳۳۲][۳۳۳] زبانهای دراویدی همانند تامیلی، تلوگو و براهویی و همچنین زبانهای آسترونزیایی همانند اندونزیایی و مالایی تأثیر گذاشتهاست. فارسی از راه ترکی عثمانی تأثیر واژگانی چشمگیری بر زبانهای شرق اروپا همچون آلبانیایی، صربی، کرواتی، بلغاری و به ویژه بوسنیایی گذاشتهاست. حضور پررنگ وامواژگان فارسی را حتی تا زبان سواحلی در کنیا و تانزانیا نیز میتوان یافت.[۳۳۴] شمار وامواژههای فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژهاست.[۳۳۵]
نام بسیاری از شهرها و کشورهای جهان دارای ریشه فارسی است. در میان کشورها نامهای بینالمللی ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان، پاکستان، ارمنستان،[۳۳۶] عراق،[۳۳۷] جمهوری آذربایجان،[۳۳۸] گرجستان،[۳۳۹][۳۴۰] هند،[۳۴۱] چین[۳۴۲] و کرواسی[۳۴۳] دارای ریشه فارسی است. نام کشور تانزانیا نیز از ترکیب «تانگانیکا» و «زنگبار» میآید که دومی واژهای فارسی و به معنی «ساحل سیاهان» (زنگ + بار) است.[۳۴۴][۳۴۵] نام جمهوریهای تاتارستان، داغستان و باشقیرستان در روسیه و قرهقالپاقستان در ازبکستان نیز دارای ریشه فارسی است. پسوند فارسی -آباد در نام بسیاری از شهرهای جهان از جمله اسلامآباد (پایتخت پاکستان)، عشقآباد (پایتخت ترکمنستان)، حیدرآباد (هند)، خرمآباد (ایران)، جلالآباد (افغانستان)، اگرآباد (بنگلادش) و فیضآباد (ترینیداد و توباگو) یافت میشود. واژه فارسی بندر نیز در نام شهرهای بسیاری در سراسر جهان از جمله بندر عباس (ایران)، بندر سری بگاوان (پایتخت برونئی)، بندر لامپونگ (اندونزی)، بندر سری پوترا (مالزی) و باند (ناحیهای در شانگهای، چین) یافت میشود. در خارج از جغرافیای فارسیزبانان نام شهرهای بسیاری از جمله بغداد (پایتخت عراق)،[۳۴۶] باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان)،[۳۴۷] سارایوو (پایتخت بوسنی و هرزگووین)،[۳۴۸] موگادیشو (پایتخت سومالی)،[۳۴۹] آستانه (پایتخت قزاقستان)،[۳۵۰] قیروان (تونس)،[۳۵۱] دربند (روسیه)،[۳۵۲] نووی پازار (صربستان)، پازارجیک (بلغارستان)، باغچهسرای (اوکراین)، نمچه بازار (نپال) و سرای (مقدونیه شمالی) دارای ریشه فارسی است.
جستارهای وابسته
یادداشتها
- ↑ غزلی با مطلع زیر:
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود وین بحث با ثلاثه غساله میرود
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Samadi, Habibeh; Nick Perkins (2012). Martin Ball; David Crystal; Paul Fletcher (eds.). Assessing Grammar: The Languages of Lars. Multilingual Matters. p. 169. ISBN 978-1-84769-637-3.
- ↑ B. Rezvani: "Ethno-territorial conflict and coexistence in the Caucasus, Central Asia and Fereydan. Appendix 4: Tajik population in Uzbekistan" ([۱]). Dissertation. Faculty of Social and Behavioural Sciences, University of Amsterdam. 2013
- ↑ «Languages of Pakistan». Ethnologue. دریافتشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «Languages of Bahrain». Ethnologue. دریافتشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "IRAQ". Encyclopædia Iranica. Retrieved 7 November 2014.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ Windfuhr, Gernot: The Iranian Languages, Routledge 2009, p. 418.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ «Persian». اتنولوگ. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ «All You Need to Know about Persian Language». Aspirantum. ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ «PERSIAN: A BEAUTIFUL LANGUAGE WITH A VIBRANT PAST». United Language Group. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «Farsi». University of Toronto - school of countinuing studies.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: فصل ۲، اصل ۱۵: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان: فصل ۱، اصل ۱۶: «از جمله زبانهای پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشهای، نورستانی، پامیری و سایر زبانهای رایج در کشور، پشتو و دری زبانهای رسمی دولت میباشند. در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبانهای ازبکی، ترکمنی، پشهای، نورستانی، بلوچی یا پامیری تکلم مینمایند آن زبان علاوه بر پشتو و دری به حیث زبان سوم رسمی میباشد و نحوهٔ تطبیق آن توسط قانون تنظیم میگردد. دولت برای تقویت و انکشاف همه زبانهای افغانستان پروگرامهای مؤثر طرح و تطبیق مینماید. نشر مطبوعات و رسانههای گروهی به تمام زبانهای رایج در کشور آزاد میباشد. مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ میگردد.»
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ قانون اساسی تاجیکستان: باب ۱، اصل ۲: «زبان دولتی تاجیکستان، زبان تاجیکی است. زبان روسی همچون زبان معاشرت بین ملتها عمل میکند. همه ملتها و خلقیتهایی که در حدود جمهوری زندگی میکنند، حقوق دارند از زبان مادریشان آزادانه استفاده کنند.»
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ قانون اساسی جمهوری داغستان: فصل ۱، اصل ۱۱: «زبانهای دولتی جمهوری داغستان، روسی و زبانهای مردم داغستان است.»
- ↑ Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "Farsic-Caucasian Tat". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
{{cite book}}
: Invalid|display-editors=4
(help) - ↑ Olesen, Asta (1995). Islam and Politics in Afghanistan. Vol. 3. Psychology Press. p. 205.
There began a general promotion of the Pashto language at the expense of Farsi – previously dominant in the educational and administrative system (...) — and the term 'Dari' for the Afghan version of Farsi came into common use, being officially adopted in 1958.
- ↑ Baker, Mona (2001). Routledge Encyclopedia of Translation Studies. Psychology Press. p. 518. ISBN 978-0-415-25517-2.
All this affected translation activities in Persian, seriously undermining the international character of the language. The problem was compounded in modern times by several factors, among them the realignment of Central Asian Persian, renamed Tajiki by the Soviet Union, with Uzbek and Russian languages, as well as the emergence of a language reform movement in Iran which paid no attention to the consequences of its pronouncements and actions for the language as a whole.
- ↑ Language Maintenance or Shift? An Ethnographic Investigation of the Use of Farsi among Kuwaiti Ajams: A Case Study. AbdulMohsen Dashti. Arab Journal for the Humanities. Volume 22 Issue: 87. 2004.
- ↑ «فارسیخوانی در کارنامه آخرین شاهزادههای عثمانی». خبرگزاری بینالمللی قرآن. ۸ اسفند ۱۳۹۶.
- ↑ Campbell, George L.; King, Gareth, eds. (2013). "Persian". Compendium of the World's Languages (3rd ed.). Routledge. p. 1339. ISBN 978-1-136-25846-6.
- ↑ cf. Gershevitch, Ilya (1968). "Old Iranian Literature". Handbuch der Orientalistik, Literatur I. Leiden: Brill. pp. 1–31., p. 2.
- ↑ Gnoli, Gherardo (2006). "Iranian Identity ii. Pre-Islamic Period". Encyclopædia Iranica. Vol. 13. New York: Routledge & Kegan Paul.
... in the Old Persian version, whose language was called "Iranian" or ariya.
- ↑ بزرگمهر لقمان (۱۰ بهمن ۱۳۹۶). «پارسیگویانِ باستان زبانِ خویش را چه مینامیدند؟».
- ↑ محمدعجم. «پیشینه واژه عجم». مهر میهن. بایگانیشده از اصلی در ۳۰ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۴ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ Περσίς. Liddell, Henry George; Scott, Robert; A Greek–English Lexicon at Perseus Project.
- ↑ هارپر، دوگلاس. "Persia". واژهنامه ریشهشناسی زبان انگلیسی برخط.
- ↑ "Farsi". Oxford Reference (به انگلیسی). doi:10.1093/oi/authority.20110803095811278. Retrieved 2024-03-18.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Gernot Windfuhr, "Persian Grammar: history and state of its study", Walter de Gruyter, 1979. pg 4:""Tat- Persian spoken in the East Caucasus""
- ↑ V. Minorsky, "Tat" in M. Th. Houtsma et al. , eds. , The Encyclopædia of Islam: A Dictionary of the Geography, Ethnography and Biography of the Muhammadan Peoples, 4 vols. and Suppl. , Leiden: Late E.J. Brill and London: Luzac, 1913–38.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ «Iranian languages». گلاتولوگ. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «Luri, Northern» در Ethnologue. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «Bakhtiâri» در Ethnologue. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «Luri, Southern» در Ethnologue. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «Laki» در اتنولوگ. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "Ethnologue report for Iranian". Ethnologue.com.
- ↑ Emmerick, Ronald. "Iranian languages". Encyclopædia Britannica. Retrieved 3 February 2021.
- ↑ Cardona, George. "Indo-Iranian languages". Encyclopædia Britannica. Retrieved 28 August 2018.
- ↑ «Indo-European Languages: Indo-Iranian Family». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۹. دریافتشده در ۲۷ اکتبر ۲۰۰۹.
- ↑ Kim, Ronald I. (2018). "One hundred years of re-reconstruction: Hittite, Tocharian, and the continuing revision of Proto-Indo-European". In Rieken, Elisabeth (ed.). 100 Jahre Entzifferung des Hethitischen. Morphosyntaktische Kategorien in Sprachgeschichte und Forschung. Akten der Arbeitstagung der Indogermanischen Gesellschaft vom 21. bis 23. September 2015 in Marburg. Wiesbaden: Reichert Verlag. p. 170 (footnote 44). Retrieved 13 September 2019.
- ↑ "Ethnologue list of language families" (22nd ed.). Ethnologue.com. 25 May 2019. Retrieved 2019-07-02.
- ↑ (Skjaervo 2006) vi(2). Documentation.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ Lazard, Gilbert (1975). "The Rise of the New Persian Language". In Frye, R. N. (ed.). The Cambridge History of Iran. Vol. 4. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 595–632.
The language known as New Persian, which usually is called at this period (early Islamic times) by the name of Dari or Farsi-Dari, can be classified linguistically as a continuation of Middle Persian, the official religious and literary language of Sassanian Iran, itself a continuation of Old Persian, the language of the Achaemenids. Unlike the other languages and dialects, ancient and modern, of the Iranian group such as Avestan, Parthian, Soghdian, Kurdish, Balochi, Pashto, etc. , Old Persian, Middle and New Persian represent one and the same language at three states of its history. It had its origin in Fars (the true Persian country from the historical point of view) and is differentiated by dialectical features, still easily recognizable from the dialect prevailing in north-western and eastern Iran.
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ cf. (Skjaervo 2006) vi(2). Documentation. Excerpt 1: "Only the official languages Old, Middle, and New Persian represent three stages of one and the same language, whereas close genetic relationships are difficult to establish between other Middle and Modern Iranian languages. Modern Yaḡnōbi belongs to the same dialect group as Sogdian, but is not a direct descendant; Bactrian may be closely related to modern Yidḡa and Munji (Munjāni); and Wakhi (Wāḵi) belongs with Khotanese. Excerpt 2: New Persian, the descendant of Middle Persian and official language of Iranian states for centuries."
- ↑ Skjærvø, Prods Oktor (2006). "Iran, vi. Iranian languages and scripts". Encyclopædia Iranica. Vol. XIII. pp. 344–377.
(...) Persian, the language originally spoken in the province of Fārs, which is descended from Old Persian, the language of the Achaemenid empire (6th–4th centuries B.C.E.), and Middle Persian, the language of the Sasanian empire (3rd–7th centuries C.E.).
- ↑ Schmitt, Rüdiger (2000). The Old Persian Inscriptions of Naqsh-i Rustam and Persepolis. Corpus Inscriptionum Iranicarum by School of Oriental and African Studies. ISBN 978-0-7286-0314-1.
- ↑ Kuhrt, A. (2013). The Persian Empire: A Corpus of Sources from the Achaemenid Period. Routledge. ISBN 978-1-136-01694-3.
- ↑ Frye, Richard Nelson (1984). Handbuch der Altertumswissenschaft: Alter Orient-Griechische Geschichte-Römische Geschichte. Band III,7: The History of Ancient Iran. C.H. Beck. ISBN 978-3-406-09397-5.
- ↑ Schmitt 2000, p. 53.
- ↑ Roland G. Kent, Old Persian, 1953
- ↑ Kent, R. G. : "Old Persian: Grammar Texts Lexicon", page 6. American Oriental Society, 1950.
- ↑ ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ ۵۱٫۲ (Skjærvø 2006, vi(2). Documentation. Old Persian.)
- ↑ راهنمای زبانهای ایرانی، جلد اول: زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۰
- ↑ Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.
- ↑ Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
- ↑ ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ (Skjærvø 2006, vi(1). Earliest Evidence)
- ↑ Skjærvø, Prods Oktor (2006). "Iran, vi. Iranian languages and scripts". Encyclopædia Iranica. Vol. 13.
- ↑ Windfuhr, Gernot: The Iranian Languages, Routledge 2009, p. 43.
- ↑ Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
- ↑ راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم: زبانهای ایرانی نو، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۳
- ↑ Nicholas Sims-Williams, "The Iranian Languages", in Steever, Sanford (ed.) (1993), The Indo-European Languages, p. 129.
- ↑ Comrie, Bernard (2003). The Major Languages of South Asia, the Middle East and Africa. Routledge. ISBN 978-1-134-93257-3., p. 82. "The evolution of Persian as the culturally dominant language of major parts of the Near East, from Anatolia and Iran, to Central Asia, to northwest India until recent centuries, began with the political domination of these areas by dynasties originating in southwestern province of Iran, Pars, later Arabicised to Fars: first the Achaemenids (599–331 BC) whose official language was Old Persian; then the Sassanids (c. AD 225–651) whose official language was Middle Persian. Hence, the entire country used to be called Perse by the ancient Greeks, a practice continued to this day. The more general designation 'Iran(-shahr)" derives from Old Iranian aryanam (Khshathra)' (the realm) of Aryans'. The dominance of these two dynasties resulted in Old and Middle-Persian colonies throughout the empire, most importantly for the course of the development of Persian, in the north-east i.e. , what is now Khorasan, northern Afghanistan and Central Asia, as documented by the Middle Persian texts of the Manichean found in the oasis city of Turfan in Chinese Turkistan (Sinkiang). This led to certain degree of regionalisation".
- ↑ Comrie, Bernard (1990) The major languages of South Asia, the Middle East and Africa, Taylor & Francis, p. 82
- ↑ Barbara M. Horvath, Paul Vaughan, Community languages, 1991, p. 276
- ↑ L. Paul (2005), "The Language of the Shahnameh in historical and dialectical perspective", p. 150: "The language of the Shahnameh should be seen as one instance of continuous historical development from Middle to New Persian.", in Weber, Dieter; MacKenzie, D. N. (2005). Languages of Iran: Past and Present: Iranian Studies in Memoriam David Neil MacKenzie. Otto Harrassowitz Verlag. ISBN 978-3-447-05299-3.
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ Johanson, Lars, and Christiane Bulut. 2006. Turkic-Iranian contact areas: historical and linguistic aspects بایگانیشده در ۲۰۱۱-۱۰-۰۲ توسط Wayback Machine. Wiesbaden: Harrassowitz.
- ↑ ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ ʿPERSIAN LANGUAGE i. Early New Persian در دانشنامهٔ ایرانیکا. دریافتشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ Jackson, A. V. Williams. 1920. Early Persian poetry, from the beginnings down to the time of Firdausi. New York: The Macmillan Company. pp.17–19. (in Public Domain)
- ↑ B. A. Litvinsky, Ahmad Hasan Dani (1996). History of Civilizations of Central Asia: The crossroads of civilizations, A.D. 250 to 750. UNESCO. pp. 1–569. ISBN 9789231032110.
- ↑ Jackson, A. V. Williams.pp.17–19.
- ↑ Jeremias, Eva M. (2004). "Iran, iii. (f). New Persian". Encyclopaedia of Islam. Vol. 12 (New Edition, Supplement ed.). p. 432. ISBN 90-04-13974-5.
- ↑ ژیلبر لازار: ریشههای زبان فارسی ادبی. در: مجله «ایراننامه»، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. (از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴).
- ↑ Adamec, Ludwig W. (2011). Historical Dictionary of Afghanistan (4th Revised ed.). Scarecrow. p. 105. ISBN 978-0-8108-7815-0.
- ↑ de Bruijn, J.T.P. (14 December 2015). "Persian literature". Encyclopædia Britannica.
- ↑ according to iranchamber.com "the language (ninth to thirteenth centuries), preserved in the literature of the Empire, is known as Classical Persian, due to the eminence and distinction of poets such as Roudaki, Ferdowsi, and Khayyam. During this period, Persian was adopted as the lingua franca of the eastern Islamic nations. Extensive contact with Arabic led to a large influx of Arab vocabulary. In fact, a writer of Classical Persian had at one's disposal the entire Arabic lexicon and could use Arab terms freely either for literary effect or to display erudition. Classical Persian remained essentially unchanged until the nineteenth century, when the dialect of Teheran rose in prominence, having been chosen as the capital of Persia by the Qajar Dynasty in 1787. This Modern Persian dialect became the basis of what is now called Contemporary Standard Persian. Although it still contains a large number of Arab terms, most borrowings have been nativized, with a much lower percentage of Arabic words in colloquial forms of the language."
- ↑ https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Rewrite_of_Persian_text_of_12_century_AC.jpg
- ↑ ۷۶٫۰ ۷۶٫۱ داوود دادور (۲ شهریور ۱۳۹۵). «مروری کوتاه بر سبکهای شعر فارسی». هنر اسلامی. بایگانیشده از اصلی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۸.
- ↑ John Andrew Boyle, Some thoughts on the sources for the Il-Khanid period of Persian history, in Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies, British Institute of Persian Studies, vol. 12 (1974), p. 175.
- ↑ ««بخارای شریف» نخستین روزنامه فارسیزبان در آسیای میانه». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند». آفتاب آنلاین. ۳۰ شهریور ۱۳۹۰.
- ↑ ۸۰٫۰ ۸۰٫۱ ۸۰٫۲ خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا): سیرِ واژهگزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نوشتهشده در ۲ مرداد ۱۳۹۸؛ بازدید در ۲۷ مرداد ۱۳۹۹.
- ↑ خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی (آنا): بیش از ۶۰ هزار واژۀ مصوب در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نوشتهشده در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸؛[پیوند مرده] بازدید در ۲۷ مرداد ۱۳۹۹.
- ↑ ۸۲٫۰ ۸۲٫۱ خالبیک، فخرالدین: مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسیزبان ممکن است؟ در: بیبیسی فارسی بایگانیشده در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ ۸۳٫۰ ۸۳٫۱ History of the Persian Language in the East (Central Asia). by Richard N. Frye. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ «The world's languages, in 7 maps and charts». واشینگتن پست. دریافتشده در ۲۹ دی ۱۳۹۹.
- ↑ ۸۵٫۰ ۸۵٫۱ «Western Persian». اتنولوگ. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «Dari, Afghan Persian» در اتنولوگ
«Aimaq» در اتنولوگ
«Hazaregi» در اتنولوگ - ↑ ۸۰٪ از جمعیت و امار ۷ میلیونی این کشور: منبع بایگانیشده در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
- ↑ Jonson, Lena (1976) Tajikistan in the New Central Asia, I.B.Tauris, شابک ۰۸۵۷۷۱۷۲۶X, p. 108: "According to official Uzbek statistics there are slightly over 1 million Tajiks in Uzbekistan or about 3% of the population. The unofficial figure is over 6 million Tajiks. They are concentrated in the Sukhandarya, Samarqand and Bukhara regions."
- ↑ ۸۹٫۰ ۸۹٫۱ ۸۹٫۲ Richard Foltz (1996). "The Tajiks of Uzbekistan". Central Asian Survey. 15 (2): 213–216. doi:10.1080/02634939608400946.
- ↑ Cornell, Svante E. (2000). "Uzbekistan: A Regional Player in Eurasian Geopolitics?". European Security. 9 (2): 115. doi:10.1080/09662830008407454. Archived from the original on 5 May 2009.
- ↑ Holes, Clive (2001). Dialect, Culture, and Society in Eastern Arabia: Glossary. Clive Holes. pp. XXX. ISBN 9004107630.
- ↑ "Persian in Bahrain". Joshua Project. Retrieved 5 July 2021.
- ↑ "IRAQ". Encyclopædia Iranica. Retrieved 7 November 2014.
- ↑ "Pakistan – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ "The Shia Migration from Southwestern Iran toKuwait: Push-Pull Factors during the LateNineteenth and Early Twentieth Centuries". scholarworks.gsu.edu. July 15, 2010. Retrieved 2019-07-08.
- ↑ "United Arab Emirates – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ "Qatar – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ Pilkington, Hilary; Yemelianova, Galina (2004). Islam in Post-Soviet Russia. Taylor & Francis. p. 27. ISBN 978-0-203-21769-6.
Among other indigenous peoples of Iranian origin were the Tats, the Talishes and the Kurds.
- ↑ Mastyugina, Tatiana; Perepelkin, Lev (1996). An Ethnic History of Russia: Pre-revolutionary Times to the Present. Greenwood Publishing Group. p. 80. ISBN 978-0-313-29315-3.
The Iranian Peoples (Ossetians, Tajiks, Tats, Mountain Judaists)
- ↑ Windfuhr, Gernot. "Persian and Tajik." The Iranian Languages. New York, NY: Routledge, 2009. 421
- ↑ «Tajik in Kazakhstan». Joshua Project.
- ↑ "Tajiks in Turkmenistan". People Groups.
- ↑ Ethnologue report for language code:tgk
- ↑ "India – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ ۱۰۵٫۲ ۱۰۵٫۳ «اس. بی. اس: زبان فارسی بیش از حد تصور در جهان گستردهاست». ایرنا. ۱۰ اسفند ۱۳۹۴.
- ↑ «گسترش مرزهای فارسیزبانان/ آموزش فارسی در مدارس ۶ کشور جهان». تسنیم. ۱۹ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «از وضع زبان فارسی در جهان تا ریاست حداد عادل». ایسنا. ۴ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ «وضعیت گسترش زبان فارسی درجهان». مهر. ۲۸ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «رسمیشدن زبان فارسی در مدارس آلمان». اقتصادآنلاین. ۲۵ آبان ۱۳۹۶.
- ↑ «گسترش مرزهای فارسیزبانان/ آموزش فارسی در مدارس ۶ کشور جهان». تسنیم. ۱۹ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «Iran - Languages». اتنولوگ. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ مسعود مطلبی (۲۶ فروردین ۱۳۹۳). «جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی». مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ایران. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ منبع: شماره کتابشناسی ملی:۲۸۷۸۱۵۶/طرح بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی)/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس - وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱
- ↑ «Tehran - Political Situation». en.tehran.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۶-۱۹.
- ↑ «چند درصد تهرانیها در تهران به دنیا آمدهاند؟». سایت خبری تحلیلی تابناک|اخبار ایران و جهان|TABNAK. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۶-۱۹.
- ↑ فهرست نویسی پیش از انتشار کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران * شماره کتاب شناسه ملّی:۲۸۹۰۶۹۰ *عنوان و نام پدیدآورنده:طرح بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی){گزارش}:گزارشهای پیشرفت طرحها وکلان شهرها/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس *بهاء:۱۰۰۰۰۰ ریال-شابک:۷-۶۸-۶۶۲۷-۶۰۰-۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-مؤسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۲۹۵ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی)*یادداشت:عنوان دیگر:طرح و بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی) سال ۱۳۸۹ *توصیفگر:شاخصهای غیرثبتی+شاخصهای فرهنگی+گزارشهای پیشرفت طرحها و کلانشهرها *توصیفگر:ایران ۳۸۶۲۸۹ *تهران۱۹۹۰۶۶ /مشهد۲۹۲۳۴۱ /اصفهان ۱۷۰۰۱۷/تبریز۱۸۴۸۱/کرج ۲۷۸۲۵۲/شیراز۲۵۱۷۰۳/اهواز۱۷۶۴۰۳/قم۲۷۰۸۷۷ *شناسنامه افزوده:واعظی، منصور، ۱۳۳۳–۷۳۵۰۶۸ *شناسنامه افزوده:شرکت پژوهشگران خبره پارس /شورای فرهنگ عمومی *مرکز پخش:خیابان ولیعصر، زرتشت غربی، خیابان کامبیز، بخش طباطبایی رفیعی، پلاک۱۸، تلفن:۷–۸۸۹۷۸۴۱۵ *لیتوگرافی، چاپ و صحافی:سازمان چاپ و انتشارات اوقاف
- ↑ "All urban agglomerations of the world with a population of 1 million inhabitants or more". www.citypopulation.de. Citypopulation. 1 April 2015. Retrieved 26 June 2015.
- ↑ ۱۱۸٫۰ ۱۱۸٫۱ "CIA – The World Factbook, "Afghanistan", Updated on 8 July 2010". Cia.gov. Archived from the original on 15 October 2013. Retrieved 19 August 2013.
- ↑ ۱۱۹٫۰ ۱۱۹٫۱ "Afghanistan v. Languages". Ch. M. Kieffer. دانشنامه ایرانیکا، online ed. Retrieved 10 December 2010.
Persian (2) is one of the most spoken languages in Afghanistan. The native tongue of twenty five percent of the population …
- ↑ ۱۲۰٫۰ ۱۲۰٫۱ "Dari". UCLA International Institute: Center for World Languages. دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس. Archived from the original on 5 June 2011. Retrieved 10 December 2010.
- ↑ "Afghanistan — The World Factbook - Central Intelligence Agency". www.cia.gov. Retrieved 2020-01-28.
- ↑ ۱۲۲٫۰ ۱۲۲٫۱ "Languages of Afghanistan". دانشنامه بریتانیکا.
- ↑ «تاجیکهای افغانستان را بشناسید». العربیه. ۱۵ ژانویه ۲۰۱۹.
- ↑ عزیز حکیمی-روزنامهنگار و نویسنده (۶ تیر ۱۳۹۸). «چرا غلطنویسی فارسی در افغانستان تبدیل به هنجار شده؟». بیبیسی فارسی.
- ↑ "Farsi vs. Dari: Major Similarities and Differences". www.discoverdiscomfort.com. Retrieved 24 January 2021.
- ↑ «Central Asia :: Tajikistan — The World Factbook - Central Intelligence Agency». www.cia.gov. بایگانیشده از اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۶-۱۴.
- ↑ "TAJIKISTAN i. STATUS OF ISLAM SINCE 1917". Encyclopædia Iranica. Retrieved 19 January 2021.
- ↑ "ҲАЙАТИ МИЛЛӢ, ДОНИСТАНИ ЗАБОНҲО ВА ШАҲРВАНДИИ АҲОЛИИ ҶУМҲУРИИ ТОҶИКИСТОН ҶИЛДИ III" (PDF). АГЕНТИИ ОМОРИ НАЗДИ ПРЕЗИДЕНТИ ҶУМҲУРИИ ТОҶИКИСТОН. Archived from the original (PDF) on 16 January 2013. Retrieved 24 January 2021.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ ^ Khudonazar, A. (2004) "The Other" in Berkeley Program in Soviet and Post-Soviet Studies, 1 November 2004.
- ↑ ^ Perry, J. R. (1996) "Tajik literature: Seventy years is longer than the millennium" in World Literature Today, Vol. 70 Issue 3, p. 571
- ↑ Anoushiravan Ehteshami (2002)From the Gulf to Central Asia: Players in the New Great Game, p. 219.
- ↑ Hafeez Malik (1996)Central Asia: Its Strategic Importance and Future Prospects, p. 274.
- ↑ Siddikzoda, Sukhail (August 2002). "TAJIK LANGUAGE: FARSI OR NOT FARSI?" (PDF). Media Insight Central Asia. CIMERA (# 27): 1–3. Archived from the original (PDF) on 13 June 2006. Retrieved 14 June 2014.
- ↑ Karl Cordell, "Ethnicity and Democratisation in the New Europe", Routledge, 1998. p. 201: "Consequently, the number of citizens who regard themselves as Tajiks is difficult to determine. Tajikis within and outside of the republic, Samarkand State University (SamGU) academic and international commentators suggest that there may be between six and seven million Tajiks in Uzbekistan, constituting 30% of the republic's 22 million population, rather than the official figure of 4.7%(Foltz 1996;213; Carlisle 1995:88).
- ↑ Lena Jonson (1976) "Tajikistan in the New Central Asia", I.B.Tauris, p. 108: "According to official Uzbek statistics there are slightly over 1 million Tajiks in Uzbekistan or about 3% of the population. The unofficial figure is over 6 million Tajiks. They are concentrated in the Sukhandarya, Samarqand and Bukhara regions."
- ↑ Svante E. Cornell, "Uzbekistan: A Regional Player in Eurasian Geopolitics?" بایگانیشده در ۵ مه ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine, European Security, vol. 20, no. 2, Summer 2000.
- ↑ Karl Cordell, "Ethnicity and Democratisation in the New Europe", Published by Routledge, 1999. Excerpt from pg 201: "Consequently, the number of citizens who regard themselves as Tajiks is difficult to determine. Tajikis within and outside of the republic, Samarkand State University (SamGU) academic and international commentators suggest that there may be between six and seven million Tajiks in Uzbekistan, constituting 30% of the republic's 22 million population, rather than the official figure of 4.7%(Foltz 1996;213; Carlisle 1995:88).
- ↑ ۱۳۸٫۰ ۱۳۸٫۱ Lena Jonson, "Tajikistan in the New Central Asia", Published by I.B.Tauris, 2006. pg 108: "According to official Uzbek statistics there are slightly over 1 million Tajiks in Uzbekistan or about 4% of the population. The unofficial figure is over 6 million Tajiks. They are concentrated in the Sukhandarya, Samarqand and Bukhara regions."
- ↑ Richard Foltz, "The Tajiks of Uzbekistan", Central Asian Survey, 15(2), 213-216 (1996).
- ↑ "1999 Country Reports on Human Rights Practices". US department of state.
- ↑ Cordell, Karl (1998) Ethnicity and Democratisation in the New Europe, Routledge, شابک ۰۴۱۵۱۷۳۱۲۴, p. 201: "Consequently, the number of citizens who regard themselves as Tajiks is difficult to determine. Tajikis within and outside of the republic, Samarkand State University (SamGU) academic and international commentators suggest that there may be between six and seven million Tajiks in Uzbekistan, constituting 30% of the republic's 22 million population, rather than the official figure of 4.7% (Foltz 1996;213; Carlisle 1995:88).
- ↑ "Persian". Penn language center, University of Pennsylvania.
- ↑ «Dari». اتنولوگ. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "Farsi language history". www.todaytranslations.com.
- ↑ Refugees, United Nations High Commissioner for. "High-Level Segment of the 66th session of the Executive Committee of the High Commissioner's Programme on the Afghan refugee situation". UNHCR (به انگلیسی). Retrieved 2017-04-03.
- ↑ سحر، عبدالحی، فارسی در پاکستان؛ از سرود ملی تا شرافت فرهنگی. در: بیبیسی فارسی. ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ حسین، یوسف، آینده زبان فارسی؛ نگرانی و امیدهایی از جانب پیشاور. در: بیبیسی فارسی. ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۰. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ «در شبهقاره: چرا پارسی جایش را به انگلیسی داد؟». مردمسالاری. ۳۱ مرداد ۱۳۹۸.
- ↑ Area Handbook for Afghanistan, page 77, Harvey Henry Smith, American University (Washington, D.C.) Foreign Area Studies
- ↑ "Government of Pakistan: Population by Mother Tongue" (PDF). statpak.gov.pk. Pakistan Bureau of Statistics. Archived from the original (PDF) on 17 February 2006. Retrieved 18 July 2016.
- ↑ ۱۵۱٫۰ ۱۵۱٫۱ ۱۵۱٫۲ «Persian, Iranian». اتنولوگ.
- ↑ "Persian in Bahrain". Joshua Project. Retrieved 24 January 2021.
- ↑ "The Persians of Bahrain". Bethany World Prayer Center (به انگلیسی).
- ↑ Al-Tajer, Mahdi Abdulla (1982). Language & Linguistic Origins In Bahrain. Taylor & Francis. pp. 134, 135. ISBN 978-0-7103-0024-9.
- ↑ "The Shia Migration from Southwestern Iran toKuwait: Push-Pull Factors during the LateNineteenth and Early Twentieth Centuries". scholarworks.gsu.edu. July 15, 2010. Retrieved 2019-07-08.
- ↑ H. Pilkington,"Islam in Post-Soviet Russia", Psychology Press, Nov 27, 2002. p. 27: "Among other indigenous peoples of Iranian origin were the Tats, the Talishes and the Kurds"
- ↑ T. M. Masti︠u︡gina, Lev Perepelkin, Vitaliĭ Vi͡a︡cheslavovich Naumkin, "An Ethnic History of Russia: Pre-Revolutionary Times to the Present", Greenwood Publishing Group, 1996 . p. 80:""The Iranian Peoples (Ossetians, Tajiks, Tats, Mountain Judaists)"
- ↑ V. Minorsky, "Tat" in M. Th. Houtsma et al. , eds. , The Encyclopædia of Islam: A Dictionary of the Geography, Ethnography and Biography of the Muhammadan Peoples, 4 vols. and Suppl. , Leiden: Late E.J. Brill and London: Luzac, 1913–38. Excerpt: Like most Persian dialects, Tati is not very regular in its characteristic features"
- ↑ ۱۵۹٫۰ ۱۵۹٫۱ «Tat, Muslim». اتنولوگ. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "Do the Talysh and Tat Languages Have a Future in Azerbaijan?" (PDF). University of North Dakota. Archived from the original (PDF) on 4 June 2011. Retrieved 24 January 2021.
- ↑ Richard Foltz, A History of the Tajiks: Iranians of the East, London: Bloomsbury, 2019, p. 186.
- ↑ "Germany – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ "United Kingdom – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ "Sweden – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ "France – People Groups". Joshua Project. Retrieved 21 September 2011.
- ↑ "Population; sex, age, origin and generation, 1 January". Centraal Bureau voor de Statistiek. Retrieved 24 January 2021.
- ↑ "Table 53. Languages Spoken At Home by Language: 2017", Language use in the United States, August 2019, U.S. Census Bureau, retrieved February 19, 2016
- ↑ "American FactFinder - Results". Factfinder.census.gov. Archived from the original on February 12, 2020. Retrieved May 29, 2017.
- ↑ "The number of Iranians who live outside was announced/ 7 countries which have the largest number of Iraninas". Mehr News Agency. 7 September 2012. Retrieved 11 April 2017.
- ↑ ۱۷۰٫۰ ۱۷۰٫۱ "Iranian National Organization for Civil Registration: More than 2 million Iranians live in the U.S.A and the U.A.E". Radio Farda. 7 September 2012. Retrieved 11 April 2017.
- ↑ "California". Modern Language Association. Archived from the original on 1 December 2007. Retrieved August 11, 2013.
- ↑ Ritter, John (September 19, 2001). "'Little Kabul' immigrants apprehensive". USA Today. Retrieved December 30, 2016.
- ↑ Robinson, Barbara; Lipson, Julian; Younos, Farid; Mehdi, Mariam (2002). The Afghans: their history and culture. Washington D.C.: Cultural Orientation Resource Center, Center for Applied Linguistics. pp. Chapter 5(B)- The People: The Tajiks and Other Dari-Speaking Groups. OCLC 56081073.
- ↑ "Census Profile, 2016 Census". Statistics Canada. February 8, 2017. Retrieved November 4, 2019.
- ↑ Canada, Government of Canada, Statistics. "Census Profile, 2016 Census - Toronto [Census metropolitan area], Ontario and Ontario [Province]". www12.statcan.gc.ca (به انگلیسی). Retrieved 2018-03-13.
- ↑ Canada, Government of Canada, Statistics. "Census Profile, 2016 Census - Vancouver [Census metropolitan area], British Columbia and British Columbia [Province]". www12.statcan.gc.ca (به انگلیسی). Retrieved 2018-03-13.
- ↑ Canada, Government of Canada, Statistics. "Census Profile, 2016 Census - Montréal [Census metropolitan area], Quebec and Quebec [Province]". www12.statcan.gc.ca (به انگلیسی). Retrieved 2018-03-13.
- ↑ Canada, Government of Canada, Statistics. "Census Profile, 2016 Census - Toronto [Census metropolitan area], Ontario and Ontario [Province]". www12.statcan.gc.ca (به انگلیسی). Retrieved 2018-03-13.
- ↑ «جایگاه زبان فارسی در کانادا». سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی. بایگانیشده از اصلی در ۲۸ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۵ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "Language spoken at home". www.profile.id.com.au. Archived from the original on 26 December 2018. Retrieved 24 January 2021.
- ↑ "Iran-born)Community Information Summary)" (PDF). Archived from the original (PDF) on 2 April 2016.
- ↑ "The Iran-born Community". Department of Social Services (DSS). Australian Government. Archived from the original on 2 April 2016.
- ↑ "2018 Census totals by topic – national highlights (updated)". Statistics New Zealand. 30 April 2020. Retrieved 2 October 2020.
- ↑ «Iranian/Persian ethnic group». Statistics New Zealand. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۱-۱۹.
- ↑ "The Persian Diaspora". www.farsinet.com. Retrieved 24 January 2021.
- ↑ Bennett, Clinton; Ramsey, Charles M. (2012). South Asian Sufis: Devotion, Deviation, and Destiny. A&C Black. p. 18. ISBN 978-1-4411-5127-8.
- ↑ ۱۸۷٫۰ ۱۸۷٫۱ de Laet, Sigfried J. (1994). History of Humanity: From the seventh to the sixteenth century. UNESCO. ISBN 978-92-3-102813-7., p 734
- ↑ Conan, Michel (2007). Middle East Garden Traditions: Unity and Diversity: Questions, Methods and Resources in a Multicultural Perspective. Dumbarton Oaks. ISBN 978-0-88402-329-6.
- ↑ Muhammad Mojlum Khan (21 اکتبر 2013). The Muslim Heritage of Bengal: The Lives, Thoughts and Achievements of Great Muslim Scholars, Writers and Reformers of Bangladesh and West Bengal. Kube Publishing Limited. pp. 5–. ISBN 978-1-84774-062-5. Archived from the original on 15 May 2018.
- ↑ "Iranians, The". Banglapedia. Archived from the original on 17 November 2015.
- ↑ Abu Musa Mohammad Arif Billah (2012). "Persian". In Islam, Sirajul; Miah, Sajahan; Khanam, Mahfuza; Ahmed, Sabbir (eds.). Banglapedia: the National Encyclopedia of Bangladesh (Online ed.). Dhaka, Bangladesh: Banglapedia Trust, Asiatic Society of Bangladesh. ISBN 984-32-0576-6. OCLC 52727562. Retrieved 10 October 2024.
- ↑ Sarah Anjum Bari (12 Apr 2019). "A Tale of Two Languages: How the Persian language seeped into Bengali". The Daily Star (Bangladesh).
- ↑ ۱۹۳٫۰ ۱۹۳٫۱ Mir, F. (2010). The Social Space of Language: Vernacular Culture in British Colonial Punjab. University of California Press. p. 35. ISBN 978-0-520-26269-0. Archived from the original on 9 February 2018. Retrieved 13 January 2017.
- ↑ Chisholm, Hugh, ed. (1911). Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Vol. 22 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 892. .
- ↑ Grewal, J. S. (1990). The Sikhs of the Punjab, Chapter 6: The Sikh empire (1799–1849). The New Cambridge History of India. Cambridge University Press. p. 112. ISBN 0-521-63764-3.
The continuance of Persian as the language of administration.
- ↑ Fenech, Louis E. (2013). The Sikh Zafar-namah of Guru Gobind Singh: A Discursive Blade in the Heart of the Mughal Empire. Oxford University Press (USA). p. 239. ISBN 978-0-19-993145-3.
We see such acquaintance clearly within the Sikh court of Maharaja Ranjit Singh, for example, the principal language of which was Persian.
- ↑ Clawson, Patrick (2004). Eternal Iran. Palgrave Macmillan. p. 6. ISBN 1-4039-6276-6.
- ↑ Menon, A.S.; Kusuman, K.K. (1990). A Panorama of Indian Culture: Professor A. Sreedhara Menon Felicitation Volume. Mittal Publications. p. 87. ISBN 9788170992141. Archived from the original on 9 February 2018. Retrieved 13 January 2017.
- ↑ Masashi, Haneda. "Emigration of Iranian Elites to India during the 16-18th centuries". Retrieved 2013-12-17.
- ↑ Ágoston, Gábor; Masters, Bruce Alan (2010). Encyclopedia of the Ottoman Empire. Infobase Publishing. ISBN 978-1-4381-1025-7., p 322
- ↑ Wastl-Walter, Doris (2011). The Ashgate Research Companion to Border Studies. Ashgate Publishing, Ltd. p. 409. ISBN 978-0-7546-7406-1.
- ↑ ۲۰۲٫۰ ۲۰۲٫۱ Spuler, Bertold (2003). Persian Historiography and Geography: Bertold Spuler on Major Works Produced in Iran, the Caucasus, Central Asia, India, and Early Ottoman Turkey. Pustaka Nasional Pte Ltd. p. 68. ISBN 978-9971-77-488-2.
- ↑ Lewis, Franklin D. (2014). Rumi - Past and Present, East and West: The Life, Teachings, and Poetry of Jalâl al-Din Rumi. Oneworld Publications. p. 340. ISBN 978-1-78074-737-8.
- ↑ ۲۰۴٫۰ ۲۰۴٫۱ Spuler, Bertold (2003). Persian Historiography and Geography: Bertold Spuler on Major Works Produced in Iran, the Caucasus, Central Asia, India, and Early Ottoman Turkey. Pustaka Nasional Pte Ltd. p. 69. ISBN 978-9971-77-488-2.
- ↑ * Learning to Read in the Late Ottoman Empire and the Early Turkish Republic, B. Fortna, page 50;"Although in the late Ottoman period Persian was taught in the state schools...."
- Persian Historiography and Geography, Bertold Spuler, page 68, "On the whole, the circumstance in Turkey took a similar course: in Anatolia, the Persian language had played a significant role as the carrier of civilization.[..]..where it was at time, to some extent, the language of diplomacy...However Persian maintained its position also during the early Ottoman period in the composition of histories and even Sultan Salim I, a bitter enemy of Iran and the Shi'ites, wrote poetry in Persian. Besides some poetical adaptations, the most important historiographical works are: Idris Bidlisi's flowery "Hasht Bihist", or Seven Paradises, begun in 1502 by the request of Sultan Bayazid II and covering the first eight Ottoman rulers.."
- Picturing History at the Ottoman Court, Emine Fetvacı, page 31, "Persian literature, and belles-lettres in particular, were part of the curriculum: a Persian dictionary, a manual on prose composition; and Sa'dis "Gulistan", one of the classics of Persian poetry, were borrowed. All these title would be appropriate in the religious and cultural education of the newly converted young men.
- Persian Historiography: History of Persian Literature A, Volume 10, edited by Ehsan Yarshater, Charles Melville, page 437;"...Persian held a privileged place in Ottoman letters. Persian historical literature was first patronized during the reign of Mehmed II and continued unabated until the end of the 16th century.
- ↑ Lewis, Geoffrey (2002). The Turkish Language Reform: A Catastrophic Success. Oxford University Press. ISBN 0-19-925669-1.
- ↑ See Lewis (2002): 2–3 for the first two translations. For the third see Bedi Yazıcı. "Nutuk: Özgün metin ve çeviri (Atatürk's Speech: original text and translation)" (به ترکی استانبولی). Archived from the original on 2007-09-28. Retrieved 2007-09-28.
- ↑ «فرهنگی برای نشان دادن تأثیر زبان فارسی در ترکی عثمانی». همشهریآنلاین. ۲۶ شهریور ۱۳۹۷.
- ↑ ۲۰۹٫۰ ۲۰۹٫۱ ۲۰۹٫۲ علیرضا شادآرام (۲۳ تیر ۱۳۹۶). «بررسی سیر زبان و ادبیات فارسی در بالکان از گذشته تا کنون» (PDF). دوفصلنامه تاریخ ادبیات.
- ↑ Cornis-Pope, Marcel (2004). History of the literary cultures of East-Central Europe: junctures and disjunctures in the 19th and 20th centuries. History of the Literary Cultures of East-central Europe. Vol. 2. John Benjamins Publishing Company. p. 291. ISBN 90-272-3453-1.
- ↑ «زبان و ادبیات فارسی در چین». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- ↑ «مسلمانان چین دین را به زبان فارسی میآموزند». خبرگزاری کتاب. ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- ↑ ۲۱۳٫۰ ۲۱۳٫۱ «زبان و ادبیات فارسی در هندوستان، پاکستان و چین به کجا رسید؟». خبرگزاری کتاب. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- ↑ «همه چیز دربارهٔ زبان فارسی در چین از آغاز تا امروز». باشگاه خبرنگاران جوان. ۲۲ آذر ۱۳۹۶.
- ↑ "Les Mongols et la Papauté. Documents nouveaux édités, traduits et commentés par M. Paul Pelliot" بایگانیشده در ۸ مارس ۲۰۲۱ توسط Wayback Machine avec la collaboration de MM. Borghezio, Masse‚ and Tisserant, Revue de l'Orient chrétien, 3e sér. 3 (23), 1922/23, pp. 3–30; 4(24), 1924, pp. 225–335; 8(28),1931, pp. 3–84.
- ↑ ۲۱۶٫۰ ۲۱۶٫۱ ۲۱۶٫۲ «بررسی سابقه نفوذ زبان فارسی در کشورهای شرق آسیا». خبرگزاری مهر. ۲۴ فروردین ۱۳۹۷.
- ↑ ۲۱۷٫۰ ۲۱۷٫۱ ۲۱۷٫۲ «وجود ۳۵۰ کلمه فارسی در زبان مردم اندونزی». خبرگزاری ایسنا. ۳ دی ۱۳۹۳.
- ↑ «تایلندیها از کلمات فارسی استفاده میکنند!». ایسنا. ۲۶ دی ۱۳۹۲.
- ↑ ۲۱۹٫۰ ۲۱۹٫۱ امیربهرام عرب احمدی. «تحلیل جایگاه زبان فارسی در زبان و ادبیات سواحیلی» (PDF). پژوهش زبان و ادبیات فارسی.
- ↑ «EAST AFRICA». دانشنامه ایرانیکا.
- ↑ علی عطار (۱۲ فروردین ۱۳۹۰). «از شیراز تا زنگبار؛ هزار سال تاریخ گمشده». بیبیسی فارسی.
- ↑ «ساختمان واژه». ویراویراست. ۱۵ آبان ۱۳۹۹.
- ↑ «بررسی ساختار هجایی زبان فارسی و حذف انسدادیهای تیغهای در چارچوب نظریهٔ CVX» (PDF). پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۹ ژانویه ۲۰۲۱.
- ↑ Perry, J. R. (2005) A Tajik Persian Reference Grammar (Boston: Brill) شابک ۹۰−۰۴−۱۴۳۲۳−۸
- ↑ Ефимов В. А.; Расторгуева B. C.; Шарова Е. Н. (1982). "Персидский, таджикский, дари". Основы иранского языкознания. Vol. 3. Новоиранские языки: западная группа, прикаспийские языки. Moscow: Наука. pp. 5–315.
- ↑ Windfuhr, Gernot (1987). "Persian". In Bernard Comrie (ed.). The World's Major Languages. Oxford: Oxford University Press. p. 543. ISBN 978-0-19-506511-4.
- ↑ «مقایسهٔ همخوانهای سایشی و انسدادی در خوشه با توالی آنها در مرز ترکیب بر اساس محل تولید و اندامهای تولید فعال» (PDF). نشریه پژوهشهای زبانشناسی. ۳ شهریور ۱۳۹۸.
- ↑ کمالیپناه (پزش)، غلامرضا: «تأملی در واج» در: مجلهٔ رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شمارهٔ ۶۷، پاییز ۱۳۸۲، صص۵۸–۶۰).
- ↑ International Phonetic Association (1999). Handbook of the International Phonetic Association: A guide to the use of the International Phonetic Alphabet. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 124–125. ISBN 978-0-521-63751-0.
- ↑ Jahani, Carina (2005). "The Glottal Plosive: A Phoneme in Spoken Modern Persian or Not?". In Éva Ágnes Csató; Bo Isaksson; Carina Jahani (eds.). Linguistic Convergence and Areal Diffusion: Case studies from Iranian, Semitic and Turkic. London: RoutledgeCurzon. pp. 79–96. ISBN 0-415-30804-6.
- ↑ Thackston, W. M. (1 May 1993). "The Phonology of Persian". An Introduction to Persian (3rd Rev ed.). Ibex Publishers. p. xvii. ISBN 0-936347-29-5.
- ↑ بررسی مقابلهای نظامهای واجی و معنایی گویش باصری فارس با زبان فارسی معیار. مهرداد امیری. مجله زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، شماره ۳۲، پائیز ۱۳۹۸.
- ↑ ابراهیم ظاهری عبدوند. «بررسی چگونگی نمود جنسیت در زبان فارسی» (PDF). دهمین همایش بینالمللی ترویج زبان و ادب فارسی دانشگاه محقق اردبیلی. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۳۱ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۷ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ ۲۳۴٫۰ ۲۳۴٫۱ ۲۳۴٫۲ ۲۳۴٫۳ ۲۳۴٫۴ ۲۳۴٫۵ ۲۳۴٫۶ ماهوتیان، شهرزاد (۱۳۷۸). دستور زبان فارسی از دیدگاه ردهشناسی. تهران: نشر مرکز. شابک ۹۶۴۳۰۵۴۴۸۹.
- ↑ ۲۳۵٫۰۰ ۲۳۵٫۰۱ ۲۳۵٫۰۲ ۲۳۵٫۰۳ ۲۳۵٫۰۴ ۲۳۵٫۰۵ ۲۳۵٫۰۶ ۲۳۵٫۰۷ ۲۳۵٫۰۸ ۲۳۵٫۰۹ ۲۳۵٫۱۰ ۲۳۵٫۱۱ ناتل خانلری، پرویز (۱۳۵۵). دستور زبان فارسی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- ↑ درزی، علی، تفکررضایی، شجاع: پوچواژه در زبان فارسی. پژوهشهای زبانشناسی (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی اصفهان): پاییز و زمستان ۱۳۸۹ , دوره ۲ , شماره ۲ ; از صفحه ۵۷ تا صفحهٔ ۷۳.
- ↑ ۲۳۷٫۰ ۲۳۷٫۱ Perry, J. R. (2005) A Tajik Persian Reference Grammar (Boston: Brill) شابک ۹۰−۰۴−۱۴۳۲۳−۸
- ↑ انوری، حسن (۱۳۷۴). دستور زبان فارسی. تهران. شابک ۹۶۴۳۱۸۰۰۶۹.
- ↑ «ترتیب اجزای جمله». مؤسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان. دریافتشده در ۷ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "Farsi". Oxford Reference (به انگلیسی). doi:10.1093/oi/authority.20110803095811278. Retrieved 2024-03-18.
- ↑ «واژهسازی». دانشنامه رشد. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ سید بهنام علوی مقدم (۷ بهمن ۱۳۸۸). «بررسی ارتباط ساختهای اشتقاقی و ردهشناسی زبانی در پدیده دوزبانگی» (PDF). فصلنامه زبان وادب پارسی.
- ↑ «اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی». همشهری آنلاین. ۲۲ آبان ۱۳۸۵.
- ↑ «زبان فارسی زبانی اشتقاقی است». خبرگزاری کتاب ایران. ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰.
- ↑ ۲۴۵٫۰ ۲۴۵٫۱ "توانایی زبان فارسی". Archived from the original on 2011-06-09. Retrieved 2011-05-24.
- ↑ ۲۴۶٫۰ ۲۴۶٫۱ "توانمندی زبان فارسی در برابر زبان تازی (عربی)". Fareiran.com. Retrieved 2013-11-15.
- ↑ ۲۴۷٫۰ ۲۴۷٫۱ "Deutsch-Iranischer Sozial & Kultur Verein e.V". Iskv.org. Archived from the original on 9 March 2012. Retrieved 2013-11-15.
- ↑ "جمعیة اللسان العربی الدولیة". Allesan.org. Archived from the original on 2012-03-09. Retrieved 2013-11-15.
- ↑ طباطبایی، سید علاءالدین: ضرورت و موانع واژهسازی. در: مجله «نشر دانش» سال هجدهم، بهار ۱۳۸۰ - شماره ۱. (از ۲۸صفحه تا ۳۳).
- ↑ «واژهشکن فارسی» (PDF). پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران. دریافتشده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "FĀRESĪYĀT – Encyclopaedia Iranica". Iranicaonline.org. 1999-12-15. Retrieved 2013-11-15.
- ↑ "ARMENIA AND IRAN iv. Iranian influences in Armenian Language". Retrieved 2 January 2015.
- ↑ "GEORGIA v. LINGUISTIC CONTACTS WITH IRANIAN LANGUAGES". Retrieved 2 January 2015.
- ↑ میرفضائلیان، احمد (۱۳۸۹). فرهنگ واژگان فارسی در انگلیسی، تبادل فرهنگها و زبانها. تهران: فرهنگ معاصر.
- ↑ Namazi, Nushin (24 November 2008). "Persian Loan Words in Arabic". Archived from the original on 20 May 2011. Retrieved 1 June 2009.
- ↑ Davis, Richard (2006). "Persian". In Meri, Josef W.; Bacharach, Jere L. (eds.). Medieval Islamic Civilization. Taylor & Francis. pp. 602–603.
Similarly, the core vocabulary of Persian continued to be derived from Pahlavi, but Arabic lexical items predominated for more abstract or abstruse subjects and often replaced their Persian equivalents in polite discourse. (...) The grammar of New Persian is similar to that of many contemporary European languages.
- ↑ Lazard, Gilbert (1971). "Pahlavi, Pârsi, dari: Les langues d'Iran d'apès Ibn al-Muqaffa". In Frye, R.N. (ed.). Iran and Islam. In Memory of the late Vladimir Minorsky. Edinburgh University Press.
- ↑ Classe, Olive (2000). Encyclopedia of literary translation into English. Taylor & Francis. p. 1057. ISBN 1-884964-36-2.
Since the Arab conquest of the country in 7th century AD, many loan words have entered the language (which from this time has been written with a slightly modified version of the Arabic script) and the literature has been heavily influenced by the conventions of Arabic literature.
- ↑ Lambton, Ann K. S. (1953). Persian grammar. Cambridge University Press.
The Arabic words incorporated into the Persian language have become Persianized.
- ↑ John R. Perry, "Lexical Areas and Semantic Fields of Arabic" in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani, Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic, Routledge, 2005. pg 97: "It is generally understood that the bulk of the Arabic vocabulary in the central, contiguous Iranian, Turkic and Indic languages was originally borrowed into literary Persian between the ninth and thirteenth centuries"
- ↑ ۲۶۱٫۰ ۲۶۱٫۱ ۲۶۱٫۲ L. P. Elwell-Sutton: ARABIC LANGUAGE iii. Arabic influences in Persian literature. In: Encyclopaedia Iranica, Vol. II, Fasc. 3, pp. 233-237. December 15, 1986
- ↑ ۲۶۲٫۰ ۲۶۲٫۱ John R. Perry, "Lexical Areas and Semantic Fields of Arabic" in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani, Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic,Routledge, 2005.
- ↑ e.g. The role of Azeri-Turkish in Iranian Persian, on which see John Perry, "The Historical Role of Turkish in Relation to Persian of Iran", Iran & the Caucasus, Vol. 5 (2001), pp. 193–200.
- ↑ Xavier Planhol, "Land of Iran", Encyclopedia Iranica. "The Turks, on the other hand, posed a formidable threat: their penetration into Iranian lands was considerable, to such an extent that vast regions adapted their language. This process was all the more remarkable since, in spite of their almost uninterrupted political domination for nearly 1,500 years, the cultural influence of these rough nomads on Iran's refined civilization remained extremely tenuous. This is demonstrated by the mediocre linguistic contribution, for which exhaustive statistical studies have been made (Doerfer). The number of Turkish or Mongol words that entered Persian, though not negligible, remained limited to 2,135, i.e. , 3 percent of the vocabulary at the most. These new words are confined on the one hand to the military and political sector (titles, administration, etc.) and, on the other hand, to technical pastoral terms. The contrast with Arab influence is striking. While cultural pressure of the Arabs on Iran had been intense, they in no way infringed upon the entire Iranian territory, whereas with the Turks, whose contributions to Iranian civilization were modest, vast regions of Iranian lands were assimilated, notwithstanding the fact that resistance by the latter was ultimately victorious. Several reasons may be offered."
- ↑ جلال متینی (۱ دی ۱۳۹۷). «زبان فارسی و حکومتهای ترکان». پارسیانجمن.
- ↑ دانشنامهٔ بریتانیکا زبان فارسی، Encyclopædia Britannica, Persian language (انگلیسی) بازبینی در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ Jazayery, M. A (2004). "Persian language" (به انگلیسی). Encyclopedia of the Modern Middle East and North Africa. Retrieved 11 June 2011.
Persian has changed little in the last thousand years or so: a person who knows Persian can understand tenth-century Persian
- ↑ گروه گردآورندگان، واژهنامه پارسی سره، فرهنگستان زبان پارسی، شابک ۹۷۸–۹۶۴–۰۰–۷۸۱۴–۷
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸.
- ↑ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه واژه گزینی، چاپ و صحافی تندیس، چاپ اول 1377
- ↑ Perry, John R. (2005). A Tajik Persian Reference Grammar. Boston: Brill. ISBN 90-04-14323-8.
- ↑ Lazard, Gilbert (1956). "Charactères distinctifs de la langue Tadjik". Bulletin de la Société Linguistique de Paris. 52: 117–186.
- ↑ D. N. MacKenzie, An Early Jewish-Persian Argument
- ↑ ذکاء، یحیی (۱۳۲۹). در پیرامون تغییر خط فارسی. تهران: نقش جهان.
- ↑ دهخدا، علیاکبر (۱۳۳۴)، لغتنامه دهخدا جلد ۴۹ شماره مسلسل ۱۱۶، به کوشش زیر نظر دکتر محمد معین.، تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغتنامه
- ↑ محمد صادق ابراهیمی چابکی. «املا و نظام نوشتاری زبان فارسی» (PDF). تعلیم و تربیت استثنایی. دریافتشده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ "Smallwars.quantico.usmc.mil". Archived from the original on 22 January 2010. Retrieved 13 December 2012.
- ↑ ۲۷۸٫۰ ۲۷۸٫۱ Perry, J. R. (2005) A Tajik Persian Reference Grammar (Boston: Brill) p. 36
- ↑ «زبان فارسی و خط لاتینی». رادیو زمانه. ۱۰ خرداد ۱۳۸۶.
- ↑ Pedersen, Thomas T. "Persian (Farsi)" (PDF). Transliteration of Non-Roman Scripts.
- ↑ Lambert, James. 2018. A multitude of 'lishes': The nomenclature of hybridity. English World-wide, 39(1): 10. DOI: 10.1075/eww.38.3.04lam
- ↑ «تاجیکی». دانشنامه ایرانزمین. بایگانیشده از اصلی در ۱۲ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹.
- ↑ "Persian". University of Cambridge. Archived from the original on 18 September 2012. Retrieved 16 July 2013.
- ↑ «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی - لهجه تهرانی». icro.ir. دریافتشده در ۲۰۲۰-۱۱-۱۱.[پیوند مرده]
- ↑ رضایی، والی. «زبان معیار چیست و چه ویژگیهایی دارد؟» (PDF). والی رضایی.
- ↑ "The World Factbook". 2013-10-15. Archived from the original on 15 October 2013. Retrieved 2020-01-28.
- ↑ "South Asia :: Afghanistan — The World Factbook - Central Intelligence Agency". www.cia.gov. Archived from the original on 20 September 2017. Retrieved 2020-01-28.
- ↑ "Eastern Farsic". Glottolog. Retrieved 12 March 2021.
- ↑ Weryho، Jan W. (۱۹۷۷). Tajiki Persian as a Europeanised Oriental Language. Islamabad: Islamic Research Institute, International Islamic University, Islamabad.
- ↑ «Bukharan Tajik». Cambridge Core.
- ↑ Spooner, Brian (1994). "Dari, Farsi, and Tojiki". In Marashi, Mehdi (ed.). Persian Studies in North America: Studies in Honor of Mohammad Ali Jazayery. Leiden: Brill. pp. 177–178. ISBN 978-0-936347-35-6.
- ↑ Spooner, Brian (2012). "Dari, Farsi, and Tojiki". In Schiffman, Harold (ed.). Language policy and language conflict in Afghanistan and its neighbors: the changing politics of language choice. Leiden: Brill. p. 94. ISBN 978-9004201453.
- ↑ Campbell, George L.; King, Gareth, eds. (2013). "Persian". Compendium of the World's Languages (3rd ed.). Routledge. p. 1339. ISBN 978-1-136-25846-6.
- ↑ بدیعالزّمان فروزانفر، زندگانی مولانا جلالالدین محمّد بلخی مشهور به مولوی، تهران، ۱۳۱۵، ص ۵
- ↑ بنابر نظر فریتز مایر بهاء ولد پدر مولوی هنگام تولد او در وخش از توابع ولایت بدخشان (واقع در تاجیکستان امروزی) مقیم بودهاست. آنهماری شیمل و فرانکلین لویس نیز این نظر را پذیرفتهاند.
- یک)
- دو)
- سه)
- ↑ کریم زمانی (۱۳۸۳)، «مقدمه مؤلف»، شرح جامع مثنوی معنوی، تهران: اطلاعات، ص. ۲۱ تا ۲۳، شابک ۹۶۴-۴۲۳-۳۵۳-۰
- ↑ Homa Katouzian, "Iranian history and politics", Published by Routledge, 2003. pg 128: "Indeed, since the formation of the Ghaznavids state in the tenth century until the fall of Qajars at the beginning of the twentieth century, most parts of the Iranian cultural regions were ruled by Turkic-speaking dynasties most of the time. At the same time, the official language was Persian, the court literature was in Persian, and most of the chancellors, ministers, and mandarins were Persian speakers of the highest learning and ability"
- ↑ Arthur John Arberry, The Legacy of Persia, Oxford: Clarendon Press, 1953, شابک ۰−۱۹−۸۲۱۹۰۵−۹, p. 200.
- ↑ Von David Levinson; Karen Christensen, Encyclopedia of Modern Asia, Charles Scribner's Sons. 2002, vol. 4, p. 480
- ↑ خبرگزاری میراث فرهنگی بایگانیشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine
- ↑ Frye, R.N. , "Darī", The Encyclopaedia of Islam, Brill Publications, CD version.
- ↑ C. A. (Charles Ambrose) Storey and Franço de Blois (2004), "Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period", RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (June 21, 2004). p. 363: "Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia; the verse in some of his poetic works which makes him a native of the hinterland of Qom is a spurious interpolation."
- ↑ Franklin Lewis, Rumi Past and Present, East and West, Oneworld Publications, 2000. How is it that a Persian boy born almost eight hundred years ago in Khorasan, the northeastern province of greater Iran, in a region that we identify today as Central Asia, but was considered in those days as part of the Greater Persian cultural sphere, wound up in Central Anatolia on the receding edge of the Byzantine cultural sphere, in which is now Turkey, some 1500 miles to the west? (p. 9)
- ↑ شمیسا، سیروس. آشنایی با عروض و قافیه. تهران: میترا. شابک ۹۷۸۹۶۴۸۴۱۷۰۲۹.
- ↑ پیتر چلکوسکی. «ادبیات در اصفهان پیشاصفوی». دریافتشده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «سبکها و مکتبهادر نثر فارسی». دانشنامه رشد. بایگانیشده از اصلی در ۴ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ «چهارمقاله عروضی با تصحیح دکتر محمد معین». رادیو فردا. ۱۷ آوریل ۲۰۰۹.
- ↑ «جوامع الحکایات و لوامع الروایات». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۳ بهمن ۱۳۹۸.
- ↑ اهمیت فارسی در دورهٔ دهکده جهانی [۲] روزنامه همشهری ۲۲ آبان ۱۳۸۵
- ↑ "Persian". The UCLA Language Materials Project (LMP) (به انگلیسی). 1600-12-31. Archived from the original on 23 September 2017. Retrieved 2016-08-05.
- ↑ English as she was spoke. in: The Economist Newspaper Limited, Dec 16, 2010, London 2010.
- ↑ Translation by Rowshan Lohrasbpour (17 September 2015). "Persian, the second classic and ancient language". Iranians History on This Day (به انگلیسی). Nushiravan Keihanizadeh, PhD A Journalist and Historian. Retrieved 29 September 2015.
In conclusion of their three days conference in Berlin, in the second half of September 1872, linguists and theologians declared Persian as one of the four classic languages and in range with Greek, Latin and Sanskrit languages. In this conference, the Indo-European languages were discussed and studied. This conference put Persian language, from the classic point of view, as second in rank (after Greek)
- ↑ روزنامه همشهری. ۲۶/۶/۱۳۸۷
- ↑ «پارسی، دومین زبان کلاسیک و باستانی». روزنامه جهان صنعت. دریافتشده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۹.
- ↑ رحماندوست، مصطفی، فوت کوزهگری: مثلهای فارسی و داستانهای آن، تهران: انتشارات مدرسه، چاپ دوم: ۱۳۸۷، پیشگفتار. شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۵۸۱۲۴
- ↑ دانشگاه تکزاس: زبان فارسی نو، بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ «About Persian (Farsi)». Department of the Languages and Cultures of the Near and Middle East of SOAS University of London. بایگانیشده از اصلی در ۲۹ اکتبر ۲۰۲۱.
- ↑ «به گفته استاد مطهری، فارسی زبان دوم اسلام است». ایرنا. ۱۱ دی ۱۳۹۸.
- ↑ «فارسی زبان دوم جهان اسلام است». خبرگزاری قرآن. ۱۴ دی ۱۳۹۰.
- ↑ «زبان فارسی در 340 دانشگاه دنیا تدریس میشود». ایرنا. ۱۱ تیر ۱۳۹۶.
- ↑ «Why Study Persian? Modern Languages & Comparative Literature». Boston University.
- ↑ «تلاش ایران برای ثبت زبان فارسی به عنوان هفتمین زبان رایج جهان». همشهری آنلاین. ۲۳ شهریور ۱۳۹۰.
- ↑ «زبان فارسی را باید در یونسکو ثبت کرد». ایسنا. ۱۳ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ پارسینه، Parsine com | پایگاه خبری-تحلیلی (۲۱ اسفند ۱۳۹۸). «کاملترین زبان دنیا کدام است؟». fa. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۵-۲۹.
- ↑ "ARMENIA AND IRAN iv. Iranian influences in Armenian Language". Retrieved 2 January 2015.
- ↑ Bennett, Clinton; Ramsey, Charles M. (March 2012). South Asian Sufis: Devotion, Deviation, and Destiny. ISBN 978-1-4411-5127-8. Retrieved 23 April 2015.
- ↑ Andreas Tietze, Persian loanwords in Anatolian Turkish, Oriens, 20 (1967) pp- 125–168. (accessed August 2016)
- ↑ L. Johanson, "Azerbaijan: Iranian Elements in Azeri Turkish" in دانشنامه ایرانیکا Iranica.com
- ↑ George L. Campbell and Gareth King (2013). Compendium of the World Languages. Routledge. ISBN 978-1-136-25846-6. Retrieved 23 May 2014.
{{cite book}}
: نگهداری یادکرد:استفاده از پارامتر نویسندگان (link) - ↑ "GEORGIA v. LINGUISTIC CONTACTS WITH IRANIAN LANGUAGES". Retrieved 2 January 2015.
- ↑ "DAGESTAN". Retrieved 2 January 2014.
- ↑ Holes, Clive (2001). Dialect, Culture, and Society in Eastern Arabia: Glossary. BRILL. p. XXX. ISBN 90-04-10763-0.
- ↑ Pasad. "Bashgah.net". Bashgah.net. Archived from the original on 23 July 2011. Retrieved 13 July 2010.
- ↑ «واژههای پارسی در زبان سواحلی». پارسیانجمن. ۱۵ دی ۱۳۹۳.
- ↑ Kaye, Alan S. 2004. "Persian loanwords in English". English Today. 0 (4): 20-24.
- ↑ Horace Abram Rigg, Jr. , A Note on the Names Armânum and Urartu Journal of the American Oriental Society, Vol. 57, No. 4 (Dec. , 1937), pp. 416–418.
- ↑ Wilhelm Eilers (1983). "Iran and Mesopotamia". In E. Yarshater, The Cambridge History of Iran, vol. 3, Cambridge: Cambridge University Press.
- ↑ The Azerbaijani Turks: Power and Identity under Russian Rule by Audrey Altstadt, شابک ۰−۸۱۷۹−۹۱۸۲−۴ (retrieved 7 June 2006).
- ↑ Mikaberidze, Alexander (2015). Historical Dictionary of Georgia (2 ed.). Rowman & Littlefield. p. 3. ISBN 978-1-4422-4146-6.
- ↑ Hock, Hans Henrich; Zgusta, Ladislav (1997). Historical, Indo-European, and Lexicographical Studies. Walter de Gruyter. p. 211. ISBN 978-3-11-012884-0.
- ↑ "India", Oxford English Dictionary, second edition, 2100a.d. Oxford University Press
- ↑ "China". Oxford English Dictionary.شابک ۰−۱۹−۹۵۷۳۱۵−۸
- ↑ Gluhak, Alemko (1993). Hrvatski etimološki rječnik [Croatian Etymological Dictionary] (به کروات). August Cesarec. ISBN 953-162-000-8.
- ↑ هارپر، دوگلاس. "zanzibar". واژهنامه ریشهشناسی زبان انگلیسی برخط.
- ↑ Richard F. Burton (2010). The Lake Regions of Central Africa. New York: Cosimo, Inc. p. 38. ISBN 978-1-61640-179-5.
- ↑ Duri, A.A. (2012). "Bag̲h̲dād". In P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; W.P. Heinrichs (eds.). Encyclopaedia of Islam (2nd ed.). Brill. doi:10.1163/1573-3912_islam_COM_0084.
- ↑ On the Etymology of the Name “Baku” Retrieved on July 8, 2006
- ↑ Hazim Šabanović (1959). Bosanski pašaluk: postanak i upravna podjela (به صرب و کرواتی). Naučno društvo NR Bosne i Hercegovine. pp. 28–37. UDC 94(497.6)"14/17". Retrieved 11 September 2012.
- ↑ "David D. Laitin and Said S. Samatar. <italic>Somalia: Nation in Search of a State</italic>. (Profiles/Nations of Contemporary Africa.) Boulder, Colo. : Westview or Gower, London. 1987. Pp. xvii, 198. $28.00". The American Historical Review. October 1989. doi:10.1086/ahr/94.4.1148. ISSN 1937-5239.
- ↑ "The history of Astana". Akimat of Astana. 19 ژانویه 2013. Archived from the original on 7 October 2014. Retrieved 6 October 2014.
- ↑ MacKenzie, D. N. (1971) , "kārawān", in A concise Pahlavi dictionary بایگانیشده در ۳ دسامبر ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine, London, New York, Toronto: Oxford University Press
- ↑ Zonn, Igor S; Kosarev, Aleksey N; Glantz, Michael; Kostianoy, Andrey G. (2010). The Caspian Sea Encyclopedia. Springer. p. 160.
پیوند به بیرون
- تارنمای فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- مرجع دادگان زبان فارسی پیکرههای فارسی مورد استفاده در پردازش رایانهای زبان و مطالعات زبانشناختی
- جستجو در واژههای مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- اهمیت زبان فارسی در عصر دهکدهٔ جهانی
- تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی بایگانیشده در ۴ نوامبر ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine
- تأثیرهای دوسویهٔ زبان فارسی و ترکی در آسیای میانه و ایران
- گفتگو پیرامون گذشته و آیندهٔ زبان فارسی - محمد حیدری ملایری و داریوش آشوری در یوتیوب
- رسانه